تاریخ انتشار: ۳۱ شهریور ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

وقتی ديوانه‌ای به تو حمله كند

جنگ واقعيتی است ناخوش‌آيند و اغلب ناگزير. وقتی ديوانه‌ای به تو حمله كند، شايد بتوانی فرار كنی، اما كشور كه نمی‌تواند فرار كند. اين طور است كه جنگ با ديوانه‌ی مهاجم ناگزير می‌شود.


خط‌ القعر تالـْوِگ و تقسيم اروند بهانه بود. صدام از حاكمان قديم ايران زخم‌خورده بود و از حاكمان تازه هم دل خوشی نداشت. می‌خواست از آب گل‌آلود بی‌ثباتی ايران ماهی صبحانه خوردن در كاخ سعدآباد را بگيرد. نامعقول هم نبود. نيروی زرهی‌ای كه او داشت در خاورميانه بی‌نظير بود و رتبه‌اش در جهان هم يك‌رقمی بود.


وقتی صدام حمله كرد، پيش از هر نيروی منظم و نامنظمی، مردم جلويش ايستادند. مقاومت خرم‌شهر نامی برای هم‌اين ايستادن مردم است. بهنام محمدی بچه بود، سيد صالح موسوی شانزده هفده سالش بود، محمد نورانی هم كه پيرمردشان بود سنی نداشت. آن دو تا شهناز كه با هم دوست بودند و مانده بودند زخمی‌ها را پانسمان كنند هم جوان بودند. مردم به تحولی كه در بهمن 1357 آغاز شده بود اميد داشتند و حاضر نبودند راحت بگذارندش و بروند. ايستاده بودند تا نگذارند كشورشان برود زير چكمه‌ی صدام.


جنگ هشت سال طول كشيد و در سال‌های آخرش اتفاق‌های عجيب بس‌يار اند. به هر حال روزی بايد كسی به ما مردم بگويد چه شد و چرا طراحان و تصميم‌گيرندگان اصلی تصميم گرفتند محور اصلی عمليات را از غرب به جنوب ببرند. غرب جايی بود برای بروز توان‌مندی و خلاقيت طرف ايرانی، اما دشت‌های باز جنوب جولان‌گاه تانك‌های قلدر و زبان‌نفهم عراقی بود. چرا غرب را رها كرديم؟


همت و خرازی و باكری‌ها و افشردی و ديگرانی كه اتوبان‌های تهران را به نامشان نهاده‌اند، سرلشگر و سپهبد نبودند، جنگيدن را در جنگ آموختند و با جنگ بزرگ شدند و با جنگ لياقت خود را نشان دادند. چه شد كه يك‌باره در عرض زمانی نه چندآن بلند تك‌تك اين‌ها را از دست داديم؟ چرا طرح همت (عمليات در بمو) را ناديده گرفتيم و او را به جنوب فرستاديم؟

چه كسی پاسخ‌گو است؟


آن‌ها كه از يك سو افسانه‌ی «امكان صلح پس از بازپس‌گيری خرم‌شهر» را می‌پراكنند و از سويی ديگر و با چهره‌ای ديگر نشان می‌دهند اين امكان تنها افسانه است و حقيقت ندارد، چرا دوست دارند بحث‌ها در سال شصت و يك متمركز باشد؟ چرا دو سه سال آخر جنگ از نظرها پنهان است؟


جنگ برای مردم ايران، باعث سربلندی است. مردم ايران ايستادند تا نگذارند ويرانی و فقر و مرض چهره‌ی كشورشان را سياه و تاريك كند. ايستادند تا نگذارند بيگانه بر ما سروری كند. ايستادند تا نگذارند اميد از ميان برود و تلخی و بی‌چارگی جايش را بگيرد. اما آنان كه تصميم می‌گرفتند چه كردند؟ آنان بايد دست كم يك بار برای ما مردم ساده روشن كنند كه چه كرده‌اند و چرا. بايد نشانمان بدهند كه آن‌ها نيز خوب به وظيفه‌شان عمل كرده‌اند.


روزگاری پيش‌تر، وقتی هنوز جرج بوش دوم خاك بغداد را به توبره نكشيده بود، در هم‌اين تهران، بودند طرف‌داران اين تئوری كه «صدام بی‌چاره كه در معرض تهاجم ايران بود چاره‌ای جز جنگ با ايران نداشت».

