تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

آینده‌ای درخشان از آن کسانی است که برای حقوق خود پیکار می‌کنند

نوشته‌ای از ماریولَین وَیناند
برگردان: مانی پارسا

زمانی که در شهر کردنشین دهوک در شمال عراق قدم می‌زنید به‌خوبی متوجه می‌شوید که دوران حکومت صدام به‌سر رسیده‌است. مساجد و بیمارستان‌هایی که "مسجد صدام" و "بیمارستان صدام" نام داشتند امروزه "مسجد آزادی" و "بیمارستان آزادی" نام گرفته‌اند.

اعدام اخیر صدام برای بسیاری از کردهای عراق این حس را با خود داشت که عدالت بالاخره اجرا شده‌است. با آزادی تازه‌ای که از سال ۲۰۰۳ به‌این‌سو به‌دست آورده‌اند، کردهای عراق اکنون بایستی رو به آینده داشته‌باشند، اما برای بسیاری از کردها و عراقی‌ها، جراحات و زخم‌های به ارث‌رسیده از صدام هنوز عمیق و متعدد است. یکی از این زخم‌ها توسط عملیات انفال در سال ۱۹۸۸ به کردها وارد شد. طی این عملیات هزاران کرد، کشته و مفقودالاثر شدند.

انفال را می توان به عنوان یک نسل‌کشی دید. شمار واقعی قربانیان انفال آشکار نیست و هیچ‌گونه تحقیقات رسمی‌ای در این مورد انجام نشده‌است. بیشتر قربانیان در گورهای دسته‌جمعی دفن شده‌اند و کسی از جای آنها خبر ندارد. سازمان دیده‌بان حقوق بشر شمار کشته‌شدگان کرد را بین ۵۰ تا ۱۰۰ هزار نفر تخمین می‌زند و تعداد مفقودشدگان را بالغ بر هزاران نفر می‌داند. وزیر «وزارتخانه انفال و شهدا» در شمال عراق شمار ناپدیدشدگان را ۱۸۰ هزار و "شهیدان" را ۷۰ هزار نفر برآورد کرده‌است.

در جریان این عملیات که از فوریه تا سپتامبر ۱۹۸۸ ادامه داشت، ارتش عراق، زنجیره‌ای از هشت حمله نظامی به شمال عراق ترتیب داد که از سمت جنوب‌شرقی آغاز شده رو به سوی شمال‌غربی ادامه یافت. رژیم رسماً گفت که این عملیات لازم بود تا مقاومت مسلحانه کردها را که به‌عنوان تهدیدی برای امنیت کشوری عراق به‌شمار می‌آمد شکسته و نابود کند. واقعیت امر این بود که مردم کرد را به‌طرزی سامان‌مند قلع و قمع کردند.

هزاران روستا که تحت کنترل نیروهای مقاومت کردها قرار داشتند برچسب "منطقه ممنوعه" خوردند. این منطقه بخش اعظم مناطق روستایی کردنشین را در بر می‌گرفت. این روستاها را بمباران کردند، با جنگ‌افزار شیمیایی (گاز خردل و گاز عصبی) به آنها حمله کردند و سپس با بولدوزر و دینامیت آنها را ویران کردند. معروفترین مورد، حمله به روستای کردنشین حلبچه بود که تخمیناً جان ۸۰۰۰ نفر از مردم غیر نظامی را گرفت.

در جریان عملیات انفال، حمله‌کنندگان، تمایزی میان پیکارگران نیروهای مقاومت کرد (پیش‌مرگ‌ها) و افراد غیرنظامی قائل نشدند. پیش‌مرگ‌ها بلادرنگ اعدام می شدند و بسیاری از شهروندان غیرنظامی، تحت عنوان "خائن" و "شهروندان غیرعراقی" توسط بمباران یا جنگ‌افزار شیمیایی کشته و مجروح شدند.

