تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

منداييان، گزارشي از يك اقليت

محمد رضایی راد: چندماه پيش براي ساخت يك فيلم مستند درباره قوم صابئين مندايي به اهواز رفته بودم. پيش از سفر موضوع فيلم را به هر كه مي‌گفتم، مي‌پرسيد: «قوم مندايي؟ مندايي‌ها ديگر كيستند؟» همين الان هم احتمالا بسياري از خوانندگان خواهند پرسيد: «مندايي‌ها كيستند.» شايد يك روزنامه جاي مناسبي براي آشنايي با قوم مندايي و جهان‌شناسي پيچيده آنان نباشد، اما دست كم محل مناسبي براي طرح مسائل و مشكلات اجتماعي آنان، به عنوان يك اقليت قومي و ديني هست.


تصویری از مراسم مذهبی مندائیان- وبلاگ هنوز

منداييان از قديمي‌‌ترين اقوام خاورميانه‌اند، كه قسمت اعظم آنان، اكنون در جنوب ايران و عراق، زندگي‌مي‌كنند. آنان پيرو ديني هستند كه خود آن را مندايي مي‌خوانند، اما در قرآن از آنان با عنوان صابئين و در ذيل ساير اديان توحيدي، همچون آيين يهود و مسيح ، ياد شده است (سوره بقره، آيه 62 ،سوره مائده ، آيه 69 و سوره حج، آيه 17). منداييان پيرو حضرت يحياي تعميد دهنده هستند و آيين غسل تعميد، به عنوان نوعي مناسك تشرف جايگاهي ويژه در باورهاي آنان دارد. موطن اصلي قوم مندايي سرزمين فلسطين و پيرامون رود اردن است، اما آنان در اواخر دوره اشكانيان، به واسطه فشارهاي عبرانيان، از موطن اصلي خود به بين‌النهرين و جنوب ايران مهاجرت كردند. منداييان از آن زمان تاكنون در جوار ايرانيان زيسته‌اند و آميختگي‌هاي زبان‌شناختي و آييني، شاهدي موثق بر اين همجواري طولاني است.

منداييان هرچند قوميت و دين جداگانه‌اي دارند، اما حضور طولاني مدت آنان در اين سرزمين، آنان را به يكي از اقوام آميخته ايراني بدل ساخته است. فرهنگ منداييان، اكنون خواه ناخواه، آميخته با فرهنگ ايراني است. از سوي ديگر هرچند آنان را بايد به لحاظ نژادي، قومي جداگانه به شمار آورد، اما در چارچوب سياسي آنان جزو مليت‌هاي ايراني محسوب مي‌شوند.

چنان كه گفتيم در اين جا نمي‌خواهيم به تشريخ تاريخ، اساطير و جهان شناسي منداييان بپردازيم، براي اين منظور بايد به پژوهش‌هايي كه درباره آنان منتشر شده، رجوع كرد، اگرچه ميزان پژوهش‌هاي منتشر شده درباره منداييان نيز به طرز عجيبي فقير و اندك است (كتاب «تعميديان غريب» نوشته مهرداد عربستاني و «تحقيقي در دين صابئين مندايي» پژوهش مسعود فروزنده، در اين زمينه راهگشا هستند.)

منداييان يك گروه اقليت‌اند، اما واقعيت اين است كه آنان به عنوان يك اقليت قومي و ديني با معضلات و مشكلات فراواني روبه‌رو هستند. اگر معيار شناخت يك گروه از مردم با قوميت و اعتقاداتي جداگانه، به عنوان اقليت، قانون اساسي كشور باشد، آنگاه مي‌توان سرچشمه اصلي مشكلات و محروميت‌هاي منداييان را دريافت. منداييان به عنوان يك اقليت از سوي قانون اساسي به رسميت شناخته نشده‌اند، و همين مساله مسبب محروميت عميق آنان از امتيازاتي كه ساير اقليت‌هاي ديني از آن برخوردارند، شده است. نكته بسيار جالب توجه اين است كه موحد و اهل كتاب بودن منداييان براساس نص قرآن كريم، از سوي عموم مراجع تقليد اثبات شده است، اما به هر حال اين شناسايي عملا منداييان را واجد هيچ امتياز اجتماعي ويژه‌اي نكرده است.

