تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

ملامت ايران به خاطر شورش‌های عراق فايده‌ ندارد

پاتريک کاکبرن*

چندان تعجب‌آور نيست که دولت ايران فکر می‌کند آمريکا پشت پرده‌ی ماجرای روز يکشنبه در ربودنِ يکی از ديپلمات‌های‌اش در بغداد است. ايرانی‌ها می‌گويند اين ديپلمات توسط ۳۰ مرد يونیفورم پوش یک گردان کماندوی عراقی دستگير شده است که اغلب با نظاميان آمريکا در عراق کار می‌کنند.

آمريکا پيش از اين با بازداشت پنج مقام رسمی يک دفتر نمايندگی قديمی ايران در شهر اربيل کردستان عراق در ماه گذشته، هر گونه مصونيت ديپلماتيک را که از ايرانی‌ها در عراق حمايت کند تحقير کرده است. پيش از آن کاخ سفيد اجازه‌ی کشتن یا دستگير کردن هر ایرانی را که تهديد به شمار برود، صادر کرده بود.


عراق و ايران: لفاظی‌های مشابه آمريکا

شتاب واشنگتن در دامن زدن به رويارويی‌اش با ايران شگفت‌آور است. لفاظی‌های آمريکا لحن گوش‌خراش قبلی‌اش را يافته است که بسيار شبيه است به زمانی که آمريکا صدام حسين را در سال ۲۰۰۲ و ۲۰۰۴ متهم به پنهان کردن سلاح‌های کشتار جمعی که تهديدی برای جهان هستند، می‌کرد.

هيچ ناظر جدی عراق بعد از حمله‌ی آمريکا حتی لحظه‌ای هم معتقد نيست که ايران از شورشيان سنی حمايت کرده باشد يا نقشی اساسی در خيزش‌های شبه‌نظاميان شيعه داشته باشد. روشن است که ايران از سقوط صدام حسين سود می‌برد. هر چه باشد، صدام دشمنِ شماره‌ی يک ايران بود و ايرانی‌ها از رفتنِ او خشنود بودند.

حضور پررنگ شيعيان: نتيجه‌ ناگزير سقوط صدام حسين

يک پيامد ناگزير ديگر از پایان يافتن رژيم غالباً سنی صدام اين بود که شيعيان عراق، که ۶۰ در صد جمعيت اين کشور را تشکيل می‌دهند، در بغداد قدرت پيدا می‌کردند. جورج بوش بزرگ با پيش‌بينی اين وضعيت و برای پرهيز از آن از فرستادن ارتش آمريکا به بغداد پس از پيروزی‌اش در کويت در سال ۱۹۹۱ سر باز زد.

آقای بوش با رويارويی با ايران و احتمالاً جنگ با اين کشور به دنبال رسيدن به چی‌ست؟ اين سياست در داخل عراق فوق‌العاده احمقانه به چشم خواهد آمد، چون اين کار علاوه بر ضد ايرانی بودن ضد شيعی نیز ديده می‌شود. شيعيان عراق ظنين هستند به این‌که آمريکا برای گرفتن قدرت از دستِ آن‌ها در حال برنامه‌ريزی است. برای اولين بار از سال گذشته، اکثريتی از شيعيان طرف‌دار حمله‌ی مسلحانه به نيروهای تحت رهبری آمريکا است.

آمريکا در دامن زدن به رويارويی با ايران منافعی دارد. دولت بوش در خلق اهريمن‌هايی که مسئول و مقصرِ تمام پلیدی‌ها در عراق هستند، تخصص دارد. اول صدام حسين را داشتیم و بعد ابومصعب الزرقاوی. هر دوی اين‌ها سال گذشته کشته شدند، اما جنگ شعله‌ورتر شد.

در عراق مدت‌ها همه چيز قحط بوده است جز سلاح

اکنون ايران به عنوان اين اهريمن تازه نشان داده می‌شود. گمان می‌رود که ايران پشتِ ارايه‌ی بمب‌های جاده‌ای است که جان سربازان آمريکايی و انگليسی زيادی را گرفته است، اگر چه فناوری به کار رفته در اين دستگاه‌های ساده اما مرگبار را می‌توان عموماً در هر انبار و پستوی خانه‌ای يافت.

