خانه > گوی سیاست > جهان > بیم و امیدها در افغانستان | |||
بیم و امیدها در افغانستانسعید شروینیsherwini@hotmail.com5 سال پس از سقوط طالبان در افغانستان کماکان این سوال باقی است که آینده این کشور چگونه رقم خواهد خورد. تثبیت حاکمیت جدید در چه مرحلهای است و نیروهای بینالمللی مستقر در افغانستان در تامین امنیت و بازسازی این کشور تا چه حد موفق بودهاند؟ اگر گزارش تازه آقای آنتونیو ماریا کوستا، رییس دفتر مبارزه با مواد مخدر سازمان ملل را ملاک قرار دهیم کمتر میتوان به سوالات فوق پاسخ مثبتی داد. بنا به آمارهای سازمان ملل, افغانستان در حال حاضر بیش از 92 درصد تریاک جهان را تولید میکند که از سطح مصرف بین المللی 30 درصد بیشتر است. به گفته آقای کوستا, رییس دفتر مبارزه با مواد مخدر سازمان ملل, از 34 ایالت افغانستان تنها در 6 ایالت کشت خشخاش انجام نمیشود. در 8 ایالت کشت این گیاه کاهش یافته، ولی در20 ایالت سیر صعودی داشته است. نگرانی مقامات سازمان ملل و نهادهای دولت افغانستان آنجا بیشتر میشود که ایالت شمالی بدخشان که از حوزه نفوذ و عملیات طالبان هم به دور است، جزء این 20 ایالت است. این نیز هست که مبارزه با کشت خشخاش در افغانستان که دولت انگلستان هدایت و رهبری آن را به عهده دارد عمدتا با نابودی مزارع کشت این گیاه توام بوده است، بی آنکه لزوما کمکهای فنی و مادی لازم برای کشت گیاهان دیگر در اختیار صاحبان این مزارع قرار گیرد. این روند باعث شده که طالبان در شماری از ایالات به عنوان حامی خشخاشکاران ناراضی قد علم کنتد و آنها را در مقابل اقدامات ضدخشخاش دولت مرکزی مورد حمایت قرار دهند. امنیت همچنان کالایی کمیاب کشت خشخاش و تولید تریاک در حالی در افغانستان رو به افزایش است که مشکل تامین امنیت و گسترش اقتدار دولت مرکزی به نقاط بیشتری از کشور نیز با مشکلات تازهای روبرو شده است. این در حالی است که با تقویت حضور نیروهای ناتو در مناطق بیشتری از افغانستان ظرف ماههای جاری, انتظار میرفت که در این زمینه اوضاع بهبود یابد و موفقیت قابل اعتنایی حاصل شود. بسیاری از مقامات دولت محلی و نیز شماری از ناظران خارجی بر این عقیدهاند که آمریکا و سایر کشورهای شریک در تامین امنیت افغانستان به مسئله احیای امنیت عمدتا از جنبه نظامی نگریستهاند و کمتر به نقش بازسازی اقتصاد و زیرساختها و ایجاد یک دستگاه اداری کارا و عاری از رشوه و فساد برای جلب رضایت مردم توجه داشتهاند. نیروهای آمریکایی و متحدان آنها ، ظرف 5 سال گذشته در مبارزه با بقایای طالبان و القاعده ، علاوه بر آن که گهگاه از سر بیدقتی و یا ناتوانی در تشخیص، مردم عادی را نیز مورد حمله قرار دادهاند، به نیرو و نفوذ آن دسته از جنگ سالاران افغانی متکی شدهاند که نامشان در میان اهالی با فساد و سرکوب گره خورده است. این که بخشی از این افراد اینک در کابل و در دستگاه مرکزی قدرت لانه کردهاند, به علاوه ضعف, فساد, ناکارایی و غیبت دولت مرکزی در بسیاری از ایالات افغانستان زمینه مساعد جدیدی برای رشد مجدد بقایای طالبان فراهم آورده است. کمکهای مالی, لجستیکی و ایدلوئوژیک به این نیروها نیز از آن سوی مرز, یعنی از درون پاکستان، با شدت بیشتری ادامه دارد و به رغم ادعای همکاری دولت پرویز مشرف در جهت تامین امنیت در قلمرو همسایه جنوبی پاکستان روز به روز بر حجم و میزان کمکهای یادشده افزدوه می شود. این نیز هست که بسیاری از تصمیمات اصلی در مورد مسائل مختلف افغانستان کماکان در خارج و از سوی کشورهای کمک دهنده اتخاذ می شود، تصمیماتی که اغلب غیرجامع و نامتناسب با نیازها و مقتضیات اهالی است و طبعا در کاهش نارضایتی آنها نیز سهمی ایفا نمیکند. برخورد متفرعنانه و از بالای نیروها و گروههای بینالمللی حاضر در افغانستان با مردم محلی و برخی شتابزدگیهای آنان در مدرنسازی جامعهای که هنوز هم دورهای از انسداد و حیات قبیلهای را طی میکند نیز، به سهم خود در گسترش ذهنیت منفی در میان اهالی نسبت به این نیروها بی تاثیر نبوده است. از سوی دیگر, تنها 25 درصد کمکهای بینالمللی در اختیار دولت کرزای قرار می گیرد. علت هم این عنوان میشود که دولت موجود کماکان از اقتدار و تخصص و کارشناس لازم برخوردار نیست, فساد و ارتشاء در آن بالاست و تلاش مقامات مختلف آن برای مصادره کمکهای بین المللی به سود خود نیز امر نادری نیست. این در حالی است که هم سازمانهای غیردولتی و هم شرکتهای خارجی که از سوی کشورهای غربی مامور انجام پروژههای مختلف در افغانستان میشوند نیز، از اتهامات یادشده مبرا نیستند و تخلف و تقلب و رانتخواری در کار آنها نیز به وضوح نارضایتی نهادهای ناظر بین المللی را برانگیخته است.