محروميت‌هاي اجتماعي منداييان را در دو مرتبه مي‌توان تقسيم‌بندي كرد:
1)محروميت‌هاي قانوني: كه نتيجه بی اعتنایی قانون اساسي جمهوري اسلامي به عنوان يك اقليت ديني است. اين مساله موجب شده است منداييان تحت هويتي كاملا عاريتي به حيات خود ادامه دهند. این مسئله نه تنها منداییان را با بحران هویت مواجه ساخته و بنابر این می تواند منجر تولد حرکت های هویت خواهانه در میان آنان شود، بلکه عملا آنان را از فعالیت های فکری و حیات اجتماعی محروم می سازد.

يك دانش آموز مسيحي، اجباري به فراگيري تعليمات ديني اسلامي ندارد، اما دانش‌آموز مندايي فاقد چنين آزادي و اختياري است. او با آن كه عملا متدين به دين ديگري است ، مجبور به حضور در كلاس‌هاي ديني رسمي است. همين مساله موجب شده است تا دانش‌آموزان مندايي، عموما از احساس تبعيض در اين كلاس‌ها، كه خواه ناخواه از سوي دبير و ساير دانش‌آموزان بر آنها اعمال مي‌شود، رنج ببرند.

یک دانشجوی مندایی نمی تواند در فرم آزمون دانشگاه ، هویت مستقل خود به عنوان یک مندایی ابراز کند و از همین رو مجبور به پر کردن گزینه های سایر ادیان پذیرفته شده در قانون اساسی است . شناسایی سایر اقلیت های رسمی از سوی قانون اساسی ، آنان را قادر می سازد ، نام های دینی دلخواه خود را بر نوزادان بگذارند ، اما عدم این وضعیت درباره منداییان آنان را از حق طبیعی انتخاب نام دینی برای فرزندان خود محروم کرده است. ثبت احوال نام هایی هم چون رام ، یهانا ، شیتل و هیبل را به رسمیت نمی شناسد.

اين محروميت‌ها همگي نتايج محروميت منداييان از شناسايي رسمي آنان از سوي قانون اساسي است.

3)محروميت‌هاي عرفي: آن چه بر شمردیم همگی محروميت‌هاي قانوني منداييان بود و این غیر از محرومیت های اجتماعی است که اصولا جامعه اقلیت، به واسطه اقلیت بودن خود با آن مواجه است. محروميت‌هاي اجتماعي نيز رنج مي‌برند. بافت اجتماعي جنوب خوزستان، بافتي عشيره‌اي و طبعا مستعد تعصبات قومي و ديني است، اين مساله به تشديد محروميت‌هاي منداييان منجر شده است.

مساله خاكسپاري مردگان، استخدام در ادارات دولتي، داشتن مكاني مشخص براي انجام مراسم تعميد و تبعيض و تحقير اجتماعي از سوي برخي شهروندان متعصب محروميت‌هاي نانوشته‌اي هستند، كه شايد ربطي به قانون ‌اساسي ندارد، اما به هر حال از سوي آن تشديد مي‌شود.

بالا بردن روحيه تحمل ديگري، مساله‌اي فرهنگي است و به كوشش و همكاري رسانه‌ها احتياج دارد. اما سهم منداييان از رسانه، و بويژه رسانه ملي، تقريبا برابر صفر است. منداييان صنعت كاران ماهر و جواهرسازان قابلي هستند. هنر ميناكاري، هنر منحصر به فرد منداييان است، كه البته رو به افول و نابودي مي‌رود. يكي از بزرگان مندايي با ريشخند مي گفت: «در تلويزيون كم اقبال‌ترين هنرهاي سنتي را نشان مي‌دهند، اما هرگز هيچ توجهي به هنر ميناكاري منداييان نشده است.»

