خانه > گوی سیاست > ایران > رژیم ایران هرچه هست ارتجاعی نیست | |||
رژیم ایران هرچه هست ارتجاعی نیستمحمد تاج دولتی
اکبر گنجی روزنامهنگار و فعال سیاسی در دیداری سه ساعته با گروهی از دانشجویان و دیگر ایرانیان شهر تورنتو دو دیدگاه موافق و مخالف برخی از ایرانیان و فعالان سیاسی داخل و خارج از کشور را دربارهی شرکت در انتخابات آیندهی مجلس شورای اسلامی مطرح کرد.
گنجی در توضیح عقیدهی خود مبنی بر اینکه صرف شرکتکردن یا نکردن در انتخابات بعنوان تنها راه مسالمتآمیز برای رسیدن به دموکراسی در ایران راه بجایی نمیبرد، گفت: «مهمترین روش نزدیکشدن به دموکراسی در ایران ایجاد نهادهای مدنی و قدرتمندشدن ِ تشکلهای سندیکایی و واحدهای اجتماعی است.» وی که قصد سخنرانی در این دیدار را نداشت و بیشتر مایل بود با حاضران در جلسه دربارهی موضوعات مختلف گفتوشنود داشته باشد، به وجود دیدگاههای اغلب نادرست و غیرواقعی بیشتر ایرانیان داخل و خارج در مورد وضعیت جامعهی ایران اشاره کرد و گفت: «راجع به مجموع وضعیتی که ما در ایران با آن روبهرو هستیم، باید کمی دیدگاههایمان را واقعی بکنیم. به این معنا که ما متاثر از موضعی که نسبت به رژیم جمهوری اسلامی داریم، واقعیت را هم متناسب با آن میسازیم. نه اینکه دیدگاههای خودمان را براساس واقعیت تغییر بدهیم. مثلا ببینید، کسی که با جمهوری اسلامی مخالف است، کاملا یک تصویر سیاهی از ایران به تصویر میکشد. کسی هم که موافق است، یک تصویر خیلی روشن از ایران میکشد. در صورتی که واقعیت معلوم نیست با هیچکدام از اینها سازگار باشد. در سیسال گذشته در کشور ما تحولاتی صورت گرفته است که از جنبههایی مثبت و از جنبههایی نیز منفی بوده است. چیزهایی خوب و چیزهایی هم بد شدهاند. وقتی ما بخواهیم از این موارد دقیق و با آمار و ارقام صحبت کنیم، معنا می یابد. مثلا، میزان رشد شهر نشینی. این موضوع درجاهای مختلفی به درد میخورد. یعنی هم در بحث دموکراسی و هم در بحث توسعه به درد میخورد. این یک فاکتور است مثلا اکثریت جمعیت کشور ما قبل از انقلاب روستانشین بوده و اقلیت شهرنشین بوده است. الان ما به وضعیتی رسیدهایم که ۷۰درصد جمعیت کشور شهرنشین است و ۳۰درصد روستانشین است. البته این مشخص است که جمهوری اسلامی هیچ برنامهای نداشته است که جمعیت کشور را تبدیل بکند به جمعیتی شهرنشین. این از پیامدهای ناخواستهی مجموعه سیاستهایی بوده، که رژیم در زمینههای مختلفی داشته است و نتیجهی عملش این شده که اکثریت جمعیت ایران شدهاند شهرنشین. اما یکی از پیششرطهای دموکراسی این است که جمعیت شما باید جمعیت شهرنشین باشد. یعنی دموکراسی در جوامع روستایی شکل نمیگیرد، در جوامع شهری شکل میگیرد. این یک نکته. اما همهاش اینجوری نیست. بعضی از فاکتورها هست که کاملا احساس میشود رژیم برنامه داشته و با برنامه انجام داده است.» در ادامهی ارائه چنین مثالهایی گنجی به وضعیت لولهکشی آب و گاز و بردن برق و تلفن به همه روستاهای ایران و جادهسازی در همهی نقاط کشور و میزان بالای باسوادی بویژه نزد زنان اشاره کرد و گفت: «دوران پس از انقلاب بههیچوجه قابل مقایسه با قبل از آن نیست.» گنجی گفت: «اگرچه بسیاری از این پیشرفتها جزء سیاستهای پوپولیستی جمهوری اسلامی بوده و هست، اما نمیشود این پیشرفتها را نادیده گرفت.» او پس از اشاره به مثالهایی در مورد وضعیت جامعه ایران، پیش و پس از انقلاب، به تحلیلهای بسیاری از گروههای سیاسی، از جمله چپها، نسبت به رژیم جمهوری اسلامی در اوایل انقلاب گفت:«بنیاد گرایی یک پدیده دوران مدرن است.»
