خطر جنگ و خوشبینی دیپلماتیک
مهدی خلجی موسسه مطالعات خاورنزدیک واشنگتن
شاید هیچ کس، حتا رییس جمهوری آمریکا یا نخست وزیر اسراییل، نتواند درباره حمله نظامی به ایران پیشبینی قطعی کند. شرایط سیاسی و وضعیت پرونده هستهای جمهوری اسلامی به گونهای است که تصمیمگیری رهبران غرب درباره آن آسان نیست. اما رویدادهای چند ماه گذشته امیدواری درباره حل دیپلماتیک مسأله هستهای را افزایش داده است.
تأثیر تحریمهای سازمان ملل
پیش از صدور قطعنامههای اخیر علیه برنامه هستهای جمهوری اسلامی، شمار زیادی از دیپلماتهای اروپایی با وضع تحریم اقتصادی مخالف بودند. آنها استدلال میکردند تحریم اگر کارگر میافتاد تحریمهای اقتصادی ایالات متحده علیه ایران اثر میکرد و امروزه روز نیازی به وضع تحریمهای فراگیرتر نبود.
بر خلاف دیدگاه این دسته از دیپلماتهای اروپایی، تحریمهایی که در دو قطعنامه اخیر سازمان ملل متحد علیه ایران وضع شد، پیامدهای خود را آشکار کرده است. تفاوت این تحریمها با تحریمآمریکا این است که تحریم ایالات متحده، اهداف واشنگتن را برآورده نکرده است. این تحریمها شکل کلی داشتهاند و همه چیز را دربرگرفتهاند و در نتیجه موثر نیفتادهاند. اما تحریمهای سازمان ملل محدود و هدفمند بودهاند و برنامه هستهای جمهوری اسلامی را آماج گرفتهاند. با این همه حتا پیش از صدور این دو قطعنامه، فضای بازار جهانی به طور کلی درباره ایران منفی شد. حتا در بسیاری زمینهها که ارتباطی با موضوع تحریم سازمان ملل ندارد، شرکتهای خارجی از سرمایهگذاری در ایران خودداری کردند. وزیر نفت سابق ایران، کاظم وزیری هامانه، آشکارا گفته بود که وضع این تحریمها، غیر مستقیم، سرمایهگذاری خارجی در بخش نفت و گاز را با مشکل جدی رویارو کرده است.
برای کشورهای واضع تحریم در سازمان ملل، نوع نگرش افکار عمومی ایران به بحران اقتصادی اهمیت دارد. کوپنی شدن بنزین، افزایش بالاتر از توقعِ بهای مسکن و دیگر کالاها در ایران، نشانه روشنی بر ناکامی و ناکارآمدی طرحهای اقتصادی محمود احمدینژاد است. نفی رابطه این ناکامی و سیاستهای تندروانه هستهای رییس جمهوری اسلامی ایران برای افکار عمومی آسان نیست. اکنون در غرب این تصور نیرومند است که بخش قابل اعتنایی از جامعه ایران، دولت را در صدور قطعنامههای سازمان ملل مقصر قلمداد میکنند. آقای احمدینژاد همواره قطعنامههای سازمان ملل درباره برنامه هستهای ایران را «کاغذپاره» و بیارزش و نتیجه خوانده بود. بسیاری از مردم ایران چنین نمیانگارند.
آمریکا؛ هدایت پنهان سیاست برخورد با ایران
دو سال پیش، ایالات متحده آمریکا در قبال برنامه هستهای ایران سیاست رادیکالتری دنبال میکرد، اما جلب نظر متحدان اروپایی کار دشواری بود. اکنون آمریکا در صندلی عقب اتومبیلِ سیاست برخورد با ایران نشسته است. کشورهای اروپایی و حتا چین خود ابتکار عمل برخورد با ایران را در دست گرفتهاند و جدیت و نگرانی آنها کمتر از آمریکا نیست. فرانسه پس از انتخاب نیکولا سرکوزی به ریاست جمهوری منشی تهاجمی در برابر برنامه هستهای ایران برگزیده است. آمریکا در ماههای اخیر بارها اعلام کرده که روش دیپلماتیک را برای حل مسأله هستهای ایران هنوز کارآمد و موثر میداند. اما دولت فرانسه از زبان وزیر خارجهاش احتمال وقوع جنگ را زیاد اعلام میکند.