اكنون كه صدام رفته است و اسناد مربوط به او كم‌تر محرمانه‌اند، و قفل فك‌ها و زبان‌ها كمی شل‌تر، بی‌بنيادی اين تئوری آشكارتر شده است. صدام بی‌چاره نبود، ما به خاك عراق حمله نكرديم، و ام‌روز سربلند ايم كه نگذاشتيم ديوانه‌ای ياغی‌تر از آن بشود كه بود. ما صدام را در عراق تنبيه كرديم و سر جای خودش نشانديم، اين افتخار ما مردم ايران است.


آنان كه جنگيدند بر گردن همه‌ی ما حق دارند. ممكن است ما نظرگاه سياسيشان را بپسنديم يا نه. ممكن است ما از رفتارشان خوشمان بيايد يا نه. اما هيچ ميزان اندكی از اخلاق هم به ما اين اجازه را نمی‌دهد كه به آنان احساس دين نكنيم. اگر آنان نبودند، ما الان برده‌وار زندگی می‌كرديم نه آقاوار.


جنگ واقعيتی است ناخوش‌آيند و اغلب ناگزير. وقتی ديوانه‌ای به تو حمله كند، شايد بتوانی فرار كنی، اما كشور كه نمی‌تواند فرار كند. اين طور است كه جنگ با ديوانه‌ی مهاجم ناگزير می‌شود.

علی ریاحی

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

ba dorood,
neveshteye besiar zibayist va ba tamame goftehaye shoma movafegham vali in jomleye akhar ye kami azyat mikonad! aya alan vaghean "AGHAVAR" zendegi mikonim
pirooz bashid

-- T.S. ، Sep 22, 2006

yek bardaashte ye jaanebe bedone pardakhtan be rishe haa... hanooz sonate enshaanevisi bar zehne maa ghaalebe

-- amin shariatzadeh ، Sep 23, 2006

جنگ پدیده‌ئی کثیف است و باید از پرهیزید و می‌شود این کار را هم کرد به شرطی که بخواهیم و در کله‌ی ما مغز باشد نه کاه. سوئد از دو جنگ خانمان‌سوز اول و دوم جان بدر برد. چون مردمش و رهبران آن که برگزیده‌ی مردم بودند، از جنگ نفرت داشته‌اند و دارند.

-- عمو اروند ، Sep 23, 2006

Are we really living "AGHA VAAR" brother!? I don't think so

-- rackham ، Sep 23, 2006

ماشالا به سوئدی ها....اقلا میگفتی سوئیسی ها .... سوئدی ها که با کشتار دسته جمعی مردمان بومی شمالی خود آبرو ندارند...