وی افزود: «اول انقلاب، شما اگر به سنت ادبیات چپ نگاه بکنید، موقعی که بحث میشد در نزاعهای اول، تمام گروههای چپ تحلیلشان این بود که رژیم جمهوری اسلامی و رژیم ملاها، آخوندها و حزباللهیها، یک مشت آدم فناتیک ارتجاعی هستند که جامعه را میخواهند ببرند به سوی قرون وسطا. خب این تحلیل اشتباه بوده و چنین چیزی صادق نبوده و همین تحلیل اشتباه و نادرست خیلی به گروههای چپ ضربه زد. دلیلش هم این است که امروز در تمام متون جامعهشناسی گفته میشود که بنیاد گرایی خود یک پدیدهی دوران مدرن است. یعنی در بستر مدرنیته، در فرایند مدرنیزاسیون، وقتی یک جامعهای دارد به سرعت به سوی مدرنیزهشدن پیش میرود، نیروهای واکنشی در مقابل این فرایند سبز میشوند که به اینها میگویند بنیادگرایی. بنیادگرایی واکنشیست در مقابل مدرنیته و در دل مدرنیته پدید میآید و کاملا یک پدیدهی مدرن است. این را مثلا به عنوان پدیدهی ارتجاعی دیدن نادرست است، هم از این جهت که مثلا شما ببینید، این رژیم دانشگاهها را تعطیل نکرده است، فیزیک، شیمی، علوم و اینجور چیزها را اتفاقا خیلی اهمیت میدهد و براساس آمار و ارقام هم، اگر شما نگاه کنید، رشد تحقیقات در زمینهی علوم پایه در جمهوری اسلامی خوب بوده است. لذا به این جامعه باید دیدمان واقعی باشد. یعنی اینکه یک عده آخوند قرون وسطایی آمدهاند و جامعه را بردهاند به قرون وسطا، اصلا چنین چیزی نیست. الان جامعهی ایران نسبت به تمام کشورهای عربی و خاورمیانه، افغانستان که هیچ، الان مدرنترین جامعهی کل کشورهای خاورمیانه است و بسیار بستر مناسبی است برای رشد دموکراسی و اگر واقعا در آن انتخابات آزاد برگزار بشود، سرنوشت میرود به سوی دموکراسی. چیزی که هست با زور این جامعه را نگهداشتهاند. ولی به لحاظ تحولاتی که در بطن جامعه به صورت تحولات ساختاری صورت گرفته است، اصلا آن چه در عراق، افغانستان، مصر امکان پذیر است، در جامعه ایران امکانناپذیر است.» اکبر گنجی در مورد سوژههای مورد بحث روشنفکران دینی در ایران دربارهی دین و اینکه چنین آزادیهای بیانی در مورد مسایل دینی در هیچ کشور عربی و خاورمیانهای وجود ندارد، گفت: «بحثهایی که در ایران توسط آن کسانی که اسم خودشان را گذاشتهاند روشنفکران دینی طرح میشود، نوع این مباحث را اگر شما در کشورهایی مثل مصر یا عربستان بزنید، سریع اعدامتان میکنند. این نشان میدهد که در سطح و بطن این جامعه تحولاتی صورت گرفته است که نمیشود اینها را نادیده گرفت و آدم یک تصویر کاملا قرون وسطایی و عقبمانده از جامعهی ایران بدهد. این واقعیت ندارد.»
من نمی فهمم ارتجاع یعنی چه این سخن گنجی که رژیم جمهوری اسلامی رژیم بنیادگرا نیست و بنیادگرایی اصولا یک پدیدهی مدرن است، واکنش یکی از دانشجویان حاضر در جلسه را برانگیخت و با اشاره به بنیادگرایی موجود در افغانستان پرسید: «تفاوت ارتجاع با بنیادگرایی چیست؟» و در پاسخ ادامه داد: «من اصلا نمیفهمم ارتجاع یعنی چی؟ یعنی واقعا اگر ارتجاع معنایش این است که یک عدهای میخواستند جامعهای را برگردانند به گذشته، خب این هم به لحاظ عقلی محال است، هم به لحاظ تجربی محال است. یعنی امکان ندارد شما یک جامعه را به گذشته برگردانید. ولی شما میگویید، یک گروهی آمدهاند توی این جامعه جنایت کردهاند. این پذیرفتنی و شدنی است. یک گروهی آمدند آدم کشتند، یک گروهی آمدند زنان را کردند توی چادر. ولی اگر شما بخواهید باحجابکردن زنان را اسمش را بگذارید ارتجاع، این یک بحث دیگری است. چون بعضیها منظورشان این است، منتها توی آن قالب میگویند. نه! این لزوما ارتجاع نیست. جامعهی ایران بعد از این سی سال انقلاب تغییر کرده، خیلی تغییر کرده است. ما نمیتوانیم چون با جمهوری اسلامی بد هستیم تحولات جامعه را نبینیم. بنده با این دولت بدم و معتقدم باید یک نظام کاملا سکولار جمهوری تمام عیار بیاید توی این مملکت، برای این هم دارم مبارزه میکنم. ولی نمیشود چون ایدهی من این است، جامعه را نبینم. در این جامعه پیشرفتهای گوناگونی صورت گرفته است. من به انقلاب ایران خیلی ایراد دارم، ولی این انقلاب مردم را به عنوان «ایجنت» آورده است توی تاریخ. چرا این را نمیبینیم؟ و شما الان راجع به همین زنها در همین رژیم نگاه کنید؛ آخر این چه رژیم ارتجاعیای است که وقتی شما به لحاظ آماری نگاه میکنید، اکثریت کسانی که در دانشگاه دارند درس میخوانند دخترها هستند. خب اگر اینجوری بوده، باید دخترها را میگذاشته توی صندوقخانه، قایمشان میکرده و نمیگذاشته بیایند بیرون. اینجوری نیست. ما آمارها را که نگاه میکنیم، زنها در جمهوری اسلامی بسیار رشد کردهاند. میگویم با وضعیت مطلوب نسنجید. اصلا آن یک بحث دیگر است. ولی به لحاظ علمی، پژوهشی بسیاری زنها نسبت به قبل از انقلاب شغل پیدا کردهاند. چرا دروغ بگوییم.»
