تاریخ انتشار: ۱۶ شهریور ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

سفر خاتمی به آمريکا: شخصی يا سياسی؟

نامه اخیر همسر الهام به دستاویز دوستان اصلاح طلب برای قاب زرین ساختن برای سید محمد خاتمی بدل شده است. این رفتار به نظرم یک کلیشه نامطلوب در گفتار سیاسی ماست. فردی یک شخصیت سیاسی را موضوع اتهامات عدیده قرار می‌دهد. آنگاه طرفداران، از جو اتهام فرصتی تازه برای تقدس بخشی به شخصیت مذکور می‌سازند.

تنها عاملی که نامه همسر الهام را حائز اهمیت ساخت، واکنش‌های متعدد به آن نامه و پاسخ‌هایی بود که دریافت کرد. والا مضمون و نویسنده نامه در حدی نبود که اینهمه واکنش برانگیزد.


اما از نقطه نظری دیگر ضرورت دارد نامه همسر الهام مطمح نظر قرار گیرد. تنها همسر الهام نبود که در واکنش به این نامه دهان به ناسزا گشود و عصبانیت خود را پنهان نکرد. جناح‌های متفاوت دیگر نیز دست به موضع گیری مشابه زدند. از محافل سیاسی درون آمریکا گرفته، تا اپوزیسیون خارج از کشور. چه می‌شود که یکباره یک حرکت سیاسی توسط یک شخصیت ایرانی اینهمه عصبانیت بر می‌انگیزد؟

به نظرم مساله اصلی اختلالی است که سفر خاتمی در تحلیل تعاملات سیاسی ایران پدید می‌آورد. اولین بار نیست که جمهوری اسلامی چنان رفتارهایی را از خود بروز می‌دهد. در مقاطع گوناگون یکباره حرکت‌های پیچیده و چندجانبه‌ای ظاهر می‌شود که هر تحلیل نظام یافته از سرشت و الگوی رفتاری جمهوری اسلامی را دچار بحران می‌کند و تحلیل‌گرانش را با سرگشتگی مواجه می‌سازد.

جمهوری اسلامی بعد از انتخابات نهم، قرار است با مدل دولت احمدی نژاد فهم و تفسیر شود. این دولت رفتارها و قواعدی برای عمل اختیار کرده است. حامیان و طرفداران به این الگوهای رفتاری و قواعد افتخار می‌کنند و او را پدیده هزاره سوم می‌خوانند. مخالفین نیز تلاش می‌کنند چنین کنند یعنی جمهوری اسلامی را درست مطابق با رفتارهای دولت مستقر فهم و تفسیر کنند و رفتارها و گفتارهای دولت را شواهد صدق تحلیل خود از سرشت نامطلوب نظام نشان دهند.

اما دراین گیر و دار، سفر سید محمد خاتمی به آمریکا، و انجام سخنرانی در این کشور، مساله را به نحو غیر قابل تحملی از چارچوبهای متعارف تحلیلی بیرون می‌برد. اگر جمهوری اسلامی با دولت احمدی نژاد تفسیر می‌شود، این سید محمد خاتمی کیست که به آمریکا سفر می‌کند و مورد استقبال واقع می‌شود؟ از موضع حامیان دولت، این اقدام، تلاشی است برای گشودن بابی در کنار باب رسمی دولت. گشودن بابی که به هیچ روی قابل تحمل نیست. عصبانیت نهفته در متن نامه همسر الهام، بیانگر همین نکته است. آنها تلاش دارند با سرعت هر چه تمامتر اثبات کنند این اقدام به کلی بیرونی است و به هیچ روی در مناسبات درون سیستمی قابل تفسیر و ارزیابی نیست. اما مخالفین نیز دقیقاً به همین جهت عصبانی می‌شوند. زیرا با حضور سید محمد خاتمی در آمریکا، تصویر تک بعدی که با تمسک به دولت احمدی نژاد از نظام جمهوری اسلامی ساخته و پرداخته شده بود، واژگون می‌شود. اما آنها به خلاف طرفداران دولت مستقر، تلاش می‌کنند ثابت کنند که این اقدام به هیچ روی بیرونی نیست و کاملاً درونی و ذیل سیاست‌های دولت قابل تفسیر است: او آمده است تا امکان‌های تازه‌ای برای پیشبرد سیاست‌های دولت فراهم کند.

منازعه اصلی بر سر آن است که اقدام دولت خاتمی در تحلیل نهایی در درون سیستم مستقر جمهوری اسلامی قابل تفسیر است یا بیرون آن.

در این میان تنها یک گروه از ابهام ناشی از درونی یا بیرونی بودن این اقدام منتفع می‌شوند و آن گروه‌های اصلاح طلب‌اند. آنها به دلیل موقعیت خاص‌شان در موازنه قدرت سیاسی، گاه از درونی خواندن این اقدام منتفع می‌شوند و گاهی از بیرونی خواندن آن.


اما به راستی اقدام سید محمد خاتمی، اقدامی است که در درون مناسبات جمهوری اسلامی قابل تفسیر است یا در بیرون آن؟

پیچیدگی پاسخ به این سوال، ناشی از پیچیدگی مناسبات و ترتیبات سیاسی در ایران است. جمهوری اسلامی یک نظام پیچیده چند وجهی است که همه از جمله بازیگران اصلی آن قادر به فهم پیچیدگی‌های آن نیستند و همه دست به گریبان معضلی مشابه‌اند: امری پیچیده مستمراً با الگوهای ساده سازی شده تفسیر می‌شود.

