تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

کاسترو، نيمی سلاح و نيمی خدا


مجله آلمانی "اشپیگل" در تحلیلی درباره فیدل کاسترو رهبر کوبا که اخیرا اعلام شد بدلیل بیماری اداره کشور را به برادرش واگذار کرده، می نویسد:



پنجاه سال است که امريکا تلاش می کند کاسترو را تحت فشار قرار دهد. او ده رئيس جمهور امريکا را تجربه کرده است و همچنان مبارزه می کند برای زندگی و برای انقلابش. وزارت خارجه امريکا، چهار هفته قبل امريکا برنامه خود را برای آزادی کوبا اعلام کرد. برنامه ای 93 صفحه ای در يک صبح داغ ماه ژوئيه در واشنگتن. اين گزارشی بود از کميسيون حمايت از آزادی کوبا برای رئيس جمهوری امريکا. بوش رئيس جمهور امريکا از اين برنامه پشتيبانی کرد. او که نمی توانسته شخصا در اين جلسه شرکت کند ،موضوعی که با توجه به درگيری های مختلف در گوشه و کنار دنيا مثل کره شمالی ، ايران ، عراق، لبنان و اسرائيل قابل فهم است، رايس وزير امور خارجه را به عنوان نماينده خود فرستاد.

"رايس " در سخنانی اعلام کرد که امريکا کوبا را تنها نمی گذارد.درهمين جلسه "کاالب مک کارتی " رئيس کميسيون حمايت از کوبا اظهار داشت:

"اکثريت مردم کوبا برای تغيير رژيم آماده اند و دولت امريکا از اين تغيير حمايت می کند. 80 ميليون دلار برای تقويت اپوزيسيون و در هم شکستن سيستم ضد اطلاعاتی رژيم در نظر گرفته شده است. ما از همه نظر در کنار رژيم بعد از کاسترو قرار خواهيم گرفت."

کاسترو 10 رئيس جمهور امريکا را تجربه کرده است . اما در اين هنگام در يک اتاق بی پنجره در خانه ای ويلائی در واشنگتن اگر نه بزرگتر از همه آنها، که هم سطح آنهاست .آنها تلاش کردند او را سرنگون کنند، به جانش سوءقصد کردن دو در آخر جورج دبليو بوش او را در کنار "کيم جونگ"،"صدام حسين" و رئيس جمهور ايران به عنوان محور شرارت قرار داد. دوسال قبل جورج بوش کميسيونی برای رهائی کوبا تاسيس کرد، گزارش ارائه داده شده توسط اين کميسيون تهيه شده است .

در قسمت ديگری از مقاله "اشپيگل" آمده است: برنامه تازه امريکا برای کوبا اين است که آنقدر صبر کنند تا فيدل کاسترو بميرد و همراه با او انقلاب. در شرايط فعلی با بيماری کاسترو در هفته گذشته وضع برای آنها خوب به نظر می رسد. "کاسترو" در آخرين نطق خود به مناسبت انقلاب کوبا ليستی از موفقيت های خود را برشمرد از جمله اينکه آنها 20هزار پزشک دارند که تعدادشان از تمام پزشکا ن افريقا بيشتر است.

"وين اسميت " که سال 1958 به عنوان منشی سفير در کوبا بوده است و سال 1961 با بهم خوردن روابط ديپلماتيک آنجا را ترک کرده است، کسی است که در زمان حکومت "جيمی کارتر" تلاش کرد رابطه امريکا با کوبا را عادی کند. اوصد ها ساعت با کاسترو صحبت کرد که بيشتر کاسترو سخن می گفته است. او معتقد است که حکومت کشورش مقصر است که کوبا هنوز کمونيستی است. او می گويد کاسترو در همه کشورهای امريکای لاتين مثل يک قهرمان مورد استقبال قرار می گيرد و اين نه بخاطر ميل آنها برای داشتن يک حکومت سوسياليستی است، بلکه به اين دليل که او تنها کسی است که ايستادگی کرده و پيش رفته است.