ایجاد دموکراسی در ایران وظیفه ما ایرانیهاست، نه آمریکا در پی سه ساعت بحث، گفتوگو و انتقادهای گاه شدیدی که به گنجی، به ویژه در مورد تصویری که از وضعیت زنان و حقوق آنان در جامعهی کنونی ایران، ارائه میکرد، صورت گرفت، نتیجهی کلی حرفهای او در مورد انتخابات اسفندماه و آیندهی وضعیت ایران از زبان خودش اینهاست: «من اصلا وارد این بحث نشدم که انتخابات را تحریم بکنیم یا نکنیم. صرفا بحثام این بود اگر کسی حرفش این باشد که تنها راه ایجاد تحول سیاسی در جامعه ایران و یاهر جامعهی دیگری گرفتن دولت است، رفتن در انتخابات به منظور گرفتن دولت است، این حرف اشتباه است. شما حالا هر جوری به دولت دست پیدا کنید، چه از راه زور و خشونت باشد، چه از راه مسالمتآمیز، این دموکراسی ایجاد نمیکند. شما دموکراسی را باید از پایین ایجاد بکنید. این هم که الان میگویید آمریکا دارد کارهایش را میکند، خب بله. آمریکا کی نمیکرده. یعنی ببینید، بهرحال یک دولتی هست، سیاستهای میلیتاریستی دارد، دارد کارهای خودش را در جهان میکند و میخواهد آن ایدهای را که خودش دارد، حالا منافع اقتصادیست، انرژی هستهایست یا هرچه هست، آن کارها را میخواهد به زور بکند. خب ما هم مخالفش هستیم. اما او که به حرف من و شما گوش نمیکند. ما حالا نقدمان را میگوییم، ولی این که باعث نمیشود من فعلا بخاطر اینکه او اهدافی دارد، کار خودم را توی ایران تعطیل بکنم. ما باید کار خودمان را بکنیم. کار خودمان را کردن، یعنی ایجاد دموکراسی در ایران که وظیفهی ما ایرانیهاست. وظیفهی آمریکا نیست در ایران دموکراسی ایجاد کند. ثانیا، این هم مهم است. این که آمریکا دارد در سطح جهانی یک کارهایی میکند و ما بخاطر آن سیاستها پروژهی دموکراسی را توی ایران تعطیل بکنیم، آن هم اشتباه است. به هرحال ما در خلا زندگی نمیکنیم، ما در یک جهان بهم پیوسته داریم زندگی میکنیم. در این جهان بهمپیوسته ما اگر الان وضعیتمان بشود وضعیت ترکیه، کلی رفتهایم جلو. چرا من برای این مبارزه نکنم؟ دارم وضعیت را میگویم. اگر ما بشویم سوئد خیلی خیلی جلوتر رفتهایم. خب چرا من مبارزه نکنم؟ ولی فعلا من مبارزه بکنم که جامعهی ایران بشود سوئد. حالا یک روزی اگر چیز بهتری هم بود، خب آن هم بشود. من به حساب اینکه یک چیز بهشتی و ایدهآل و اتوپیایی هست که فعلا جایی محقق نشده، کاری نمیتوانم بکنم.»
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
جناب گنجی، این طور که با قاطعیت وضعیت پیشرفت ایران را با سایر کشورهای خاورمیانه مقایسه می فرمایید و آن را بسیار جلوتر از همه آنها می دانید، بد نیست اشاره ای هم به ترکیه بفرمایید. شما اگر اشتباه نکنم مدتی رایزن فرهنگی در ترکیه بوده اید. جناب گنجی با عرض معذرت سخنان تان احساسی بود. آیا مدل لبنان را از نظر انداخته اید؟ آیا یک دهم آن مسائلی که در مطبوعات لبنان مطرح می شود اگر در ایران مطرح شود چه پیش می آید؟ بعد هم بلافاصله شما رفته اید به وادی تعریف و تمجید از مدرنیزاسیون در ایران. یعنی آب لوله کشی برق و جاده. خب... سرور گرامی سری به کشورهای حاشیه خلیج فارس زده اید؟ یادتان رفته جمهوری اسلامی سال ها با توسل به مفهوم مدرنیزاسیون رضاشاه را دست می انداخت و مسخره می کرد، که این مردک فقط قطار درست کرد و لوله کشی آب کرد ولی دیکتاتور بود و از این حرف ها؟
-- بدون نام ، Jan 22, 2008در همین بحث هم می شود پرسید آیا جمهوری اسلامی از تمام ثروت های ملی به درستی در راه مدرن کردن کشور استفاده کرده و آیا این پروژه را به صورت بچه ای ناقص الخلقه به دنیا آورده است.
این درست است که وضع زندگی در ایران جهنمی نیست. کسی هم تا به حال آن را با افغانستان مقایسه نکرده، ولی سخنان شما هم احساسی بود.
گنجی عزیز، اول زمینه عوامل پیشرفت هایی که اشاره کردید را باید در همان منع و محدودیت آفرینی و تحقیر دید. آمار خیره کننده تحصیلی دختران موئد خود اثباتی و به باور کشاندن توان مکتوم و محبوس مانده است . دری دیگر برایشان گشوده نبوده و دختران را به سمت این شیوه اثبات چون اخذ گواهینامه رانندگی و تحصیل کشانده، در مراحل بعدی و امکان بهره ورری از تخصص دحتران توسط حکومت و فرهنگ حکومتی می بینید که آمار تاچه اندازه تاسف بار پایین می آید. اینها محصول فشار است. کارناوال های عاشورا نیز مصداقی دیگر است که در دایره فعالیت های مجاز ، آن فعالیت تحت فشار سایر بردارهای اجتماعی ، چنان از معنی مطلوب حکومتی فاصله می گیرد که شکلی می یابد که ما بگوییم جوانان ما با عاشورا چه رفتاری دارن. این پیامد های مدرن را یک بار بیایید با فاکتور زمان و حجم و ظرفیت های بالای نوجویی اجتماعی و مقاومت های حکومتی قبل و بعد از حادث شدن مقایسه کنید.