شهروندانی که زنده مانده بودند به اردوگاه‌های موقت یا ساختمان‌های امنیتی فرستاده شدند. ایشان را بعداً به محوطه‌های اعدام در بیرون از ناحیه کردنشین برده، با شلیک گلوله به قتل رسانده و در گورهای دسته‌جمعی دفن کردند. در سپتامبر ۱۹۸۸، یعنی زمانی که رژیم اعلام عفو عمومی کرد، کردهایی که تسلیم شده بودند به اردوگاه‌های جمعی(مُجَمّعات) فرستاده‌شدند. به ایشان اجازه بازگشت به زمین‌های خود داده نمی‌شد و تا زمان شورش ۱۹۹۱ کردها، با ایشان همچون شهروند درجه دو رفتار می‌شد و از هرگونه حق و حقوقی محروم بودند.

گورهای دسته‌جمعی
کشف بیشتر گورهای دسته‌جمعی در آغاز دهه نود صورت گرفت، یعنی زمانی‌که بخش شمالی منطقه کردنشین حالتی نیمه‌خودگردان یافت و توسط نیروهای مؤتلفه محافظت شد. پس از سرنگونی صدام در سال ۲۰۰۳، در دیگر بخش‌های عراق نیز گورهایی جمعی مربوط به بی‌رحمی‌های رژیم پیشین کشف شدند. هنوز در عراق ماهانه بیش از ۸۰۰ جسد از گورستان‌های مخفی پیدا می شوند. گمان‌ها بر این‌ است که بیشتر گورستان‌های دسته‌جمعی انفال در بیابان‌های جنوب عراق قرار دارند. در سال ۲۰۰۵ دو گور جمعی با ۵۱۰ جسد از مردان و پسران ایل قدرتمند کرد بارزانی در نزدیکی مرز عربستان سعودی کشف شد. بارزانی همان ایلی است که رئیس جمهور کنونی دولت منطقه‌ای شمال منسوب به آن است. در کل ۸۰۰۰ نفر از افراد مذکر این ایل مفقود شده‌اند و گمان بر این است که همگی کشته شده‌اند. تنها زنان و دختران را بجا گذاشتند.

از آنجا که بنا بر تخمین‌ها، جمعاً ۳۰۰ هزار تا بیش از یک میلیون شهروند عراقی تحت حکومت صدام حسین کشته شده‌اند، حکومت جدید عراق در سال ۲۰۰۵ طرحی برای تأسیس یک «مرکز کشوری برای اشخاص مفقودالاثر» ارائه داد. در زمینه کارشناسی‌های جرم‌شناختی، این مرکز از کمک‌های «کمیسیون بین‌المللی افراد مفقودالاثر» استفاده می‌کند. این کمیسیون هم‌اکنون مسئول مسائل مفقودان و نبش قبر در گورهای دسته‌جمعی در یوگوسلاوی سابق است از جمله در گورستان‌های جمعی سِربرنیتسا. این کمیسیون در تارنمای خود درباره عراق می‌نویسد: "نظر به شمار اشخاص مفقود به طور صرف، می‌توان گفت که به کوششی حداقل ده‌ساله نیاز است تا به موضوع افراد مفقودالاثر در سطحی تکنیکی رسیدگی شود".

قصر دهوک
حتی با گذشت ۱۹ سال از عملیات انفال، پیامدهای آن در شمال عراق به‌طور گسترده دیده می‌شود. بسیاری از قربانیان و بستگان آنان همچنان از مشکلات روانی و آسیب‌های ذهنی ناشی از بمباران و حملات شیمیایی رنج می‌برند. مردم بسیاری در فقر زندگی می‌کنند، خانه‌ها و روستاهایشان نابود شده و هیچگاه بازسازی نشده‌است. وسیله امرار معاش ایشان که کشاورزی بود از ایشان گرفته شده و ناچار به مهاجرت به شهرها یا دیگر روستاها شده‌اند. در شهرها بیشتر ایشان در اماکنی همچون ساختمان‌های قدیمی نیروهای امنیتی رژیم سابق اقامت گزیده‌اند.