در عراق مدت‌های قحطی و کمبود همه چيز بوده است جز اسلحه. هر خانواده‌ی عراقی صاحب اسلحه بود حتی در زمان صدام حسين. در اوايل سال ۱۹۹۰ صدام يک برنامه‌ی مبايعه را اعلام کرد که طی آن‌ در ازای تحويل سلاح‌های سنگين پول پرداخت می‌کرد. يکی از قبايل جنوب شرق عراق با سه تانک ظاهر شدند که حاضر شده بودند آن‌ها را به قيمت مناسبی به دولت بفروشند. اين قبيله وقتی قيمت پيشنهادی را پايین ديدند تانک‌ها را به زرادخانه‌ی قبيله‌ای‌شان باز گرداندند.

در ضمن حمايت از يک دولتِ شيعه‌ی طرف‌دار ايران در بغداد، پی‌گیری سياستی ضد-ايرانی در عراق و خاورميانه برای آمريکا بسياری دشوار خواهد بود. نکته‌ی عجيب اين است که تنها حزب قوی و پرشور که به اندازه‌ی آقای بوش ضد-ايرانی است، حزب بعث است. اين حزب مدت‌هاست اکثريت شيعه‌ای را که دولت را در اختيار گرفته‌اند مهره‌های ايران می‌خواند و خود را در مخالفت با اين دولت موجه می‌داند.

شرمندگی اعراب از موفقيت حزب‌الله و هم‌نوايی با جريان ضد-شيعی

به طور کلی در خاورميانه، از ديدِ آمريکا، سياست ضد ايرانی آمريکا چيزهای بيشتری برای عرضه دارد. در خاورميانه، احساسات ضد ايرانی و ضد شيعی زيادی هست. رهبران عرب سنی در عربستان سعودی، مصر و اردن از موفقيت حزب الله شيعه در جنگ تابستان گذشته در لبنان شرمنده شدند، چون خودشان در اين مبارزه بسيار سست و ناتوان ظاهر شده بودند. جای تعجب نيست که آن‌ها دوست دارند در برانگيختن احساسات عليه شيعيان و ايرانی‌ها به آمريکا بپيوندند.

آقای بوش به نحوی مانند سياست‌مداران طعنه‌زنِ حزب کارگر انگليس در اواخر قرن ۱۹ و اوايل قرن ۲۰ عمل می‌کند که «برگ نارنجی» را در ماجرای اولستر ايرلند بازی کردند. آن‌ها با ادعای حفاظت از امپراتوری، به تعصب‌های ضد کاتوليک و ضد ايرلندی دامن زدند تا استفاده‌های سياسی خود را از آن ببرند. آقای بوش با بازی کردن کار ضد ايرانی و ضد شيعی ممکن است استفاده‌های مشابهی را ببرد.

یکی از متخصصان عراق از من با حيرت می‌پرسيد: «حتی اگر هم بوش جنگی عليه ايران به پا کند، فکر می‌کند چه چيزی گيرش می‌آيد؟ او در عراق گير می‌کند و ايرانی‌ها هم تسليم نمی‌شوند. او فقط جنگ را گسترش خواهد داد».

ساده‌لوحی رسانه‌های آمريکايی

پاسخ به این پرسش شايد اين باشد که تمايل ضد ايرانی دولت بوش بيشتر به سياست آمريکا مربوط است تا سياستِ ايران. اهریمن تازه‌ای به رأی دهندگان آمريکايی عرضه می‌شود. ايران به عنوان دستِ پنهانِ پشت ناکامی آمريکا در عراق و لبنان معرفی می‌شود. رسانه‌های آمريکايی، که بر سر ماجرای سلاح‌های کشتار جمعی ساده‌لوحی‌شان را نشان دادند، به همان اندازه بر سر اين تهديد اغراق شده‌ی ايران ساده‌لوحی از خود نشان می‌دهد.

رويارويی با ايران: آخرين شانس جمهوری‌خواهان برای حفظ کاخ سفيد

دولت بوش هميشه خود را به حفظ قدرت در واشينگتن علاقه‌مندتر نشان داده است تا حفظ قدرت در بغداد. جمهوری‌خواهان با وجود همه‌ی ناکامی‌های‌شان در ميدان جنگ توانستند رياست جمهوری و هر دو مجلس کنگره را در سال ۲۰۰۴ حفظ کنند. رويارويی با ايران و منحرف ساختن افکار از رسوایی عراق شايد بهترين شانس حفظ کاخ سفید در سال ۲۰۰۸ باشد.

Link and title in English: Patrick Cockburn: It is no use blaming Iran for the insurgency in Iraq

Share/Save/Bookmark

* پاتريک کاکبرن نويسنده‌ی کتاب «اشغال: جنگ و مقاومت در عراق» است که توسط انتشارات ورسو منتشر شده است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)