خانه > گوی سیاست > ايران و آمريکا > پارادوکس شورای ملی صلح | |||
پارادوکس شورای ملی صلحواروژ میناسیاناخبار، تفاسیر و اظهارنظرهاي ضد و نقيضي درباره جنگ احتمالی آمریکا با ایران منتشر ميشود. خواه اين اخبار و اظهارنظرها واقعي و حاكي از تحولات جاري، مقدمه و نشانه يك جنگ واقعي باشد و خواه بخشي از جنگ رواني باشد كه مدتهاست جريان دارد، در هر حال يك چيز مسلم است: شرايط جاري شرايط عادي نيست كه بتوان با اطمينان خاطر احتمال وقوع جنگ را رد كرد. دعوت از روشنفکران و هنرمندان ایرانی به منظور مخالفت با وقوع جنگی پرآسیب میان ایران و آمریکا از سوی شیرین عبادی، بر این پایه حقوقی استوار است؛ هرگونه حمله پيشگيرانه ايالات متحده علیه ايران از ديدگاه حقوق بينالملل غيرقانوني و به موجب قوانين ايالات متحده عملي جنايتكارانه خواهد بود. چنين حملهاي ناقض ماده 2 فصل چهارم منشور ملل متحد است كه تهديد يا استفاده از زور را عليه تماميت ارضي يا استقلال سياسي كشورهاي ديگر ممنوع اعلام كرده است. و از آنجا كه ايران به ايالات متحده حمله نكرده است، حمله به این کشور بدون مجوز شوراي امنيت نقض حقوق بينالملل خواهد بود. کشیده شدن پای روشنفکران و هنرمندان به مناقشه هستهای تهرانـواشنگتن، گویای این واقعیت است که هزینه دهندگان نهایی چنین مناقشهای خیلِ عظیمی از مردم ایران خواهند بود. در تحلیل برآیند و سرنوشت آنچه که به عنوان شورای ملی صلح نامیده شده است، مباحث ریز و نکات قابل تاملی وجود دارد که چشمانداز آتی آن را اندکی مبهم و ناروشن کرده است: روشنفکران بانیان شورای ملی صلح، در فراخوان از همه روشنفکران و هنرمندان خواستهاند تا به جریان صلح طلب و ضد جنگ بپیوندند. پیوستن به چنین جریانِ انساندوستانهای، همانند بسیاری از اجتماعات انسانی مستلزم پذیرش آرمانها و اصول اولیه آنان است. براساس اعلام خانم شیرین عبادی، ایران باید تعلیق غنی سازی را به منظور جلوگیری از جنگ بپذیرد. چنین درخواستی تشکیلاتی از حاکمیت که این مساله را حق مسلم خود میداند و بر پشتیبانی توده ای برای رسیدن به چنین هدفی حساب جداگانهای باز کرده است، یعنی اعلام رویارویی نرم با خواستهها و اهداف حاکمیت. اگر قرار باشد رویکرد این جنبش به همین سمت وسوی تمایل پیدا کند، بسیاری از روشنفکران برای دوری از رو در رو شدن با نظام جمهوری اسلامی از پیوستن به این جنبش سر باز خواهند زد. حاکمیت از آنجا در ترسیم زمین بازی، نوع و چگونگی آن، این حاکمیت است که حرف اول و آخر را میزند. بنابراین میتوان در موضع گیری حاکمیت، سه حالت را پیش بینی کرد: 1- بیطرف: دولتمردان ایرانی میتوانند چنین جریانی را جنبشی خودجوش و بیآزار برای امنیت ملی تلقی کرده، و در برابر آن به علت مرزبندیهای مشخصی که با رویکرد و باورهای بنیانگذاران آن دارد سکوت پیشه کند؛ اما از آنجایی که مقامات سیاسی و امنیتی نمیتوانند در برابر چنین جریانی سکوت کنند، پس مجبور خواهند شد از میان دو گزینه باقیمانده یکی را انتخاب کنند. 2- موافق: حاکمیت با کمی واقع بینی و دوراندیشی میتواند با