تاریخ انتشار: ۲۱ شهریور ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

محمد خاتمی و افزایش فرصت‌های از دست‌رفته

  سفر محمد خاتمی، رييس جمهوری اسلامی پيشين ایران به آمریکا فرصتی استثنایی برای ترمیم ترک‌های عمیقی بود که میان رابطه ایالات متحده و ایران از سه دهه پیش وجود دارد. آقای خاتمی، بلندپایه‌ترین شخصیت سیاسی جمهوری اسلامی بود که به آمریکا سفر می‌کرد تا در محافل آمریکایی – و نه در نشست‌های سازمان ملل متحد – حضور یابد.

تصور سفر او به آمریکا تا یکی دو ماه پیش، مانند تصور سفر جیمی کارتر، رييس جمهوری پيشين آمریکا به تهران بود که اگر روزی اتفاق افتد، بی‌تردید از نگاه ناظران، رویدادی مهم در روابط دو کشور قلمداد می‌شود و زمینه‌ای برای زدودن تیرگی‌ها در مناسبات ایالات متحده و ایران به شمار می‌آيد.

  سفر آقای خاتمی به آمریکا با هزینه سیاسی بسیاری صورت گرفت. شماری از ایرانیان پرنفوذ در محافل دانشگاهی و سیاسی آمریکا دشواری‌های فراوانی را بر خود هموار کردند تا تمهیدات این سفر را فراهم کنند. سیاست‌مداران آمریکایی چندی نیز کوشیدند صدور ویزا و حضور رييس جمهوری پيشين ایران را در آمریکا برای دولت‌مداران محافظه‌کار توجیه کنند و سرانجام موفق شدند. آنان ناگزیر بودند تا در برابر انتقادهای سخت مخالفان قدرتمند آمریکایی، شرایط را برای حضور امن و پرثمر محمد خاتمی در این کشور مهیا نمایند.

در ایران نیز سفر آقای خاتمی خشم تندروها را برانگیخت و از فاطمه رجبی، نويسنده هفته‌نامه بنیادگرای لثارت الحسین گرفته تا حسین شریعتمداری، نماینده ولی فقیه در موسسه کیهان، طعن و نقدهای بسیاری، سفر محمد خاتمی و سخنان وی را آماج گرفت.

آقای خاتمی، اکنون رييس موسسه بین المللی گفت‌وگوی تمدن‌هاست؛ نهادی غیردولتی با امکاناتی اندک که بیشتر مایه و اعتبارش را از رييس‌اش می‌گیرد تا از فعالیت‌اش در مقام یک نهاد. هنگامی که محمد خاتمی بر مسند ریاست جمهوری نشست، ناظران و سیاست‌مداران غربی زبان به ستایش او گشودند و امید فراوان به تغييرات بنیادی در سایه دولت او بستند. نومیدی دولت‌های غربی از توانایی و دلیری سیاسی آقای خاتمی، بسی پیشتر از ملت ایران آغاز شد؛ مردم ایران پس از چهار سال دوباره فرصتی تازه در اختیار آقای خاتمی گذاشتند و به او رأی دادند، اما برای سیاست‌پيشگان غربی از سال دوم و سوم معلوم بود که خاتمیِ چهار سال اول با خاتمی چهار سال دوم تفاوت چندانی نخواهد کرد.

شاید یکی از دلایلی که دولت‌مردان آمریکایی را به دادن ویزا به محمد خاتمی متقاعد کرد این بود که او را یک‌بار دیگر در موقعیتی تازه بیازمایند. پیشتر آقای خاتمی شخص دوم مملکت بود که تحت رهبری ولی فقیه، اختیارات محدودی داشت و کوشش او برای بسط اختیارات رییس جمهوری سرانجام ناکام ماند. به گفته شماری از هواداران او، رييس جمهوری نمی‌تواند نقش رهبر اپوزیسیون را بازی کند و آقای خاتمی نیز به چنین بازی تن درنداد. اما این بار، او نه در جامه شخص دوم جمهوری اسلامی که در مقام رييس نهادی غیردولتی به کشوری می‌آمد که بیشترین تأثیر را بر سیاست، اقتصاد و فرهنگ ایران دارد و دشمنی نزدیک سه دهه با آن، آسیب‌های فراوانی به زندگی روزمره مردم زده است. آقای خاتمی در موقعیت تازه‌ای به آمریکا آمد تا توانایی‌ها و ظرفیت سیاسی خود را برای اثرگذاری در ابعادی بین المللی به نمایش بگذارد.