روشن است که اگر جنگی علیه ایران صورت بگیرد، یا به رهبری آمریکا خواهد بود یا به دست اسراییل. هیچ کشور اروپایی قادر نیست به صورت مستقل وارد جنگ با ایران شود. اما شدیدتر شدن لحن اروپایی، کامیابی بزرگی برای آمریکاست تا بر خلاف مسأله عراق، این بار بغرنج هستهای ایران را معضلی بین المللی فرانماید و راه دستیابی به اجماع با متحدان اروپایی و غیراروپایی خود را هموارتر کند.
کشورهای عربی به طور عام نگرانی پنهان اما عمیقتری از برنامه هستهای جمهوری اسلامی دارند و به شیوههای گوناگون خواستار مداخله جدیتر آمریکا و غرب در این ماجرا هستند. این امر نیز دست آمریکا را در جلب همکاری این کشورها برای مهار هستهای ایران بازتر میگذارد.
افول قدرت دولت بنیادگرا
وقتی محمود احمدینژاد بر سریر قدرت نشست، هراسی فراگیر بر فضای بینالمللی چیره شد. آقای احمدینژاد تصویر ستیزهگرانه، آشتیناشناس و تندرو از خود نمایان کرد که عزم نابودی اسراییل از کره زمین و دستیابی به انرژی هستهای را همزمان دارد. کشورهای غربی به خصوص آقای احمدینژاد را نماینده حقیقی جمهوری اسلامی گرفتند و سخنان وی را بیانگر نیات پنهان نظام حکام در تهران انگاشتند. اکنون پس از دو سال و اندی، نشانهها گواه افول اقتدار و سقوط سطوت دولت آقای احمدینژاد است. توافقهای اخیر تهران با آژانس بین المللی انرژی اتمی و استقلال شخصیت و عمل علی لاریجانی و تفاوت نظرگاه و عمل وی با دولت، شکست هواداران آقای احمدینژاد در انتخابات مجلس خبرگان و به ويژه انتخابات رییس مجلس خبرگان و همچنین شوراهای شهر، افزایش نارضایتیهای عمومی از نقدنشدن وعدههای اقتصادی رییس جمهوری، همه دلالت بر زوال اقبال آقای احمدینژاد در قلمرو سیاست و به ويژه دیپلماسی دارند.
تصویر رییس جمهوری جنگ طلب، احتمال جنگ را افزایش میداد و اکنون زوال آن تصویر امید به کاهش احتمال برخورد نظامی علیه ایران را بیشتر میکند. در مطبوعات غربی و در محافل دیپلماتیک این تصور کمابیش جاافتاده است که محمود احمدینژاد بختی برای پیروزی در دوره دوم ریاست جمهوری ندارد؛ زیرا علاوه بر آنکه افکار عمومی ایران دیگر آن اعتنای دو سال پیش را به وی نخواهد کرد، توازن قدرت در جمهوری اسلامی علیه آقای احمدینژاد برهم خورده و قدرت گرفتن دوباره کسانی مانند اکبر هاشمی رفسنجانی نیروی مانور دولت بنیادگرا و تودهگرا را مهار کرده است.
