خانه > گوی سیاست > برنامه هستهای جمهوری اسلامی > ايران: از انسداد گفتگو به امتناع گفتگو | |||
ايران: از انسداد گفتگو به امتناع گفتگومحمد جواد کاشیشرایط سیاسی ایران به سمت امتناع گفتگو پیش میرود. انسداد گفتگو را تجربه کردهایم. گاه نظام سیاسی خط قرمزهایی تعیین میکند و ورود گفتگو در حریمهای مذکور را ممنوع اعلام میکند. در آن صورت باب گفتگو مسدود میشود. اما انسداد باب گفتگو، به تدریج استحاله پیدا میکند چرا که انسداد گفتگو را ضروری است با گشودن بابی از استدلالهای عقلانی مشروعیت و استمرار بخشید و این خود زمینه ساز گشایش تدریجی باب گفتگو است. مقوله سکولاریسم یکی از خط قرمزها بوده است، اما توجیه این خط قرمز مستلزم گشودن باب گفتگو در باب سکولاریسم بوده است. در وضعیت انسداد، طرفین رویاروی هم ایستادهاند و سخن یکدیگر میشنوند و آن را کم و بیش فهم میکنند، با اینهمه یک طرف از این قدرت بهره مند است که طرف مقابل را در کوتاه مدت از ادامه گفتگو بازدارد. اما با طولانی شدن این فرایند، خط قرمز مورد سوال قرار میگیرد و اینچنین است که انسداد گفتگو کمتر تداوم پیدا میکند. اما در وضعیت امتناع گفتگو، طرفین رویاروی هم نایستادهاند پس امکان شنیدن و فهم سخن یکدیگر را هم ندارند. ممکن است انسدادی در گفتگو نباشد و هر کس هر چه میخواهد بگوید، اما امتناع در فهم حاصل شده است و در چنین شرایطی وضعیت پیچیدهای رخ مینماید. در فضای انسداد، موضوع اصلی گفتگو روشن است. اما طرفین نقطه نظرات متضادی دارند و یک طرف مانع بروز اظهار نظر رقیب میشود. اما در فضای امتناع، نزاع بر سر مساله و موضوع اصلی گفتگو است. هر طرف سویی را به عنوان مساله اصلی گفتگو نشان میدهد. اینکه موضوع گفتگو چیست، میتواند موضوع رقابت، ستیز و یا نزاع خشونت بار باشد. هر کس در به صدر نشاندن موضوع خود توفیق حاصل کند، مسائل دیگر را به حاشیه میراند. در صحنه داخلی صداهای مختلفی شنیده میشود. زنان از ادامه حرکت خود سخن میگویند، اصلاح طلبان همچنان در نقد سیاستهای داخلی دولت کوشا هستند، معلمان همچنان از پیگیری خواستهای خود در سال جدید سخن میگویند. برخی تقاضاهای منتشر اجتماعی در زمینه تورم، تقاضاهای قومی و غیره را نیز مد نظر قرار دهید. اینهمه تقاضاهایی از نظام سیاسی دارند، اما نظام سیاسی رویاروی اینهمه نایستاده است. نظام سیاسی اینک درگیر یک منازعه سخت و پیچیده در سطح بین المللی است. متاسفانه هر روز شرایط این منازعه به نقاطی نزدیک میشود که برای طرفین، عقب نشینی پرهزینهتر میشود. هر چه شرایط این منازعه از حد و حدود دیپلماسی فراتر میرود، عوامل و متغیرهای تازهای چهره نشان میدهند و دیپلماتها نیز به تناسب این تغییر صحنه جای خود را به نظامیان میسپارند. در چنین شرایطی، مضمون و چند و چون منازعات داخلی در یک منازعه دیگری تعیین میشود. غربی ها منازعات داخلی را فرصتی برای پیشبرد سیاستهای خود میشناسد و نظام سیاسی نیز رخدادهای داخلی را توطئه و برنامه حساب شدهای برای خالی کردن پشت جبهه نبرد تفسیر میکند. اینچنین است که مساله معلمان و زنان و سایر اقشار اجتماعی، در ارتباط با مسالهای دیگر، معنای دیگری کسب میکند. این تغییر معنا عامل اساسی امتناع فضای گفتگو است. در فضای امتناع، گزینههای مختلفی ممکن است ظهور کند. 1. ممکن است یکی بتواند مساله دیگری را در حاشیه قرار دهد. در حاشیه نشاندن مساله دیگری میتواند موضوع ابتکارات جذاب سیاسی هر یک از طرفین منازعه باشد. ممکن