خانه > گوی سیاست > دین و مذهب > در دفاع از افشين عليان | |||
در دفاع از افشين عليانداریوش مجلسیدوست و همکار گرامی آقای سپهر یوسفی نقدی بر کتاب «نامههای ایرانی»، به قلم اندیشمند باشهامت ایرانی در هلند، افشین علیان، نوشته بودند که اگر با نقد متقابلی روبهرو نشود تصویری یکطرفه و غیرمنصفانه از شخصیتی ارائه میدهد که باعث افتخار ایرانیان سکولار و دموکرات در کشوریست که جولانگاه آزاد اسلامیستها و رادیکالهای اسلامی گردیده؛ در حالیکه منتقدین اسلام با محافظ زندگی میکنند و عدهای هم از ترس جان در ملاء عام ظاهر نمیشوند. حدود بیش از ۴۵ سال پیش که به هلند آمدم با جامعهای روبهرو شدم بهتمام معنی «باز» که با کوشش قابل تقدیری خرابیهای جنگ را ترمیم نموده و بسرعت در مسیر بازسازی، آبادی و توسعه در حال پیشرفت بود و بالاتر از همه با عبرت گرفتن از دوران سیاه و وحشتناک تسلط نازیها بر هلند، از قانون اساسی و رسم و رسومی بهره میبرد که ضامن تأمین آزادی اندیشه و بیان (تقریبا در حد بینهایت) بود. مسلمانانی که آن زمان در هلند زندگی میکردند اکثرا از کشورهای ترکیه و شمال آفریقا بودند که برای جبران کمبود نیروی کار به هلند آمده و با آرامش، سرگرم کار و زندگی خود بودند. به مرور زمان و تدریجا، افرادی در کوچه و خیابانها به چشم میخوردند که پوشش و رفتارشان با سایر مهاجران و خارجیها متفاوت بود؛ زنها لچک به سر و مردها دارای ریش بلند و لباسهای لباده مانند بودند. طولی نکشید که هلندیها در شهرهای خود با پدیدهی مسجد و مدارس اسلامی هم روبهرو شدند. ولی این غریبههای تازهوارد از قماش و سرشت دیگری بودند و تفاوت داشتند با سایر خارجیان و پیروان مذاهب دیگر در هلند. تافتههای جدابافتهای بودند که مواهب و تأمینات اجتماعی هلند را میپسندیدند ولی آنجایی که مربوط به فرهنگ و قوانین جامعهی مدنی غربی میشد سفرهی خود را از سایر شهروندان جدا میکردند. حتی با مسئولین مدارس بر سر شنای مختلط دخترانشان و شرکت در برنامههای ورزشی با لباسهای ورزشی دخترانه مخالفت میکردند. آنچه برای پسرهای غیرمسلمان (و حتی مسلمان) خالی از لطف نبود نوع روسریهای سفت و محکمی بود که موی سر دختران را از دید نامحرمها محفوظ میداشت ولی در عوض، دست و دلبازی عجیبی بود که اینگونه دختران اسلامی در مورد طول چاک دامن خود بهکار میبردند و در عین حال لباس و دامن آنها که تا مچ پا میآمد بهقدری تنگ و چسبان بود که کوچکترین حرکت اعضای بدن قابل تماشا بود. قصابیهایی که ذبح (حلال) اسلامی میکردند مثل قارچ از زمین روییدند. دوری گزیدن از جامعهی مدنی کمکم جای خودرا به دخالت و حتی تعرض به نوع زندگی هلندیها و دیگرانی داد که در کشور خود (هلند) میخواستند بر طبق فرهنگ و رسوم جامعهی متمدن غرب زندگی کنند. از معلمین زن در مدارسی که اکثریتش اطفال مسلمان بودند میخواستند که با روسری در مدرسه حاضر شوند در حالیکه مدرسهی دولتی هلندی بود و مخارج تحصیل بهعهدهی دولت هلند. همجنسخواهان هلندی در کشور خود مورد آزار و اذیت و در بعضی موارد ضرب و شتم جوانهای مسلمان قرار میگرفتند. بهعنوان مترجم بارها ترجمهی زنهای ایرانی را بهعهده داشتم که در اطراف خانهی خود با اخطار و تهدید اینگونه مسلمانها در رابطه با پوشش خود روبهروشده بودند. بیچارهها از کشور خود فرار کرده بودند و هاج و واج حتی در همسایگی