در شهر دهوک در یکی از ساختمان‌های امنیتی پیشین به یکی از بازماندگان حملات انفال به نام جمیله حسن برمی‌خوریم. او که ۳۵ سال دارد به همراه شوهر معلول و فرزندان خود و خواهرش در این ساختمان زندگی می‌کند. این ساختمان، زمانی از سوی رژیم عراق به عنوان یک زندان امنیتی استفاده می‌شد. زندانیان زیادی در اینجا شکنجه یا کشته شدند. اهالی محل به این ساختمان قلعه‌وار نام "قصر" داده‌اند. بر روی دیوار در نزدیکی دروازه ورودی آن نوشته شده: " آینده‌ای درخشان از آن کسانی است که برای حقوق خود پیکار می‌کنند." این جمله، کنایه‌ای تلخ را با خود همراه دارد چرا که زندگی چند صد نفر در داخل ساختمان، به‌خاطر آسیب‌های روانی، بیکاری و فقر به رکود کامل کشیده شده‌است.

در جریان انفال، روستای جمیله حسن توسط بمباران نابود شد، ۸۵ نفر از روستائیان هم جان باختند. او می‌گوید: "ما به پیشمرگ‌ها کمک می‌کردیم، به آنها غذا می‌دادیم و از ایشان مواظبت می‌کردیم، بعد از حمله ما را به زندان انداختند". خانواده او الان مانند همه خانواده‌های دیگر در یک اتاق کوچک در "قصر" زندگی می‌کند. تنها درآمد آنها حقوق کمی است که به خاطر زخمی شدن شوهر او در سال ۱۹۹۶ به عنوان یک پیشمرگ، به آنها داده می‌شود. آنها همچنین ناچارند پول قرض کنند. جمیله می‌گوید: "ما به زور زنده‌ایم. من امیدی به آینده‌ای ندارم. سیاستمدارهای کرد و دولت عراق بارها به ما قول قطعه‌ای زمین و بازسازی روستایمان را داده‌اند ولی آنها دروغ می‌گویند و هیچ کاری برایمان نمی‌کنند. این یک جنایت است".

کمک‌رسانی
سازمان‌های کردی زیادی در شمال سعی دارند تا مشکلات قربانیان انفال و بستگان آنها را حل کنند. مشکلات عمده ایشان عبارتند از مسائل روانی، بیکاری، فقر، وضع سلامتی، نداشتن مسکن و زمین. اما سرمایه و منابع سازمان‌های انفال کفایت کمک‌رسانی اساسی و ساختاری را نمی‌دهد.

یکی از این سازمان‌ها، «سازمان زندانیان سیاسی سابق، مقتولان و مفقودان» است که در شهر کوچک زاخو فعالیت دارد. عملکرد اصلی این سازمان، ایجاد محلی است برای جلسات روان‌شناسانه برای قربانیان انفال تا بتوانند سرگذشت‌های خود را بازگو کنند.
در شهر دهوک در نزدیکی زاخو، سازمانی به نام «مرکز انفال» از یک بایگانی با بیش از ۱۶۰۰ سرگذشت از شاهدان عینی و توضیحات بستگان قربانیان انفال نگهداری می‌کند. از سرگذشت‌های بایگانی‌شده در این مرکز در دادگاه انفال استفاده خواهد شد. عکس‌ها و ویدئوهای عملیات انفال هم گردآوری می‌شود. رژیم پیشین عراق هر یک از اعمال سرکوبگرانه خود را ضبط و ثبت می‌کرد.

سازمان دیگری به نام «دفتر کل امور شهدا و انفال» در دهوک همانند دو سازمان دیگر کمک مالی جزئی‌ای به قربانیان ارائه می‌دهد: تاکنون ۱۰هزار خانواده انفال‌زده مبلغ کوچکی دریافت کرده‌اند، ۱۰۵۰ خانه نوسازی شده و به ۳۰۰۰ نفر قطعه‌ای زمین داده شده‌است.

وزارتخانه
از آنجا که مشکلات قربانیان انفال پرشمار است حکومت منطقه‌ای کردی در شمال عراق در ماه مه سال گذشته، وزارتخانه ویژه‌ای برای انفال و شهیدان در شهر اربیل برپا کرده‌است. آن‌گونه که چنار سعد عبدالله، وزیر انفال توضیح می‌دهد: "نیاز به سازمانی قوی برای حمایت از قربانیان حس می‌شد. وزارتخانه‌های دیگر به‌تنهایی از پس از این تعداد مشکلات برنمی‌آمدند".

