خانه > گوی سیاست > خاورميانه > این شاید آخرین استراتژی نباشد | |||
این شاید آخرین استراتژی نباشدسعید شروینیsherwini@hotmail.comسرانجام پنجشنبهشب، جرج دبليو بوش، رييس جمهور آمريکا، استراتژی خود برای برون رفت از وضعيت بنبستگونه و خشونتزده عراق را اعلام کرد. اين استراتژی در وجه عمده بر افزايش نيروهای آمريکايی مستقر در عراق، چالش بيشتر با نيروهای شبه نظامی و از جمله شبهنظاميان وابسته به نيروهای مقتداصدر، اختصاص بودجه بيشتر به امر ترميم زيرساختها و کاستن از بيکاری در عراق، دعوت از دولت مالکی به اعمال اراده بيشتر و نيز فراخواندن کشورهای سنی عرب به کمک به حل بحران عراق است. سخنرانی بوش برای توضيح استراتژی يادشده قبل از همه اذعان آشکاری بود به عدم موفقيت آمريکا در عراق و قبول مسئوليت مستقيم اين امر توسط خود وی. به جز اين مورد، استراتژی جديد بوش در نفس خود نسبت به راهکارها و تدابيری غيرموفقی که در دو سه سال اخير توسط دولت وی به کار گرفته شده اند واجد نکته و محور جديدی نبود. ضمن آنکه، بر سر بخشهايی از اين استراتژی درخود واشنگتن هم اتفاق نظر وجود ندارد. شمار کثيری از نظاميان ارشد شاغل و بازنشسته پنتاگون و از جمله فرماندهان اخيرا برکنارشده آمريکا در عراق مشکل اين کشور را در وجه عمده نظامی نمیبينند و لذا معتقدند که زمانی که ۱۳۰ هزار نيروی مستقر در عراق از برقراری نظم و امنيت در اين کشور ناتوان بودهاند گسيل يک نيروی محدود ۲۰ هزار نفری ديگر هم مشکلی را حل نمیکند، سهل است که شايد خود زمينهساز وخامت بيشتر وضع شود. دموکراتها و بخشهايی از حزب خود آقای بوش (حزب جمهوريخواه) هم کم و بيش چنين نظری دارند. آخر نظرسنجیها نيز نشان میدهد ۷۰ درصد مردم آمريکا نه هوادار اعزام نيروهای جديد که خواهان بازگرداندن ۱۳۰ هزار نيروی مستقر در عراق به ميهن خود هستند. تصميم به هزينه مبالغ هنگفتی جهت ترميم زيرساختها و رفع بيکاری در عراق نيز، چنان که تجربه نشان داده در صورتی زمينه تحقق دارد که حدی از امنيت در اين کشور برقرار باشد. به بيان ديگر، مادام که همچون گذشته امنيت در مقياسی ولو محدود به ويژه در بغداد و استانهای مرکزی عراق برقرار نشود و جويندگان کار، کارفرمايان و مسئولان شرکتها لحظه به لحظه نگران جان و هستی خويش باشند طبيعی است که کمتر آجری هم روی آجر گذاشته شود و فعل و انفعالات اقتصادی و کاهش فقر و ناداری هم کماکان در محاق تعويق بماند. کاستیهای دیگر به علاوه دولت مالکی در وضعيتی نيست که بتواند ۳۰ رای نيروهای وابسته به مقتداصدر در مجلس ملی را ناديده بگيرد و با محروم کردن خود از اين رای زمينه سرنگونی خود را فراهم آورد. از همين روست که قول و قرارهای يادشده او هم چندان ما به ازاء عملی نيافتهاند. همين تداوم همکاری ولو کج و دارومريز با نيروهايی مانند مقتداصدر و نيز نحوه عملکرد در اعدام صدام بيش از پيش دولت مالکی را به انزوا کشانده و قابليش را برای برقراری يک اجماع ملی زير سوال بردهاند. با اين همه دولت بوش در استراتژی جديدش نيز، شک و ترديد چندانی نسبت به کارآمدی و توانايیهای زير سوال رفته دولت مالکی در برون بردن عراق از بن بست کنونی ندارد. در مورد همسايگان عراق نيز به نظر میآيد که دولت بوش با دور زدن پيشنهادهای کميسيون بيکر- هميلتون صلاح را در نه در گفتگو و مشارکتدادن ايران و سوريه در حل بحران موجود، بلکه در مقابله با اين دو کشور و توسل به راهکارهای امنيتی و نظامی برای کاهش حوزه اقتدار و نفوذ آنها در عراق ديده است. اين در حالی است که کشورهای سنی عرب و اميد به همکاری آنها درحل بحران عراق در استراتژی يادشده وزن و جايگاه معينی پيدا کرده است. مشکل راه حل نظامی ندارد بوش در سخنرانی پنجشنبهشب خود، بدون آن که وخامت اوضاع عراق را همچون گذشته کتمان کند و يا به طرح مجدد شعارهای تهاجمی و توهمزايی مثل "دموکراتيزه کردن منطقه" بپردازد، تنها از مردم آمريکا خواست که جانب اميد را رها نکنند و فرصتی دهند شايد که اين آخرين تدبير واستراتژی وی برای حل بحران عراق با موفقيت قرين شود. با توجه به ضعفهای آشکار استراتژی يادشده و با ملحوظ کردن نداهای قوی و مخالفی که در خود آمريکا نسبت به کارآيی اين استراتژی وجود دارد، اين اميد هست که به محض آشکارشدن ناکارايی راهبرد جديد و قبل از آن که بیثبات شدن بيشتر عراق به بروز فاجعهای عظيمتر بيانجامد، سرانجام واشنگتن استراتژی واقعی و سازگارتری با شرايط و مشکلات عراق را راهنمای عمل خويش قرار دهد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|