-- افشین ، Sep 24, 2006

وقتی غرب خطر اسلامگرایی بنیادین را در قلمرو ایران لمس کرد به شیوه های گوناگون به مقابله با آن پرداختند که تحمیل جنگ عراق بر ایران در راستای سیاست "سرگرم نگاه داشتن ایران در مرزهایش بهتر از آنست که در مرزهای اروپا با آن به مبارزه بپردازیم" میتواند مورد بررسی قرار گیرد.
وضعیت تغییر و تحول سیاسی در ایران بقدری آشفته بود که هیچکسی در دنیا به آغاز جنگ از سوی عراق شک نکند.اما در ادامه این جنگ ویرانگر که در یک طرف آن ایران آشفته به لحاظ سیاسی و نظامی اما پر شور به جهت انقلابی و در طرف دیگر آن عراقی قرار داشت که یک دنیا در پشت سر آن سنگر گرفته بودند از ریزترین کشورهای منطقه تا درشتترین کشورها در عرصه ی بین المللی.اما تحمیل این جنگ ناعادلانه یک پی آمد داخلی بسیار مخرب برای ما در پی داشت و آن سرکوب هر گونه مخالف سیاسی به بهانه ی در گیر بودن در جنگ بود بعبارتی "اندیشه ی سیاسی" در پای "جنگ" قربانی شد.
اما در عرصه ی جهانی هم برخی از شعارهای ما همانند"جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم!" "راه قدس از کربلا میگذرد" و...زنگ خطری را به صدا در آورده بود که حمایت کشورهای جور وا جور از عراق را توجیه میکرد.
اما از سال چهارم به بعد قابلیت ایران در از خود گذشتگی بر همه آشکار شده بود بسیاری از دژهای مستحکم عراق توسط نیروهای ایرانی فروریخته بود و ایران به مرزهای شناخته شده میرسید.اما اصرار ایران به تنبیه متجاوز آنهم نه به سبک دیپلماسی و تعریف شده بلکه به روش براندازی بر اندام نحیف کشورهای کوچک منطقه لرزه انداخته بود و غرب هم از این رویکرد خشنود نبود و اگر تا آنزمان در دفاع از عراق پنهانکاری میکرد از آن مرحله به بعد به لحاظ سیاسی نیمه آشکار اما به لحاظ نظامی و اطلاعاتی آشکار از رژیم عراق دفاع کرد .فکر نمیکنم که فعالیت "ای وکس های"آمریکایی در خلیج فارس و خرید "سوپر اتانداردها"و "میراژها"ی فرانسوی برای عراق از سوی شیخهای پولدار خلیج فارس برای عراق خارج از درک معادله جنگ تحمیلی باشد.اما همه ی این حمایتها با رشادت ایرانیها خنثی میشد و این امر از اواسط جنگ، روی آوری ارتش بعث به استفاده ی وسیع از جنگ افزارهای شیمیایی را بدنبال داشت و غرب هم به پرده پوشی متعهد بود و این پرده پوشی تا حدی پیش رفت که شرکتهای شیمیایی اروپایی عموما از جنس انگلیسی، آلمانی و بویژه هلندی حتی در عراق شعبه "مبارزه با آفات نباتی!"تاسیس کردند
مردم "سردشت" و "پیرانشهر" در ایران و مردم بخت برگشته ی" حلبچه"در عراق مصرف کننده ی محصولات این شرکتها بودند.
ستاد تبلیغات جنگ ایران توانست جنایات صدام در حلبچه را به دنیا معرفی کند و افکار جهانی را متوجه ی ابعاد فاجعه نماید اما در عین حال از یک امر هم غافل شد و آن هم عبارت بود از تاثیر تخریبی افشای جنایات شیمیایی صدام بر روی رزمندگان ایرانی بود من به عنوان سرباز آن دوران که در مرز "بانه" خدمت میکردم شاهد هراس گسترده ی رزمندگان ایرانی بودم که هر گلوله ی توپی را پیپاپیش شیمیایی می پنداشتند! تسامح و بردباری معنی دار کشورها در خصوص استفاده گسترده ی ارتش بعث از سلاحهای غیر متعارف میتوانست دستاویز خوبی برای ما باشد تا با توسل به آن ، اندکی از جراحات آسیب دیدگان التیام یابد اما دریغ از کار منسجم دیپلماسی و رایزنیهای ما.
باعث تعجب است که جناب" ریاحی" تلاشهای گسترده صورت پذیرفته از سوی دبیرکل وقت سازمان ملل "خاویر پرز دکویار" و شماری چند از کشورها علی الخصوص الجزایر را برای اتمام جنگ فراموش کرده باشند نمیدانم "افسانه "خواندن آنهمه تلاش که قطعا سوابق آن در آرشیوهای مطبوعات خودی هم موجود است منصفانه است؟
یادم میآید یک روزی استاد دکتر "مظفر" در کلاس درس گفت "اصرار به تعقیب متجاوز در خاک خودش و تغییر استراتژی جنگ از "دفاع مقدس" به "بر اندازی دشمن بعثی" فرصتهای طلایی مدیریت جنگ را از ما گرفت ...و ما متاسفانه در عین قدرت صلح را نپذیرفتیم" اگر چه به خاطر این اظهار نظر استاد از جلسه ی بعد هیجکس از دکتر مظفر نشانی نیافت!اما همه دیدیم که با وجود متجاوز اعلام شدن عراق ما نتوانستیم ادعای غرامت کنیم چون بسیاری از مجامع بین المللی همانقدر که عراق را شروع کننده ی جنگ میدانستند ایران را هم در اصرار به ادامه ی جنگ مقصر میدانستند.ضعف پیگیری در عرصه دیپلماسی ما بر کسی پوشیده نیست یکسال از محاکمه ی صدام میگذرد ، موضوع کشته شدگان روستای "دوجیل "ماهها بود که وقت دادگاه را به خود اختصاص داده بود معلوم نیست آیا پرونده ی شکایت ایران از سوی دادگاههای ذیربط اعلام وصول شده است یا نه؟ شاید هم اصلا شکایتی در کار نیست. همه چیز برمیگردد به بی برنامگی و ضعف سیستم پیگیری فرقی نمیکند دیروز سهل انگاری در خصوص ادعای غرامت از صدام و امروز هم سکوت در برابر ساخت بیش از 250 جزیره ی مصنوعی توسط برادران صدام در امارات متحده عربی.آیا به آثار بحران زای حرکت اخیر اندیشیده ایم؟

-- عاکف ، Sep 24, 2006

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)