خانه > گوی سیاست > ايران و آمريکا > سفر ظريف به واشنگتن در پايان يک سفارت پنجساله | |||
سفر ظريف به واشنگتن در پايان يک سفارت پنجسالهرابين رايتجواد ظريف عالیرتبهترين مقام ديپلماتيک ايران در سازمان ملل، ماه گذشته سفری نادر به واشنگتن داشت. زمانبندی بدتری برای اينکار وجود نداشت. گفتگو در بحران او را حتی به کاپيتول هيل (محل کاخ سفيد) دعوت کردند تا با اميدهای رياست جمهوری از همهی جناحها گفتوگو کند. "شخصيتی مثبت و معقول" در طی گفتوگوی جواد ظريف با دايان فيناشتاين از حزب دموکرات، هری ريد رهبر حزب اکثريت و جان وارنر از حزب جمهوریخواه نيز برای گفتوگويی کوتاه به جمع سری زد. فيناشتاين بعداً گفت: «من او را شخصيتی مثبت و معقول میبينم و اگر بتواند در سازمان ملل باقی بماند، بسيار مفيد خواهد بود.» وقتی که ظريف با ساير افراد حلقهی صاحبنظران واشنگتن گفتوگو کرد، ستايشهای مشابهی به گوش رسيد. در يک ضيافت ناهار که توسط شورای روابط خارجی ميزبانی شده بود، مارتين اينديک، سفير سابق آمريکا در اسراييل، رو به سفير ايران کرد و گفت: «دلمان برای شما تنگ خواهد شد.» يک ديپلمات اثرگذار تمام اينها فقط در طی ۲۴ ساعت به بيرون درز کرد – محدودهی زمانیای که يک مجوز ويژهی وزارت خارجه فراهم کرده بود و به او اجازه میداد از قرنطينهی ۲۵ مايلی ديپلماتهای ايرانی در سازمان ملل بيرون برود. از زمان بحران گروگانگيری ايران در سال ۱۹۷۹، روابط ميان آمريکا و تهران تبديل به ترکيب غريبی از عدم ارتباط، سوء تفاهم و مسخرگی گاه به گاه شده است. با سابقهی ايران در مسلح کردن شبهنظاميان عراقی، فلسطينی و لبنانی، دستگيری ملوانان بريتانيايی، امتناع از پشتيبانی از صلح اعراب و اسراييل، و زمزمههای داشتن برنامهای برای سلاحهای هستهای، و نوسان از انقلابیگری به اصلاحات و دوباره به سياست افراطی، هم دولتهای جمهوریخواه و هم دموکراتها درگير اين مسأله بودهاند که آيا هيچ مقام مسئول ايرانی در سازمان ملل هست که آمريکا بتواند با او صحبت کند و واقعاً حرفهایاش را باور کند. بعضی از متخصصان سياست خارجی آمريکا میگويد جواد ظريف ممکن است يکی از اين معدود افراد باشد. کانال ارتباطی سايمز میگويد: «هر دو کشور خوش اقبال بودند که کسی را داشتند که تمايل داشت به عنوان يک کانال ارتباطی صادق عمل کند که میدانست در هر دو کشور عدهی زيادی هستند که میخواهند اين رابطه را خراب کنند. نقش دوبرينين حفظ و زنده نگه داشتن اندکی ارتباط بود. اين کاری است که ظريف سعی میکند انجام دهد.» ديگران فکر میکنند که ظريف در سخن گفتن دو پهلو استاد است وگرنه همه در رژيم فعلی دستور کار افراطی مشابهی دارند. کنت تيمرمن، مدير اجرايي بنياد دموکراسی در ايران و نويسندهی «شمارش معکوس برای بحران: ماجرای هستهای آتی با ايران» میگويد: «هدف همهی آنها يکی است. همهشان میخواهند اسراييل را نابود کنند.» او میگويد: «اما برای دستيابی به اين هدف تفاوتهايی تاکتيکی دارند. بعضی فکر