پیچیدگی تمایزگذاری میان آنچه در دورن این سیستم است و آنچه بیرون آن، بیش از آنکه ناشی از خود واقعیت و پیچیدگی‌های آن باشد، ناشی از الگوی تفسیر واقعیت است. جمهوری اسلامی تبلور نظامی از باورهای ایدئولوژیک است که گوهر خود را از نحوی ناب‌گرایی اخذ کرده است. همواره تلاش شده تا به مخاطب اثبات شود که مجموعه ارزش‌های سازگاری وجود دارند که نظام جمهوری اسلامی در خدمت تبلور بخشی به آنهاست. اما هرچه از عمر این نظام سپری می‌شود، جریان‌ها و جناح‌های خرد و کلان بسیاری در درون آن متولد می‌شوند که به رغم اختلافات دامنه دار، در یک نکته با هم مشابهت دارند: همه خود را خادم منظومه ارزش‌های واحد انسجام یافته‌ای و مطلوبی می‌بینند و خود را در مقابل حریف و رقیبی نمودار می‌کنند که او نیز متهم به تبعیت از ارزش‌های واحد و البته نامطلوب شده است.

مخالفین کل این نظام نیز از این قاعده مستثنی نیستند: آنها نیز در تفسیر موقعیت خود و چند و چون جمهوری اسلامی به همین ناب گرایی دچارند.

هیچ کس نظام جمهوری اسلامی را در تمامیت متکثر و پیچیده آن مد نظر قرار نمی‌دهد. به همین جهت همواره در صدد است در تایید یا تکذیب آن، الگوی ساده سازی شده آن را مطمح نظر قرار می‌دهد و در باب تمامیت آن یکباره نظرورزی کند.

فاصله میان این الگوهای تفسیری و واقعیت پراکنده و چند سویه نظام سیاسی، خود بخشی از موتور محرکه منازعات سیاسی در ایران است. هر از چندی جناحی پدیدار می‌شود که اختلاف و فاصله گرفتن از ارزش‌های یگانه و منسجمی را عامل مشکلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی می‌انگارد و دفتری تازه از منازعه می‌گشاید. اما معضل اساسی آنجاست که همواره در هر منازعه، تمامیت ساده سازی شده آن مد نظر قرار می‌گیرد، و این به بهای از پرده تحلیل بیرون بردن وجوه بسیاری از ترتیبات نظام سیاسی است.

رخدادهای خرد و کلان بسیاری اما این قبیل تحلیل‌ها را نیازمند بازآفرینی می‌کنند و آنها را به مثابه کلیشه‌های تحلیلی از سکه می‌اندازند. سفر سید محمد خاتمی یکی از این قبیل رخدادهاست. نامه همسر الهام یا واکنش تند دیگران، واکنش به فراروی صحنه از الگوهای ساده سازی شده تحلیلی آنهاست.

جمهوری اسلامی ایران، به این اعتبار که متکثر است، و سیاست با الگوی موازنه میان نیروهای متکثر و بالفعل سیاسی در آن جریان می‌یابد، یک نظام سیاسی مدرن است. اما جالب این است که بازیگران فعال در درون و بازیگران فعال بیرون آن آگاهی و تفطن به وجه مدرن آن ندارند. شاید مساله را نباید به ناآگاهی عاملان نسبت داد. شاید بتوان گفت که هیچ چیز به اندازه این آگاهی صورت بندی اداره نظام را از یکسو، و ترتیبات مخالفت با آن از سوی دیگر را دستخوش بحران نمی‌کند.

اگر بازیگران فعال بپذیرند که در مدیریت یک نظام مدرن شده نشسته‌اند، بسیاری از باید و نبایدهای ایدئولوژیک خود را باید به کناری بگذارند، و این خود موجبات بحران بازتولید مشروعیت را فراهم خواهد ساخت و برای مخالفین نیز، به همین سیاق، پذیرش مدرن بودن ساختار این نظام، برخی از الگوهای مخالفت با نظام را بی وجه خواهد ساخت.


مساله این است که چه در مقام دفاع و حمایت از جمهوری اسلامی، و چه در مقام مخالفت با آن نیازمند تحولی در نحوه درک از مناسبات و ترتیبات جاری در آن هستیم. الگوهای تک خطی اگر چه ممکن است بازتولید مشروعیت یا مخالفت با آن را ساده کنند، اما همواره بازیگران را در پی یک دوره اعتماد و اطمینان، دستخوش سرگشتگی‌های دوره‌ای می‌کنند.

محمد جواد کاشی
برگرفته از: وبلاگ زاويه ديد

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

تا وقتی نام این نظام ایدئولوژیک است ، نمی توان انتظار دیگری داشت ، تا وقتی که خاتمی عمامه دارد نمی توان از او انتظار غیر ایدئولوژیک داشت.

ایدئولوژی در خلوت و جامعه بد نیست ولی وقتی که به قدرت برسد فاجعه می شود.

-- Meghdad Alibakhshi ، Sep 14, 2006

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)