خوشبینی آمریکا برای حل دیپلماتیک بحران
در ماههای اخیر در غرب، به ويژه در واشنگتن، خوشبینی برای حل دیپلماتیک مسأله هستهای جمهوری اسلامی ایران افزایش یافته است. باور دیپلماتهای آمریکایی به سیاست هویج و چماق از گذشته بیشتر شده است. آمریکا در مذاکرات مستقیم و غیرمستقیم خود آمادگی برای راهاندازی نیروگاه برق هستهای را در ایران اعلام کرده است. از سوی دیگر تلاش برای فربه کردن مواد تحریم علیه ایران را از دست نمیگذارد. شماری از دیپلماتهای آمریکای و اروپایی معتقدند همین دیپلماسی نیز باید با هزینه کمتر اما به شیوه موثرتری پیش برده شود. برای نمونه پیشنهاد میکنند به جای تصویب قطعنامه تازه در سازمان ملل از دو قطعنامه قبلی برای افزدون شمار مواد تحریم استفاده شود. در نتیجه ایران با هزینه کمتری زیر فشار اقتصادی هدفمند قرار گیرد و از این سو پیشنهادهای ترغیبکنندهای نیز برای توقف برنامه هستهای ارائه شود.
جدی گرفتن خطر جنگ، جدی گرفتن دیپلماسی
در داخل ایران نیز، تغییر از پیش اعلامنشده فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رویدادی معنادار بود. رحیم صفوی نماد سردارانی بود که مرزی برای مداخله نظامیان در سیاست نمیشناسند. عزیز جعفری، بر خلاف فرمانده پیشین، یک نظامی حرفهای است و کمتر گرایش سیاسی آشکاری دارد. رحیم صفوی به همراه محمود احمدینژاد از کسانی بود که احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران را اندک میشمرد. این طیف از نظامیان توان نظامی آمریکا در برخورد با ایران را کم ارزیابی میکنند. عزیز جعفری، ظاهراً به آن دسته از نظامیانی تعلق دارد که خطر حمله به ایران را جدی میگیرد. انتخاب وی به سمت فرماندهی، نشانه جدی گرفتن خطر جنگ از سوی رهبر جمهوری اسلامی است. از آنجا که جمهوری اسلامی هیچ گونه تمایلی به برخورد نظامی با آمریکا یا اسراییل ندارد، جدی گرفتن خطر جنگ میتواند مذاکرات هستهای و نیز مذاکرات با آمریکا را به مسیر نتیجهبخشتری هدایت کند.
به نظر میرسد ماشین تبلیغات جنگ علیه ایران، ارتباط مستقیمی با دیپلماسی آمریکا و اروپا در قبال برنامه هستهای ندارد. آمریکا در این شرایط به مذاکرات پشت پرده با دیپلماتها بیشتر بها میدهد تا به سیاست تبلیغاتی (Public diplomacy). البته این کاری است که جمهوری اسلامی نیز از آغاز میکرده است. تبلیغاتاش بازتاب واقعی سیاستها و دیپلماسیاش نبوده است. بدین رو، خوشبینی آمریکا به راه حل دیپلماتیک به رغم جنگطلبی رسانهای بخشی از ماشین تبلیغاتی در آمریکا قابل فهم است. با این همه فراموش نباید کرد که خوشبینی آمریکا و غرب به حل دیپلماتیک، محصول و نشانه آمادگی و انعطافپذیری جمهوری اسلامی برای مذاکره نیز هست و صرفاً خوشبینی پادرهوایی نمیتواند باشد.
به فرجام، میتوان امیدوار بود که ایران با جدی گرفتن خطر جنگ، دیپلماسی را جدیتر بگیرد و سایه تندروی و تحدیجویی را از سر دستگاه دیپلماسی و تصمیمگیری جمهوری اسلامی بزداید.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
نظرهای خوانندگان
خطر جنگ بیش از خوش بینی دیپلماتیکی است.
-- م.ساحل ، Sep 17, 2007مگر رژیم عراق در زمان صدام حسین نبود که آمریکا و کشورهای غرب اروپا و روسیه روابط کلان اقتصادی داشتند.چه شد.