میکنند میتوانند آمريکا را فريب بدهند و معاملهای کنند که برای رژيم سودآور باشد و قدرتاش را حفظ کند. ديگران مايل هستند که صريحاً به رويارويی بپردازند. اما شکی نيست که همهشان به دنبال سلاح هستهای هستند.» "بهترين چهره برای يک رژيم غيرمنطقی" جان بولتون، سفير سابق آمريکا در سازمان ملل میگويد: «او خيلی به عادتهای غربی خو کرده است، در نتيجه بهترين چهره برای يک رژيم غير منطقی است. اما بدون شک خود او هيچ تشخيص مستقلی در کاری که انجام میدهد ندارد.» پيش از اينکه کاندوليزا رايس، وزير خارجه سال گذشته اعلام کرد که آمريکا مايل است در گفتوگوهای اروپا با ايرانیها شرکت کند در صورتی که آنها غنیسازی اورانيوم را تعليق کنند، از بولتون خواستند که پيشدستانه متنی را به ايران تحويل دهد که با خبر باشند که وزير خارجه به دفتر ايران در سازمان ملل خبر داده است و زمانی را برای بولتون مقرر کردهاند تا متن را به ظريف برساند. اما نيم ساعت بعد، دفتر ايران تلفن زد و گفت که دولت ايران خواستار جلسه نيست. بولتون به ياد میآورد که: «من به او تلفن زدم و گفتم: ما بايد اين تکه کاغذ را به شما برسانيم و شما هم دستور داريد با من ملاقات نکنيد. پس چه کار کنيم؟ تصميم گرفتيم متن را به وسيلهی قاصد بفرستيم.» نکتهی کنايهدار ماجرا اين است که تندروها در ايران نيز به ظريف مشکوک هستند – و به باور تحليلگران به اين دليل است که تابستان امسال او را فرا میخوانند. ظريف: استادهامان با رايس مشترک بود ظريف با خنده میگويد: «بعضی از استادهای ما يکی بودند.» او قبل از اينکه معاون وزير خارجه در ايران بشود، برای تصدی نخستين پستاش در سازمان ملل به نيويورک رفت. چنانکه خودش اغلب ياد میکند، او بيشتر دوران بزرگسالیاش را در آمريکا گذرانده است تا در ايران. هر دو فرزند بزرگ او الآن در آمريکا زندگی میکنند. کريم سجادپور، از بنياد صلح بينالمللی کارنگی میگويد: «در آمريکا، او چهرهی جمهوری اسلامی ايران است و در ايران تندروها او را چهرهای آمريکايی میدانند.» ظريف که در اين ميانه گير افتاده تحت فشار قرار گرفته است: در مدت کارش در سازمان ملل موهای خاکستریاش به تدريج جوگندمی و حالا سفيد شده است – و اکنون ۴۷ ساله است. تغيير سياست گريز از روبرو شدن اينديک که در دولت کلينتون خدمت کرده است، به ياد میآورد که او و دو نفر از مقامات وزارت خارجه به نيويورک رفته بودند تا در سخنرانی وزير خارجهی وقت، کمال خرازی در برابر انجمن آسيايی شرکت کنند. اينديک میگويد آنها در اطراف اتاق پخش شده بودند تا با او ملاقات کنند. اما وقتی يکی از رابطهای طرفين پيشنهاد معرفی کردن را داد، خرازی ظاهراً بو برد و به سرعت آنجا را ترک کرد. اينديک میگويد در مناسبتی ديگر، مادلين آلبرايت وزير خارجهی وقت در يک جلسهی کوچک سازمان ملل دربارهی افغانستان شرکت کرده بود که بخشی از هدف آن تماس گرفتن با همتای ايرانیاش بود. اما آمريکايیها آن قدر از قيافهی مقامات ايرانی بیخبر بودند