خانه > گوی سیاست > ايران و آمريکا > سناریوهای احتمالی که برای ایران نوشته میشود | |||
سناریوهای احتمالی که برای ایران نوشته میشودامید معماریان آمریکا چه گزینههایی برای مواجهه با ایران دارد؟ این مهمترین سوالی است که این روزها در واشنگتن به گوش میرسد. گروههای مختلف جوابهای مختلفی به این سوال میدهند. از ولی نصر، استاد دانشگاه عالی ناوال مونتری کالیفرنیا و نویسنده کتاب "احیا شیعه" تا نئومحافظهکارانی همچون ریچاردپرل، جمهوریخواهانی چون مک کین و درنهایت موسسه هوور دردانشگاه استانفورد کالیفرنیا که با مثلت مایکل مک فال، عباس میلانی ولری دایاموند طی دوسال گذشته بارها مورد مشاوره دستگاه سیاست خارجی آمریکا قرارگرفتهاند. موسسه هوور از آن رو اهمیت دارد که افرادی همچون جورج شولتز، وزیر امورخارجه امریکا طی سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۹ در آن حضور دارند. شخصی که نزدیکی زیادی به دستگاه بوش دارد و کاندولیزا رایس به نوعی با چراغ سبز او به وزارت خارجه فرستاده شد.
حمله بد است، ایران هستهای بدتر ولی نصر، طی یک سال گذشته همواره از وجود محور شیعه وضرورت به رسمیت شناختن آن سخن گفته است. او ماهها پیش میهمان جورج بوش بود و به سوالات او درخصوص تفاوتهای شیعه وسنی پاسخ داد. او میگوید آمریکا راهی ندارد جز آنکه نیروهای جدید درخاورمیانه را به رسمیت بشناسد وبه طبیعت نیروهای موجود درمنطقه تن دهد. دستگاه بوش اما به توصیههایی ازاین دست توجه نکرده است. چنین توصیهای مستلزم رها کردن و یا کاهش نقش دوستان ومتحدان قدیمی آمریکا درمنطقه است. اما انتخاب عربستان، اردن، کشورهای حوزه خلیج فارس ومصر برای حل مسائل مبتلابه وکنار گذاشتن ایران، سوریه درمعادلات منطقهای وتحت فشارگذاشتن گروههایی مانند حزب الله وحماس درلبنان وفلسطین، عملا نشان میدهد که توصیههای فرزند حسین نصر درواشنگتن خریدار چندانی نداشته است. دستگاه بوش حتی توصیه چند ماه پیش عبدالعزیز حکیم برای وارد کردن ایران به مذاکرات تامین امنیت عراق را نیز به بهایی نگرفت. ریچارد پرل: رییسجمهوری ایران میداند چه میخواهد
آن سو مک کین، جمهوریخواهی که برخی مخالفتهای او با سیاستهای بوش درجنگ عراق ومواضع میانه وی محبوبیتی درمیان رای دهنگان آمریکایی بخشیده است، سال گذشته جمله معروفی را درخصوص مواجه با ایران بیان کرد. او حرفی زد که بعدا بارها توسط رییسجمهوری تکرار شد وچند روز پیش نیز تونی بلر، نخست وزیر انگلیس آن را بیان کرد: "ما نمیتوانیم گزینه نظامی را از روی میزخارج کنیم. اما این را روشن میگوییم که این گزینه آخر خواهد بود....تنها یک چیز بدتراز اعمال گزینه نظامی خواهد بود وآن یک ایران با سلاح اتمی است." پایان بازگشتناپذیر به برنامه هستهای ایران ریچارد پرل نئومحافظه کار تندرو فاصله چندانی با آن سوی محافظهکاران آمریکایی ندارد. او ژوئن گذشته درمقالهای درواشنگتن پست نوشت: "محمود احمدینژاد رییسجمهوری ایران میداند چه میخواهد: سلاح اتمی ومیداند آن را چگونه به دست آورد، سرکوب آزادیخواهان درداخل وگسترش تروریسم در خارج ازکشور وهمچنین زوال اندیشه وایدئولوژی سیستمهای لیبرال دموکراسی." او میافزاید: "پرزیدنت بوش هم میداند چه میخواهد: یک پایان بازگشت ناپذیر به برنامه سلاح اتمی ایران، گسترش آزادی درسراسرجهان وپیروزی درجنگ علیه تروریسم." پژوهشگران موسسه هووردانشگاه استانفورد اما، با قبول پیش فرضهایی که مک کین ویا پرل درباره حکومت ایران مطرح میکنند، گزینه دیگری را برای مواجهه با دولت تهران پیشنهاد میکنند. مایکل مک فال، عباس میلانی ولری دیاموند (کتاب مدلهای دموکراسی او به فارسی منتشرشده است)، درمقالهای که روز سه شنبه درروزنامه کریستین ساینس مانیتور نوشتند ازعزم دولت بوش برای حل مساله ایران از طریق یک حمله پیشگیرانه خبردادند: "ازلحن بوش تا گسیل کردن سیستمهای دفاع هوایی پاتریوت واعزام دومین ناو هواپیمابر به خلیج فارس همگی نشان میدهد که دستگاه بوش تلاش می کند مساله هستهای ایران را ازطریق یک حمله پیشگیرانه حل کند." نویسندگان مقاله اظهارات باب گیتس وزیر دفاع آمریکا را تصریح کردهاند که اخیرا گفت "ایران درخاورمیانه بسیارمنفی عمل میکند: "جمهوری اسلامی به آموزش وحمایت حزب الله وحماس مشغول است، برای شبه نظامیان شیعه کمک و مواد منفجره تهیه میکند که به سربازان آمریکایی حمله میکنند. هشداردهندهتر ازهمه به نظر میرسد که برای ساختن بمب اتمی مصمم است. این موضوع کشورهای عربی را وحشتزده میکند وخبر بالفعلی را برای اسراییل به ارمغان میآورد."