منداييان در عراق يكي از اقليت‌هاي رسمي و شناخته شده هستند، اما در ايران به عنوان مدعي ترويج نگاه ديني، از چنين امتيازي محروم‌اند. اين مساله موجب برانگيختن پرسش‌هاي فراواني در ذهن مردمان مندايي مي‌شود. آنان قبل از انقلاب نيز به رسميت شناخته نشده بودند، اما در عوض محروميت‌هاي قانوني نيز دامنگير آنان نبود. اما پس از انقلاب نگاه ديني غالب آنان را از حيات اجتماعي خود محروم ساخته است.

واقعیت این است که سیاست دین مدارانه کاملا وضعیتی دو سویه است . یک قرائت متساهل و روادار می تواند به تداوم حیات سایر اقلیت های دینی کمک کند، به عکس یک قرائت غیر روادار ، منجر به فروبستگی های بیشتر در حیات اجتماعی آنان می شود.

منداييان همواره خود را از سياست به دور نگاه مي‌دارند، اين مساله نه يك استراتژي براي حفظ خويش، بلكه مندرج در جهان‌شناسي آنان است. اين مساله به لحاظ تاريخي نيز به خوبي قابل پژوهش و رديابي است. في‌المثل ؛ آيين‌مانوي ، آييني رياضت پيشه بود كه مي‌كوشيد خود را از سياست منزه دارد. اين ايده اگرچه در جهان شناسي آيين مانوي مندرج بود، اما به واسطه آن كه مانويت التقاطي از آيين‌هاي ديگر و از جمله آيين مندايي بود، سرچشمه تنزه طلبي آنان را مي‌توان در آيين مندايي جست و جو كرد. اين نكته را آورده‌ايم تا نشان دهيم، منداييان به واسطه اعتقادات پارسايانه خود، نه تنها در سياست شركت نمي‌جويند، هرگونه تبليغات ديني را خلاف نصوص ديني و قومي خود مي‌دانند، بلكه همين خصلت فرهنگي، آنان را از چالش براي اثبات خويشتن به دور ساخته و آنان را هرچه بيشتر در پيله انزوايي ناخواسته فرو برده است.

منداييان هرگونه تبليغ ديني براي گرواندن ديگران به دين خويش را اساسا ناممكن مي‌دانند، زيرا مندايي بودن بر دو ركن اساسي دين و قوميت استوار شده است، و بدين‌رو هيچ فردغير قومي، نمي‌تواند به دين مندايي بگرود. چنانكه گفتيم اين مساله ناخواسته منداييان را از شركت در مباحث اجتماعي و كسب حقوق خويش محروم ساخته است.

بار ها شاهد بوده ایم که بسیاری از افراد ، با نگاهی برون دینی ، اعتقادات و مناسک منداییان را راست کیشانه و مبرا از هر گونه اصلاح گری دینی دانسته اند . به زعم من این انتقاد از اساس غلط است، زیرا اصلاحات دینی تنها در شرایطی صورت می گیرد که متفکران دینی از بند پاره ای از فرو بستگی ها رهیده باشند.

اقلیت های دینی و قومی به واسطه اقلیت بودن ، همواره دچار مسئله اثبات هویت اجتماعی و تاریخی خود هستند. یک زرتشتی ، خارج از چارچوب بافت تاریخی و اعتقادی خویش ، هویت خود را مخدوش شده می بیند. زیرا جایگاه او به عنوان یک فرد ، بدون هیچ وابستگی گروهی ، دچار فروپاشی و عدم امنیت است . این مسئله برای فرد مندایی بسیار عمیق تر و غلیظ تر است.

