خانه
>
گوی سیاست
>
ايران و آمريکا
>
دوستان حقیقی ایرانیمان را فراموش نكنیم
|
دوستان حقیقی ایرانیمان را فراموش نكنیم
این مطلب را یکی از خوانندگان زمانه ترجمه و ارسال کرده است. گرچه زمان انتشار متن اصلی در گاردین به روزهای قبل از حضور احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا بر می گردد اما اساس بحث نویسنده همجنان تازگی دارد و خواندنی است. - زمانه
درسی كه باید از میشل فوكو و ژان پل سارتر درباره چگونه برخورد كردن با دیدار رئیس جمهور احمدینژاد از ایالات متحده بیاموزیم.
نوشته: دنی پاستل
محمود احمدینژاد رئیس جمهور ایران طی بازدید این هفتهاش از نیویورك برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل قرار است در جمع اعضای هیات علمی دانشگاه كلمبیا هم سخنرانی كند و با گروهی از رهبران دینی ایالات متحده نیز دیدار داشته باشد.
پیشدرآمد ورود او هفتهها بحث و سروصدا بود: آیا باید به احمدینژاد اجازه داد كه از ویرانه برجهای دوقلو دیدار كند؟ آیا دانشگاه كلمبیا باید میزبانی او را میپذیرفت؟ حتی اینكه اصلاً آیا باید به او ویزای ورود داده میشد؟ نامزدهای احتمالی حزب محافظهكار و خبرگان دستِ راستی در یك تقلای كودكانه از این فرصت استفاده كردند تا نشان دهند كه صرف پاگذاشتن این رهبر ایرانی بر خاك آمریكا به چه شدتی انزجارشان را برانگیخته است.
این هیاهو، چونان هر هیاهوی دیگری، موجب سردرگمی بود. در برابر این هجوم مرتجعانه، واكنش بسیاری از چپگرایان این بود كه بگویند، لحظهای صبر كنید– چرا احمدینژاد نباید از محل برجهای دوقلو بازدید كند؟ چرا دانشگاه كلمبیا نباید میزبان او باشد- مگر نه اینكه قرار است دانشگاهها مباحثه را بپرورند، و چرا فرض میشود كه مواجهه با احمدینژاد رویاروییای غیر انتقادی خواهد بود؟ (در حقیقت لی بولینگر رئیس دانشگاه كلمبیا اعلام كرده است كه رئیس دولت ایران را در برابر چندین پرسش دشوار قرار دهد.) آیا رهبران دینی آمریكا با درپیش گرفتن گفتوگوی میان دینی با رئیس جمهور اسلامی ایران مروج مفاهمه میان- فرهنگی نیستند؟
تماشای مصاحبه 60 دقیقه شبكه سیبیاس با احمدینژاد مشكل را بیشتر برجسته كرد: اسكات پلی گزارشگر این شبكه همانند یك خبرنگار پراودا گویی نقش سخنگوی رسمی دولت بوش را بهعهده گرفته بود، در حقیقت او حتی در یك موضع با انتقال پیغام عاری از نزاكت رئیس جمهور ایلات متحده برای همتای ایرانیاش نقش یك قاصد را بازی كرد. در خجالتآورترین نقطه مصاحبه، پلی از احمدینژاد پرسید كه آیا نكته قابل ستایشی در بوش میبیند یا نه، و هنگامی كه طرف مصاحبه پاسخ مورد انتظار او را نداد با اوقات تلخی و تردید با او برخورد كرد.
تركیب ملیگرایی بیشرمانه آمریكایی و تندخویی حدناشناسانه كمو بیش برای اینكه دستكم در آن موقعیت آدم با احمدینژاد همدلی كند كافی بود. و بسیاری از افراد پیشرو چنانكه از گفتوگوهای پس از پخش این برنامه برمیآمد همین همدلی را برزو دادند.
این تصویر مشكل بسیار بزرگی دارد. برای گشودن این گره شاید مرور واقعهای كه 30 سال پیش از این رخ داد مفید باشد.
در ژوئیه سال 1977 لئونید برژنف رهبر اتحاد جماهیر شوروی از پاریس دیدار كرد و به گفته یك مورخ در آنجا "در بالاترین سطحی كه فرانسه از میهمانان رسمیاش پذیرایی می كند از او استقبال شد." با اینهمه گروهی از روشنفكران فرانسوی – از جمله میشل فوكو و ژان پل سارتر – تصمیم گرفتند كه یك استقبال بدیل را ترتیب دهند. در همان هنگام كه حضور برژنف در سرسراهای قدرت جشن گرفته شده بود، آنها مخالفان شوروی مقیم پاریس را دعوت كردند تا گرد هم آیند.