خود در کشور آزاد هلند بایستی مطابق میل دیگران لباس میپوشیدند. در کمپها و خانههای مشترک پناهندگی به جوانان ایرانی و غیرایرانی از طرف همین مسلمانها اخطار میشد که قوطی آبجو خودرا از یخچال مشترک بردارند چون باعث نجس شدن یخچال میگردد. از برکت سر مهمانهایی که خود را صاحبخانه محسوب نمودند و معتقد بودند که جامعه باید مطیع خواستههای آنها گردد، زنستیزی و زنکشی ابعاد وحشتناکی به خود گرفت؛ بهطوری که وقتی برای ترجمه به خانههای زنهای فراری میروم که از آزار و اذیتهای شوهر به آنجا پناه بردهاند اقلا ۸۰ – ۶۰ درصد ساکنین آن را زنهای مسلمان تشکیل میدهند. خبر قتلهای غیرتی و انتقامی زنهای زیادی که از طرف شوهرانشان و سایر افراد فامیل به قتل میرسند برای جلوگیری از تنش اجتماعی از طرف پلیس انتشار نمییابد و جراید هم علاقهای به نشر آنها ندارند چون به قول خودشان نمیخواهند باعث بدنامی خارجیها گردند و چنانچه خبر انتشار پیدا کند از ذکر ملیت قاتل خودداری میکنند. همراه با پیروزی انقلاب اسلامی ایران شاهد پدیدهی «اسلام سیاسی» یا «اسلامیستها» در جوامع اروپایی و از جمله هلند گردیدیم. خواستهها تبدیل به زورگویی شد و تهدیدها به اجرا درآمد. خواستههای اسلامیستها شکل سازمان داده شده به خود گرفت و تشکلهای مخفی و علنی اسلامِ سیاسی موجودیت پیدا کردند. چیزی نمانده بود که در کانادا مسلمانها مجاز به اجرای قوانین شریعت اسلامی در میان خودشان گردند که همت تشکلهای زنان در کانادا ( که زنهای مسلمان هم جزوشان بودند) در آخرین مرحله از تصویب آن جلوگیری کرد. در بلژیک آقای ابوجاجا، رهبر «اتحادیهی عربی اروپا»، در مرامنامهی خود اجرای قوانین شریعت در بلژیک را از هدفهای اساسی خود قرار داده و چندیست که شعبهای هم در هلند دارند. آقای دونر، وزیر دادگستری هلند، (از حزب دموکرات مسیحی) در کابینهی قبلی در مقابل چشمان حیرتزدهی هلندیها در تلویزیون اعلام کرد اگر جمعیت مسلمانهای هلند به حدنصابی برسد که قادر به تصویب قوانین اسلامی در پارلمان گردند میتوانند قانون شریعت را تصویب کرده و به اجرا بگذارند! میتوان به وقايع بالا رشته موارد زیاد دیگری را هم اضافه کرد تا به عمق فاجعهای که در پشت گوشمان در حال شکل گرفتن است و روزبهروز جو تنفس سیاسی ما و آزادی اندیشه و بیان ما را به چالش میکشد پی ببرید. تازه من هنوز از قتلها و تهدیدهای سیاسی که بهوسیلهی اسلامیستها صورت گرفته نام نبردهام. هنوز نگفتهام که افشین علیان حتی در خانهی خود نگهبان و محافظ دارد. هیرشی علی بارها تهدید به مرگ شد و عاقبت هم در به دنبال یک برنامهی تلویزیونی چپ مجبور به ترک هلند گردید. پاول کلیتور، اندیشمند لیبرال، بهخاطر تهدیدهایی که شده دیگر جرأت ظاهرشدن و اظهار نظر در مجامع عمومی را ندارد و بقیه هم که از شجاعت علیان و هیرشی علی برخوردار نیستند ناچارند مواظبتر حرف بزنند. و فاجعه اینجاست که دشمنان تجدد، آزادی و جامعهی مدنی، یعنی اسلامیستها، بدون هیچ مراقبی آزادانه مشغول سمپاشیهای خود هستند. ظاهرا چپ ایران و تعدادی از ایرانیان مقیم هلند از فاجعهای که در ایران – بهخاطر همین خطای باصره - به سرمان آمده درس عبرت نگرفته و اشتباهات گذشته به نوع دیگری در حال تکرار است که مقالهی آقای سپهر یوسفی و تصویر غیرمنصفانهای که از افشین علیان ارائه میدهند نمونهی بارز آن است. من