در نظر گرفتن تمام مرزبندیها و اختلافات بنیادین با روشنفکران، در شرایط حساس کنونی از چنین جریانی با قدرت حمایت کرده زمینههای گسترش و مردمی شدن این جنبش را فراهم کند. حمایت غیرمستقیم از این حرکت صلحطلبانه، فرصتی بینظیر برای رویه تودهمحور حاکمیت خواهد بود تا از طریق تریبون روشنفکران، آن بخش از مردم ناراضی را که به لاک سکوت و بیتفاوتی فرو غلطیدهاند را بیدار و با سیاستهای خود همراه سازد. دور اندیشی سیاستمداران تهران در این زمینه موجب خواهد شد تا در تاریخ جمهوری اسلامی برای اولین بار ائتلافی بین روشنفکران و حاکمان درباره موضوعی واحد حاصل و زمینه برای آشتی و همکاری نصف و نیمه در جریانهای مشابه فراهم شود. چشمانداز الف: مواضع جمهوری اسلامی ایران را برای ادامه فعالیتهای هستهای تایید کند. در صورت چنین اقدامی، اتفاق شگرفی در معادله جنگی ایران و آمریکا نیفتاده و کاخ سفید همچنان از جنگ به عنوان گزینهای نهایی استفاده خواهدکرد. تداوم احتمال حمله ویا وقوع جنگ یعنی شکست اهداف صلح طلبی این جریان. ب: با انتقاد از مواضع و بهانهجوییهای واشنگتن، به همراه طیف گستردهای از روشنفکران، هنرمندان و خواص جامعه، از جمهوری اسلامی بخواهد به منظور جلوگیری از وقوع جنگ به تعلیق غنی سازی اورانیوم و قطعنامههای شورای امنیت عمل کند. شکلگیری چنین جریانی در گفتمان امنیت ملی ایران، امرِ نامیمونی است که با واکنش سختِ مقامات تهران مواجه خواهد شد. بدیهی است که جمهوری اسلامی برای تحکیم سیاستهای هستهای خود در داخل به هیچ وجه اجازه نخواهد داد تا چنین جنبش اعتراضی و مخالف با آرمانهای سیاسیاش آزادانه فعالیت کند و برای رهانیدن مردم از جنگ، آنان را مقابل آرزوهای هستهای تهران بسیج کند. بنابر این اولین اقدامی که ایران در برابر چنین درخواستی از خود نشان خواهد داد، انحلال انقلابی و سریع آن در داخل کشور است. با این توصیف، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که جنبش شورای ملی صلح در نهایت به همان کارکردی بسنده خواهد کرد که پیش از این جریانهای صلح طلب جهانی برای مبازره با جنگطلبی انجام داده و میدهند. البته با در نظر گرفتن ساختار بسته سیاست در ایران، این جنبش برای حفظ و بقای خویش ناچار خواهد بود تنها در اعتراض به سیاستهای آمریکا و متحدان غربیاش میتینگ و تجمعات اعتراضی برپا کند و از پرداختن به آنچه که تهدید امنیت ملی خوانده میشود، محروم باشد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
به این می گویند طوفان در یک لیوان آب! خوب به مطلب دقت کنید تا دریابید که همه اش بر احتمال و شاید و اگرومگر بنا شده است. به جز دو نکته، حتی یک سرسوزن از امری واقعی در آن به چشم نمی خورد. این دو نکته هم اینهاست: جنگ روانی، که در ابتدای مطلب به آن اشاره شده، و ظهور «جنبش ملی صلح» خانم عبادی. کاش نویسندۀ مطلب به جای نوشتن آرزوها و پیش بینی های دور و درازش به همین دو امر واقعی می چسبید و می نوشت که جنبش صلح خانم عبادی بر بستر همان جنگ روانی ایجاد شده است و قال قضیه را می کند!
