خانه > گوی سیاست > خاورميانه > آمريکا هر ماه دههزار عراقی را میکشد؟ يا بيشتر؟ | |||
آمريکا هر ماه دههزار عراقی را میکشد؟ يا بيشتر؟مايکل شوارتز*
مجلهی لنست (معتبرترين نشريهی پزشکی بريتانيا) در شمارهی دوازدهم اکتبر ۲۰۰۶ خود تحقیقی سنجيده را منتشر کرد که در خاتمه نتيجهگيری کرده بود که – از سال گذشته – ششصدهزار عراقی به خاطر جنگ در عراق به شيوهای خشونتآميز کشته شدهاند. يعنی ميزان مرگ و مير عراقیها در ۳۹ ماه نخست جنگ حدود پانزده هزار نفر در ماه بوده است. اين بدترين بخش ماجرا نبود؛ چون آهنگ مرگ و مير به طرز شتابندهای رو به افزايش بود، و در نيمهی نخست سال ۲۰۰۶ ميزان ماهيانهی مرگ و مير حدود سی هزار نفر در ماه بود. و اين میزان بدون هيچ ترديدی با درگيریهای خشن پس از افزايش تعداد آمريکايیها افزايش يافته است. دولتهای آمريکا و انگليس به سرعت اين نتايج را رد کرده و آنها را «از حيث روششناختی مخدوش» خواندند؛ با وجود اينکه محققان از روندهای استانداردی برای محاسبهی مرگ و مير در جنگ و منطقههای مصيبتزده استفاده کرده بودند. (آنها به طور تصادفی از تعدادی خانه ديدن کرده بودند و از ساکنان پرسيده بودند آيا کسی در خانوادهی آنها در چند سال گذشته کشته شده است و اين جزييات را ثبت کردند و گواهیهای فوت را نیز در اکثر موارد بررسی کرده بودند.) دو دولت مهاجم هيچ دليل متقنی برای رد يافتههای اين بررسی ارايه نکردند، و اعتنايی هم به اين نکته نکردند که خودشان پشتيبانی بررسیهای مشابهی بودهاند (که بعضیها توسط همان محققان انجام شده بودند) و اين بررسیها در ساير مناطق مصيبتزده، از جمله دارفور و کوزوو، انجام شدهاند. اما دلايل امتناع اين دولتها به قدر کافی روشن است: پذيرفتن اين نتايج برای دولتهای مقصر بسيار ویرانگر بود. (دولت انگليس بعداً به طور مخفيانه پذيرفت که اين تحقيق «راهی امتحان شده برای محاسبهی ميزان مرگ و مير در مناطق درگيریست»؛ اما هرگز رسماً به اعتبار آن گردن ننهاد). محققان معتبر تقريباً بدون هيچ مخالفتی قبول دارند که نتايج لَنْسِت معتبر هستند. خوان کول، مطرحترين محقق آمریکايی خاورميانه، اين موضوع را در اظهار نظری بسيار روشن خلاصه کرده است: «ماجراجويیهای مصيبتبار آمريکا در عراق [ظرف مدتی بيش از سه سال] باعث کشته شدن آن عده غیرنظامی شده است که صدام در ظرف ۲۵ سال نتوانسته بود مرتکب اين همه قتل شود». علیرغم اجماع تحقيقی که در اين زمينه وجود دارد، انکار دولتها از منظر آموزش عمومی بسيار مؤثر بوده است، و تعداد کمی از اخباری هم که بررسی لنست را ذکر میکنند، آن را در کنار تکذيبيههای رسمی قرار میدهند. به عنوان مثال، در گزارشی در بیبیسی اين رقم در مقالهای با عنوان «افزايش عظيم ميزان تلفات در عراق» ذکر شده بود و تکذيبيهی مفصل جورج بوش هم به دنبال آن آمده بود که گفته بود «روشهای اين بررسی اعتبار چندانی ندارد» و افزوده بود که «ششصد هزار نفر يا هر عددی که اينها حدس زدهاند . . . واقعاً باورکردنی نيست». در نتيجه اين شيوهی پوشش، بيشتر آمريکايیها احتمالاً معتقدند که رقم سی هزار نفر تلفات غيرنظامی که بوش در دسامبر ۲۰۰۵ ارايه کرد (که کمتر از ۱۰ درصد رقم واقعیست) بهترين تخمين از ميزان مرگ و مير عراقیها تا آن زمان بوده است. شمارش تعداد عراقیهای کشته شده به دست نيروهای اشغالگر اين آمار تکاندهنده زمانی هولآورتر میشوند که میبينيم در ميان ششصدهزار نفر قربانی خشونتهای جنگ عراق (يا حتی بيش از اين تعداد)، بيشتر قربانيان توسط نظاميان آمريکايی به قتل رسيدهاند و نه توسط بمبهای جادهای يا جوخههای مرگ يا مجرمان خشن – يا حتی مجموع اين