خانه > گوی سیاست > برنامه هستهای جمهوری اسلامی > تاکتیکهای مبهم جنبش صلح | |||
تاکتیکهای مبهم جنبش صلحسید ابراهیم نبویدیروز شیرین عبادی اعلام کرد که جنبش ملی صلح برای جلوگیری از جنگ در تهران تشکیل شده است. او گفت هدف جنبش آن است که دولت را وادار کند با پذیرش توقف فعالیتهای هستهای، خطر جنگ را از سر ایران رفع کند. چند روز پیشتر از این، خانم عبادی، همراه با عباس امیرانتظام و بسیاری چهرههای دیگر ایرانی اعلام کرده بودند که با تشکیل کمیتهای در دفاع از انتخابات آزاد، قصد دارند حضوری فعالتر برای دفاع از انتخاباتی سالم، عادلانه و آزاد داشته باشند. این که چرا در طول یک هفته موضوع انتخابات به فراموشی سپرده شده و موضوع جنگ مورد نظر قرار گرفته است، موضوعی است که نه تنها شیرین عبادی به عنوان یک شخصیت معتبر بینالمللی، یک حقوقدان ایرانی و برنده نوبل صلح مورد نظر قرار داده است؛ بلکه همزمان از سوی بسیاری از فعالان سیاست ایران و روشنفکران جهان مورد توجه قرار گرفته است. از سوی دیگر فعالیت گروههای رقیب و منتقد دولت آقای احمدینژاد، مانند حزب مشارکت، اعتماد ملی، کارگزاران و مجمع روحانیون مبارز، در فاصله کمتر از چهار ماه تا برگزاری انتخابات، روی انتخابات هشتمین مجلس شورای اسلامی متمرکز شده است؛ گویی که در محاسبات بسیاری از آنان خطر جنگ در کوتاهمدت وجود ندارد یا به قول آقای کروبی «احتمال خطر وجود دارد؛ اما خیلی جدی نیست.» تنها معدودی از مخالفان اصلاحطلب دولت، احتمال جنگ را جدی گرفتهاند و مانند هاشمی رفسنجانی هشدار جدی دادهاند، یا مانند خاتمی وضع کشور را نگرانکننده دانسته و یا مانند رمضانزاده، سخنگوی دولت سابق از همه جناحها خواستهاند اختلافات را کنار گذارند و به تشکیل جبههای برای نجات کشور بپردازند. به نظر میرسد جنگ برای بسیاری از فعالان سیاسی ایران، دولت و حکومت و اپوزیسیون خارج از کشور جدی گرفته نشده است. برای برخی از این نیروها، سخن گفتن از جنگ، تنها از این منظر جدی گرفته میشود که از طریق مخالفت با جنگ میتوانند دولت احمدینژاد یا حکومت جمهوری اسلامی را مورد سؤال قرار دهند. برخی دیگر نیز جنگ را وسیلهای برای مبارزه با امپریالیسم جنگطلب میدانند و تنها به این دلیل با جنگ مخالفت میکنند که با آمریکا به عنوان عامل همه مشکلات جهان رویارو شوند. شاید به همین دلیل است که هر روز مقالهای و نوشتهای علیه جنگ و در ستایش صلح میخوانیم؛ اما اتفاقی در عمل نمیافتد. بخش وسیعی از جامعه ایران، به خصوص مردمی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی، امتداد گوششان و چشمشان است، جنگ را جدی نمیگیرند؛ چرا که دولت با جدیت تمام، هر گونه خطر جنگ را منتفی میداند. بخشی دیگر نیز ترجیح میدهند که به چنین جنگی فکر نکنند؛ چرا که رخ دادن چنین جنگی به معنی تغییر برنامههای انتخاباتی آنهاست. بسیاری از ایرانیان نیز تکلیف خود را در این میان نمیتوانند مشخص کنند؛ آیا باید علیه آمریکا شعار بدهند و در کنار دولتی بایستند که هیچ کدام از معیارهای انسانی و عقلانی و ملی را رعایت نمیکند؟ یا باید علیه دولت ایران شعار بدهند و دولت را مسئول آن چه خود خواسته است، بدانند و از این طریق متهم به بیوطنی و دشمندوستی و خیانت شوند. در چنین شرایطی به نظر میرسد، جنبش ملی صلح، بتواند به برخی از تردیدهای مردم و گروههای سیاسی کشور پایان دهد. این جنبش خواستار آن است که دولت ایران غنیسازی را متوقف کند تا بهانه به دست کسانی که قصد حمله به ایران دارند، ندهد. اما آیا خواسته این جنبش، تنها به این دلیل که توسط چنین جنبشی خواسته شده است، اجرا خواهد شد؟ آیا دولت احمدینژاد که تلاش میکند غنیسازی را به عنوان یک اتفاق بزرگ و مهمترین عمل دولت نهم قلمداد کند و آن را «صد بار مهم تر از ملی شدن نفت» میداند، دست از این شعار برمیدارد و خواسته جنبش صلح را میپذیرد؟ هنوز معلوم نیست جنبش صلح به رهبری خانم شیرین عبادی، از چه راههایی قصد دارد دولت را وادار به توقف برنامههای هستهای خود کند. آیا جنبش صلح میتواند کارگزاران دولت ایران را که با هر تظاهرات کوچک و بزرگی در هر گوشه جهان علیه جنگ، و معمولاً علیه آمریکا، خشنود میشود، وادار کند که مجوز یک تظاهرات صلح را در تهران بدهند؟ آیا جنبش صلح میتواند ساعت خود را با انتخابات مجلس بعدی از یک سو و شورای امنیت سازمان ملل، از سوی دیگر تنظیم کند؟ در بسیاری از کشورهای جهان، جنبشهای ضدجنگ، که معمولاً علیه دولت جنگطلب زمان خود، مانند جنبش ضدجنگ ویتنام در اواخر دهه شصت، همیشه توسط دولتها سرکوب شدهاند. آیا رهبران جنبش صلح میتوانند مردم را قانع کنند که برای نجات کشور از جنگ، با ریسکپذیری وارد خیابان شوند و علیه جنگ اعتراض کنند؟ به نظر میرسد جنبش صلح خانم شیرین عبادی اگر نتواند به زودی راههای ایجاد فشار برای عقبنشینی دولت از سیاستهای هستهای خود و در نتیجه توقف روند جنگ را پیدا کند، مثل بسیاری از طرحهای سیاسی مخالفان قانونی، عملاً بینتیجه خواهد ماند. مرتبط:
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
نكته بسيار حائز اهميتي در اين مقاله مطرح شده است . يكي از مهمترين مشكلات جنبش هاي اجتماعي اين است كه ساختار و استراتژي ندارد . نكات اصولي و مهمي مطرح ميشود اما تنها مطرح ميشود . خود طراحان هم منتظرند ببينند چه پيش ميآيد . اگر هم اكنون از پيشنهاددهندگان و مبتكران بخواهيد يك متن مكتوب كه در آن چشمانداز ، اهداف و استراتژيهايشان را شرح داده باشند ارائه دهند خواهند گفت در دست تهيه است به زودي .
-- بدون نام ، Nov 21, 2007سازمانهاي غيردولتي ايران ، تشكلها و كانونها پاشنه آشيلي به نام مديريت و سازماندهي دارند كه بيش از موانع محدود كننده بيروني مانع توسعه آنها است .
آری، بی نتیجه خواهد ماند. دلیلش هم، گذشته از جنجان رسانه ای این «جنبش»، واهی بودن زمینۀ فعالیت آن است. یعنی خطر موهوم جنگ. در موهوم بودن خطر جنگ باید نکاتی را به عرض برسانم که آقای نبوی به آنها اشاره نکرده اند.
-- منصور ، Nov 21, 20071- صحبت این «خطر» فقط در ایران می شود و اگر شما به رسانه های بین المللی، یا حداقل رسانۀ کشوری که در آن زندگی می کنید، نظری بیندازید، اصلاً صحبتی از این حرفها نیست. و این باید ما همۀ ما ایرانیها را به فکر وادارد، ایرانیها هم که ماشاالله همه متفکرند و اهل اندیشه.