-- استاد دانشگاه ، Jan 22, 2008امیدوارم باز یک عده جبهه نگیرند که گنجی هم جزو بدنه ی نظام است . من واقع گرایی ایشان را نسبت به جامعه ایران تحسین می کنم . گویا ایشان از داخل زندان دیدشان بسیار نزدیکتر به بدنه اجتماع ابوده است تا دوستانی که این چند سال آزاد بوده اند .
-- بهار نارنج ، Jan 22, 2008Ganji was a torturer who has not apologized yet! However, shame on treasonous reporting of"taj-e Dolati" for saying that " the exile population has wrong views" of the treasonous regime. Any other insult you like to put on the victims of the imperialist installed regime for money?
-- بدون نام ، Jan 22, 2008با سلام آقای گنجی مدت زیادی در خارج از کشور و در اروپا و آمریکا سر کرده اند و ایران امروز را از جهاتی با این گشور ها اشتباه میگیرند.
-- داریوش ، Jan 22, 2008اولا آقای گنجی اگر ایران حاضر را با ایران بعد از انقلاب مقایسه میکنید و از تلفن و چند خیابان شهری سرمست شده اید سخت در اشتباه هستید چون شما یک رکن اساسی را در این تجزیه و تحلیل نادیده میگیرید که آن هم بعد زمان است بله آقای گنجی نزدیک به سی سال است که از آن زمان میگذرد و این اصلا زمان کمی نبوده است. دوما آقای گنجی نمی دانم شما به چه سن و سالی میباشید اما وقتی قاطعانه ایران امروز را با ایران آن زمان مقایسه میکنید پس تا حدودی از شرایط ایران قبل از انقلاب حضور ذهن دارید. با تمام نفرتی که به شاه و اعیان و انصار او دارد و داشتم و تمام بدبختی های امروز را حاصل سیاست سیاه آن رژیم میدانم و بحث جداگانه یی میباشد ولی اجازه بدهید کمی صادق باشیم و اعتراف بکنیم که در آن زمان هم کشورمان نه تنها از کل کشورهای خاورمیانه برتر بود بلکه حتی خیلی از کشورهای خاور دور (غیر از ژاپن و هنگ کنگ) سوما دوست گرامی شما اگر مدرنیزه شدن ایران را می بینید یک مقیاس هم برای این قیاس خود در نظر میگیرید. اما متاسفانه این قیاس را در کشورهای اقعانستان و امثال آن میجویید چرا؟ جرا ما را با از ما بدتران مقایسه میکنید چرا نمی گویید که آلمان و ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم با خاک یکی شدند و بعد از 30 سال از قول های اقتصادی و صنعتی دنیا شدند. یا بروید سراغ خاورمیانه و ببینید که ایران آن روز در کجا بود و شیخنشین دبی و امارات در کجا و امروز ایران کجا است و دبی در کجا. بروید به ترکیه ببینید که ترکیه جند قدم جلو رفته و ما چند قدم جلو. برای اطلاع شما آقای گنجی امروز دومین کشور صادر کننده منسوجات در دنیا ترکیه میباشد و سی در صد از وسایل الکترونیکی اروپا از ترکیه وارد میشود. کمی دور تر شوید و کره جنوبی را از خاور دور نظری بیاندازید و به یاد بیاورید که کارگران این کره بودند که در ایران قبل از انقلاب مشغول کار بودند و الان شاید خیلی از چوانان ایرانی آرزوی دارند به کره برای کارگری بروند و از دخترهایمان که باعث شرم است در حاشیه خلیج فارس چه بر سرشان میآید. آقای گنجی سیاه نمایی نمی کنم واقعیت ها را برایتان می شمارم چشمانتان را باز کنید احتیاج نیست به شهرستان ها بروید و تهران را هم در شمال آن نبینید بروید به قسمت های جنوبی تهران شاید گذرتان به بهشت زهرا بیافتاده که در بین راه آن دودسوزاندن ذباله دماغتان را بسوزاند و اگر هم سوزانده هیچ به این مسله فکر کرده اید که این آدمیان، این زنان این مردان این کودکان دارند شبانه روز این هوا را تنفس میکنند هیچ فکر کرده اید که در ریه های این انسانها چه میگذرد؟ البته اگر ریه یی برایشان باقی مانده باشد. آقای گنجی ما در قرن 21 هستیم این از تخیلات ایران مدرنیزه شما که امید است توانسته باشم کمی باد غرور را از سر شما بدر کرده باشم.