متوجه نشده بودند که وزير معاوناش را فرستاده است. وزير خارجه از جلسه پرهيز کرده بود تا از جنجال احتمالی ملاقات با آلبرايت در ايران اجتناب کند. بعد از حملات يازده سپتامبر، ديپلماتهای هر دو کشور وقتی که در يک اتاق بودند عملاً شروع به ديدار با هم کردند. در سال ۲۰۰۱، ظريف فرستادهی ايران در گفتوگوهای سازمان ملل دربارهی آيندهی افغانستان پس از ساقط شدن طالبان بود. در بن، در آلمان، او هر روز با سفير آمريکا، جيمز دابينز ملاقات میکرد. او میگويد ظريف مانع از هم پاشيدن کنفرانس شد به خاطر اينکه ائتلاف شمال هميشه در آخرين لحظه تقاضاهايی برای به دست گرفتن دولت جديد داشت که ظريف مسأله را حل میکرد. دابينز به ياد میآورد: «ساعت ۲ صبح بود». ائتلاف شمال، که يک جبههی قومی مورد حمايت آمريکا، ايران و روسيه بود، اصرار داشت که ۱۸ نفر از ۲۴ وزير از ائتلاف شمال باشند که با توجه به جمعيت و واقعيتهای سياسی توقعی گزاف بود. «بالاخره ظريف او را به گوشهای برد و چند دقیقه در گوشاش نجوا کرد و بعد فرستادهی ائتلاف شمال به ميز بازگشت و گفت: «بسيار خوب، من کوتاه میآيم».» دابينز اکنون مدير مرکز سياستگذاری دفاعی و امنيتی بينالمللی رند کورپ است. ديپلماسی مسير دوم از آن زمان، ظريف ديپلماسی «مسير دوم» را ادامه داده است. در سال ۲۰۰۵، او تن به مناظرهای در يک ضيافت شام دربارهی برنامهی هستهای ايران با رابرت آينهورن داد که قبلاً دستيار وزير خارجه در عدم تکثير سلاحهای هستهای بود. حامی جلسه گروه بحران بينالمللی و ميزبان آن عضو هيأت مديره جورج سوروس بود. آينهورن از جملهی کسانی است که باور دارد ايران به فرجام ارزش معامله دارد. او میگويد: «مطمئن نيستم معامله با ايران در اين مقطع مثمر ثمر باشد، اما در ظرف شش تا دوازده ماه، اگر ايران به اين نتيجه برسد که در حال باخت است و احتياج به معاملهی بهتری دارد، هيچ کس بهتر از ظريف برای انجام اين کار نيست.» "او با روسايش موافق نبود" لوربانی میگويد: «من سؤال دشواری را از او پرسيدم. او خدمتگزار بسيار وفادار و توانايی برای رؤسایاش است. اما من يک حسی دارم – تنها يک حس است – که او با رؤسایاش موافق نبود.» شام با جيمز بيکر بر خلاف بيشتر فرستادگان خلوتگزين ايران، ظريف مرتباً در تلويزيون آمريکا ظاهر میشود: از «برنامهی چارلی رز» گرفته تا سی-اسپن. اما تمايل او به گفتوگو به معنای دفاع نکردن او از موضع کشورش نيست. او اصرار دارد که ايران علاقهای به توليد سلاح هستهای ندارد. او میگويد ايران در عراق که همسايهی کشورش است، ثبات میخواد. و منکر اين است که ايران در پی ايجاد «هلال شيعی» از ايران تا عراق، سوريه و لبنان است. او در برنامه «چارلی رز» در ماه فوريه گفت: «اين تاکتيک ترساندن است». دربارهی مسألهی تروريسم، ظريف به فهرست طولانی جنبشهای افراطی مورد حمايت ايران پاسخ میدهد و تذکر میدهد که سربازان آمريکايی عليه مجاهدين خلق هيچ اقدامی انجام نمیدهند. اين گروه هم مهمترين گروه