تاریخ انتشار: ۱۲ فروردین ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

کانادا: رفتن و برگشتن تا مرز تجزيه

سعيد شروينی
sherwini@hotmail.com

چارلز دوگل که در فاصله ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۹ رييس‌جمهور فرانسه بود دو سالی قبل از آن که کاخ اليزه را ترک کند سفری نسبتا تاريخی به ايالت کبک کانادا داشت. او در اين سفر آشکارا از تمايلات استقلال طلبانه در اين ايالت حمايت کرد. سخنرانی معروف دوگل درشهر معروف ايالت کبک، يعنی مونترال،‌ با اين جملات پايان گرفت: "زنده باد کبک آزاد، زنده باد کانادای فرانسوی، زنده باد فرانسه".

از سخنرانی دوگل اينک دهه‌ها می‌گذرد،‌ اما مسئله استقلال کبک کماکان يکی از مشغوليات اصلی سياستمداران اين ايالت و کل کانادا است. تنها ۱۰ درصد مردم کبک خود را "کانادايی" می دانند و زبان مادری ۸۳ درصد جمعيت نيز فرانسوی است. اين زبان در ضمن تنها زبان رسمی ايالت هم هست. با اين همه گرايش به جدايی‌طلبی و استقلال‌خواهی در تمامی دهه‌های گذشته روند ثابت و يک سويی نداشته و تابعی بوده از معادلات قدرت در خود کبک و نيز نوع مناسبات دولت مرکزی با اين ايالت.


کانادا دومین کشور بزرگ جهان است و ایالت کبک با مساحتی نزدیک به مساحت ایران بزرگترین ایالت کانادا است

در دهليز تاريخ

کبک با مساحتی نزديک به مساحت ايران (يک ميليون و ۵۴۰هزار کيلومتر مربع) بزرگترين ايالت کانادا به شمار می‌رود. اين ايالت که هفت میلیون و ۵۰۰ هزار جمعيت دارد اولين منطقه در آمريکا شمالی بود که به محل سکونت مهاجران اروپايی بدل شد. اکثر اين مهاجران از منطقه نرماندی فرانسه آمده بودند. از ۱۵۳۴ تا ۱۷۵۳ کبک رسما "فرانسه نو" خوانده می‌شد و مستعمره فرانسه بود. در نتيجه‌ی جنگ‌های معروف به "جنگ‌های هفت ساله"،‌ فرانسه سال ۱۷۶۳ نهايتا مجبور شد کبک را به انگلستان واگذارد. در اين هنگام گرچه جمعيت بخش انگليسی‌نشين کانادا از يک ميليون نفر فراتر می‌رفت و اهالی بومی نيز شمارشان به ۶۰۰ هزار نفر می‌رسيد اما در کبک تنها ۵۵ هزار نفر ساکن بودند.

به رغم تن دادن دولت انگلستان به پاره‌ای اصلاحات مورد نظر کبکی‌ها، گرايش استقلال‌طلبی در اين ايالت در قرن نوزدهم به اوج خود رسيد، ولی جنبش‌هايی که در اين رابطه به راه افتادند سرکوب شدند. اين تحولات نهايتا به ايجاد اتحاديه کانادا انجاميد. قانون مصوب پارلمان انگلستان در سال ۱۸۶۷ به "استان کانادا" که سال ۱۸۴۱ از اتحاد کانادای عليا و کانادای سفلی (کبک) تشکيل شده بود استقلال معينی بخشيد. نهايتا در سال‌های پس از جنگ جهانی اول کانادا به عنوان کشوری مستقل وارد نهادهای بين‌المللی شد، هر چند که اين استقلال رسما سال ۱۹۸۲ سنديت و رسميت يافت.