به نظر خانم چنار عبدالله در این مرحله بیش از هر چیز نیاز به تحقیقات رسمی درباره شمار قربانیان عملیات انفال است. او تأکید می‌کند: "این کار تابه‌حال انجام نشده و اگر بخواهیم به تمامی مشکلات بپردازیم این مسئله امر خیلی مهمی است. اما مهم‌ترین مسئله اینست که هر قربانی، تعداد بسیار زیادی بازمانده و داغدیده دارد".

خانم عبدالله می‌گوید: "بر اساس پژوهش وزارت حقوق بشر، ۶۰ درصد از این افراد مشکلات روانی دارند. برای همین ما می‌خواهیم یک مرکز روانشناسی برای کمک به این گروه دایر کنیم، اما به کارشناسانی از بیرون نیاز داریم تا افرادی را برای این منظور آموزش بدهند." این وزارتخانه، با همراهی دولت عراق، قصد دارد تا در آینده‌ای نزدیک، برای قربانیان انفال به تأمین مسکن، پرداخت خسارت مالی و مزایای جزئی اقدام کند. عبدالله می‌گوید: "قصد ما تنها پرداخت پول نیست، بلکه می‌خواهیم تا ایشان روش ایجاد کسب و کار کوچک را نیز بیاموزند تا به درآمد بیشتری برسند".

وجود این وزارتخانه به نظر عبدالله برای جلوگیری از موازی‌کاری و افزایش تبادل اطلاعات میان سازمان‌های مربوطه بسیار مهم است. او در آخر می‌گوید: "ما به هرگونه کمکی که ارائه شود محتاجیم. این برای تشخیص نیازمندی‌ها و چاره‌یابی برای مشکلات لازم است."

محاکمه
دو هفته پیش، در جریان دادگاه انفال در بغداد، علی المجید یا "علی شیمیایی" رئیس پیشین فرماندهی ارتش در شمال عراق، اعتراف کرد که در سال ۱۹۸۸، به افراد نظامی خود دستور داده تا روستائیان کردی را که از ترک خانه خود خودداری کنند به قتل برسانند. وی مسئولیت اعدام ۳۰۰ تن از پیشمرگ‌های کرد را نپذیرفت و آن را انکار کرد. او اصرار داشت که لشکرکشی انفال، عملیاتی علیه چریک‌های کردی بوده‌است که در جریان جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸) با دشمن همکاری کرده‌اند. دادگاه انفال این هفته به کار خود ادامه می‌دهد. همانند صدام حسین، المجید و هم‌اتهامی‌های او، با احتمال به‌دار آویخته‌شدن به جرم جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت روبرو هستند.

----------------------------
*این مقاله برای زمانه نوشته شده است

از همين نويسنده برای زمانه و در باره کردستان عراق:
سياست در اينجا مثل بيماری است

-----------------------------

متن اصلی:

After Saddam Hussein on 30 December was hanged at the gallows for crimes against humanity, the Iraqi High Tribunal in Bagdad in January dropped its charges against him for the Anfal operation. This campaign aimed to systematically exstinquish the Kurdish population in North Iraq in 1988, resulted in the death and missing of many thousands of Kurds. The Anfal trial now continues against Saddam’s six accomplices; one of them Saddam’s cousin ‘Ali Chemicali’, who owes his nickname to accusations that he gassed thousands of Kurds. The (relatives of the) Anfal victims still deal with the effects of the operation. To face the numerous problems, the Kurdish regional government in North Iraq even established a special Kurdish Ministry for Anfal.

‘Those who fight for their rights, await a bright future’

By Marjolein Wijnand

Walking through Dahok, one of the Kurdish towns in North Iraq, one can see clearly that Saddam’s rule has ended. Were mosques and hospitals under Saddam’s regime once named ‘Saddam Mosque’ or ‘Saddam Hospital’, nowadays they are renamed as ‘Freedom Mosque’ or ‘Freedom Hospital’.
Saddam’s recent hanging has given many Iraqi Kurds a feeling of justice finally being done. With their new gained freedom in 2003, they now should be looking ahead to the future. But for many Kurds the wounds and scars of Saddam’s legacy, as for many Iraqi’s, are still deap and numerous. One of those wounds was caused by the Anfal operation in 1988 during which many thousands of Kurds were murdered and disappeared.

