خانه
>
گوی سیاست
>
خاورميانه
>
دست آمريکا پشتِ پرده جنگ اسراييل و حزب الله
|
دست آمريکا پشتِ پرده جنگ اسراييل و حزب الله
سيمور هرش، خبرنگار جنجالی نشريهی نيويورکر بار ديگر تئوریهای خود را دربارهی مقاصد آمريکا برای حملهی نظامی به ايران تکرار کرده است. هرش اين بار طی مقالهای در شمارهی ۲۱ آگست نشريهی نيويورکر به بحران خاورميانه و جنگ ميان لبنان و اسراييل اشاره کرده است.
جنگ لبنان؛ پيشزمينه حمله به ايران
بحران خاورميانه، بنا به روايت هرش، چنانکه جورج بوش آن را میبيند، يک ريشهی اساسی دارد و آن هم حمايت ايران و سوريه از حزبالله است. در نتيجه، حملهی نظامی اسراييل به لبنان يک حمله حسابشدهی قبلی است که پيش از آغاز، میان مقامات دولت بوش و مقامات اسراييلی بر سر آن توافقی وجود داشته است. دستگاه سياست خارجی ايالات متحده در روزهای آغازين جنگ خواهان به تعويق انداختن گفتوگوهای آتش بس بود. هرش مدعی است که مقامات دولت بوش رابطهای تنگاتنگ با حملات تلافیجويانهی اسراييل داشتند. طرح اين حمله اين بود که اسراييل توان نظامی و موشکی حزبالله را نابود کند و در نقش پيشدرآمدی برای حملهی پيشگيرانهی آمريکا به ايران عمل کند که تأسيسات هستهای ايران را نابود کند. آقای هرش در تأييد مدعای خود سخنان شابات شاويت، يکی از مشاوران امنيت ملی کنست که بر موساد رياست دارد، را نقل میکند که: «ما کاری را انجام میدهيم که بهترين کار برای ما باشد و اگر تصادفاً در راستای نيازهای آمريکا باشد، غريب نيست. اين فقط بخشی از رابطهی دوستانهی ماست. حزبالله تا دندان مسلح است و با پيشرفتهترين فناوریهای نبرد چريکی آموزش ديده است. دير يا زود بايد به اين مسأله رسيدگی میکرديم».
حزب الله؛ خطری مشترک برای اسراييل و آمريکا
اسراييل حزبالله را يک خطر جدی میبيند: سازمانی تروريستی که مرزهای اسراييل را ناامن میکند و زرادخانهای دارد که از طريق سوريه و ايران تغذيه میشود. دستگاه امنيتی اسراييل در آغاز جنگ هوايی تخمين زده بود که حزبالله پانصد راکت ميان-برد فجر ۳ و فجر ۵ دارد و دهها راکت دوربرد زلزال و موشکهای زلزال با برد دويست کيلومتر میتوانند تلآويو را هدف قرار دهند. حزبالله همچنين بيش از ۱۲۰۰۰ راکت با بردهای کوتاه دارد. هرش به نقل از يکی از صاحبنظران خاورميانه که اطلاعاتی از جريانهای فکری دولتهای اسراييل و آمريکا دارد میگويد که مدتها پيش از حملات ۱۲ جولای اسراييل – بسيار پيشتر از آدمربايیها - طرحی برای حمله به حزبالله تدارک ديده بود و آن را با دولت بوش در ميان گذاشته بود. از نظر او، اسراييلیها منتظر اين نبودند که حزبالله به دام آنها بيفتد. دير يا زود آنها حملهی خود را آغاز میکردند. دغدغهی اصلی کاخ سفيد اين بود که حزبالله زودتر خلع سلاح شود. در صورتی که بوش بخواهد دست به اقدام نظامی عليه ايران بزند، بايد مطمئن میشد که حزبالله قابليتی برای اقدامات تلافیجويانه عليه اسراييل ندارد. بوش ايران را بخشی از محور شرارت میبيند و سعی در مهار ايران دارد و لبنان را هم جواهر دموکراسی خاورميانه میبيند که بايد از دخالتهای حزبالله رهايی يابد. آمريکا هيچ دليلی برای مخالفت با حملهی اسراييل نداشت.