تا سال‌های پس از جنگ جهانی دوم نيز حاکميت کبک عمدتا از سوی کليسای کاتوليک هدايت و رهبری می‌شد. تنها در دهه ۶۰ بود که مدرن‌سازی کبک تحت رهبری حزب ليبرال به روندی ثابت و پايدار بدل گشت و کليسای کاتوليک را عملا به حاشيه راند. در همين دوران بود که کارزارها و برنامه‌های فشرده‌ای هم برای حمايت از زبان فرانسوی و تقويت آن در برابر زبان انگليسی آغاز شد. اين فعاليت‌ها چه به لحاظ اشاعه و يک‌دست‌سازی زبان فرانسوی و چه از جنبه واژه‌سازی برای بی‌نيازکردن اين زبان از استفاده از واژه‌های انگليسی گستره و ابعادی وسيع يافت و با توفيق هم همراه بود، به گونه‌ای که زبان فرانسوی در خود فرانسه نيز از اين تحولات بهره‌مند شده است.

سياست‌های فشرده زبانی و فرهنگی

همزمان با مدرن‌سازی کبک و توجه بيشتر به جنبه‌های هويت ملی که از جمله در اشاعه و تقويت زبان فرانسه بروز يافت گرايش‌های استقلال‌طلبانه نيز بروز و برآمد معينی پیدا کرد،‌ و حتی گروه‌هايی با اقدامات مسلحانه و تروريستی برای تحقق این خواست به ميدان آمدند.

سال ۱۹۶۸، يعنی يک سالی پس از سخنرانی معروف ژنرال دوگل در کبک، "حزب کبکی‌ها" در اين ايالت تشکيل شد و از آن پس جنبش استقلا‌ل‌طلبی عمدتا در سيما و تبليغات اين حزب تبارز يافته است. حزب کبکی‌ها در فاصله ميان ۱۹۷۶ تا ۲۰۰۳ زمام امور کبک را در دست داشت و در همين مدت دوبار برای جداکردن اين ايالت از کانادا همه‌پرسی برگزار کرد.

در همه‌پرسی سال ۱۹۸۰ نزديک به ۶۰ درصد کبکی‌ها به ماندن ايالتشان در مجموعه کانادا رای دادند. ۱۵ سال بعد، يعنی در سال ۱۹۹۵، که همه‌پرسی دوم برگزار شد مخالفان جدایی تنها با نیم درصد از موافقان جلو افتادند. اين افزايش گرايش به جدايی‌طلبی بيش از همه به سياست دولت مرکزی کانادا در دهه نود مربوط می‌شد. اين دولت به رياست "پير ترودو" با حزب کبکی‌های حاکم بر ايالت کبک ميانه‌ای خوبی نداشت و به ويژه از اقدام آن به برگزاری همه‌پرسی در سال ۱۹۸۰ ناخشنود بود. اين ناخشنودی عمدتا در کم‌توجهی به کبک در قياس با ساير ايالات بروز يافت و به سهم خود گرايش به جدايی‌طلبی را شدت و حدت بيشتری بخشيد،‌ روندی که نتيجه آن در ارقام همه‌پرسی سال ۱۹۹۵ به خوبی قابل مشاهده بود. اين ارقام از افزايش هواخواهان استقلال کبک حکايت داشتند. البته بعدها معلوم شد که دولت مرکزی کانادا با کمک‌های مالی خود برای شکست رفراندوم و پيروزسازی مخالفان جدايی کبک تلاش گسترده‌ای داشته است.

روند جدايی‌طلبی معکوس می‌شود

سال ۲۰۰۳، سرانجام پس از ۲۷ سال قدرت در ايالت کبک از حزب استقلال‌طلب کبکی‌ها به "حزب ليبرال" اين ايالت منتقل شد. در عرض سه،‌ چهار سال گذشته،‌ و به ويژه از سال پيش که دولت مرکزی کانادا به دست "حزب محافظه‌کار" به رهبری "استفن هارپر" افتاده مناسبات ميان اين دولت و دولت محلی کبک تحولات و چرخش‌های مثبتی به خود ديده است. دولت هارپر کمک‌های مالی ويژه‌ای را به کبک اختصاص داده و در اقدامی کم‌سابقه با صدور بيانيه‌ای در برابر مجلس کانادا، مردم کبک‌ را به عنوان "يک ملت در درون کانادای واحد" توصيف کرده است.