و اما ارتجاع را شما در چه میخواهید ببینید برای شما شعار >یا توسری یا روسری< شعار مترقی است و یا تجاوز به دختران در زندانها قبل از اعدام عملی است مطابق با موازین یک دنیای مترقی است. قوانین عصر فئودالیسم را که در ایران است مثل زن بیوه پنجاه ساله اگر قصد سفر به مکه را داشته باشد باید برای کسب گذرنامه احازه فرزند مذکرش را بگیرد واقعا که به ارتجاع گفته است ذکی. وقتی رییس جهمور این کشور در یک دانشگاه میگوید که در کشورمان مطلقا همجنس باز نداریم نشان از پس رفت اجتماعی ما نیست؟ وقتی در این اجتماع یک شخص قدرت مطلق خدایی دارد و کتاب دینی و به قول خودتان حرف خدا را تفسیر میکنید ولی جرات تفسیر حرف این قدرت مطلقه را ندارید و اگر هم داشته باشید هیچ کس جرات درج آنرا ندارد این جامعه مترقی است؟
آقای گنجب من به شما و استقامت شما سخت احترام میگذارم. یک مبحث در مدیریت جلسه است که وقتی حلسه به سردی گرایید و مستمع و صاحب سخن به دهن دره افتاده اند مدیر جلسه با یک سخن که خون همه را به جوش می آورد دوباره جان به جلسه می دهد و بعد از آن دوباره سعی به ترمیم سخن خود میکند و فکر میکنم که این سخنان شما هم نشئت از این تاکتیک دارد و شما هم خود معتقد به آنها نیستید خوب حالا ما منتظر حرف اصلی شما هستیم.
Faghat yek saw-all. Chand dar sad az kesawnee keh zen-down az Iran aw-zod me-sha-vand me-ta-wa-nand beh kha-rej safar konand va Bowl Bowl Ganji Sha-vand? As-lan in Bowl Bowl shargh kharj'e zend'gee khod ra az koja me-aw-varad? Y az on roozee keh har-cheh dar posht'e par-deh ast bee-roon be-owf-tad
-- Najeeb ، Jan 22, 2008آقاي گنجي آمار زياد دختران دانشجو، نشان رشد و بهبود وضعيت زنان و جايگاه مطلوب آنان در جامعه ايران نيست، چرا كه مي بينيم همين آمار زياد در چه وضعيت فلاكت باري هستند و چگونه تحت فشار هاي گوناگوني قرار دارند و چگونه آن ها تحت كنترل شديدترين نيروها قرار دارند.
-- فرايا ، Jan 23, 2008رکن اصلی حرف گنجی را می پسندم: 1- دموکراسی از سازمان های مردمیِ درون جامعه حاصل می شود نه با تغییرات دولتی.
2- نگاه سیاه و سفید به رژیم ایران و آنگاه جامعه را با آن نگاه یررسیدن کاری درست نیست. جرکت های اجتماعی را باید دید. جنبش زنان و حضورگسترده شان در عرصه های مختلف اجتماعی( هنری، اقتصادی، دانشگاهی و...) واقعیتی ملموس است. کار سخت هست، اما می شود. در کدام جامعه ی دموکراتیک غربی بدون مبارزه و سختی کشیدن می توان به خواسته ای اجتماعی رسید؟
اما این که رشد ایران را به رخ دنیا کشیدن، ایرانی که سرمایه ی نفتی اش بزرگترین عاملِ پایداری دولت دیکتاتورش هست، هنوز بزرگترین واردکننده ی اجناس چینی است. اگر قرار است از رشد ایران در عرصه ی اقتصادی و فرهنگی و غیره صحبت شود، و آن را در مقایسه با کشور دیگری مقایسه کرد، می بایست در این مقایسه ی به نیروهای پتانسیلی ایران و آن کشور نطرداشت. رشد چین دیکتاتوری و هند دموکراتیک و مالزی و غیره را باید دید. فکرمی کنم زندگی در غربت گنجی را نوستالژیک کرده است. حس غرور ملی اش رشد بیش از اندازه ی طبیعی اش را کرده است.
به هر حال من در حرف های او رگه های قویِ جامعه شناختی ایران را می بینم و برای به فکرانداختنم مفید.
غلام رمضانی
-- بدون نام ، Jan 23, 2008امید وارم همان طور که گفته بودی و قول دادی برگردی !!!!!!!!!
-- بنفشه ، Jan 23, 2008با سلام
-- سعيد ، Jan 23, 2008و چند نكته:
1. اين كاملا درست و منطقي ات كه همه چيز را سياه يا سفيد نبينيم. بايد واقع گرا بود.
2. "دموكراسي در شهر ها بوجود مي آيد و در روستاها شكل نمي گيرد"و توجيه "مهاجرت گسترده به شهرها" به نظر اينجانب اشتباه است. جفرسون سومين رئيس جمهور آمريكا روستا را بهترين مكان براي "تمرين دموكراسي" ميناميد و آنرا براي زندگي از نظر اخلاقي برتر از شهر ميداست. مهاجرت روستائيان به شهر در 100 سال اخير از حدود90% به 35% رسيده و نتيجهاش هم معضلات اجتماعي و بيغوله و حاشيه نشينيها در شهر، بيكاري در شهر و تخليه پتانسيل و منابع انساني روستا و ... است كه نتيجه سياستهاي تمركزگرايي سياسي و مصرف پول نفت در مركز است. و از طرف مقابل وضع اسف بار روستاها، عدم ارائه خدمات مناسب و جاذبههاي زندگي و وضعيت نابسامان كشاورزي در روستاها قابل مشاهده هستند. چندي پيش در همايش ملي توسعه روستايي ايران حضور داشتم كه آقاي دكتري همين گفته آقاي گنجي -در ستايش از ارائه خدمات و رساندن آب و برق به روستا ها را عنوان و از رژيم ستايش كرد. گفت پيش از انقلاب اگر از آسفالت يا برق براي روستا صحبت مي كرديم به ما ميخنديدند اما اكنون اكثر روستاها... . خوب در جواب اين عزيزان بايد گفت كه پيشرفت كشورها را بايد با جامعه بينالمللي مقايسه كرد و نسبت به زمان حال سنجيد و نه 30 سال گذشته و در ضمن به تعداد روستاهاي خالي شده از سكنه نيز بايد توجه نمود. در مورد توسعه روستايي در ايران كتابهاي دكتر ازكيا و بخصوص "جامعه شناسي توسعه و توسعه نيافتگي روستاهاي ايران" و كتاب "مديريت روستاي در ايران" از دكتر طالب گوياي بسياري از مطالب هستند. آقاي گنجي! اگر خواننده اين سطور هستيد بايد عرض كنم از شما انتظار چنين مطالبي را نداشتم.