با این همه، محمد خاتمی از سر عمد و بنابه سنت مألوف خود کوشید تا نقش خود را مبهم کند و از شفاف کردن آن بگریزد تا نتیجه هرچه باشد، ملامتی بر او نرود. از ابتدا اعلام شد که وی با مقامات آمریکایی دیدار نخواهد کرد و سفر او تنها به قصد پیشبرد ایده گفت‌وگوی تمدن‌ها و صلح و نفی خشونت در جهان خواهد بود و مخاطبان او محافل دانشگاهی و مذهبی.

به نظر می‌رسد آقای خاتمی از آغاز ظهور خود در مقام شخصیتی سیاسی، گویا هیچ‌گاه از نقش خود خرسند نبوده و به سختی پیامدهای شخصیت سیاسی بودن را پذیرفته و به مقتضیات آن تن سپرده است. از این رو، با برگزیدن شیوه سخنوری خاص همواره کوشیده تا خود را متفکری نشان دهد که از بد حادثه به دام سیاست افتاده و نه حتا متفکری که برای پیشبرد آرمان‌های خود فعالیتِ سیاسی را آگاهانه و بی‌اجبار اطرافیان برگزیده است. از اين رو، آقای خاتمی، هماره میان دو نقش متفکر و شخصیت سیاسی، خود را سرگردان دیده و نتوانسته با اراده‌ای قاطع رو به یک سو نهد و به وظایف تعریف‌شده در آن قلمرو عمل کند.

سفر آقای خاتمی به آمریکا، بی‌گمان سفری سیاسی بود با هزینه سیاسی سنگین. اما جای این پرسش هست که آقای خاتمی تا چه اندازه از این فرصت، برای اثرگذاری در تصمیم‌گیری‌های دولت آمریکا در ایران و منطقه بهره سیاسی گرفت؟ و آيا رفتن وی در پوست يک متفکر توانست به اهداف سیاسی وی کمکی بکند؟

به نظر می‌آيد از چشم‌انداز سیاسی، سفر آقای خاتمی به آمریکا، نه برای ایران و نه برای ایالات متحده، دستاوردی متناسب با اهمیت و هزینه‌های این سفر نداشت. آقای خاتمی اثبات کرد چه در مقام رییس جمهوری باشد و چه در مقام رییس نهادی غیردولتی، فاقد نیروی اثرگذاری است و بر خلاف امیدهایی که هربار در آغاز طرح و اقدام‌اش برمی‌انگیزد، هر بار به سرعت ناظران سیاسی را سرخورده و ناامید می‌کند.

جدا از یکی دو مورد تأييد واقعیت هولوکاست يا تأييد ضمنی دولت اسراييل در مصاحبه با رسانه‌های آمریکا، محمد خاتمی در سخنرانی‌های خود در ایالت‌های گوناگون این کشور، سخن سیاسی تازه‌ای نیاورد که راهی بشکافد یا گرهی بگشاید. خطابه‌های خسته‌کننده و تکراری او، تنها به مذاق شماری از افراد غیرتأثيرگذاری خوش آمد که به ایده زدودن تصویر اسلام از شائبه خشونت و استبداد دل بسته بودند و دوست داشتند آقای خاتمی را نمونه یک روحانی متفاوت شیعی که طراح سیاسی ایده گفت‌وگوی تمدن‌هاست به آمریکایی‌ها نشان دهند.

اگر آقای خاتمی روی سخن خود را روشنفکران و متفکران آمریکا قرار داده بود و قصد داشت جدا از نخبگان سیاسی بر نخبگان فکری ایالات متحده اثر بگذارد، بازهم حاصل بی‌سود بود. سخنان آقای خاتمی، گواه روشنی، عمق و دقت نظری نظام فکری او نبود و جز کلیاتی نادقیق و مناقشه‌برانگیز با زبانی انشانویسانه بیان نمی‌کرد.

سخنرانی محمد خاتمی در کلیسای جامع واشنگتن نمونه‌ای از ضعف فکری کسی است که می‌کوشد سستی اراده سیاسی خود را در پرده گزاره‌های فلسفی‌مآبانه بپوشاند. موضوع سخنرانی او «ديالوگ ميان ايمان‌ها و نقش دين در صلح» بود که در فضا و فرصتی یک‌سره استثنایی ایراد می‌شد و می‌توانست به نقطه عطفی در روابط ایران و آمریکا یا در مناسبات اسلام، یهودیت و مسیحت بدل شود و از طریق گفت‌وگوی ادیان، جنباننده سلسله‌ای از تلاش‌ها برای پیشبرد صلح در منطقه جنگ‌زده و و آشوب‌دیده خاورمیانه گردد.