علاوه بر تحولات مثبت يادشده،‌ تغيير نسل‌ها در کبک و در مجموعه کانادا نيز مسئله جدايی و استقلال را تا حدودی از حوزه اصلی علاقه عمومی به دور برده است. اين نيز هست که تثبيت زبان و فرهنگ فرانسوی در کبک، رشد و توسعه اقتصادی خوب اين ايالت که بيکاری را به پايين‌تر سطح در ۳۲ سال گذشته رسانده است و همچنين گرم‌شدن رابطه ميان بخش‌های فرانسوی‌زبان و انگليسی‌زبان کانادا در مجموع مردم کبک را با اين سوال روبرو کرده که استقلال از کانادا به راستی چه مزيت و پيامد مثبتی برايشان خواهد داشت. بد نيست اشاره شود که اين نه کشور مادر،‌ ‌يعنی فرانسه، بلکه انگلستان و آمريکا هستند که طرف‌های اصلی مناسبات اقتصادی کبک به شمار می‌روند. فرانسه در اين مناسبات در مقام پنجم ايستاده است.

برخی مسائل منفی نيز در اين اواخر اگر اهميتی بيشتر از استقلال‌خواهی نداشته‌اند،‌ دست‌کم مشغوليت ذهنی شمار کثيری از مردم کبک بوده‌اند. از آن جمله می‌توان به افزايش دم‌افزون سهم سالمندان در ترکيب جمعيت و يا بوروکراسی پرحجم نهادهای محلی و همچنين قروض چشمگير کبک اشاره کرد.

سوالی که در انتخابات اخير پاسخ گرفت

در آستانه انتخابات پارلمانی کبک در روز دوشنبه گذشته (۲۶ مارس) همه دلايل فوق کم و بيش شک و ترديدهايی را در باره قدرت بسيج گری شعار استقلال‌طلبی ايجاد کرده بودند و حد موفقيت حزب اصلی مدافع اين گرايش، يعنی حزب کبکی‌ها،‌ به يکی از سوال‌های اساسی انتخابات بدل شده بود. اين حزب برای آن که شعار محوری خود، ‌يعنی لزوم استقلال کبک از کانادا را جلوه و جذابيت بيشتری بخشد اعلام کرده بود که در صورت پيروزی، بر خلاف دوران قبلی زمامداری‌اش، بيش از آن که احساسات ملی کبکی‌ها را در راستای تشديد گرايش استقلال‌طلبی تحريک کند،‌ طرح‌های مشخصی را در مورد عملياتی‌کردن امر استقلال پيش‌ خواهد نهاد. برای مثال،‌ کبک در صورت استقلال،‌ بر خلاف کل کانادا که هنوز هم اسما تحت قيمومت ملکه انگليس قرار دارد، دارای نظام جمهوری خواهد شد و قدرت و ساختار نهادهای "جمهوری کبک" و نيز مضمون قانون اساسی آتی برای اين ايالت را در مرکز بحث‌های عمومی قرار خواهد داد.

حزب کبکی‌ها به رغم جنبه‌های ملی‌گرايانه‌اش در مسائل اجتماعی گرايشی چپ‌گرايانه دارد و نامزد اصلی‌اش در انتخابات اخير، يعنی آقای "بويس کلير" هم دليلی نمی‌بيند که گرايش همجنسگرايانه خود را پنهان کند.