3. دخترها و زنها هم وضع ظاهريشان اگرچه بد نيست ولي "ديه" كه مهمترين عامل تبعيض است همچنان نصف مردان است. و "ما درون را بنگريم و حال را...ني برون را بنگريم و قال را"
4. انتخابات در ايران يا "انتصابات" بصورت نمايشي، فرمايشي و سفارشي است. اولا از فيلترها و نظارت استصوابي آنرا كه بخواهند عبور مي دهند (كه به ولايت مطلقه فقيه التزام داشته باشد!) و دوما اگر هم نيروهاي چالش طلب با نظام يا با تندروها انتخاب گردند، در عمل كاري نميتوانند از پيش ببرند. و رياست جمهوري و مجلس صرفا در حد يك وزارتخانه و يك شوراي محلي قدرت دارند. اثباتش هم 8سال رياست جمهوري خاتمي و 4سال مجلس ششم. كه رفت آنچه رفت...
5.
اصل 57 قانون اساسي:
قواي حاكم در جمهور اسلامي ايران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجريه و قوه قضاييه كه زير نظر ولايت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آينده اين قانون اعمال ميگردند. اين قوا مستقل از يكديگرند.[كلمه "مطلقه" در سال 1368 و در بازنگري قانون اساسي اضافه شده است!]
در ضمن به اصل 110 هم نگاهي بياندازيد كه طولاني است...
آقای گنجی . حقیقتش من اصلا دلم نمی خواد این جا چیزی بنویسم اما وقتی شما این جا مقاله یا سخنرانی می گذارید برای من غیر ممکنه که ننویسم . جناب آقای گنجی . نمی شود که شما به جای کلمه دموکراسی یک چیز جدید اختراع کنید که کم و بیش متضمن آرزوهای شما باشد اما ترس های ما آدم های بنیاد گرای مرتجع فناتیک امل را هم در نظر بگیرد . شاید ما طبقه پایین اصلا نخواهیم مثل سوئدیها زندگی کنیم باید کی را ببینیم . چرا شما چند نفر آدم می خواهید این همه آدم را قانع کنید که مثل سوئدی ها باشند . ما مثل خودمان هستیم شما یک راهی پیدا کنید که ما همان طور که خودمان هستیم آدم های خوب و آزاده ای باشیم . یا مثلا این لغت سکولار که شما از به کار بردنش مثل این که یک کیف مخصوصی می کنید ؛ خیلی من رو اذیت می کنه . دیگه کمبودمان همین سکولار است . اسلاممان را ببینید به چه شکلی است . با همه ی این اعتقادتمان ببینید چه کارهایی می کنیم . وای به حال این که بی اعتقاد هم بشویم . بروید بگردید توی دنیا جناب آقای گنجی و با ایرانی هایی که در سراسر جهان پراکنده اند آشنا بشید . تحت هر نظامی که زندگی کنند . همه شبیه هم رفتار می کنند . ایرانی های داخل کشور یک کم افسرده ترند . بیشتر به خاطر این که طبیعت را در این سال های اخیر از دست داده اند ( به دلیل همان شهر نشینی معهود شما ) به نظرم می رسد شما در حین این که (بدون آن که خودتان بخواهید ) ادم بزرگی هستید . به آدم های کنسرو شده ای که همه یک جور فکر می کنند و در نظم خاصی می گنجند علاقه دارید . همش فکر می کنم اگه شما شاه می شدید دیگه می خواستید چه نوع خاکی به سر ما بریزید . چرا فکر می کنید اگه کشور ما مثل ترکیه بشه خوشحالیم . البته این مقاله ی شما نشان می دهد که شما الان تقریبا از اسب تان پیاده شده اید و دارید پیاده می آیید. بیایید اگه واقعا اصلاح گر هستید این کلمات وارداتی را رها کنید و به این فکر کنید که در عمل چه چیزی به درد ما می خورد و برایمان کارساز است و ما را درست می کند . بیایید خلاقیت تان را به کار بگیرید . بعدش هم شاید شما یک روز به این نتیجه برسید که نمی توان راهکار پیشرفت واقعی در جامعه و حتی در افراد را به این سادگی ها تعریف کرد . به نظر خیلی پیچیده می آید دلایل رشد و ترقی و در خشش یک جامعه . به نظرم طرحی در کار است . طرحی که کسی دیگر کارگردانیش می کند و ما آدم ها فقط بازیگر ان طراح بزرگ هستیم . شما که فکر نمی کنید میکل آنجلو و داوییچی و روسو و ولترو سایرین در قرون رشد صنعت و آزادی (آزادی ؟ ) می دانستند در درون حرکتی به نام رنسانس قرار دارند . آن ها یک نقش واقعی و اجتناب ناپذیر را ایفا می کردند . از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان که من این قدر فناتیک هستم که به نظرم این نقش ها زیاد هم مثبت نبوده است . اما به هرحال گویا در جریان یک تحول تاریخی عظیم و غیر قابل کنترل جا گرفته است . اما حرکت شما اصلاح طلبان ایران برعکس گویی جلو یک تحول اجتناب ناپذیر مربوط به تکه ای از جهان, می خواهد سدی ایجاد کند . شما چسبیده اید به آن چه قبلا در جایی دیگر رخ داده است و می خواهید آن را این جا برای ما تکرار کنید . اما این جا فقط چیزی رخ می دهد که مربوط به ما ,زاییده سرشت ما و تاریخ ماست . خواه بد باشد و خواه خوب چون اجتناب ناپذیر است واقعی و اصیل است . در مورد افراد هم درست همین طور است . حالا که این بحث را کنار گذاشته اید که زن باید صاحب بدن خودش باشد و اگر بخواهد بتواند بچه اش را سقط کند ( این جمله را بخوانید و ببینید همین خواندنش چقدر آدم را ناراحت می کند ) . بیایید فکر کنید که به هر حال شما به جای همه ی زن ها نمی توانید فکر کنید. نه تنها به جای همه نمی توانید فکر کنید بلکه به جای یک نفرشان هم نمی توانید فکر کنید . شاید زن های تحصیل کرده ای هم در جهان باشند که سر کار بروند و با تاثر و حیرت به این فکر کنند که صندوقخانه چه دنیای پاک و بکر ی است . به این فکر کنند که زن های امل معمولی چه آرامشی دارند که زن های مترقی همه چیز دان آن آرامش را نه خودشان دارند و نه می توانند به کسی دهند . اشتباه نکنید بنده موافق تحصیل همه ی آدم ها هستم . فقط گاهی آدم بدون این که خودش بخواهد به فکر می افتد , کار است دیگر . خدا حافظ
-- بی نام ، Jan 23, 2008Mr. Ganji is correct if we compare Iran to taliban government yes indeed iran has made many progress and iran comes across very democratic.
what a shame!
-- J.galt ، Jan 24, 2008اصلاح:
-- سعيد ، Jan 24, 2008در كامنت پيشين نوشتم: "مهاجرت روستائيان به شهر در 100 سال اخير از حدود90% به 35% رسيده "
كه صحيح آن "جمعيت روستائيان" است كه از 90% به 35% رسيده. با پوزش.
روشن است که اختلاف نظر ها و انتقاداتی که در اینجا در پیوند با سخنان آقای اکبر گنجی مطرح می کنم چیزی از احترامی که برای ایشان به عنوان دوست روز های سخت ومبارز خستگی ناپذیر قائلم کم نمی کند و تنها از سر ایجاد فرصتی برای تامل مشترک است:
-- علی اصغر رمضانپور ، Jan 24, 20081- البته مبنای اختلاف نظر با آقای گنجی در این است که ایشان هنوز به ضرورت وجود یک رژیم کاملاً سکولار در ایران نرسیده اند در حالی که کسانی مانند من حاضر نیستند یک بار دیگر تن به تجربه یک سیستم دینی بدهند حتی اگر دین اش مدرن باشد. وآخوند هایش فناتیک نباشند و نخواهند ما را به قرون وسطی ببرند.
2- آقای گنجی در حالی حرف از تقویت نهاد های مدنی می زنندکه می دانند تمام نهاد های مدنی زیر سرکوب شدید هستند و جامعه ایران از حیث سازمان یافتگی نهاد های مدنی در شرایطی بدتر از حتی 10 سال پیش هستند. مبارزه مدنی هویت مستقلی دارد که نمی تواند جانشین مبارزه سیاسی شود.
3- نمی دانم چطور« واقعیت» می تواند به جای ما نظر بدهد که از چیزی خوشمان بیاید یانه. تفسیر واقعیت بخشی از نظر ماست و هروقت به واقعیتی برای نشان دادن بی طرفی خودمان استناد می کنیم مثل این است که از ابراز نظر خود شرمنده ایم. لازم نیست برای این که بگوییم جمهوری اسلامی ارتجاعی نیست تفسیر هایی از واقعیت بدهیم که در آن ها تردید است. آقای گنجی بر اساس چه آماری مستقل از آمار های دولت ایران از واقعیت اقتصاد و جامعه ایران حرف می زنند. شهر نشینی در ایران حتی در تهران هم بنا بر گزارش های طرح جامعه مطالعات شهر تهران که با مشارکت گروهی از متخصصان فرانسوی انجام گرفته در شرایط پس رفت قرار دارد. مناطق توسعه یافته تهران دچار از هم پاشیدگی جمعیتی شده و مناطق جنوب و جنوب غرب و شرق تهران که بیش از 70 درصد جمعیت تهران را در بر دارد از نظر بعد خانوار و سواد و جوانی جمعیت در شرایط توسعه نیافته ای قرار دارد. به نظر جامعه شناسان آنچه آقای گنجی از آن به نام پیشرفت شهر نشینی یاد می کنند نوعی باز سازی الگوی زندگی روستایی در ساختار سکونت جدید است که به بهای ویرانی ساختار شهر سازی شهرهای بزرگ وکوچک ایران به دست آمده است و بیشتر هدف شکل دادن به توده های جمعیتی را دنبال می کند تا توسعه ساختار شهری.
4- استنادبه آمار های سواد آموزی بدون در نظر گرفتن این نکته است که نرخ سواد تا اوایل دهه 60 در ایران بر اساس معیار های جهانی در باره سواد انجام می گرفت و در حال حاضر شورای عالی سوادآموزی ایران بیش از 15 سال است که زیر بار ارائه آمار بر اساس معیار های جهانی نمی رود چون از نمایش کاهش نرخ آن واهمه دارد.