-- منصور ، Nov 22, 2007در بن بست فعلی مسئله هسته ای ایران، آنچه که جلب نظر مي کند، غيبت ملت و نهادهای مدنی کشورمان است. در واقع، تمام طرفهای درگير در اين مسئله به نوعی اهداف خود را بيان نموده اند، اما ملت ايران هنوز حتی در جريان صورت مسئله نيز قرار نگرفته است. شورای امنيت سازمان ملل متحد صريحاً بيان نموده است که صلاح نيست که ايران به غنی سازی اورانيوم مبادرت بورزد، و بعيد است که بعد از دو قطعنامه که به اتفاق آراء تصويب شده است، از اين خواسته بگذرند. حکومت ايران هم اعلام نموده است که از غنی سازی اورانيوم دست نخواهد کشيد. اين دو موضع کاملاً متناقص هرگونه مذاکره ای را بی حاصل مي کند.
هر عمل و وسيله ای که مردم ايران را به هر ميزان ممکن وارد اين بحث کند، مفيد و مثبت است. دقيقاً به همين علت طرح شورای ملی صلح به هر مقداری که پيشرفت کند، مفيد فايده خواهد بود. تاثيرگذاری آن نیز در درجه اول همت روشنفکران، هنرمندان، سياستمداران و روزنامه نگاران را می طلبد.
-- آرش ، Nov 22, 2007به آرش.
-- منصور ، Nov 22, 20071- وجود «بن بست» در مسئلۀ هسته ای ایران تنها یک ادعای تبلیغاتی رسانه های غربی است. سیاست هسته ای ایران شفاف، گزارش اخیر البرادعی مؤید آن و مسیر صلح آمیز حل این موضوع باز است.
2- شورای امنیت سازمان ملل بر اساس اطلاعات غلط درخواست تعلیق غنی سازی از ایران کرده است، این اطلاعات غلط و اتهامات دروغین با گزارش البرادعی آشکار شده است. شورای امنیت حالا باید به این فکر کند که چگونه به شکلی آبرومندانه قطعنامه های قبلی را رفع و رجوع کند، صدور قطعنامۀ جدید پیشکش.
3- مردم ایران بخوبی در جریان «صورت مسئله» قرار دارند و بخصوص طی دو سال اخیر چیزی از آنان پنهان نشده است. بنابراین شعار زیبای واردکردن مردم به این بحث از سوی جنبش صلح خانم عبادی تنها جنبۀ تبلیغی دارد.
4- مرحلۀ تعلیق (آری یا نه) به سود ایران پشت سر گذشته شده و حالا موضوع بر سر برگرداندن پرونده از شورای امنیت به آژانس بین المللی اتمی است، چیزی که ایران دارد برای آن تلاش می کند و شرایط هم برای موفقیت این تلاش مناسب است.
5- در حال حاضر فقط آمریکا (و تا حدوی) دو متحد اروپایی اش سعی در تصویب قطعنامۀ جدید علیه ایران و پذیرش آن به تعلیق غنی سازی دارند. و دقیقاً اینان اند که در مقابل آژانس و روند صلح آمیز این پرونده ایستاده اند و سنگ اندازی می کنند. بنابراین خواست «شورای ملی صلح» برای تعلیق غنی سازی برخلاف روند صلح آمیز قضیه و سیاست رسمی جمهوری اسلامی و مصالح مملکتی است، و آشکارا در راستای سیاست آمریکاست.
منصور جان،
اگر شرايط فعلی پرونده هسته ای کشورمان که بيش از دو سال است که در وضعيت "نه جنگ، نه صلح" قرار گرفته است، که خود اين وضعيت باعث بلاتکليفي غالب اقشار ملت شده است، از لحاظ شما "بن بست" نيست، خوش به حالتان. اميدوارم اين بيرون بودنتان از "بن بست" تداوم داشته باشد. اما متاسفانه شما جزو اسنثنائات هستيد. اکثر مردم ما به نوعی اين بن بست را با گوشت و پوستشان در فعاليتهای روزمره شان احساس مي کنند. در عين حال اگر شما مجدداً با دقت بيشتری گزارش اخير البرادعی را، به زبان اصلی، نه فقط ترجمه های قسمتهايی از آن که باب ميل حکومت ايران است، مطالعه بفرمائيد، متوجه خواهيد شد که مجدداً و مانند تمام موارد قبل بر ابهام و عدم شفافيت فعاليتهای هسته ای ايران تاکيد شده است.