مطمئنم که بنده بهخاطر نوشتن این مقالهی جوابیه، مورد انتقاد گروههايی از هموطنان و دوستان مقیم هلند قرار خواهم گرفت ولی از آنجا که شاگرد مکتب زندهیاد دکتر بختیار هستم به سبک و سیاق او، آنجا که احساس میکنم حق را با ادا و اطوارهای روشنفکری کلیشهای و طبق مد روز پامال میکنند نمیتوانم ساکت بمانم. آقای یوسفی در آغاز مقالهی خود نوشتهاند که افشین علیان در میان ایرانیان مقیم هلند زیاد محبوب نیست. بستگی به این دارد که منظور آقای یوسفی کدام قشر از ایرانیان ساکن هلند باشد. چون من شاهد تعداد زیادی از هموطنان (بهخصوص جوان) خود میباشم که - دور از بیماری آمریکا و اسراییل محوری – شدیدا از افکار افشین علیان و هیرشی علی حمایت میکنند و حتی از افشین علیان خواستهاند با تشکیل جلسات توجیهی افکار و عقاید خودرا برای آنها تعریف کند. در خاتمه میخواستم به دو واقعهی مثبت و منفی در چند روز اخیر در هلند اشاره کنم: روز ۵ مه روز پایان تعرض آلمان نازی به خاک هلند و روز گرامیداشت قربانیان مبارزه علیه فاشیستها و یهودستیزی در هلند، هر ساله مراسمی با شرکت ملکه و ولیعهد در میدان «دام» آمستردام برگزار میگردد و مردم به احترام قربانیان و یهودیانی که به دست نازیها به قتل رسیدند چند دقیقه سکوت میکنند. در سالهای گذشته جوانان مسلمان در اجرای اینگونه مراسم اخلال مینمودند و شبها با تاجهای گلی که در پای مجسمههای یادبود گذاشته میشد فوتبال بازی میکردند. سکوت چپ هلند و بخشی از ایرانیان (بهخصوص از طیف چپ) در مقابل اقدامات دشمنان تجدد و جامعهی مدنی، کار را به جایی رسانده که چند جوان یهودی اعلام نمودند که امسال جرأت نمیکنند با کلاه کوچک مخصوص یهودیان بر روی سرشان در این مراسم شرکت کنند در حالیکه این مراسم برای ادای احترام نسبت به کسانیست که جانشان را فدای دفاع از حقوق هموطنان یهودی خود نمودند. ولی واقعهی مثبت و امیدوارکننده این که تعدادی از جوانان، ازخانوادههای مسلمان، حرکتی را در هلند آغاز کردند که آن را «کمیتهی مرکزی مسلمانان سابق» نامیدهاند و هدف آنها مبارزه با مسلمانهاییست که با روشهای خود در مقابل آزادی و تجدد در این جامعه سد ایجاد میکنند. فکر میکنید این جوانها از چه کسی دعوت کردهاند که آنها را در تنظیم ایدهها و آرمانهای خود یاری دهد؟ حدستان درست است: افشین علیان. امیدوارم ایرانیان مقیم هلند که دغدغهشان حفاظت از آرمانهای آزادیخواهی و تجددگراییست حمایت خودرا از این جوانان که با رشادت خود، خطرهای زیادی را به جان خریدهاند دریغ نکنند. منتها تعجب نکنید اگر امروز و فردا بخشی از چپهای ایرانی یا هلندی، این جوانان را متهم به جاده صاف کنی برای آمریکا و اسراییل بنمایند. مرتبط: ـ جدال با اسلام سیاسی در «نامههای یک ایرانی»
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
اقاي مجلسی , گفته بوديد: "سؤال اینجاست که چرا روشنفکران و طیف چپ ما در هلند تجاوزات اسلامیستها را زیرسبیلی در میکند ولی برعکس، افشین علیان و هیرشی علی را بیرحمانه مورد حمله و انتقاد قرار میدهند."
-- بدون نام ، May 8, 2007اين قضيه فقط مربوط به "چپ ما " نيست.اين قصه سر دراز دارد. اولا چپ در تمام دنيا رفتارش سوال برانگيز شده.انگار نه انگار كه قرار بود "دين افيون توده ها " باشد. چپ در تمام دنيا اين روزها توجيه كننده اعمال اسلامیستها شده.