سال 1992 بهترين وقت برا ی عادی کردن رابطه با کوبا بود. سيستم سوسياليستی درهم ريخته بود و دوران جنگ سرد به پايان رسيده بود. کوبا ديگر هيچ خطری نداشت ." کلينتون" اين کار را انجام نداد برای اينکه کلينتون بود و به دليل منافعش در ميان رای دهندگان در فلوريدا، اما وضع را هم بدتر نکرد. حالا ما بی کفايت ترين حکومت تاريخ خود را در امريکا داريم. احترام ما در کشورهای امريکای لاتين هيچگاه اينقدر پايين نبوده. بوش بهترين اتفاقی بود که می توانست برای کاسترو بيفتد.
در بالای ميز کار "اسميت " يک تخته چوبی کوچک آويخته است که روی آن اين جمله حک شده است "دستتان از کوبا کوتاه" او اين نوشته را با خود از مسکو آورده است و باور دارد که اين خواسته همچنان مسئله روز است.

در ادامه مقاله "اشپيگل" آمده است: کاسترو در کوبا شخصا به همه چيز رسيدگی می کند، به همين دليل کسی نمی تواند تصور کند چه کسی می تواند جانشين او شود. برادر او "رائول" مانند يک الکلی بازنشسته است که لباس کارناوال پوشيده باشد. در گذشته سياستمداران جوانی درکنار کاسترو بودند که بعد از محبوبيت شان ديگر ديده نشدند. يک از اينها "الوی گوتيرز منويو" بود که هنوز زنده است. او 72 سال دارد و همراه کاسترو مبارزه کرده است. آنها برای رهائی کوبا و نان آزادی برای همه جنگيدند. او کاسترو را در اولين سفر خارجيش به ونزوئلا همراهی کرد. درسال 1961 کاسترو به او پيشنهاد پست وزارت داد، کاسترو در راه کمونيسم قدم بر می داشت و "منويو" آنرا نمی خواست.

او در همان سال کوبا را ترک کرد و به ميامی رفت. سه سال بعد همراه گروهی برای جنگ های چريکی عليه کوبای کمونيستی به کوبا بازگشت و چندی بعد توسط کاسترو دستگير شد و به 25 سال زندان محکوم شد. اين محکوميت دوباره افزايش يافت تا اينکه بعد از 22 سال آزاد شد و به ميامی رفت.

اشپيگل در پايان مطلب خود درباره کاسترو می نويسد: در تقريبا 50 سال مبارزه با امريکا خود کاسترو به يک اسلحه مهم تبديل شده است. نيمی از وجود او مثل اسلحه است و نيمی ديگر خدا. کوبائی ها می گويند که او فقط 5 ساعت در شبانه روز می خوابد. اما زمان طولانی « سمبل بودن» توان او را تحليل برده است. کاسترو فرسوده شده است. اخيرا گاهی هنگام راه رفتن تلو تلو می خورد. يکبار هم به زمين خورد و زانويش شکست و هيچ کس فکر نمی کرد که او دوباره بتواند راه برود، اما او باز هم راه رفت. پزشک معالج او می گويد که اين نشانه نگرش مثبت يک الگوی اخلاقگرا است."فيدل" می خواست بهبود پيدا کند و بهبود پيدا کرد.

مرد کوچک اندامی که درمراسم مختلفی که کاسترو حضور دارد با کيف پزشکيش در کناری ايستاده است، وقتی در مورد وضعيت سلامتی کاسترو از او پرسيده می شود در مورد وضعيت فوق العاده خدمات پزشکی در کوبای انقلابی می گويد، درباره پزشکان کوبائی که در سرتاسر جهان حضور دارند و در مورد کلوپ 120 سالگی، که او چند سال قبل تاسيس کرده است برای کسانی که می خواهند 120 سال عمر کنند. او درباره عقايد حرف می زند نه آدمها.

اين آخرين حرکت شطرنج کاسترو در نبرد با ايده ها است، برای تبديل شدن به يک انديشه جاودانه. او در کلوپ 120 ساله ها عضو نشده است. احتمالا امريکا می بايد بزودی با يک روح مبارزه کند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

واي! عاليه ... اينجا را به همه دوستانم معرفي مي كنم!موفق باشيد.

-- سوسن جعفري ، Aug 8, 2006

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)