شمارش آراء انتخابات ۲۶ مارس گرچه شکست فاحشی برای حزب حاکم ليبرال بود و شمار کرسی‌های آن را از ۷۴ به ۴۸ کرسی کاهش داد،‌ اما حزب استقلال‌طلب کبکی‌ها را هم با شکست نسبتا فاحشی رو به رو کرد. اين حزب ۹ کرسی از کرسی‌های قبلی خود را از دست داد و اينک به سومين حزب صحنه سياسی کشور بدل شده است. برنده اصلی انتخابات "حزب اقدام دمکراتيک کبک" بود که گرچه گرايش راست پوپوليستی دارد، اما خواهان ماندن کبک در مجموعه کاناداست، هرچند که خودمختاری بیشتری را هم برای این ایالت طلب می‌کند. سختگیری بیشتر نسبت به مهاجران و ملزم‌کردن بیشتر آنها به دمسازشدن خود با موازین فرهنگی و حقوقی کبک از دیگر اجزای برنامه انتخاباتی حزب اقدام دمکراتیک کبک بوده است. در انتخابات اخیر،‌ این حزب توانست در يک پيروزی خيره‌کننده شمار کرسی‌ها خود را از ۶ به ۴۱ کرسی افزايش دهد. با توجه به گرايش احزاب اصلی در مجلس بعيد است که ائتلافی ميان آنها به وجود آيد و احتمالا حزب ليبرال يک دولت اقليت تشکيل خواهد داد. چنين دولتی در تاريخ سياسی ۱۲۹ ساله کانادا کبک بی‌سابقه است.

درس انتخابات اخیر

در مجموع در ميان همه ارزيابی‌هايی که از نتايج انتخابات اخير در کبک کانادا می‌توان به عمل آورد،‌ مهمترينش شايد نه شکست حزب حاکم ليبرال، که افول فزاينده ستاره اقبال حزب استقلال‌طلب کبکی‌ها در سال‌های اخير است. اين که حزبی که محور اصلی برنامه و فعاليتش استقلال کبک بوده سال ۲۰۰۳،‌ پس از ۲۷ زمامداری ناچار به واگذاری قدرت شود و در انتخابات اخير نيز از مقام دوم در صحنه سياسی به مرتبه سوم تنزل يابد بيش از همه نشانه کاهش گرايش به استقلال طلبی در کبک است. در افول چنين گرايشی همچنان که گفته شد هم چرخش مثبت در رفتار و رويکرد دولت مرکزی کانادا،‌ هم تحقق بخش مهمی از خواست‌ها و تمنيات ملی و فرهنگی کبکی‌ها، هم تعويض نسل‌ها،‌ هم شناورشدن نسبی هويت‌ها در اثر روندهای جهانی‌شدن و هم عمده‌شدن مسائلی غير از مسئله استقلال٬ نقش عمده‌ای داشته‌اند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

یک توضیح کوچک: کانادا "ایالت" ندارد. مجموعه‌ای است از استان‌های متعدد و سه منطقه شمالی.
Provinces & Territories
http://www.canada.gc.ca/othergov/prov_e.html
-------------------------
ممنون از اشاره شما. این که در فارسی برای ترجمه «پرووینس» معمولا واژه «استان» به کار می‌رود قابل انکار نیست. ولی این نکته هم شاید حائز اهمیت باشد که میزان اختیارات و قدرتی که دولت محلی کبک دارد قابل مقایسه با استانداری‌های ما نیست و آن را بیشتر به درکی که ما در ایران از واژه «ایالت» در یک مجموعه فدرال داریم نزدیک می‌کند. احتمالا همین امر باعث شده که در بسیاری از متن‌های کارشناسانه نیز، برای ارائه تصویر درست‌تری از وضعیت حقوقی و سیاسی کبک به خواننده ایرانی، واژه (ولو به لحاظ ترجمانی اشتباه) «ایالت» رسانندگی و رواج چشمگیری داشته باشد. باز هم ممنون از اشاره شما. شروینی.

