خانه > گوی سیاست > ایران > رهبر ایران: این قتلها به ضرر ملت بود، به ضرر دولت بود | |||
رهبر ایران: این قتلها به ضرر ملت بود، به ضرر دولت بود قتلهای زنجیرهای ۹ سال پیش٬ آذر ماه ۱۳۷۷ُ، با قتل پروانه و داریوش فروهر٬ محمد مختاری و محمد جعفر پوینده موضوع اول رسانهها شد. وزارت اطلاعات ایران نیز با صدور اطلاعیهای از دخالت افراد خودسر این وزارتخانه در قتل نویسندگان و فعالان فرهنگی و سیاسی خبر داد. اما آن مطلبى كه من امروز لازم دانستم قدرى دربارهاش صحبت كنم، ماجراى قتلهاى مشكوكى است كه در كشور ما اتّفاق افتاد؛ بعد هم اطلاعيه شجاعانهاى كه وزارت اطلاعات در اطراف اين قضيه داد. اين حادثه، حادثه بىسابقهاى براى كشور ما بود. تاكنون چنين حادثهاى براى ما پيش نيامده بود. براى مردم هم حادثه جديد و مهم و قابل توجّهى بود. اوّلاً اين حادثه با همه خصوصياتى كه دارد - كه من درباره آن، نكاتى را كه لازم است عرض خواهم كرد - مثل همه حوادث ديگرى كه از اوّلِ انقلاب در اين كشور به وجود آمده است، موجب شد كه دشمنان ما در هرجاى دنيا كه بودند، خوشحال شوند و از آن به عنوان يك وسيله و مستمسكى براى ضربه زدن به نظام - نه به يك شخص خاص، نه به يك جناح خاص و نه اينكه به اصل قضيه كارى داشته باشند - استفاده كنند و همين كار را هم كردند. اين استفاده را براى ضربه تبليغاتى كردند؛ اما فعلاً كه به فضل الهى كار ديگرى از آنها ساخته نيست، كارى كه مىتوانند بكنند اين است كه بوقهاى تبليغاتى را عليه انقلاب و عليه نظام و عليه مسؤولان بلند كنند؛ هرچه مىتوانند، بگويند و تهمتهاى خودشان را تكرار نمايند. كدام حادثه ما از اوّلِ انقلاب اينگونه نبوده است؟ كدام حادثه تلخ يا شيرينى در اين مملكت اتّفاق افتاده كه راديوها - راديو امريكا، راديو بى.بى.سى، راديو صهيونيستها و راديوهاى گوناگون ديگرى كه هستند - حرفى كه در آن اميدى براى ملت ايران داشته باشد، زده باشند؟ آيا در جنگ چنين خبرى شد؟ آيا در فتح خرّمشهر چنين حرفى زده شد؟ ما خرّمشهر را فتح كرديم، اما راديوهاى بيگانه گفتند دروغ است! وقتى كه ثابت شد، گفتند اينها اينقدر خسارت دادهاند! وقتى مسلّم شد كه پيروزى ما بزرگ بود، گفتند اينها موج افراد انسانى را به جبهه فرستادهاند كه اينطورى شده است! يعنى در هيچ حادثهاى از حوادث اوّلِ انقلاب تا به حال - حوادث شيرين و حوادث تلخ - اتّفاق نيفتاده است كه اين بوقهاى تبليغاتى يك كلمه بگويند كه به نفع ملت ايران باشد؛ اميدى ببخشد، دلخوشىاى بدهد، تحسينى در آن باشد! در همه حوادث، اينها سعى كردند ضربهاى بزنند، سوء استفادهاى بكنند، اصلى از اصول مورد علاقه مردم زير سؤال ببرند و به حكومت ضربه تبليغاتى و ضربه سياسى بزنند؛ در اين حادثه هم اينگونه است. لذا بنده كه بيست سال است از نزديك با جزئيّات برخوردهاى تبليغاتى با خودمان مواجهم، از اين جنجالى كه راديوهاى بيگانه در اين حادثه درست كردند، تعجّب نمىكنم. البته از بعضى كارهاى خوديها تعجّب مىكنم! از كار بعضى از اين مطبوعاتيهاى خودى و رسانههاى داخلى تعجّب مىكنم! اينها درست مثل بچه بىعقلى عمل كردند كه پدرش مثلاً در يك برخورد زبانى با يك آدم خبيثِ بدجنسِ بدزبانى درگير باشد و اين بچه بىعقل هم از روى بىتوجّهى به موقعيت، بنا كند پدر خودش را مثلاً مسخره كردن! اينها چنين موضعى گرفتند. البته حالا اين نگاه خوشبينانه است؛ مبنى بر اين است كه