حال بدون تفسیر هرز باید گفت که آمریکا بیش از هر چیز از رژیم مار گونه ایران در خطر و اروپا نیز با این نظر موافق سعی در هموار کردن جنگ می بینند چرا که بر اساس رویدادهای چندین ساله در رابطه با انرژی هسته ای جمهوری اسلامی و محدود کردن آزادی های مردم همیشه در صحنه باید گفت که دست بدست هم داده و بدینگونه.پس باید گفت کفه ترازو در کدامین طرف سنگین تر می باشد.محمود هم مثل صدام.اما با این تفاوت که او ادعای مردم واهی همیشه در صحنه را دارد.
جنگ را پیش رو خواهیم داشت. بدون تعارف.
-- هادی ، Sep 17, 2007جنگ ! نمی دانم مفسری که این مطلب را نوشته با خود چه اندیشیده ؟ مگر می شود کشوری مثل ایران را با 70 تا 80 میلیون جمعیت متلاشی کرد و بعد به راحتی بتوان آن را کنترل کرد . عراق یا افغانستان کشور های بی ریشه ای بودند ولی ایران ریشه دارد منظور ریشه ای که توانایی تاثیر بر کل منطقه از قفقاز تا خلیج فارس و شمال افریقا و از افغانستان و پاکستان تا ترکیه و اذربایجان .
-- پیمان ، Sep 18, 2007آری می توان به ایران حمله کرد و وآن را اشغال کرد ولی آیا می توان حتی مثل عراق آن را کنترل کرد تلاشی ایران یعنی تلاشی دهها کشور اطرافش از ترکیه تا پاکستان و از سوریه و لبنان تا ارمنستان و آذربایجان . در یک کلام جگ با ایران چنان تروریسم را در جهان نهادینه می کند که مافیا های اروپا و امریکا باید در مقابلش لنگ بیاندازند ! کاش کمی فکر کنیم بعد حرف بزنیم
na kheir jang nakhahad shod bi tarof
-- Emad Irani ، Sep 20, 2007چقدر ما بدبختیم که باید نگرانی های آمریکا رو در مورد حقوق مردمی باور کنیم که شماهایی که سالهاست کاری جز خواب دیدن اونا در حال فتح ایران ندارید ، باید تیکه تیکه های گوشت اون مردم رو توی بیداری از زیر آواری که با بمبای چند تنی فرو ریختند جمع کنید. یا اینکه شاهد آثار سلاحهای اورانیومی شون تا چند نسل دیگه باشید . اینه نگرانی آمریکایی از حقوق شرکتهای اسلحه سازی .
-- ماه ، Sep 20, 2007اری جنگ داریم انم جنگ جهانی سوم
-- علیرضا ، Sep 20, 2007ولی نیروهای ایران را دست کم نگیرید حتی در خاک امریکا
جنگی که زمین را نابود میسازد ولی ایران را هرگز
ایران بعدازانقلاب دارای چهره ایست جدیدونمایانگرعزمی راسخ درراستای دسترسی به اهداف بلند انقلاب وراه ندادن هیچگونه هراسی دردل.آمریکاوهم پیمانانش دریافته اند که ایران تنها کشوریست درخاورمیانه که مانعی برای تحقق اهداف شومشان وتهدیدی برای مزدورانشان (اسرائیل) بحساب می آی دبنابراین ازهرطریق ممکن چون وضع تحریم هاوفشارهای اقتصادی واعمال فشار به همسایگان ایران جهت کمک به منزوی ساختن این کشور درخارج وبکاربستن توطئه وکارشکنی توسط خودفروخته هاوهمچنین ایجاد فضای بی اعتمادی بین مردم ودو لت ایران درداخل تلاش می نماید تا اگربتواند اولا" به دست نیافتن ایران به انرژی هسته ای و ثانیا" به فروپاشی نظام موجود درایران که جزو اهداف اصلی وبلندمدتش می باشد دست یابد.
-- مصطفی جلال ، Feb 11, 2008