The Anfal can be viewed as genocide. The exact number of Anfal victims is not known. Official research has never been done. Most of the victims are burried in massgraves, nobody knows where. The International human rights organisation Human Rights Watch (HRW) speaks about an estimated number of 50.000 to 100.000 dead Kurdish victims and many thousands more missing. The Minister of the Kurdish Ministery of Anfal and Martyrs in North Iraq speaks about a number of 180.000 missing victims and 70.000 ‘martyrs’.

During the operation which lasted from February until September 1988, the Iraqi army carried out a series of eight military attacks in North Iraq beginning in the south-east and ending in the north-west. The regime officially said the operation was needed to break down and wipe out the Kurdish armed resistance, which was seen as a threat to the Iraqi national state. In reality the Kurdish population was systematically exstinquished.

Thousands of villages under control of the Kurdish resistance were labeled as ‘forbidden areas’, the biggest part of the Kurdish country-side. They were bombed, attacked with chemical weapons (musterd- and nerve-gas) and afterwards destroyed with bulldozers and dynamite. Best known was the one on the Kurdish village of Halabja, which costed an estimated number of 8000 civilians their lives.

In the Anfal operation no distinction was made between Kurdish resistance fighters (pesmerga’s) and citizens. Pesmerga’s were immediately executed. Many citizens, which were labeled as ‘traitors’ and ‘non-Iraqi nationals’, were killed or wounded by the bombs and chemical weapons. Civilian survivers were put in temporary camps or were imprisonned in security buildings. Later they were brought to execution sites outside of the Kurdish region, to be shot and burried in massgraves.

In September 1988 when the regime annouced an amnesty, Kurds who surrendered were put in collective camps (mujamma’at). There they were forbidden to return to their lands. Until the Kurdish uprising in 1991, they were treated as second rank citizens without any rights.

Massgraves
As the northern Kurdish region in the beginning of the nineties became semi-autonomous and was protected by the Allied Forces, most of the massgraves there were discovered. After the fall of Saddam in 2003 also in other parts of Iraq massgraves from atrocities of the former regime were found. Still in Iraq each month up to 800 bodies are discovered from illicit grave sites.

It’s thought that most of the Anfal massgraves are to be found in the desert south of Iraq. In 2005 two massgraves with 510 bodies of men and boys from the powerful Kurdish Barzani tribe of the current Kurdish president of the northern regional government, were found near the Saudi border. In total 8000 male members of the tribe disappeared. All are thought to have been killed. Only women and girls were left behind.

As a total of 300.000 to more than a million Iraqi citizens under Saddam’s rule are estimated to have been murdered, the new Iraqi government in 2005 even launched a plan to establish a National Center for Missing and Disappeared Persons. Regarding the exchange of forensic expertise, they get help from The International Commission on Missing Persons (ICMP)- now responsible in the former Yugoslavia for missing persons and exhumations of massgraves, like the ones in Srebrenica. On their website the ICMP states about Iraq: ‘In view of the numbers of missing persons alone, it is reasonable to envisage an effort of at least ten years to address the issue of missing persons at a technical level.’

Dahok Castle
Even after 19 years in North Iraq the aftermath of the Anfal operation remains widespread. Many (relatives of the) Anfal victims suffer from psychological problems and mental trauma as a result of the bombs and chemical attacks. Many people live in poverty; their houses and villages were destroyed, never rebuild. Their livelyhood as farmers was taken away. They moved to cities where they ended up in for example old security buildings from the former regime, or they moved to other villages.