اينها غرض و مرض و ارتباطى ندارند. اگر چنين باشد، كه بحث ديگرى است. علىاىّحال، از اينكه دشمن سوء استفاده كند، ما تعجّب نكردهايم. اما چند نكته را من بايد عرض كنم: اوّلاً اين قتلهايى كه اتّفاق افتاد، حوادثى بسيار بد، زشت، نفرتآور و حقيقتاً در خور محكوم كردن بود. كسانى كه اينها را محكوم كردند، بجا محكوم كردند. اينها علاوه بر اينكه قتل بود، جنايت بود؛ با روشهاى بد و غيرقانونى بود. علاوه بر اين، موجب درگير شدن نظام جمهورى اسلامى - با اين همه مسائلى كه دارد - به مسائل بىخودى و بيهوده شد. الان ما مسائل اقتصادى داريم، مسائل گوناگون داريم، مسأله نفت داريم، مسأله تجارت خارجى داريم، مسأله صادرات غيرنفتى داريم، مسأله پول داريم، مسأله ارز داريم، مسائل سياست خارجى داريم؛ حالا در لابلاى اين همه مشكلاتى كه دولت با اينها درگير است و دست و پنجه نرم مىكند و همه مسؤولان دولتى هم براى كارهاى خودشان مشغول تلاشِ سختند، ناگهان يك قضيه اينطورى هم براى نظام درست كنند؛ اين زشتىِ چنين حادثهاى را چند برابر مىكند. بنابراين، اين حوادث، واقعاً حوادث بدى بود. نكته دوم اين است كه من بايد از وزارت اطّلاعات - از مديران وزارت، از وزير و معاونان و مسؤولان، از هيأت سه نفرهاى كه رئيس جمهور براى پيگيرى اين حادثه معيّن كردند - تشكّر كنم. اينها واقعاً زحمت كشيدند و حقيقتاً اين روزها تجربه سختى را از سر گذراندند. اين شوخى نيست. انسان يك نقطه ضعفى را در پيكره خودش احساس كند، صادقانه آن را با مردم در ميان بگذارد و بگويد اينجايم اين اشكال را دارد، اين ضعف را دارد. هر كسى اين كار را نمىكند. شما بدانيد از اينگونه قضايا، تا آنجايى كه ما مىشناسيم، در همه سرويسهاى امنيتى دنيا - حتّى چندين برابر - اتّفاق مىافتد. اگر بدانيد كه سازمان «سيا»ى امريكا و «موساد» صهيونيستها و «اينتليجنت سرويس» انگليس - حالا اين سه سازمانى كه از اينها ماجراهاى زيادى را اطّلاع داريم - چقدر دستشان درگير قتلها و جنايتها و خباثتها و بمبگذاريها و آدمكشيها و مثله كردنها و ترورها و ايجاد وحشتهاست - كه البته ما هم يقيناً همهاش را اطّلاع نداريم؛ گوشههايى از آن را فقط اطّلاع داريم - واقعاً دچار بهت و حيرت مىشويد! منتها آنها نمىآيند اينطور صريحاً اعلام كنند. يك نفر جاسوس در داخل دستگاه امنيتى كشورى از همين كشورهاى معروف پيدا شد؛ اوّلاً تا ماهها كه به كسى چيزى نگفتند - همينطور كتمان كردند - بعد كه ديدند طرفِ مقابل افشا كرد، اينها هم مجبور شدند و افشا كردند؛ آنها هم بنا كردند يك طورى رفع و رجوع كردن! البته محاكمهاش كردند؛ ليكن از لحاظ تبليغاتى، اينطور چيزها را به رو نمىآورند و نمىگويند. شما ببينيد درباره اين قضيه ما كه خودِ وزارت اطّلاعات پيشقدم شد و مطلب را بيان كرد، چه جنجالى راه انداختهاند! انگارى كه وزارت اطّلاعات جمهورى اسلامى، در مقابل دهها سازمان جاسوسىِ پاك و نورانى و پاكدامن(!) مثل «موساد» و «سيا» و «اينتليجنت سرويس» يك مجرم است! آنها مركز فسادند. گاهى اوقات چيزهايى از آنها بيرون آمده كه دنيا را متوجّه كرده است؛ از جمله كتابى است كه به فارسى هم ترجمه شده و چند سال پيش منتشر گرديده است. در اين كتاب توضيح مىدهد كه يك نفر از افراد ظاهراً «MI5» يا «MI6» انگليس - حالا من درست يادم نيست - كه مربوط به مجموعه همين «اينتليجنت سرويس» انگليس است، از كارهايى كه در آنجا انجام