پيروزنشدن اسراييل؛ زنگ خطری برای آمريکا
اين حمله طرحی آزمايشی برای حمله به ايران بود. اما چنانکه ريچارد آرميتاژ، معاون سابق وزارت خارجهی آمريکا، میگويد حملهی اسراييل به لبنان که با دشواریهای غيرمنتظرهای رو به رو شده است میتواند هشداری به کاخ سفيد بدهد: «اگر قدرتمندترين نيروی نظامی منطقه يعنی ارتش اسراييل نمیتواند کشوری مانند لبنان را با جمعيتی چهار ميليونی آرام کند، بايد در انتخاب چنين الگويی برای حمله به ايران با پيچيدگیهای استراتژيکاش و جمعيتی هفتاد ميليونی بسيار مراقب باشيد. تنها کاری که بمبارانهای اسراييل انجام داده است، متحد کردن تمامی جمعيت اين کشور عليه اسراييل بوده است.» اما توجيه اسراييل برای حملهی هوايی و زمينی به لبنان، قتل غير نظاميان و نابود کردن زير ساختهای شهری چیست؟ نخست اينکه طرح حملهی اسراييل به لبنان تصوير آينهای طرح حملهی نظامی آمريکا به ايران است که شامل بمباران شديد زير ساختهای غير نظامی ايران میشد. اما توجيه اسراييل در برابر بیتابیهای جامعهی جهانی و کشورهای غربی فراتر از اينهاست. اسراييل آشکارا به بحران کوزوو اشاره کرده است. اگر ناتو کار کوزوو را هفتاد روزه تمام کرده است، اسراييل فقط نصف آن مدت را برای نابود کردن حزبالله لازم دارد: سی و پنج روز. به رغم اعتراضات برخی از مقامات آمريکايی نسبت به مقايسه کوزوو با لبنان مبنی بر اينکه در طرح کوزوو، غير نظاميان هدف نبودند، مقامات و روزنامهنگاران اسراييل علناً از آغاز جنگ به مورد کوزوو اشاره کردهاند. در روز ششم آگست، ايهود اولمرت در واکنش به محکوميت مرگ غير نظاميان لبنانی توسط اروپايیان، گفت: «آنها چه حقی دارند که اسرايیل را موعظه کنند؟ کشورهای اروپايی به کوزوو حمله کردند و ده هزار غير نظامی را کشتند. ده هزار! و هيچ يک از اين کشورها هدف حتی يک موشک قرار نگرفته بودند. من نمیگويم که مداخله در کوزوو اشتباه بود. اما لطفاً در مورد نحوهی برخورد با غير نظاميان، شما ما را موعظه نکنيد.» حاميان شمارهی يک طرح اسراييل مجموعهی زير نظر ديک چنی، و همچنين اليوت آبرامز از معاونان مشاور امنيت ملی، هستند. هرش به نقل از يکی از مأمورين امنيتی سابق نقل میکند که: «ما به اسراييل گفتيم که ببينيد اگر میخواهيد حمله کنيد، ما تا آخر پشت شما ايستادهايم. اما زودتر اين کار را بکنيد بهتر است – هر چه بيشتر صبر کنيد، پيش از پايان رياست جمهوری بوش، وقت کمتری برای ارزيابی و برنامهريزی برای ايران داريم.»
سکوت معنیدار وزير دفاع آمريکا
در کشاکش اين بحثها و بحران خاورميانه، تنها کسی که تا به امروز سکوت مشهودی داشته است، رامسفلد بوده است که گويا از وضعيت افغانستان و عراق درس گرفته است و حالا محتاطانه رفتار میکند و حاضر نيست سربازاناش را به اين سادگی قربانی کند. مقامات دولت بوش در نظر داشتند از بحران جنگ لبنان حداکثر استفاده را بکنند و ائتلافی از کشورهای عرب سنی تشکيل دهند تا ملاهای شيعه در ايران را منزوی کنند. پيشبينی آنها اين بود که اسرايیل حزبالله را شکست خواهد داد و بازندهی جنگ نخواهد بود. اما کاخ سفيد با سفر شاهزاده سعود الفيصل، سفير عربستان، به واشينگتن برای ملاقات با بوش از اين طرح نااميد شد: عربستان خواستار دخالت رييس جمهور برای توقف فوری جنگ شده بود. اسرايیل کار را با حملهی هوايی آغاز کرده بود، اما تجربه نشان داد که بايد اين اقدامات را به حملهی زمينی تکميل کنند. دغدغهی اسراييل اين است که تا نابودی حزبالله چقدر بايد هزينه بدهند؟ هراس آنها از حملهی نصر الله به تل آويو است. هرش به نقل از يک مأمور امنيتی اروپايی میگويد که اسرايیل در تلهای روانی افتاده است. آنها فکر میکردند با سختگيری مسأله قابل حل است، اما با رشد شهادتطلبی اسلامی وضع فرق کرده است. چطور میشود مردمی را که عاشق شهادت هستند، ترسانيد؟ مشکل از ميان بردن حزبالله در روابط قدرتمندی است که حزبالله در ميان جمعيتهای جنوب لبنان، در درهی بقاع و حومههای جنوبی لبنان دارد. حزبالله در اين مناطق مدارس، بيمارستانها، يک ايستگاه راديويی و سازمانهای خيريهی متعددی دارد.
نتيجه معکوس حمله نظامی به ايران
هرش به اثر «احيای تشيع» از ولی نصر، متخصص ايرانی-آمريکايی تشيع و ايران اشاره میکند و از او نقل میکند که اقدام نظامی در ايران نتيجهی مطلوب را به باور نخواهد آورد. اگر آمريکا به ايران حمله کند، محمود احمدینژاد که از مخالفان پرشور اسراييل است، در ايران تبديل با نصرالله ديگری خواهد شد. خبرنگار نشريهی نيويورکر در انتهای مقالهاش اشاره میکند که بحران واقعی در روزهای آخر آگست پديدار میشود که ايرانیها در پاسخ به ضربالاجل قطعنامهی سازمان ملل برای متوقف ساختن غنیسازی اورانيوم، پاسخ منفی خواهند داد. با اين حال، هرش مدعی است که حتی کسانی که از جنگ اسراييل عليه لبنان حمايت میکردند توافق دارند که اين برنامه در رسيدن به يکی از هدفهای اصلیاش يعنی برانگيختن لبنانیها عليه حزبالله ناکام مانده است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
|