مخالف ايران است و هم در فهرست تروريسم وزارت خارجه قرار دارد. تمايل به گفتگو اکنون که ظريف آمادهی ترک سازمان ملل میشود، هشدار میدهد که زمان دارد از دست میرود. او در ضيافت شام مرکز نيکسون گفت: «دو سال پيش آسانتر میشد مسأله هستهای را حل کرد، يک سال پيش يا يک هفته پيش هم آسانتر میشد اين کار را کرد. و حل مسألهی هستهای امروز آسانتر است تا دو ماه يا سه ماه ديگر و بعد از قطعنامهی بعدی شورای امنيت عليه ايران. من میدانم که اگر اين راه را ادامه بدهيد، چند قطعنامهی ديگر هم خواهيد داشت و ما هم چند سانتريفوژ ديگر در نطنز راه خواهيم انداخت.» ظريف گفت: «نتيجه راه حل نخواهد بود بلکه باعث رويارويی بيشتر هر دو سو خواهد شد. اين آن راهی نيست که به آن نياز هست.» دولت بوش هنوز شک دارد. يکی از مقامات ارشد وزارت خارجه که به شرط ناشناس ماندن سخن گفته است، میگويد که ظريف «چهرهای دوستانه» از رژيم ايران نشان داده است. «اما واقعيت مسأله اين است که رفتار ايرانیهای تلاش ملايم ديپلماتيک او را بد نشان داده است.» ناکامی های ظريف وقتی از او میپرسيم که در اين مدت که در سازمان ملل بوده است چه به دست آورده است، ظريف میگويد: «چيز زيادی به دست نياوردهايم.» ظريف میگويد: «فکر میکنم غرب باز بودن و راه دادنهای ما را آن طور که بايد خوب تفسير نکرده است. آنها باز بودن ما را نشانهی ضعف تلقی کردهاند در حالی که این تمايل واقعی افرادی مثل من بود که ماهيت اين رابطه را تغيير دهيم. چون اين باز بودن بد تفسير شد. واکنش مأيوس کننده بود و در واقع تنها به تنشها و بیاعتمادیها افزود. در ايران به من میگويند يک آرمانگرای احمق که در زندگی ديپلماتيکاش بعد از دادن امتيازهای يکطرفه هيچ چيزی به دست نياورده است.» با بودن او ما بهترين شانس را داشتيم اينديک میگويد: «تاريخ روابط از زمان انقلاب عبور کشتیها در شب بوده است. وقتی ما آمادهی گفتوگو بوديم، آنها آماده نبودند. وقتی آنها آماده بودند، ما آماده نبوديم. هيچ وقت نتوانستهايم پای ميز مذاکره بنشينيم. با بودن او، ما بهترين شانس را داشتيم. بدون او، کار ما بسيار دشوارتر خواهد بود.» ----------------------------------
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
"او را حتی به کاپيتول هيل (محل کاخ سفيد) دعوت کردند تا با اميدهای رياست جمهوری از همهی جناحها گفتوگو کند."
برگردان این پاراگراف غلط اندر غلط است.
-- شهریار ، Apr 18, 2007کاپیتال هبل، به تپه ای اطلاق میشود که کنگرۀ ایالات متحده بر روی آن ساخته شده و نه " کاخ سفید"
در متن انگلیسی از دعوت ظریف به گپ زدن صحبت شده، و نه، گفتگو کردن،که در عرف سیاسی دارای بار و اهمیت مجزا هستند.
گپ زدن ظریف با آنها ئی بوده که امیدوارند به مقام ریاست جمهوری دست یابند و نه " امید های ریاست جمهوری"
و صحبت از هر دو جناح است و نه " همۀ " جناح ها که میتواند بیش از دو تا باشد که وجود خارجی ندارند.
مابقی ترجمه را هم نخواندم .