مىگرفته و فجايعى كه مىشده است، گزارشى مىنويسد. در مقدّمه ترجمه فارسى اين كتاب نوشته بودند كه اين كتاب در انگلستان ممنوع الانتشار است؛ فروشش را هم ممنوع كردهاند و كسى اجازه ندارد آن را منتشر كند! با اينكه سالهاست اين كتاب نوشته شده، اما شايد تا به حال هم همينطور باشد. هر ترجمهاى كه از اين كتاب بشود، آن ترجمه هم در داخل انگليس ممنوع است! از اين حرفها فراوان بوده است. بنابراين، شجاعتِ اين برادران ما در خور تحسين است كه اين مطلب را بيان كردند. البته من به شما عرض كنم كه عدّهاى در صددند از وزارت اطّلاعات انتقام بگيرند و حالا اين بهانه خوبى برايشان شده است! مسؤولان وزارت اطّلاعات ما، چه آن وقتى كه اين وزارت شكل سازمانىِ وزارت پيدا كرد و چه قبل از آن كه همين مسؤولان وزارت و همين دستاندركاران بودند و كار مىكردند - همين مديرانى كه اغلبشان حالا هم هستند - بزرگترين خدمات را به اين كشور كردند. شما نمىدانيد كه اينها چقدر خدمت كردند. اوّلِ انقلاب، بنده خودم در جريان كار بودم. اين مركز ساواكِ دوران رژيم سلطنت پهلوى، مركز اسناد و اسرار اين مملكت بود. عدّهاى از اين گروهكهاى گوناگون كه حواسشان جمع بود، از اطراف به آنجا رفتند تا بتوانند اين اسناد را درآورند. شما ببيند اسناد اطّلاعاتى را از يك سازمان اطّلاعاتى بيرون بكشند، چقدر مىتوانند با آن، افرادى را زير فشار قرار دهند؛ افرادى را به كارهايى وادار كنند؛ آبروى افرادى را ببرند، افرادى را تهديد كنند و به اخاذى بپردازند. ببينيد اين كار چقدر فساد به وجود مىآورد. از احزاب گوناگون سراغ اينها رفتند. بعضى از اين گروهكهايى كه امروز زبان درآوردهاند و مدّعىِ خيليها شدهاند، جزو همان كسانى هستند كه اگر بنا باشد مسأله اسناد وزارت اطّلاعات در اوّلِ انقلاب دنبال شود، دست همه آنها زير كارد جمهورى اسلامى است. اينها به آنجا رفتند و در اوايل انقلاب اسناد زيادى را بيرون بردند. ما در آن زمان اطّلاعى از جايى نداشتيم. ما جزو شوراى انقلاب بوديم و از اينها خبرهايى را راجع به اسناد ساواك مىشنيديم و تعجّب مىكرديم كه اينها از كجا مىدانند؛ اما بعد اطّلاع پيدا كرديم كه مبالغى از اين اسناد را اينها خارج كردهاند! واقعاً اگر افرادى بخواهند در اين زمينه جديّت بهخرج دهند، جاى اين هست كه دنبال كنند، ببينند اين اسناد كجا رفت و چه شد!؟ نيروهاى مؤمن و مخلص و صميمى، از همان روزهاى اوّل، داخل وزارت رفتند. من فراموش نمىكنم؛ چند وقتى از طرف شوراى انقلاب مأمور شدم كه به آنجا بروم و سركشى كنم. به آنجا رفتم؛ اتاقهايى را باز مىكرديم، مىديديم كه در زيرزمين، جوانان تحصيلكرده و فهيم نشستهاند و براى خاطر اين مملكت، اين اسناد را دستهبندى و حفظ مىكنند؛ يعنى براى كشور اين اسناد را نگهداشتند. بعد قضاياى معارضين - گروهك منافقين و حزب توده - پيش آمد. اگر اين عناصرِ اطّلاعات نبودند، اگر اين مجموعه نبود، شما خيال مىكنيد كه اين انقلاب جان سالم بهدر مىبرد؟ پدر همه را در مىآوردند! اين همه عناصر نفوذى و گروهها و تيمهاى تروريست، از مرزهاى غربيمان، متأسّفانه قبل از جنگ و در اثناى جنگ و در تمام طول اين مدّت، همراه با بمبهاى گوناگون و با لباسهاى گوناگون تا خود تهران مىآمدند! چه كسى جلوِ اينها را مىگرفت؟ چه كسى جلوِ ترورها را در اين كشور گرفت؟ چه كسى توانست موج ترورها را در اين كشور متوقّف كند؟ همين برادران وزارت اطّلاعات، همين مديران لايق، همين جوانان با اخلاص. حالا اتّفاقى افتاده است و چند نفر در آنجا جرمى را مرتكب شدهاند. بهخاطر آنها، عدّهاى مىخواهند از اصل وزارت اطّلاعات انتقام بگيرند! عليه وزارت اطّلاعات تبليغات مىكنند و حرف مىزنند. اين كمال بىانصافى است؛ اين ظلم مسلّم است. من به مسؤولان وزارت اطّلاعات - به مديران، به معاونان، به وزير و به مديرانى كه در سراسر كشورند - عرض مىكنم: عزيزان! همانطور كه در پيام رئيس جمهور محترم هم بود - و من واقعاً از آن پيام خوشوقت شدم؛ پيام خوبى بود - مبادا روحيهتان را از دست بدهيد. سنگرهايتان را محكم حفظ و از اين ملت دفاع كنيد. امروز جنگ دشمن با ما، جنگ تبليغاتى است، تا در زير لواى فتنه تبليغات بيايند جنگ اطّلاعاتى و امنيتى كنند و باز موج ترور راه بيندازند؛ همچنان كه حالا شروع كردهاند. نكته بعدى اين است كه اين قضيه تمام نشده است. به نظر ما، اين رشته هنوز سرِ درازتر از اين دارد. با توجّه به تجربه خودم در زمينههاى گوناگونِ اداره كشور در طول اين بيست سال و آشنايى با جريانهاى سياسى داخلى و خارجى، من نمىتوانم باور و قبول كنم كه اين قتلهايى كه اتّفاق افتاد، بدون يك سناريوى خارجى باشد؛ چنين چيزى ممكن نيست. اين قتلها به ضرر ملت ايران بود، به ضرر دولت بود، به ضرر حكومت بود. يك گروه داخلى كه جزو وزارت اطّلاعات هم باشند، هرچه هم حالا فرض كنيد كه متعصّب باشند و بناى اين كار را داشته باشند، در سطوحى از وزارت اطّلاعات كه اهل تحليلند، امكان ندارد دست به چنين قتلهايى بزنند. اين افرادى كه كشته شدند، بعضيها را ما از نزديك مىشناختيم. اينها كسانى نبودند كه يك نظام، اگر بخواهد اهل اين حرفها باشد، سراغ اينها برود. اگر نظام جمهورى اسلامى اهل دشمنكُشى است، دشمنان خودش را مىكُشد؛ چرا سراغ فروهر و عيالش برود؟! مرحوم فروهر، قبل از انقلاب دوست ما بود؛ اوّلِ انقلاب همكار ما بود؛ بعد از پديد آمدن اين فتنههاى سال شصت دشمن ما شد؛ اما دشمن بىخطر و بىضرر. بينى و بيناللَّه، فروهر و همسرش - اين دو مرحوم - دشمنان ما بودند؛ اما دشمنان بىضرر و بىخطر. اينها هيچ ضررى نداشتند. نه به جايى وابسته بودند - كه ما آن را مىدانستيم - (الان كسانى در داخل فعّاليت مىكنند كه يقيناً به دستگاههاى خارجى وابستگى دارند؛ اما دستگاه با اينها كارى ندارد و به سراغ كسى مىرود كه واقعاً دشمنش بوده است) و نه اقتدارى داشتند. حزبى با عناصر خيلى معدودى داشتند كه سالهاى متمادى اين حزب بود. اين چنين دشمنى كه در داخل كشور هست، مرتّب عليه نظام اطّلاعيه هم مىدهد، ديگران هم مىگويند كه بله؛ در داخل ايران مثلاً آقاى فروهر اطّلاعيه داد - داده باشد - اما كسى از مردم كه او را نمىشناخت؛ كسى كه با او آشنايى نداشت؛ كسى كه تحت نفوذ و تأثير حرفهاى او نبود. ايشان معروفيتى در ميان مردم نداشت؛ نفوذى نداشت؛ دشمن بىخطرى بود؛ انصافاً آدم نانجيبى هم نبود. البته ما دشمنانى هم داريم كه انصافاً نجيب نيستند؛ اما مرحوم فروهر و مخصوصاً عيالش نه؛ آدمها نانجيبى نبودند. حالا شما فكر كنيد، كسى كه مثل فروهر را مىكشد، آيا مىتواند دوست نظام باشد؟! مىتواند براى نظام كار كند؟! چنين چيزى معقول است؟! من اين را باور نمىكنم. آشنايى من با مسائل سياسىِ اين بيست ساله و قبل از اين در دوران انقلاب - آشنايى با اشخاص، آشنايى با جريانات سياسى، آشنايى با توطئههاى گوناگونى