مجدداً تاکيد مي کنم که غايب اصلی در بن بست هسته ای ايران، ملت ايران است. ملت ايران هنوز حتی در جریان صورت مسئله هم قرار نگرفته است. آيا واقعاً به نظر شما اکثريت مردم ما راضی به تحمل تحريمهای جهانی و حمله نظامی آمريکا تنها به خاطر بلند پروازيهای نظامی سپاه پاسداران و دسته ای از روحانيون هستند؟ اگر جواب شما مثبت است، احتمالاً مدتها است که با مردم عادی کوچه و بازار هم صحبت نشده ايد.
دريافت نظر ملت ايران در مورد پرونده هسته ای کشورمان، چندان پيچيده و مشکل نيست. مي توان به راحتی، مانند برخی موارد مشابه در کشورهای ديگر، با انجام يک رفراندوم نظر ملت را اخذ نمود. اما افسوس که آنچه در اين ميان برای حاکمان ما ارزش و اهميتی ندارد، نظر ملت است.
-- آرش ، Nov 23, 2007منهم از مردم عادی هستم و تاثیر بسیار منفی موضوع هسته ایی و قطعنامه های شورای امنیت رو احساس میکنیم و همه خوب میدانیم که هر تکنولوژی حق مسلم همه ملتهاست ولی این موضوع با ماجرا جویی و سخنرانی های تند و بقول دوستان بلند پروازی های سپاه و حاکمیت بدست نمیاید. و جنگ زشت ترین پدیده نوع بشر است که همیشه بازنده ان مردم کوچه وبازار بودند. ما قبل از غنی سازی اورانئیوم مشکلات بزرگتری داریم که با هزینه های کمتری قابل دسترسی است.
-- کاوه ، Nov 27, 20071- تا کنون هیچ سند بین المللی مبنی بر تخلف ایران از اهداف صلح آمیز منتشر نشده است در حالیکه تخلف کشورهایی مانند امریکا کاملاً مشهود است. به نظر شما این تحریمها عادلانه است؟ یا ابتدا باید تحریم را علیه آمریکا مطرح کرد؟ (البته از سازمان ملل متحد به دلیل اینکه آمریکا هرگونه تصمیم علیه خود را وتو خواهد کرد هیچ انتظاری نداریم.)
-- مسعود ، Jan 3, 20081- چطور شما غایب اصلی را ملت ایران می دانید در حالی که می گویید دو سال است مردم ایران تأثیر تحریم علیه ایران را با گوشت و پوست خود حس می کنند.
2- تأیید مردم در رابطه با غنی سازی در راهپیمایی هایی که مردم برگزار می کنند و استقبال ایشان از رؤسای جمهور و رهبری هنگام سفر به شهرهای مختلف کاملاً مشهود است.
1- تا کنون هیچ سند بین المللی مبنی بر تخلف ایران از اهداف صلح آمیز منتشر نشده است در حالیکه تخلف کشورهایی مانند امریکا کاملاً مشهود است. به نظر شما این تحریمها عادلانه است؟ یا ابتدا باید تحریم را علیه آمریکا مطرح کرد؟ (البته از سازمان ملل متحد به دلیل اینکه آمریکا هرگونه تصمیم علیه خود را وتو خواهد کرد هیچ انتظاری نداریم.)
-- مسعود ، Jan 3, 20081- چطور شما غایب اصلی را ملت ایران می دانید در حالی که می گویید دو سال است مردم ایران تأثیر تحریم علیه ایران را با گوشت و پوست خود حس می کنند.
2- تأیید مردم در رابطه با غنی سازی در راهپیمایی هایی که مردم برگزار می کنند و استقبال ایشان از رؤسای جمهور و رهبری هنگام سفر به شهرهای مختلف کاملاً مشهود است.