فوكو میگوید "با خودمان فكر كردیم، همان شامگاهی كه ژیسكاردستن از پرژنف پذیرایی میكند، فرانسویان دیگری میتوانند میزبان روسهای خاص دیگری باشند كه دوستانشان هستند."
این كلمات امروز همان طنینی را دارند كه سی سال پیش هنگامی كه فوكو ادایشان میكرد داشتند.
در حالی كه تیترها و جنجالهای این هفته حول احمدینژاد میگذشت شاید ما چپگرایان باید به ایرانیان دیگری میپرداختیم كه دوستان ما هستند.
شاید توجه و همدلی ما باید به كسانی چون منصور اسانلو و محمود صالحی، رهبران اتحادیهای كه پشت میلههای زندان بهسر میبرند معطوف میشد؛ شاید باید بهكسانی چون عمادالدین باقی فعال حقوق زندانیان و مخالف مجازات اعدام؛ ایرانیانی كه در كمپین یك میلیون امضا، جنبش شجاعانه دفاع از حقوق زنان، فعالاند؛ به خیل فعالان دانشجویی، نویسندگان، روشنفكرانی كه هم اكنون برای ابراز دیدگاههاشان در زندان هستند توجه میكردیم.
زمانی كه احمدینژاد در مركز توجهات بود، ماباید به اكبر گنجی مخالف و زندانی سیاسی سابق میپرداختیم كه همین روزها نامه سرگشادهای را به دبیر كل سازمان ملل منتشر كرده و آنچه را اسلاوی ژیژك "باج خواهی دوجانبه" میخواند رد كرده است: گنجی بحران حقوق بشری را كه هماكنون گریبانگیر ایران است توصیف میكند – سركوب شدید مخالفان و خفه كردن صداهای پیشرو؛ و در عین حال جنگطلبی دولت بوش را هم تقبیح میكند و پافشاری میكند كه جنبش دموكراتیك ایران هیچ كمك مالیای از ایالات متحده (یا هیچ قدرت خارجی دیگری) نمیخواهد، و در واقع این جنبش با این مانورهای دولت بوش بیشتر به مخمصه میافتد.
نامه گنجی را بسیاری از روشنفكران و نویسندگان شاخص جهان امضا كردهاند (یورگن هابرماس، اورهان پاموك، نوآم چامسكی، جیام كوتزی و، به كفایتِ تناسب، ژیژك).
این بسیار خطرناك خواهد بود كه مفتون سیركی شویم كه ماجرای دیدار احمدینژاد را احاطه كرده است، نمایش زشتی كه در آن چهرههای سیاسی دستِ راستی و تندنویسهای رسانهایشان هیجانزده میكوشند كه احساسات وطنپرستانه را به غلیان درآورند. این یورش دستِ راستیها میتواند واكنش ما را با اعتراض به برخورد فرومایهای كه از طرف سیاستمداران و نهادهای رسانهای جنگطلب با احمدینژاد میشود برانگیزد.
و – بیهیچ تردیدی – این چیزی جز جنگطلبی نیست. اما بیایید اجازه ندهیم كه دستِ راستیهای جنگطلب بهجای ما فكر كنند. چه میشد اگر ما احمدینژاد را نه از پشت عینكِ (معوجِ) رسانههای آمریكایی، بلكه از دید مخالفان ایرانی، فعالان اتحادیهای و فعالان حقوق زنان میدیدیم؟
اگر ما چنین كرده بودیم، میتوانستیم احساس خاص ایرانیان دیگر (از جمله ایرانیان مذهبی) را درباره ملاقات میان احمدینژاد و رهبران دینی آمریكا دریابیم. (ملاقات این هفته آنان در پی دیدار سال گذشتهشان در نیویورك و ملاقاتی پیش از آن در تهران برگزار میشود. برخی از این رهبران دینی آمریكایی كلمات ستایشآمیزی درباره احمدینژاد گفته بودند.)