كه از اطراف دنيا هميشه در جريانش بودهايم - اجازه نمىدهد كه من باور كنم اين كارِ عناصرى است كه با نظام مسألهاى ندارند و نمىخواهند عليه نظام كار كنند. بعضى از اين دو، سه نفر نويسندهاى هم كه متأسّفانه در اين حادثه كشته شدند، اسمشان را بنده هم نشنيده بودم. الان بنده غالباً مجلات و كتابها و تازههاى فرهنگ را مىبينم. من آدمى نيستم كه يك نويسنده و روشنفكر معروفى در كشور باشد و او را نشناسم. البته شايد مثلاً در بعضى از محافل فرهنگى يا غير فرهنگى خارجى، اينها را مىشناختند؛ اما در داخل آنقدر معروف نبودند كه بنده اسم اينها به گوشم خورده باشد. بعضيهايشان را هم كه اسمهايشان را شنيده بودم، جزو روشنفكران درجه يك اين كشور نبودند. افرادى كه مردم اينها را نمىشناسند، مردم از كتابها و نوشتهها و آثار فكرىشان هيچ خبرى ندارند و كسى از اينها حرفى نمىشنود، بُرد تبليغى ندارند. آن دستى كه به فكر مىافتد بيايد اينها را تصفيه كند و به قتل برساند - يا در داخل خانههايشان، يا در ميان راه، يا در خيابان، يا در بيابان - مگر مىتواند بيگانه نباشد و تابع يك نمايشنامه از پيش طراحى شدهاى نباشد؟! بايد بگردند اينها را پيدا كنند. من به شما برادران وزارت اطّلاعات مىگويم؛ البته خصوصى هم پيغام دادهام و از شما خواستهام. به آقاى رئيس جمهور هم تأكيد كردهام، به مسؤولان وزارت هم گفتهام، حالا هم به اين وسيله در حضور مردم از آنها مىخواهم كه اين قضيه را دنبال كنند و سرنخها را بيابند. بايد هوشيارى بهخرج دهند. ممكن است عواملى كه جزو وزارت بودهاند، افرادى باشند كه فريب خورده باشند و تحت تأثير آنها قرار گرفته باشند؛ بايد گشت و عوامل و سرنخها را پيدا كرد و نبايد به اين آسانى از آن گذشت. من عقيده دارم كه دستگاه اطّلاعاتى ما بحمداللَّه اين ظرفيت را دارد. تا به حال نشان داده است كه قدرت دارد، ظرفيت دارد و مىتواند كارهاى بزرگ را انجام دهد؛ اين كار هم از همان كارهاست. البته اين را هم عرض كنم كه عدّهاى عناصر سوءِ استفادهچى و فرصتطلب، در اين جنجال چند روزه، به خيال اينكه حالا وزارت اطّلاعات قدرت و توانى ندارد؛ شير بىيال و دُم و اشكمى شده و مورد تهمت قرار گرفته است، سعى مىكنند كه فضاى كشور را از چتر امنيتى خالى فرض كنند. من به آنها هم نصيحت مىكنم كه اين اشتباه را نكنند. اشتباه نكنيد؛ اين انقلاب آسان به دست نيامده است. اين امنيتى كه در اين كشور هست، آسان به دست نيامده است. اين حكومت مردمى، به قيمت خون صدها هزار نفر از اين مردم به دست آمده است. مفسدين، افراد شرير، آدمهاى ماجراجو، آدمهاى فرصتطلب، آدمهاى بددلِ «الّذين فى قلوبهم مرض» خيال نكنند كه حالا ديگر اين كشور اطّلاعاتى ندارد، خبرى ندارد، كسى را ندارد و مىتوانند عليه مصالح اين ملت هر كارى دلشان بخواهد، بكنند؛ نخير، اينطور نيست. اين انقلاب، انقلابى است كه به خاطر اقتدارش، در سختترين توطئهها ايستاد؛ امروز هم به فضل پروردگار از همان اقتدار برخوردار است. درست است كه ملت ايران مظلوم واقع شده است؛ درست است كه اين انقلاب مظلوم واقع شده است؛ اما اين انقلاب و ملت ايران هم مثل مولاى خودشان اميرالمؤمنين، مظلوم و درعينحال مقتدرند و به فضل پروردگار مثل اميرالمؤمنين در همه صحنهها پيروز هم خواهند بود. این سخنرانی از سایت شخصی آیتالله خامنهای گرفته شده است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|