تاریخ انتشار: ۱۱ شهریور ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

هيچکس پاسخگو نيست، مروري بر آتش سوزی هواپيما در مشهد

وقتي تلفن همراهم درست ساعت دو و دوازده دقيقه بعد از ظهر جمعه دهم شهريور زنگ خورد از صداي مخاطب احساس كردم كه حادثه اي رخ داده، او با نگراني مي گفت كه خودم را به فرودگاه بين اللمللي هاشمي نژاد مشهد برسانم تا بتوانم پوشش مناسبي از سقوط هواپيمايي داشته باشم كه دقايقي پيش به زمين خورده است .

فقط در بين راه بود كه فرصت كردم به اين فكر كنم اين فرد كه بود و اساسا چرا با من تماس گرفته بود، اما پرداختن به اصل ماجرا فرصت پاسخ به اين سوال را به بعد موكول كرد. نه دقيقه بعد وقتي در محل بودم، فقط آمبولانس بود و اتومبيل هاي نيروي انتظامي كه از درب پاركينگ فرودگاه وارد باند مي شدند.

اكثر اتومبيل ها متعلق به فرماندهاني بود كه وارد مي شدند، از سرباز دم در مي خواهم كه اجازه ورود بدهد، مرا به يك سروان معرفي مي كند، سروان مرا به يك سرگرد و سرگرد مرا به دست يك مامور لباس شخصي مي سپارد، و چون من در ايران كار خبرنگاري مي كنم مي دانم كه احتمالا حرف آخر را همين برادر لباس شخصي بايد بزند.

كمي انتظار و تقاضاي دوباره، تقاظاي دوباره و دوباره، خشمگين مي گويد: الان وقت اين كارها نيست! مي پرسم پس كي وقت اين كارها است؟ مي گويد: هر وقت لازم باشد مي گويم برويد داخل! فعلا آنور درب بايستيد و عكس هم نگيريد .... اما اينجا كه هواپيمايي نيست كه عكس بگيرم .... مي گويد همين كه گفتم.

دقايق مي گذرند، چند ماشين آتش نشاني عبور مي كند، آمبولانس ها مي آيند و مي روند، حال نوبت به ماشين هاي حمل جنازه مي رسد. كم كم ديگر خبرنگاران هم پشت درهاي بسته مي مانند، هر كسي چيزي مي گويد، خبرنگار روزنامه اي مي گويد كه روابط عمومي حاضر به پاسخ گويي نيست، ديگري آمار را دنبال كرده اما بي نتيجه بوده، از فرصت استفاده مي كنم حداقل دو تا عكس از ماشين هاي حمل جنازه بگيرم كه يك مامور با پرخاش دوربينم را توقيف مي كند. برادر لباس شخصي مي گويد چرا از من عكس گرفتي؟ مي گويم از شما نگرفته ام و داشتم از اتومبيل ها عكس مي گرفتم. نمي پذيرد و دوربين در نزد يك استوار بايگاني مي شود. مي گويم: آخر عكس شما چه مشكلي را از من براي پوشش خبري و تصويري اين حادثه حل مي كند. اشاره مي كند كه فعلا فقط بايد صبر كنم و من حالا با اين وضعيت كه براي دوربينم پيش آمده راهي جز اين ندارم.

كم كم منابع خبرنگاران مي شود آدم هايي كه از داخل فرودگاه به بيرون مي آيند. مردمي كه از سالن هاي ترمينال آمده اند و سربازاني كه دلشان مي خواهد كمي دهن لقي كنند ....چهل كشته .... شصت كشته ..... يكصد كشته ......همه مرده اند. اين جمله آخر را سربازي مي گفت كه از سر هواپيما آمده بود ...

بعد تحليل هاي كارشناسي. برخي مي گويند خلبان فرار كرده و حراست به دنبالش است، برخي ديگر اشاره به اين مي كنند كه مامورين در بدو امر اجازه خروج به هيچ مسافري نمي داده اند، حتي يك مرد ميانسال كه مي گويد قبلا در يكي از سازمان هاي مرتبط به اين حوادث بوده از يكي از دوستانش كسب خبر كرده كه اين حادثه عمدي بوده است و عوامل امنيتي به دنبال خرابكاران هستند.

هيچ مسئولي تا ساعت چهار بعد از ظهر پاسخ گو نيست. دوربين يكي دو نفر ديگر هم گرفته مي شود. ‌خبرگزاري ها و مطبوعات هم كه اخبارشان را بر اساس گفته هاي" برخي مسئولين" و" منابع آ گاه" و "شاهدان غير عيني" و "عيني" نقل مي كنند ديگر اميدي به حضور پاي صحنه ندارند ....

به نقل از برخي منابع هشتاد و هفت كشته و چهل زخمي و چند نقل ديگر كه به استناد برخي كه از داخل مي آيند ارسال مي شود، به اين ترتيب اين اطلاعات به تمامي نقاط مخابره مي شود.

مردم اعتراض مي كنند. آنها هم دچار همين وضع هستند فقط با شايعات جواب مي گيرند. پشت درب پاركينگ مي بينم يك خانم بر سر صورتش مي زند. كسي به او گفته كه هيچ كس از پرواز زنده بيرون نيامده و همه دروغ مي گويند. ديگري قسم مي خورد كه به اطلاعات پرواز كه تماس گرفته، گفته اند كه سقوط هواپيما شايعه است ....

خبرنگاران و عكاسان كم كم پشت درب ترمينال را كه به هواي حاجت چسبيده بودند رها مي كنند .ظاهرا در اين مدت فقط يكي دوتا نور چشمي به شکل مجهول الهويه رفتند و يواشكي عكس گرفته اند. محوطه از سردارها و فرماندهان و لباس شخصي ها تخليه مي شود. با در نظر گرفتن اخبار به دست آمده بر مي گردم. توي پمپ بنزين مي بينم پيرمردي به خانمي مي گويد كه هواپيما را آمريكايي ها زده اند! و اواين خبر را از يك منبع موثق و معتبر شنيده ....!

فرصت بدست مي آيد، شماره كسي كه اولين لحظه به من زنگ زده را از روي موبايل مي گيرم. زود يادش مي آيد و از من مي خواهد آخرين خبر ها را به او نيز بگويم. شنيده ها را مي گويم و مي پرسم چه اتفاقي باعث شد در دقايق اوليه با من تماس بگيرد. مي گويد كه كارت ويزيت مرا در يك نمايشگاه عكس گرفته بوده و در همان لحظه هاي اول حادثه احساس كرده اطلاع رساني درست خيلي مهم است و به قول خودش با تلفن اش به من وظيفه ام را ياد آوري كرده ....


اردوان روزبه

ardavan.roozbeh@gmail.com

مرتبط:

رئيس سازمان هواپيمايی ايران: شايعات زيادی در باره حادثه مشهد مطرح شده است

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)