اكبر گنجی میگوید "با توجه به موقعیتی كه پیشِ روی ماست چنین دیدارهایی با احمدینژاد به رواج دموكراسی و حقوق بشر در ایران كمكی نمیكند بلكه در مقابل كمككارِ سركوب و انقیاد بیش ترِ مردم ایران خواهد بود." گنجی میافزاید: "در ایران رژیم از چنین دیدارهایی استفاده خواهد كرد تا بگوید احمدینژاد از سوی گروههای مذهبی آمریكا به گرمی پذیرفته شد. این چنین ملاقاتهایی نتایج منفی دارند و مبارزه ما را دشوارتر میكنند."
احمدینژاد با ترك آمریكا به ونزوئلا خواهد رفت تا با هوگو چاوز دیدار كند، كسی كه سال گذشته رئیس جمهور ایران را به دریافت حمایل رسته آزادیبخش مفتخر كرده بود (بالاترین نشان افتخاری كه در ونزوئلا به یك مقام خارجی داده میشود). محبت شدید چاوز به احمدینژاد یكی از عوامل مهم سردرگمی ستایندگان رهبر چپگرای ونزوئلا در سرتاسر جهان بوده است. و بسیاری از مبارزان راه دموكراسی در ایران را نیز خشمگین كرده است.
گروهی از چپگرایان ایرانی با انتشار بیانیهای، كه نقل اخیر گنجی را تداعی میكند، ابراز تاسف كردند كه ضیافت چاوز- احمدینژاد "جنبش تودهای در ایران را تضعیف خواهد كرد". آنها در بیانیهشان نوشتهاند كه "بهزعم ما برای دولت ونزوئلا ممكن است كه روابط دیپلماتیك و تجاری نزدیك خود را با دولت ایران حفظ كند بدون این كه از این دولت حمایت سیاسی كند – مخصوصاً آنجا كه پای سیاست داخلی در میان است."
در حالی كه چاوز در كاراكاس پذیرای احمدینژاد است و دو رهبر روابطشان را محكمتر میكنند، بیایید ما نیز پذیرای ایرانیان دیگری باشیم (یا دستكم به آنها بیندیشیم و دربارهشان بیاموزیم): فعالان اتحادیهای ودانشجویی كه دولت احمدینژاد آنها را به زندان انداخته است، فعالان حقوق زنان كه نیروهای امنیتی حكومت جمهوری اسلامی تجمعاتشان را در هم میكوبد، و فعالان حقوق بشر و مبارزان دموكراسیخواهی كه برای فراهم آوردن قدری عدالت و آزادی بیشتر در ایران با خطرهای بزرگ روبهرویند.
اینكه تیترهای رسانهای به چنین ایرانیانی اختصاص یابد بسیار بعیدتر است. اما مبارزه ایشان مبارزه ماست. یا باید باشد.
------------------------------
دني پاستل (Danny Postel) يكي از هماهنگ كنندگان كميته آزاديهاي فكري و دانشگاهي انجمن بينالمللي ايرانشناسي است. او همچنين مولف كتابي درباره ايران نيز هست با عنوان: Reading "Legitimation Crisis" in Tehran
-------------------------------
*این مقاله ترجمهای است از Remember our real Iranian friends
گاردین، 24 سپتامبر 2007
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
|
نظرهای خوانندگان
شايد رئيس اين دانشگاه نيز از دولت ايران پول گرفته بود تا با توهين ورفتاري نابخردانه چهره اي موجه به دولت ورفتارهاي احمدي نژاد بخشد وگرنه مجري مي توانست يك ايراني زندگي كرده در اين سال هادر داخل كشورر باشد تا با سئوال هايي اساسي سيه روي كند هر كه را در اوغش باشد. تجربه اي باشد براي ما. ممنون
-- بدون نام ، Sep 29, 2007از مقاله دنی پستل خیلی خوشم اومد، اما میشل فوکو خودش یکی از مدافعان انقلاب ایران و یکی از طرفدارای خمینی بود. ای کاش از دنی از کس دیگه ای نقل قول میکرد.
http://www.boston.com/news/globe/
-- بدون نام ، Sep 29, 2007ideas/articles/2005/06/12/the_philosopher_and_the_ayatollah/
تبلیغا ت احمدی نژاد در سازمان ملل و مطبو عات با واقعیت سیا سی و اجتما عی ایران خوا نایی ندارد. در مقابل این تبلیغات نادرست شایسته بود
-- م/ ارش ، Sep 29, 2007که طیف اپوزیسیون ایران مسله سر کوب وپایما ل
کردن حقوق بشر را در ایران قرار دهد.