5- به طور کلی رشد برخی شاخص های مدرنیسم در ایران که نتیجه دگرگونی های جهانی و منطقه ای است را به مدر ن بودن جمهوری اسلامی نسبت دادن ساده کردن صورت مساله است. این شاخص ها را باید آقای گنجی با کشور هایی مقایسه کنند که در سال 1357 هم ردیف ایران بودند نه با کشور هایی که همان موقع هم از ایران عقب تر بودند.
6- این که پدیده ای محصول جهان مدرن باشد به معنای ارتجاعی نبودن آن نیست از این رو درست است که بنیاد گرایی پدیده جهان مدرن است اما درست مثل پدیده هایی مانند حاشیه نشینی شهری یا مافیای شهری پدیده ای در برابر توسعه مدرنیسم محسوب می شود و نه پدیده ای در جهت توسعه مدرنیسم.
7- نظر آقای گنجی درست است رژیم نمی خواهد ما را به قرون وسطی ببرد چون دیده که نشدنی است بلکه می خواهد ما را به جنگ آخرالزمان ببرد . اگر این ارتجاع نیست پس چیست.
8- باز هم نظر آقای گنجی درست است ، آن ها که فکر می کردند رژیم ایران را گروهی آدم های فناتیک اداره می کنند اشتباه می کردتد چرا که رژیم ایران به شکل پسا توتالیتاریستی ( نسبت به نوعی که مثلاً در شوروی شاهد بودیم) اداره می شودکه از همه دانش روز بهره می گیرد. اگر صرف بهره گیری از علم ، صرف نظر از ساختار اداره جامعه به معنای ارتجاع نیست پس پیشرفت علمی در شوروی را چگونه باید توضیح دهیم. اگر چنین است ، حق با آقای گنجی است. بگذریم از این که آمار های آقای گنجی در باره تعدادمقالات علمی بدون در نظر گرفتن شاخص های دیگر مثلاً سطح علمی دانشگاه ها است.
ماهیت خودش را یک بار دیگر نشان. به موقع از آب نمک درش آوردند انتخابات است دیگر! چون ایشان نمی فهمند ارتجاع چیست: صفتیست برای حکومتهایی که مخالف هرگونه دگرگونی در روابط و بنیاد اقتصادی اجتماعی و سیاسی کنونی هستند و یا خواستار خنثی شدن بعضی دگرگونیها هستند.(نقل به مضمون از دانشنامه سیاسی داریوش آشوری) حال اینکه نتواند یا کاملا موفق نباشد این ماهیت مرتجع را تغییر نمیدهد. بسیار اعمالی را هم که گنجی نام برد که اینها نتوانستند انجام دهد به خاطر تغییراتی بود که دوران پهلوی صورت گرفت. می فرمایند لولهکشی آب و گاز و بردن برق و تلفن! _که با یک برف هم قطع می شوند_ واقعا نمی دانند اگر مدرانیزاسیون پیش از انقلاب ادامه پیدا می کرد الان ما کجا بودیم .دبی و کره جنوبی کجا بودند و ما اکنون کجاییم؟ بهتر است ایشان نگاهی نزدیکتر به کشورهای خاورمیانه بیاندازند. اگر بخواهیم ملانقطی با قضیه برخورد کنیم پس نمیتوانیم رژیم شوروی را نیز کمونیستی بخوانیم چرا که هیچگاه به مرحله کمونیسم گذار نکرد. ایشان نیز نمی توانند با بازی واژگان رژیم را تبرئه کنند. در مورد درصد بانوان در دانشگاهها نیز دوستان اینجا دلایلی آوردند این را هم اضافه بکنم که پسران فرصت کمتری برای رفتن به دانشگاه بخاطر خدمت سربازی (یا در غیر این صورت در جستجوی کارند) دارند در حالیکه این محدودیت برای بانوان وجود ندارد پس از سربازی نیز به دنبال پیدا کردن شغل.بحث بسیار مفصلی را می طلبد که ازحوصله این مقال خارج است..
-- بهرام ورجاوند ، Jan 24, 2008یکی از بچه ها از طرفداری سفت وسخت گنجی بود هر چقدر بهش میگفتم آقا! این دل در گرو حکومت اسلامی داره میگفت الا و بلا نه. تا اینکه این افاضات جدید رو فرمودن، بهش گفتم گنجی همچین حرفایی زده، گفت نه الکی نوشتن، فایل صوتی رو براش گذاشتم، اونوقت بود که به حقانیت من پی برد و اذعان کرد که ای دل قافل در اشتباه بوده و اینم از بروتوس.
-- یکی بود یکی نبود ، Jan 26, 2008حکومت ارتجاعی با بیش از ٨٠٠ میلیارد دلار در آمد نفتی همین آب و گاز و برق و تلفن را هم نمی خواست بدهد؟ آقای گنجی! در دومین کشور سرشار از منابع گازی، گاز قطع می شود. مدیر عامل شرکت آب و فاضلاب استان تهران نسبت به استفاده حدود ۳ میلیون شهروند تهرانی ساکن جنوب این شهر، از آب آلوده هشدار داد و گفت آبی که ۳۰ درصد از مردم جنوب شهر تهران می نوشند حاوی نیترات بوده و برای سلامت مردم خطر جدی دارد. اینست رهاورد انقلاب و حکومت غیر ارتجاعیتان؟
-- اینجا تهران است پایتخت ایران ، Jan 26, 2008