است مخالفین تلاش کنند با حاد کردن منازعه در داخل، مساله مورد نظر نظام را کم اهمیت کنند و او را در حل مسائل بین المللی تنها بگذارند. اما نظام سیاسی نیز میتواند در این زمینه پیشقدم شود. نظام سیاسی میتواند با گشودن فضای گفتگو در داخل، خود به دست خود مسائل بین المللی را به یک مساله حاشیه بدل کند و با اولویت بخشی به مسائل داخلی، فضای مطلوبتری برای تصمیم گیری معقول در سطح جهانی فراهم کند. با توجه به نزدیک شدن به فضای انتخابات، یک میدان مطلوب برای تغییر فضای امتناع، گشودن فضای رقابتهای حاد سیاسی در ماههای آتی است. 2. اما گزینه دیگر میتواند آن باشد که چند و چون تحولات بین المللی بتواند مسائل داخلی را در حاشیه قرار دهد و آن را به طاق فراموشی یا تعلیق بسپارد. به عبارتی مسئله بین المللی چندان حاد شود که هر صدایی در داخل شنیدنی نباشد. اگر صورت بندی منازعه به نحوی باشد که نظام سیاسی بتواند حقانیت خود را در عرصه داخلی به اثبات برساند، آنگاه همه صداها در داخل موقعیت خود را برای شنیده شدن از دست خواهند داد. 3. البته اگر نظام سیاسی در فضای حاد منازعه نتواند حقانیت خود را در عرصه داخلی اثبات کند و نتواند تصمیم گیریهای بین المللی خود را عقلانی جلوه دهد، آنگاه فضای داخلی فضای ناامن و غیر قابل پیش بینی خواهد بود. 4. یک گزینه دیگر آن است که نظام سیاسی احساس کند که هر تصمیم سیاسی که مستلزم عقب نشینیهایی در سطح جهانی باشد، میتواند مستلزم میدان دادن به بازیگران داخلی و تسلیم شدن به اولویت مساله آنها باشد. آنگاه ممکن است پرداخت هزینه در سطح جهانی ترجیح داده شود و یا هر تصمیم معقول در سطح جهانی با رویکردهای خشونی در داخل همراه دانسته شود. 5. شاید مخاطره آمیز ترین گزینه، توام شدن فضای بحرانی در سطح جهانی و فضای بحرانی در سطح داخلی باشد. این شرایط معمولاً به زائل شدن عقلانیت در دو سوی منازعه میانجامد. بازیگران سیاسی یکباره دچار عارضه تخیل و توهم افسارگسیخته قدرت میشوند و تصور میکنند اینک هر کاری از آنها ساخته است و نظام سیاسی نیز با نگرانی و بیم مضاعف مواجه میشود و در چنین شرایطی با تمایل به بسیج حداکثری طرفین منازعه مواجه خواهیم شد که سرانجامی جز خشونت افسارگسیخته نخواهد داشت. به هر حال هر طور که بیاندیشیم، بحرانهای بین المللی همراه با مخاطراتی است که میتواند ابعاد فاجعه بار ملی و تاریخی داشته باشد. توام شدن این فضا با فضای غیر قابل پیش بینی در داخل، میتواند سال آینده را به نقطه عطفی بازگشت ناپذیر بدل کند. آنچه به نظرم اولویت دارد، دگرگونی فضای امتناع گفتگو است. نظام سیاسی بر این باور بود که در سطح جهانی با ایجاد پیوستاری میان نقطه قوتهای خود میتواند طرف را به پای میز مذاکره بنشاند. اما اینک بیم آن هست که رقیب به بهانه مساله هستهای، پیوستاری میان همه مطالبات خود از نظام سیاسی فراهم کند. اینک فضای امتناع گفتگو میتواند این وضعیت را از این که هست نیز وخیمتر کند به این معنا که این پیوستار از حوزه بین الملل به حوزه داخلی نیز کشانیده شود. پایان دادن به فضای امتناع گفتگو در داخل، دست کم از استمرار این پیوستار در داخل ممانعت به عمل خواهد آورد. البته این اقدام هنگامی از سوی نظام سیاسی ممکن است که در داخل کسانی پرهزینه کردن راهحلهای معقول برای نظام سیاسی را به یک استراتژی سیاسی بدل نکرده باشند. برگرفته از: زاويه ديد
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|