ثانيا قضيه فقط مربوط به "چپ " هم نيست."مد روشنفكري" اين شده كه اعمال اسلامیستها را بايد زیرسبیلی در کرد چون در مبارزه با "امريكا" يا "غرب" با روشنفکرها در يك جبهه قرار دارند
نمونه اش همين اتفاقي كه اين روزها در ايران تحت عنوان مبارزه با بد حجابي داره مي افته و عكس العمل فوق العاده ضعيف روشنفکرها (چه ايراني چه خارجي) را مقايسه كنيد با عكس العمل روشنفکرها (چه ايراني چه خارجي) در مقابل ممنوعيت حجاب در مدارس فرانسه يا حتي موضوعات بي ارزشي مثل فيلم سيصد
متاسفانه درجاده ای یکطرفه حرکت می کنیم که عده ای زور گوی به ظاهر ذیحق ، از جانبی دیگر به این خیابان ریخته و الم شنگه ای راه انداخته اند که دیگر کسی یارای حرکت ندارد .
-- منوچهر ، May 8, 2007شمار این زورگویان که هر روز افزایش پیدا میکنند و متا سفانه با سیاستهای نابخردانه امریکا کم کم به چهره های ذیحقی تبدیل شده اند، نه اینکه مانع از حرکت دیگران در این خیابان است بلکه خود آنها را نیز "در گل" وامانده گذاشته است . هرکس هم حرف حساب بزند اول نامسلمان و بعد مزدور بیگانه و بعد هم .... شناخته می شود .
متحجرین مسلمان ، فاشیست های هلند و کارگردانان رسانه های دولتی به ظاهر خصوصی این کشور را می گویم .آفرین بر نویسنده این مطلب که با پیش خرید ناسزا و تکفیر بانگ دفاع از عقیده یک نویسنده را سر داده است .
اگر ما در قبول ادعای آزادیخواهی خود اصرار داریم نباید او را تنها بگذاریم . شما هم بنویسید تا دیگران بدانند . همین !
كم كم آدم احساس مي كند دنيا رو به نابودي مي رود..
-- dr jack ، May 8, 2007به کینه توزی گفتند هر کاری که بخواهی با دشمنت میکنیم به شرط آنکه دوچندانش را با خودت انجام دهیم، بی درنگ گفت یک چشمش را در بیاورید. این شده داستان یساریون ایرانی و انیرانی و عداوتشان با آمریکا. با چشم پوشی از هرآنچه بنام اسلام صورت میگیرد، بر سر شاخ نشسته و با حدت بن میبرند.
-- شهریار ، May 8, 2007جوابیه بسیار جالبی بود. اگر این جوابیه و کامنت های اعتراضی به آقای یوسفی نبود، به راستی که می بایست به این جمله که هر ملتی لیاقت نوع حکومتش را دارد ایمان آورد. فقط یک نقطه این که آقای مجلسی واژه روشنفکران و طیف چپ را با هم در یک سمت قرار داده اند. آقای مجلسی سالهاست که این دو واژه در کنار هم قرار ندارند. در دهه های شصت و هفتاد بود که ما به اشتباه این دو را در کنار هم می گذاشتیم و برای توجیه این تناقص /ترکیب روشنفکر آزاد اندیش و چپ ایدلوژ/ مجبور به ساخت کلماتی مانند روشنفکر متعهد و چپ پیشرو می شدیم. بهر حال دنیای امروز بدرستی اجازه مانور های نمایشی روشنفکرانه را از گروه های چپ ایدلوگ گرفته و آنها را در جایگاه اصلی خود ، کنار افراطیون مذهبی قرار داده است. مهدی هلند
-- مهدی ، May 9, 2007بحث افراط و تفریط است وگرنه هر دو نگرش بخشی از حقایق را منعکس می کند. گذشته از مسلمان های افراطی که باید در کنترل باشند، باقی آنها بخاطر تبعیضاتی که هست به شوی رادیکالیزم رانده می شوند. پس در تشدید موج مذهب گرایی اسلامی احزاب مسیحی و دست راستی نیز نقش فعال دارند و چپی ها حرفشان این است. شهردار آمستردام هم خود یهودی است اما بهتر از آقای افشین الیان درک می کند که در اکثر مواقع بدون گفتگوی نمی شود مسائل را حل کرد. بی آنکه قصد دفاع از مذهب را داشته باشم این نکته مهم را یادآوری می کنم: هر تفکری که با قطعیت و تحکم همراه شود به مذهبی تازه بدل می شود. دست راستی ها دارند چنین کاری می کنند.
-- بدون نام ، May 9, 2007BESYAR ALI BUD .MERSI
-- zede engelab ، Apr 19, 2008