گروهها. مصاحبهگران لنست از پرسششوندگان عراقیشان پرسيده بودند که عزيزانشان چگونه مردهاند و چه کسی مسئول آن است. شناخت خانوادهها دربارهی علل مرگها بسيار خوب بود، و به گزارشگران میگفتند بيش از نيمی (۵۶ درصد) به ضرب گلوله کشته شدهاند، و حدود يک هشتم (۱۳ درصد) به خاطر بمبگذاریهای خودروها، حملات هوايی (۱۳ درصد) و سایر اتفاقات (۱۴ درصد). تنها ۴ درصد کشتهشدگان به عللی نامعلوم کشته شده بودند. خانوادهها به آن اندازه نمیتوانستند مقصر را پيدا کنند. اگر چه مثلاً میدانستند که قربانيان حملاتِ هوايی به دست اشغالگران کشته شدهاند و قربانيان بمبگذاریهای خودرو توسط شورشيان کشته شدهاند، قربانيان اصابت گلوله و موارد ديگر تلفات اغلب در درگيریها و شرايطی رخ دادهاند که شاهدی وجود نداشته است. در نتيجه، خيلی اوقات اينها با اطمينان نمیتوانستند بگويند مقصر کیست. تنها مواردی که ضبط شدهاند موارد قطعی بوده است و گزارشگران طرف مقصر را در صورتی که «خانوادهها کوچکترين ترديدی داشتند» که چه کسی باعث مرگ شده است، ضبط نکردهاند. اما با اين حال نتايج برای آن عده از ما که مطبوعات آمريکا را میخوانند، ضعیف و نامطمئن هستند: برای تلفاتی که خانوادههای قربانيان میدانستند مقصر کیست، نيروهای آمريکايی (يا «ائتلاف همرأيان» متحدشان) مسئول ۵۶ درصد اين تلفات بودند. اين يعنی میتوان با اطمينان گفت که نيروهای ائتلاف تا نيمهی سال ۲۰۰۶ حداقل صدوهشتاد هزار عراقی را کشتهاند. علاوه بر اين، ما کاملاً مطمئن هستيم که آمريکا سهم نسبی تقصير خود (يا بيشتر از آن) را در مرگهای نسبت داده نشده را دارد. اين يعنی آمريکا و متحداناش تا نيمهی سال ۲۰۰۶ بيش از سیصدوسی هزار عراقی را کشتهاند. رقم باقیمانده را میتوان به شورشيان، مجرمان و نيروهای عراقی نسبت داد. و بگذاريد اين نکته را روشن بگوييم: بمبگذاری خودروها، که تنها منبعیست که شناسايیاش برای خانوادههای قربانيان آسان بود، مسئول ۱۳ درصد از تلفات است که حدود هشالد هزار نفر را شامل میشود يعنی دو هزار نفر در ماه. اين رقم هولناکیست، اما در مقايسه با کل ارقام تلفاتی که آمريکايیها به جا گذاشتهاند بسيار بيش از نيمی از آن رقم است و کمتر از يک چهارم کل تلفات احتمالی حاصل از کارهای آمريکايیهاست. حتی اگر با رقم پايينتر تأييد شدهی صدوهشتاد هزار نفر تلفات عراقی کار کنيم که نتيجهی آتشِ نيروهای ائتلافیست، به رقم ماهانهی پنج هزار نفر تلفات عراقی میرسيم که توسط نيروهای آمريکايی و متحدانِ ما از زمان آغاز جنگ کشته شدهاند. و اين را هم بايد به ياد داشته باشيم که ميزان تلفات دو برابر ميزان تلفات ميانگين سال ۲۰۰۶ بود؛ به اين معنا که ميانگين آمريکايیها در سال ۲۰۰۶ خيلی بالاتر از ده هزار نفر در ماه بود يا چيزی بيش از سیصد عراقی در روز، که شامل روزهای يکشنبه هم میشد. با افزايش نيروهای آمريکایی که در سال ۲۰۰۷ آغاز شد، رقم فعلی احتمالاً افزايش بيشتری هم خواهد داشت. چرا ما چيزی دربارهی اينها نمیدانيم؟ اين ارقام برای خيلی از آمريکايیها محال به نظر میرسند. يقيناً کشته شدن سیصد نفر عراقی در روز به دست آمريکايیها بارها و بارها خبرساز میشود. و با اينحال، رسانههای الکترونيک و چاپی خیلی راحت به ما نمیگويند که آمريکا باعث کشته شدن تمام اين افراد میشود. ما خبرهای زيادی دربارهی خودروهای بمبگذاری شده و جوخههای مرگ می شنويم، اما اخباری دربارهی کشته شدن عراقیها به دست آمريکايیها نمیشنويم مگر دربارهی اخبار پراکندهی تروريستی يا فجايع پراکندهی ديگر. پس آمريکا چگونه اين قتل عام را انجام میدهد و چرا این وضعيت ارزش خبری ندارد؟ پاسخ اين سؤال در آمار حيرتآور ديگری نهفته است: اين آمار را نيروهای نظامی آمريکا منتشر کرده و توسط مؤسسهی فوقالعاده معتبر بروکينگز گزارش شده است: در چهار سال گذشته، نيروهای نظامی آمريکا روزانه بيش از هزار نيروی گشتزنی را به محلههای دشمن میفرستد و به دنبال دستگيری يا کشتن شورشيان و تروريستهاست. (اگر سربازان عراقی را نيز که در ميان نيروهای آمريکايی حضور دارند به شمار آوريم، از ماه فوريه، اين تعداد به حدود پنج هزار نيروی گشت در روز رسيده است). اين هزاران نيروی گشت مرتباً باعث مرگ هزاران عراقی میشوند؛ چون اينها بر خلاف چيزی که اول به ذهن میآيد، فقط کارشان «راه رفتن زير آفتاب» نيست. در واقع، همانطور که نير روزن، يک روزنامهنگار مستقل، در کتاب بسيار خواندنیاش، «در درون پرندهی سبز»، به روشنی و به شيوهای دردناک توصيف کرده است، اين گشتزنیها وحشیگریهای پرزوری را در بر میگيرد که فقط گهگاهی توسط يک روزنامهنگار مستقل از جريان کلی رسانههای آمريکا گزارش میشود. وقتی که هدف و روند کار اين گشتها را درک کنيم، اين توحش کاملاً منطقی مینمايد. سربازان و تفنگداران دريايی آمريکا به ميان جامعههای دشمن فرستاده میشوند و کل جمعيت پشتيبان نيروهای شورشیست. اينها اغلب فهرستی از نشانی مظنونين دارند و کارشان بازجويی، دستگيری يا کشتن فرد مظنون، و جستوجوی خانهها به دنبال مدارک مجرمانه، به ويژه اسلحه و مهمات، و همچنين مطالب، تجهيزات ويديويی و ساير مواردیست که نيروهای شورشی برای فعاليتهای سياسی يا نظامی به آنها نياز دارند. اين افراد وقتی فهرستی از مظنونين در دست نداشته باشند، جستوجوی «خانه به خانه» را آغاز میکنند و به دنبال رفتارهای مشکوک، افراد يا مدارک مشکوک میگردند. با اين چهارچوب، هر مردی که در سن جنگ باشد، نه تنها مظنون است بلکه بالقوه يک دشمن خطرناک به حساب میآيد. به سربازان ما میگويند که خطر نکنند: مثلاً در بسياری از موارد نفس در زدن ممکن است باعث شليک گلوله به در شود. در نتيجه به آنها دستور داده شده که هر وقت با وضعيتی ظاهراً خطرناک روبهرو هستند، غافلگيرانه عمل کنند – درها را بشکنند، به هر چيز مشکوکی شليک کنند، و درون هر اتاق يا خانهای که احتمال مقاومت در آنها باشد نارنجک بيندازند. اگر با مقاومت محسوسی روبهرو شوند، به جای اينکه سعی کنند به ساختمان حمله کنند، میتوانند از توپخانه يا نيروهای هوايی پشتيبانی بخواهند. بخش دوم مقاله را در اینجا ببینید.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
تازه نویسنده مقاله یادش رفته آمار تروریست ها/ ببخشید مقاومت/ خارجی ها و القاعده را به این آمار اضافه کند و گرنه رقم به چهار پنج میلیون می رسید!! امان از این افراطیون و آمارهای عاشقانه. راستی در مقایسه تعداد کشته های این 3 سال ماجراجویی!! با 25 سال حکومت صدام، تعداد کشته های 8 سال جنگ با ایران را در حساب آورده اند؟ مهدی هلند
-- مهدی ، Jul 8, 2007لطفا منبع اصلی مطلب را ذکر کنید!
-- مانی ، Jul 8, 2007---------------------------
زمانه: روی کلمه منبع در پايان مقاله کلیک کنيد!
چه عجب که رادیو زمانه یک مطلب ضد آمریکایی را منتشر کرد! نکند خبری شده؟
-- احسان ، Jul 8, 2007نمک خوردید چرا نمکدان میشکنید؟!
متن فارسی (ترجمه) بسيار بد ويراستاری شده. لطفا در اين امر دقت بيشتری بفرماييد. با تشکر
-- حامد ، Jul 9, 2007---------------------------
زمانه: خوب است يکی دو نمونه را متذکر شويد
خدا پدرشون را در این رابطه کمی بیامرزد ما که عرضه این کار را نداشتیم زمان جنگ با زور ناموس ما راگرفتند حالا دارند با سیاست داماد ما می شوند
-- امیر ، Jul 30, 2007