In a former security building in Dahok lives one of the Anfal survivers, Jamila Hassan (35), since 1991 together with her handicapped husband, children and sister. The building was once used by the regime as a Iraqi security prison. Many prisoners were tortured or killed here. Locals refer to it as ‘The Castle’, a fortress like building. On a wall near the entrance gate is written: ‘Those who fight for their rights, await a bright future’. Somewhat cynical texts, as the lives of the few hundred people in the building have totally stagnated due to trauma, unemployment and poverty.

During the Anfal Hassan’s village was destroyed by bombs, 85 villagers were killed. ‘We used to help pesmerga’s, gave them food and care’, she says. ‘After the attack we were put in prison.’ Her family now lives in ‘The Castle’ in one small room, like all the other families. They live from a small income they get since her husband in 1996 was wounded as a pesmerga. They also loan money. ‘But we only survive. I see no future. Kurdish politicans and the Iraqi government have promised us many times to give us new land or rebuild our village, but they lie and do nothing for us. It’s a crime’, she says.

Aid
Many Kurdish organizations in the North, try to solve the problems of (the relatives of the) Anfal victims. The main problems they face are the psychological ones, unemployment, poverty, bad health, lack of housing and land. But the funds and the resources of the Anfal organizations are too limited to provide structural help.

The Organisation for Ex-Political Prisoners, Murdered and Missing Persons in the small town of Zahko, is one of them. It mainly functions as a psychological gathering place for Anfal victims to share stories.

In the nearby city of Dahok The Center for Anfal keeps an archive with up to 1600 stories from eyewitnesses and relatives of the victims. The stories they gathered will be used during the Anfal trial. Also photos and videos of the Anfal operation are collected, as the former Iraqi regime recorded every act of its repression.
Another organisation The General Office of Affairs of Martyrs and Anfal in Dahok, just as the other two, mainly gives out small financial support to victims: until now 10.000 Anfal families got a small benefit, 1050 houses were newly built and 3000 people got a piece of land.

Ministry
As the problems of the Anfal victims are numerous, the Kurdish regional government in North Iraq established a special Ministry for Anfal and Martyrs in Erbil in Mai last year. Minister of Anfal, Chnar Saad Abdullah, explains: ‘A strong organisation was needed to support the victims. The numerous problems couldn’t be dealt with by other Ministrys alone.’

What is most needed now, Abdullah thinks, is official research into the number of victims of the Anfal operation. ‘This has never been done before and is very important if we want to be able to deal with all the problems. But the most important thing is that the victims left a very large number of people behind’, she emphasizes. ‘Out of research by the Ministry of Human Rights we learned that 60 percent of this group has psychological problems. We therefore want to establish a psychological center to help these people. But we need expertise from outside to train people for this work.’

The Ministry, together with the Iraqi government, also has plans to provide Anfal victims in the nearby future with housing, damage expenses and small benefits. Abdullah: ‘But we don’t only want to give people money. We also want them to learn how to establish their own small businesses to have more income.’

Abdullah thinks it’s very important- as most of the Anfal organizations don’t know about each others work- to bring all of them together to exchange information and explore possible co-operation for the near future. ‘We need all the help we can get to experience everything that is needed; to see how we can start dealing with the problems’, she concludes.

Trial
Two weeks ago during the Anfal trial in Bagdad Ali Al Majid or ‘Ali Chemicali’, former head of the Northern Iraqi army command under Saddam, admitted to have ordered his troops in 1988 to execute Kurdish villagers who refused to leave their homes. He denied being responsible for the execution of 300 Kurdish pesmerga’s. He persisted that the Anfal campaign was an operation against Kurdish guerrillas, who collaborated with the enemy during the Iraq-Iran war (1980-1988). This week the Anfal trial continues. Just like Saddam, Al Majid and his co-defendants can face hanging on the gallows for war crimes and crimes against humanity.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

سلام. من 22 سال تجربه کار نقاشی با گروه های سنی گوناگون پشت سر دارم. با افرادی که افسردگی داشته و کودکان و نوجوانان "مشگل" هم دوره های موفق نقاشی ـ درمانی کار کرده ام. متاسفانه کردی بلد نیستم، ولی میدانم چگونه درد آنان را برنگ بهبود ببخشم و در این راه، از آنان کردی بیاموزم.

-- آرتا داوری ، Feb 15, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)