نمی توان کتمان کرد که مسئله هویت خواهی شمشیر دو دمی است که نخستین هدف آن از میان بردن فردیت و بی اعتنایی به نوسازی اجتماعی و فرهنگی است . اما یک مندایی ، نه تنها به عنوان یک اقلیت ، بلکه به عنوان یک اقلیت غیر رسمی ، هدف اجتماعی عاجل تری پیش پای خود دارد و آن حفظ و اثبات هویت خویش ( زبان ، قومیت و اعتقادات دینی ) درون چارچوب های بسته محدودیت های قانونی و عرفی است.

تنها زمانی می توان از اقلیت های دینی انتظار گسترش مباحث روشنگرانه را داشت که نخست آنان را در کسب حقوق اجتماعی خویش کامیاب دیده باشیم.

البته باید کم و بیش اذعان کرد که انزوا - و کم و بیش بی اعتمادی - منداییان به نگاه های برون دینی شاید عامل مهم در ناشناختگی آنان باشد . میزان اندک پژوهش ها و فیلم های مستند درباره منداییان ، تنها به بی اعتنایی پژوهشگران و مستند سازان باز نمی گردد، به بی اعتمادی منداییان نیز مربوط می شود.

اگرچه آمار دقيق و رسمي‌اي از تعداد منداييان در ايران وجود ندارد، اما آمارهاي غير رسمي، تعداد آنان را مابين 6 تا 10 هزار نفر تخمين زده است. اين تعداد از اين واقعيت كه منداييان به هر حال يك اقليت ديني هستند، نمي‌كاهد. آنان به عنوان پيروان يك دين توحيدي و اهل كتاب از سوي مراجع ديني به رسميت شناخته شده‌اند.

بنابر این قانون چاره ای جز به رسمیت شناختن آنان ندارد. در این میان به نظر می رسد که سازمان های مدافع حقوق مدنی و گفتگوهای فرهنگی ، وظیفه با اهمیتی در یاری رساندن به منداییان در کسب حقوق مدنی خویش دارند. تعلل در به رسمیت شناختن منداییان ، به معنای تداوم در محرومیت های اجتماعی آنان است . قشر جوان مندایی را هر چه بیش تر از وطن مالوف و حیات اجتماعی خویش دور می کند . بنابر این حتی با نگاهی عمل گرایانه و فایده انگارانه نیز رسمیت بخشیدن به منداییان ، پروژه مردمسالاری دینی و یا پروژه عدالت و مهرورزی را توانمند تر می سازد. در واقع به ثصراحت می توان گفت که به رسمیت شناختن حقوق قانونی و مدنی منداییان ، یکی از آزمون های مردمسالاری و عدالت در ایران است.

* توضیح سایت هنوز: این گزارش پیش از این به شکل مثله شده در روزنامه اعتماد ملی منتشر شده است . از آن جا که پاره های مهمی از آن حذف شده بود دوباره در این جا منتشر می شود . مواردی که در انتشار روزنامه ای حذف شده است با قلم سیاه تایپ شده است که حجم قابل توجهی از گزارش را شامل می شود و متاسفانه نمونه ای از برخورد با یکی از اقلیت ها را نشان می دهد.

------------------------------
برگرفته از: هنوز


Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

"مليت‌" نامی برای اعضای یک "ملت" است با این حساب جزو مليت‌ "هاي" ايراني (پاراگراف سوم) یعنی چه؟ فرق اعضای قوم که "قومیت" دارند با اعضای ملت که "مليت‌" دارند چیست؟
اگر این دو یکی باشند پس"ملت ایران" (بدون "ها" ) چیست؟

-- پیام ، Oct 28, 2006

اول بحث حقوق اکثریت را بنمایید تا بعد بحث به حقوق اقلیت هم برسد. نمی‌دانم چرا شما گیر دادید به آن چهار نفر....

-- حسین ، Nov 1, 2006

khastah nabashed azizanam

-- yuhana ، Mar 1, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)