بمب انداختن مشکلی را حل نمیکند محققان موسسه هوور ازاینجا به بعد راه خودرا ازمحافظهکاران دیگرجدا میکنند و میگویند که بمب انداختن بر ایران هیچ کدام از این مشکلات را نه حل بلکه تشدید خواهد کرد: "اما اگرگزینه نظامی را کنار بگذاریم مذاکرات جامع و بازدارنده موفق خواهد بود." تضعیف موقعیت احمدیژاد واینکه او تنها تصمیم گیرنده دولت تهران نیست، ناموفقی رییسمهوری درعمل به وعدهایش، شکست هوادارانش درانتخابات شوراها وخبرگان رهبری ازجمله مواردی است که نویسندگان به آن اشاره مینند ونتیجه مییرند که تنها یک چیز ازنظر آقای احمدینژاد مردم را به سوی آنها برمیگرداند: حمله آمریکا به ایران: " چنین موقعیتی وضعیت بحران به وجود خواهد آورد وطرفداران احمدینژاد را به کنترل کامل قدرت سوق خواهد داد." سه استاد دانشگاه استانفوردکالیفرنیا سپس از نوشتن نامهای به عربستان سعودی توسط برخی ازرهبران میانهروی ایرانی خبر میدهند که درآن ازدولت ریاض خواسته شده که تنشهای میان آمریکا و ایران را کاهش دهد: "اگرآمریکا به ایران حمله کند احمدینژاد قدرتش را تحکیم کرده ومنفیتر عمل خواهد کرد... بدین ترتیب تروریسم، خشونتهای فرقهای درعراق ولبنان وسرزمینهای فلسطین وافغانستان، بحرین و بخش شیعهنشین عربستان سعودی که عمده صادرات نفت ازآنجاست با کمکهای احمدینژاد به سازمانهای تروریستی تشدید خواهد شد." عباس میلانی پیشنهاد کرده است به جای جنگ، باید ایران را محدود کرد
میلانی، مک فال ودیاموند پیشنهاد کردهاند که به جای جنگ، آمریکا باید به محدود کردن ایران بپردازد و به همین جهت پیشنهاد یک مذاکره بدون پیش شرط را به تهران بدهد، تحریمها را بردارد، سرمایهگذاری خارجی را برای ایجاد شغل انجام دهد. موضوعاتی که برای توقف برنامه هستهای ایران قانع کننده خواهد بود. اما اگر دولت آقای احمدینژاد قبول نکرد چه؟ "اگردولت محافظهکار تهران قبول نکند، آنگاه با مردم خمشگین ایران مواجه خواهد شد. چنین ستیزهای در داخل، نسبت به اتحاد برعلیه شیطان بزرگ کمتر مورد علاقه دولت تهران خواهد بود." همه یک صدا جنگ را محکوم میکنند محققان موسسه هوور با قسمت اول پیش فرضهای محافظهکاران آمریکایی ودستگاه بوش درباره خطرات آقای احمدینژاد موافقند ومحافظهکاران تندرو با قسمت دوم تحلیل سه محقق هوور. درواقع لشکرکشی آمریکا (بهترآنکه آن را "ناو و ناوکشی" به خلیج فارس بنامیم) وآنچه حمله "پیشگیرانه" نامیده میشود، با توجه به همه پیش فرضهای مطرح شده درکریستین ساینس مانیتور است که معنی پیدا میکند. محافظهکاران آمریکایی هم به آنچه "مردم عصبانی" نامیده میشود اعتقاد دارند، اما این عصبانیت را نه به خاطر "نه" گفتن به آمریکا، بلکه به دلیل اینکه دولت احمدینژاد ایران را درمعرض حمله قرارمی دهد، میدانند. با این وجود محققان هوور، به همراه کسانی همچون ولی نصر، توماس فریدمن، ژنرالهای بازنشسته آمریکایی و دهها موسسه مطالعاتی وتحقیقاتی این نکته را به رهبران کاخ سفید یادآوری میکنند که جنگ، کنترل منطقه را ازدست همه خارج خواهد کرد وعواقبی خواهد داشت که عملا نمیتوان آن را مهار کرد. به علاوه آنکه مردم ایران را که درجستجوی دموکراسی گامهای ارزشمندی طی سالهای گذشته برداشتهاند را بار دیگر به نقطه صفر و یا زیرآن خواهد برد. درمیان همه گزینههایی که برای پرونده هستهای وجود دارد، جوابی که ازتهران میرسد میتواند تعیین کننده باشد. درسال ۱۳۷۶ (۱۹۹۷) حضور خاتمی درعرصه ریاست جمهوری ومردم درصحنه مشارکت اجتماعی، تنشزدایی درسیاست خارجی وتعمیق جامعه مدنی به مثابه سپر بلا عمل کرد. اما ۱۰ سال بعد ازآن، آیا میانهروهای تهران و مردم درقامت جامعه مدنی، میتوانند پیام مشخصی به دولت محافظهکاری که بیپروا به دوئل درسیاست خارجی دست زده است، صادر کنند؟
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|