2- تمام رسانه های غربی، عربی زبان، کارشناسان، مشاوران سیاسی و ... از مدتها پیش احتمال حملۀ آمریکا به ایران را منتفی، یا حداقل خیلی ضعیف می دانند. در ایران نیز علاوه مسئولان دولتی، که به کرات شایعۀ خطر جنگ را تنها جنگی روانی اعلام کرده اند، فرماندهان نظامی و مقامات امنیتی بارها تأکید کرده اند که هیچ نشانی از حرکاتی که دال بر آمادگی نظامی در منطقه داشته باشد وجود نداشته و ایران بر اوضاع کنترل کامل دارد. دلائلی که ناظران برای ناتوانی آمریکا در شروع جنگی جدید می آورند زیاد است و از آنها می گذریم، و این را هم که چرا آمریکا این جنگ روانی را راه انداخته کنار می گذاریم، چون قبلاً آنها را نوشته ام. نقش رسانه های خارج از کشور در بزرگنمایی این «خطر» را هم به چشم خود می بینیم.
3- یکی از عواملی که تا به حال باعث قوت گرفتن این «خطر» در ایران شده، و آقای نبوی هم به آن اشاره کرده اند، مبارزۀ انتخاباتی مجلس آینده است. فقط آنچه باید روشن شود این است که طی این مبارزه اصلاح طلبان برای جلب آرای مردم از اوضاع آشفته و «خطر جنگ» استفاده کرده و رقیب خود را متهم به کشاندن کشور به موقعیت جنگی می کنند (یعنی می کردند)، اتهامی که دولت احمدی نژاد به انحای گوناگون رد می کند و بی اساس بودن آن را نشان می دهد. به همین دلیل این تاکتیک انتخاباتی اصلاح طلبان هرگز از حد ادعا نگذشته و بخصوص اخیراً با انتشار آخرین گزارش البرادعی از رمق افتاده است، تا جایی که اصلاح طلبان حالا دیگر دارند از خیرش می گذرند.
حال برگردیم سر حرف اول: جنبش صلح خانم شیرین آبادی. از آنجا که ایران همیشه فرزندان دلاوری دارد که مثل شیر از وطن خود دفاع می کنند - گرچه مثل آدم روی دو پا راه می روند – از نظرشان حرفهای بالا همه دروغ است، تنها برای گول زدن مردم است، کشور دارد از دست می رود و باید مثل شیر علیه دولت وارد میدان شد! خودشان هم مثل شیر می غرند که اگر غنی سازی را متوقف کنیم و قطعنامه های شورای امنیت را بپذیریم، جنگی درنمی گیرد و کشور سرجایش می ماند. اما کو گوش شنوا؟! مردم همه با بی خیالی مشغول کار و زندگی روزمره شان اند و به این حرفهای – زبانم لال- صدتا یک غاز اهمیتی نمی دهند. جمهوری اسلامی هم که مثل همیشه می گوید مرغ یک پا دارد. در این میان فقط آمریکای جهانخوار است که با توطئه گری می گوید این شیرزنان و شیرمردان حق دارند، و آی مردم به اینها گوش کنید!
شما هم گوشتان به این حرفها بدهکار نباشد، آقای نبوی!
MOVAFEGHAM
-- MIR ، Nov 21, 2007اگر برای مثال رییسجمهور ما آقای احمدینژاد به این قدرت نو دست مییافت و یا از نگاه ما متخصصان نو استفاده میکرد، آنگاه میتوانست به جای نفی هولوکاست، با تأکید بر هولوکاست، همزمان نشان دهد که چگونه این قربانیان در گام بعدی به مجرم تبدیل میشوند و قوم فلسطین را آواره میسازند. آنگاه هم میتوانست بر موضوع فلسطین تأکید کند و هم به عنوان انسان مدرن قبول کند که اسراییلیهای کنونی و فلسطینیهای کنونی، راهی جز ایجاد دیالوگ و همزیستی مسالمتآمیز با یکدیگر ندارند.
-- Kurosh Khahari ، Nov 22, 2007ای بابا آقای نبوی این دلایل و برهان ها خیلی نیمبند است. مگر حتما این خانم باید در یک مورد کار کند و نمیتواند در جنبش صلح و کمیته دفاع از انتخابات شرکت کند؟ در ضمن ایشان تابحال ادعای رهبریت این جنبش را نکرده اند و اگر عضوی از موسسین این جنبش باشند اما تابحال حداقل من موردی که دال بر ادعای ایشان به رهبریت باشد ندیده ام. خوب من کلا انسانها منتقد و تیزبین برای یک اجتماع ضروری میدانم اما این کار شما از انتقاد گذشته و بهانه گیری است که شاید از مشکل کم خوابی شما باشد شاید هم عاشق شده اید.
-- داریوش ، Nov 22, 2007