حملات گستردهتر به نیروهای بینالمللی که از اوائل امسال به مرگ بیش از 130 تن از این نیروها منجر شده و همچنین سقوط دو هواپیمای این نیروها در طول هفته گذشته نیز نشانههای مثبتی به دست نمیدهند که امر تامین امنیت و و نوسازی افغانستان و نیز ترسیم چشماندازی امیدبخش برای مردم این کشور در مسیری رو به اعتلاء و پبیشرفت قرار دارد. هستند ناظرانی که ادعا میکنند وضعیت امروز افغانستان یادآور بیثباتیهای ماههای آخر حکومت نجیبالله در این کشور است. اما این ارزیابی را ناظران دیگر و نیز خود دولت افغانستان اغراقآمیز میدانند. به عقیده اینان وضعیت نامطلوب کنونی در مسیر بیبازگشت قرار نگرفته است و کماکان با برخی تغییرات در تاکتیکها و راهبردهای دولت و نیروهای بینالمللی حامی آن در امر تامین امنیت و بازسازی کشور و نیز ملزم کردن همسایگان افغانستان, بهویژه پاکستان، برای کنترل مرزهای خود و ممانعت از پشتیبانی خارجی از طالبان و گروههای مشابه میتواند ورق را برگرداند و وضعیت نامطلوب کنونی را به مسیر بهینهای هدایت کند. زمان نشان خواهد داد که کدام یک از این ارزیابیها به واقعیت نزدیکترند. اما از هم اکنون کمتر میتوان شک و تردید داشت که در کنار تحول منفی اوضاع در عراق که این کشور را به وضعیتی شبیه یک جنگ داخلی سوق داده است، وخیمترشدن وضعیت در افغانستان نیز میتواند مزید بر علت شود و اثراتی مهلک و غیرقابل پیش بینی بر امنیت و ثبات کل منطقه بگذارد که کمتر نیرویی در کوتاه و میان مدت قادر به مهار و کنترل آن خواهد بود.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
امان از دست "فرزندان ملت"
همه چیز به خوبی پیش می رفت، حکومت طالبان سقوط کرده بود و هر کس اندیشه طالبانی داشت، به گوشه ای خزیده بود.
-- آریا تمدن ، Sep 6, 2006حتی کسانی که عادت به داشتن ریش های انبوه و دستار های ناهموار داشتند، از ترس ظاهر خود را اصلاح می کردند... تا اینکه جناب کرزی، این سیاست را در پیش گرفت که "طالبان فرزندان این سرزمین هستند...".
آقای کرزی با این شعار که فقط صد تا صد و پنجاه نفر از طالبان، دستشان به خون مردم آلوده است و قابل پیگرد هستند، بقیه طالبان را برائت داد. از آن پس، طالبان نه تنها در ادارات دولتی و حتی پارلمان نفوذ کردند، بلکه عرصه را بر کارگزاران حکومت کرزی در جای جای کشور، به ویژه مناطق جنوب و شرق کشور تنگ و تنگ تر کردند.
از زمانی که کرزی گفت "فقط صد یا صد و پنجا نفر..."، تاکنون خبرگزاریها به نقل از مقامات افغان و ائتلاف ضد تروريسم، خبر از کشته شدن بیش از هزار تن از جنگجویان طالبان را داده اند، اما آن صد و پنجاه نفر فرضی آقای کرزی، تمامی ندارد.
مکتب (مدرسه) می سوزانند، سر راه مردم را می گیرند، دست قطع می کنند، اعدام می کنند، حمله می کنند، می کشند، می برند، می سوزانند... اما باز هم از دید کرزی "فرزندان این ملت"اند.
چه کنیم از دست این "فرزندان ملت"؟