-- نیک آهنگ ، Apr 2, 2007

با سلام و تشكر از مطلب
بنظر من مطلب ترجمه انتخابات هست و نظريه تحليلي مستقل در ان نيست . دوستان در راديو زمانه لطفا به مسائلي كه در مورد كانادا مي نو يسند دقت بيشتري بفرمايند
بنظر ميرسد د رمورد مطالب سياسي كانادا پاورقي ممكن است نويسنده را خوش نيايد . بنابر اين اين اخرين پاورقي است كه در زمانه مي نويسم.

سياست كبك بسيار پيچيد ه است . كبك زمين بازي قدرت در كاندا هست . تمامي انگلوساكسونها كه كشور ر ا اداره مي كنند ريشه در كبك دارند. نخست وزيران تقريبا تمامي از كبك هستند ولي انگليسي زبان

2. ژان شاره رهبر حزب دست راستي محافظه كار و جوان ترين وزير نخست وزير دست راستي برايان مالروني بود .

ژان شاره بعد از بازنشستگي رابرت بورساي نخست وزير لييرال در سن 50 سالگي در سال 1998 بدليل خلا رهبر حزب ليبرال برا يمقابله با جدائي طلبان از حزب محافظه كار فدرال استعفا كرد و ليير ال شد.

3. يكي از شاخص هاي سياستمداان كبك جوانگرائي انان است . شاره 45 ساله بود كه نخست وزير كبك شد سال 2003

4. نكته من د رروي جواني به اين دليل است كه روي اوردن مردم به حزب اقدام دموكراتيك جوان بودن انا ن منجمله رهبر انان ماريو دومونت هست كه الان 36 ساله هست.
جوانترين عضو اين حزب 20 ساله هست كه حتي ماستبن نداشت و براي تبليغات با اتوبوس به اين طرف وان طرف مي رفت . .وي گفت مردم به اين دليل به من راي دادند چون جدي هستم و مي خواهم تغييرات ايجاد كنم

پيام اصلي ان بي اعتمادي بيشتر مردم به سياستمداران هست .
اگر اين جوانگرائي را با شرق و كشورمان ايران مقايسه كنيم متوجه عقب ماندگي سياسي از جنبه داخلي خواهيم شد.

سرنوشت رهبر حزب استقلال طلب اندره بويسكلر چندان روشن نيست زيرا عموم رهبران احزاب اكر نتيجه اي بهتر از قبل نداشته باشند استعفا مي دهند و مسوليت شكست را مي پذيرند.
كاري كه در فرهنگ سياسي ايران مرسوم نيست .
يعني چه جناح هاي حاكميت مانند خامنه اي . رفسنجاني . مشكيني . عسگر اولادي , بهزاد نبوي و چه اپوزيسون كه مدعي اينده بهتر برا ي مردم هستند از رجوي . فرخ نگهدار , امير خسروي , داريوش همايون . رضا پهلوي عليرغم شكست هاي استراتژيك در تغيير و اصلاح رژيم شكست . هيچ كدام حاضر به استعفا و سپردن سكان حزب به نيروهاي جوانتر نيستند . ان طرفي هم ادامه حكو مت را وظيفه شرعي و اين طرفي ها وظيفه انقلابي و ميهني و و.. مي خوانند.

تا شهامت قبول شكست توسط رهبران سياسي كه سالهاست از نعمت زندگي در دموكراسي غربي ربهر ه مند هستند . دموكراسي را فقط در رهبري كردن وبه قدرت رسيدن انهم توسط فرد رهبر كه بنظر مي رسد مادام العمري هم هست مي دانند و از استعفا و قبول شكست در دمكراسي را قبول ندارند.


به اميد انروز
سعيد سلطانپور
روزنامه نگار
فعال حقوق بشر
تورنتو كانادا

www.kanoun-e-bayan.blogspot.com
www.politicofcanada..blogspot.com

-- سعيد سلطانپور ، Apr 2, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)