محور اصلی درون‌مایه چهار صفحه‌ سخنرانی‌ای که محمد خاتمی هفت و نیم شبِ هفتم سپتامبر در کلیسای جامع ایراد کرد، دفاع از اسلام، نقد سنت، مدرنیسم و پست مدرنیسم غرب و کلیات نادقیق یا خطاآلوده‌ای درباره تاریخ شرق و غرب بود. بیشتر شنوندگانی که با دشواری‌های امنیتی به درون کلیسا راه یافته بودند، کنج‌کاو بودند بدانند از نظر آقای خاتمی، در شرایط کنونی چه مبانی مشترکی میان اسلام، مسیحیت و یهودیت می‌توان تعریف کرد که بر پایه آن‌ها تلاش برای برقراری صلح ممکن باشد. هم‌چنین، اگر آقای خاتمی چنان که دعوی دارد اهل انديشه است، می‌توانست به اشتیاق شنوندگان خود برای شنیدن تفسیر صلح‌آميز از اسلام پاسخ دهد.

 آقای خاتمی در سخنرانی خود گفت خطاب خداوندِ اسلام، در همه زمینه‌ها، به شخص بشری است؛ فارغ از تفاوت‌های روانی، جنسیتی و تاریخی و نژادی. اما حیرت برخی شنوندگان آگاه به سنت اسلامی را می‌شد دید که کجای شریعت اسلام تفاوت‌های تاریخی و جنسیتی و نژادی مومنان و کافران را نادیده گرفته و اگر تفسیر تازه‌ای از همه این تفاوت‌ها هست، مبانی آن چيست؟

محمد خاتمی در سخنرانی خود در کلیسای جامع واشنگتن به میراث شرق‌شناسی غربی تاخت و گفت شرق باید از موضوع مطالعه به طرف مکالمه بدل شود. اما سراسر سخنرانی او – از آغاز تا پایان – بر اساس دوگانه جعلی شرق / و غرب بود. او شرق را درکی از مشرق وجود انسان و غرب را دریافتی از مغرب هستی او تعریف کرد و هر دو را برای تکمیل آدميت آدمی ضروری دانست. آقای خاتمی، غرب را استوار بر عقل ابزاری و فاقد معنویت وانمود و شرق را گنجینه‌ای از میراث و اسرار معنوی. معلوم نبود اگر قرار است شرق‌شناسی نباشد اين انگاره‌های شرق‌شناسانه به چه کار می‌آيد و آيا واقعاً «غرب» فاقد معنویت است و «شرق» سرشار از آن؟ و چه اندازه «غرب‌ستیزی» يا «غرب‌نگری» ما «شرقی» است؟

سخنرانی آقای خاتمی در هاروارد هم نمونه دیگری از این کلی‌گویی‌های ‌نظری است. بسیاری از منتقدان او می‌گویند محمد خاتمی در شناخت مخاطب آمریکایی خود کامیاب نبوده است. او که برای دانشجویان هاروارد سخن می‌گفت بخش بزرگی از سخنرانی خود را به بیان تاریخ آمریکا اختصاص داد. آيا او می‌خواست معرفت خود را به تاریخ آمریکا به رخ شنوندگان آمریکایی بکشد؟ آيا او تصور می‌کرد دانشجویان دانشگاه هاروارد هم به اندازه دانشجویان دانشگاه تهران نیازمند دانستن جزییات تاریخی درباره گذشته کشور خود هستند؟ آيا او در پی گرفتن نتایجی سیاسی و امروزی از کلیات تاریخی درباره گذشته بود؟ هرچه بود شنونده تحصیل‌کرده آمریکایی طرف چندانی از سخنان او نمی‌بست و شوق‌اش برای شنیدن، پس از شنیدن، می‌پژمرد.

آقای خاتمی در دوران هشت سال رياست جمهوری متهم شد که فرصت‌های طلایی را در موقعیت‌هایی کم‌نظیر و دیریاب از دست داد. گمان می‌رود که ساده‌اندیشی او درباره مقوله سیاست و پناه‌بردن‌اش به مقوله‌های خام نظری برای پوشاندن ضعف اراده و بینش سیاسی، بار دیگر، فرصتی دیگر را تباه کرد و میوه‌هایی را که از سفر آمریکا می‌توانست برای مردم ایران ببرد، کال گذاشت.

مهدی خلجی - واشنگتن

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)