تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

ساختن اهریمن از ايران کمکی به وضع فعلی نمی‌کند

آدرين هميلتون
منبع: اينديپندنت

يک هفته بعد از اين‌که جيمز بيکر و لی هميلتون پيشنهاد کردند که ايران و سوريه برای حل معضل عراق وارد ماجرا شوند، هم آقای بوش و هم تونی بلر دقيقاً دارند کار خلافِ آن را انجام می‌دهند. آقای بوش به روشنی گفته است که او تنها زمانی حاضر به گفت‌وگو با ايران است که آن‌ها موضعی کاملاً حمايت‌آميز در قبال آمريکا داشته باشند. بلر نيز در سخنوری‌های‌ خود از این حتی درشت‌تر بوده و گفته است ايران بايد تصميم‌اش را بگيرد که می‌خواهد به دنيا بپيوندد يا منزوی شود و همايش عامداً تحريک‌آميز آقای احمدی‌نژاد را به عنوان شاهدی بر افراطی‌گری او آورده است.

چرا يکی از نتيجه‌گيری‌های اصلی بيکر به اين صراحت رد می‌شود؟ تا حدودی دليل‌اش اين است که وارد کردن ايران و سوريه به ماجرا و توافق با آن‌ها درست حساس‌ترين نقطه‌ی سياست بوش و بلر را هدف قرار داده است. آن‌ها که نمی‌توانند بپذيرند حمله‌شان به عراق از ابتدا غلط بوده است، محکوم به اين هستند که حمله به عراق را طوری قلمداد کنند که گويی آينده‌ی اين کشور تنها در دست نيروهای ائتلاف و دولت عراق است. با اين ديدگاه، بيرونيان تهديدی برای يک دموکراسی کاملاً امکان‌پذير و صلح‌آميز بالقوه تلقی می‌شوند و تنها وظيفه‌ی بيرونيان اين است که دخالتی نکنند و به نيروهای غربی و دولت عراق اجازه دهند کار خودشان را بکنند.

مشکل اين مدعا اين است که تنها نشان می‌دهد درک انگليس و آمريکا از وضعيت فعلی منطقه چه اندازه است و در نتيجه فهم‌شان از اين‌که در گام بعدی چه بايد بکنند چه اندازه است.

بدون حکومت مرکزی، عراق به ده‌ها گروه و فرقه‌ی قومی و دينی تقسيم می‌شود که بسيار پيچيده‌تر از چتر سهل‌گيرانه‌ی شقاق سنی-شيعه است که اين اندازه مورد علاقه‌ی آمريکاست.

ايران البته ارتباط‌ها و منافع مشترکی با اين گروه‌ها دارد. چطور می‌تواند جز اين باشد؟ نيمی از رهبران عراق در بغداد و جاهای ديگر، از جمله کردها، در ايران در تبعيد به سر می‌بردند. بيشتر روحانيون طراز اول شيعه در مراکز بزرگ دينی ايران تحصيل کرده‌اند که سال‌ها سلسله‌ای از عناصر ضد صدام را تأمين می‌کرده است.

اما این به اين معنا نيست که دولت ايران لزوماً شبه‌نظاميان عراق را در اختيار دارد يا سياست کلان منحرفی را در قبال آن‌ها دنبال می‌کند. روابط ايران و اعراب هرگز اين اندازه خوب نبوده‌ است در عين اين‌که ساختار قدرت ایران منظومه‌ای ساده و يکپارچه نيست.

هر گونه راه حلی برای عراق ناگزير از درگير ساختن ايران است. نمونه‌ی ديگر اين وضعيت در افغانستان است که انگليس و آمريکا اذعان خواهند کرد که همکاری ايرانی‌ها سازنده بوده است. ايران دشمن ديرينه‌ی طالبان است و ناگزير بوده است (و هنوز هم هست) که بيش از يک ميليون آواره‌ی افغانی را پناه دهد. ايران می‌خواهد که دولت افغانستان موفق شود. درست همین سخن را می‌توان درباره‌ی همسايه‌ی غربی ايران گفت. ايران می‌خواست سرنگونی صدام را ببيند و خواستار بازگشت آوارگان به سرزمين‌شان است.

مشکل تا حدودی به خاطر سرشاخ شدن و شيوه‌ی بازی و امتیازگيری ايران و آمريکا در خصوص همایش هالوکاست است.

مشکل بزرگ‌تر ايران برنامه‌ی هسته‌ای‌اش است. برنامه‌ی هسته‌ای ايران مسأله‌ای است که مشکلات بزرگ‌تری را برای ثبات منطقه و البته امنيت اسراييل پديد می‌آورد.

خواندن مطبوعات اسرايیلی و سخنرانی‌های وزيران آن‌ها تجربه‌ی تقريباً سوررئال است. گويی درگيری‌های خونين فلسطينی‌ها و تهديد فزاينده‌ی جنگ داخلی وجود نداشته يا اهمیتی ندارد. مسأله‌ای که اسرايیلی‌ها نسبت به آن وسواس دارند تهديد ايران است.

اين امر البته دلايل آشکاری دارد. اسرايیل علاقه دارد همسايگانی ضعيف و متفرق داشته باشد که با همديگر در جنگ باشند نه با اسراييل. بسيار بیشتر از علاقه‌ی ايران به عراق، اسراييل وسوسه می‌شود که غزه و جنوب لبنان را به آشوب بکشاند تا آتش جنگ شعله‌ور بماند. اما توسعه‌ی سلاح‌های هسته‌ای در ايران توازن وحشت را که در حال حاضر تنها با دسترسی اسراييل به سلاح‌های هسته‌ای در اختيار اسراييل است، کاملاً به هم می‌ريزد.

از اين‌جاست که حملات ناسزاگويانه و غالباً بسيار شخصی اسراييل را عليه جيمز بيکر می‌بينم که مشوق اين گفت‌وگوهاست؛ از اين‌جاست که شاهد وسواس فوق‌العاده در برابر اذعان ظاهری ايهود اولمرت به داشتن سلاح‌های هسته‌ای هستيم و از اين‌روست که بوش و اکنون بلر نمی‌خواهند پيشنهاد بيکر را بپذيرند که مسايل هسته‌ای را از مسأله‌ی عراق جدا کنند.

شايد این مسايل از هم جدا نباشند. اما اين‌که يک مسأله را در گروِ آن ديگری بدانيم، چنان‌که بوش و بلر بر اين عقيده هستند، باور کسانی را تأييد می‌کند که مدعی هستند حمله‌ به عراق در بستر برنامه‌ای بسيار وسيع‌تر از سرنگونی صدام، و از جمله به مقصود تأمين نيازهای امنيتی اسراييل، صورت گرفته است. جنجال بر سر دسته گلی که اولمرت به آب داده است رياکاری غرب را نسبت به ايران نشان می‌دهد.

رژيم ايران، رژيم دلپسندی نيست. اما غير منطقی هم نيست. تمام اين نفی اخلاقی و موعظه‌های بلر می‌تواند در راستای اهداف اسراييل باشد. اسراييلی‌ها اين هفته که بلر نزدشان برود بسيار خشنود خواهند بود. اما هیچ کمکی به عراقی‌های بی‌نوا برای آينده‌ای بهتر نخواهد شد.

Share/Save/Bookmark

۱۴ دسامبر ۲۰۰۶
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)