خانه > گزارش ويژه > تحولات ایران > تقلید لهجههای اقوام ایرانی | |||
تقلید لهجههای اقوام ایرانیسراجالدین میردامادیseraj.mirdamadi@radiozamaneh.comآیت الله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی هفتهی گذشته، هنگام بحث غیبت در درس خارج فقه خودشان، تقلید لهجهی اقوام ایرانی در صورتیکه به قصد استهزاء باشد را حرام اعلام کردند.
ایشان گفتند: «متاسفانه کار بسیار زشتی در بین مردم رایج است. از لهجههای بعضی از ولایات تقلید میکنند. این آیا غیبت محسوب می شود یا خیر؟ تعریف غیبت بر این صدق نمیکند اما مسلماً حرام است. از باب تمسخر و استهزاء است. آنجایی که قصد استهزاء و تمسخر باشد حرام میشود.» در ارتباط با این سخن آیتالله خامنه ای با مهندس حسن شریعتمداری، تحلیلگر سیاسی و نیز داریوش آشوری گفتوگو کردم:
آقای مهندس شریعتمداری آیا میتوان اشارهی رهبری جمهوری اسلامی به این مسئله بعد از بحران اخیر را، در راستای تقویت موقعیت متزلزل حاکمیت در میان اقوام ایرانی ارزیابی کرد؟ بله کاملاً صحیح است. چندین سال قبل، بعد از چاپ یک کارتون مسئلهساز در روزنامه ایران که باعث بیرون آمدن مردم در آذربایجان شد، ایشان هیچ صحبتی نکرد. اکنون سخن بر سر صحت گفتار ایشان نیست که البته حرف ایشان درست است. اما سخن بر سر این است که چرا ایشان اکنون این صحبت را میکنند. هرچند هر گونه تلاشی برای اینکه حتی آقای خامنهای هم بتواند شکاف ِ بین مرکز و حاشیه را پر کند و به مسئلهی اقوام و ملیتهای ایرانی نظر مثبتی داشته باشد، کار منفی نیست، اما مسئله بر سر این است که خواست مردم (اگر منظور مردم آذربایجان و دیگر ملیتها و اقوام ایرانی است) تنها در مورد تمسخر فرهنگی نیست؛ مسئله بسیار فراتر از اینهاست و احتیاج به کار کارشناسی و توجه کامل دارد و با این حرفها مسئله برطرف نمیشود. اقوام ایرانی از تبعیض فرهنگی، از تبعیض در فرصتهای سرمایهگذاری و شغلی و یکسان ندانستن همهی ایرانیان رنج میبرند و بارها و در زمانهای مختلف، فعالان سیاسی و مدنی این معضل بزرگ را مطرح کردهاند و جمهوری اسلامی گوش شنوایی برای آن نداشته است. اکنون، جنبش سبز ممکن است به این فکر بیفتد که دامنهی نفوذ خود را از قشر متوسط شهری به حاشیهی ایران بگستراند و به قومیتها و ملیتهای دیگر هم توجه کند. جنبش باید بتواند کوتاهی بسیار مهمی که در عدم جذب این نیروهای توانا برای دستیابی به حقوق شهروندی داشته را جبران کند. آقای خامنهای پیشدستی کرده و کار را به حرام بودن تقلید از لهجهها، به منظور خوار شمردن افراد، تقلیل داده است. البته حرف درستی است اما در مقابل این همه مسئله، رویکردی بسیار ابتدایی است و برای اعتمادسازی کارکردی نخواهد داشت. اعتمادی که به شدت مخدوش است و احتیاج به تداوم، ممارست و کارهای عملی جدید دارد که آن را در عملکرد جمهوری اسلامی نمیبینم. با فتواهای حلال و حرام، چه مقدار میتوان معضلات مهم فرهنگی را که ریشههای تاریخی عمیقی هم دارند، حل کرد؟ مردم چه مقدار به این فتواها، آنهم از سوی آیت الله خامنهای گوش میدهند؟ اولاً مقام عمدهی ایشان در جمهوری اسلامی مرجعیت ایشان نیست؛ بلکه رهبری ایشان در یک نظام بسیار متمرکز به عنوان ولی فقیه است. ایشان در این مقام با وجود اینکه سیاستهای کلان نظام زیر نظر ایشان است هیچ اقدام عملی در جهت رفع این معضل بزرگ نکردهاند. این اقدام عملی عبارت است از رفع تبعیض فرهنگی، آزادی گویشها و زبانهای مختلف در ایران و آزادی ادیان دیگر. زیرا در حاشیهی ایران، ادیان گوناگون دیگری هم وجود دارند. همچنین رفع تبعیض در زمینهی سرمایهگذاری و ایجاد فرصتهای شغلی برابر انجام نشده و در یک کلام، این نظام فاقد تمرکز سیستماتیک و پذیرش پلورالیزم فرهنگی است. اگر این فتوا را آقای مکارم شیرازی، سبحانی و یا دیگران به عنوان یک مرجع تقلید میدادند، شاید شایستهتر بود. ایشان مقام مهمتری دارند و در بین این همه مراجع تقلید گوناگون، اصولاً توجهی به ایشان به عنوان یک مرجع تقلید نیست.
از استاد داریوش آشوری، نویسنده، مترجم و زبانشناس ایرانی مقیم پاریس میپرسم مرز استهزاء و طنز چیست و چگونه میتوان تقلید لهجه یا یک جوک و لطیفه را شوخی صرف تلقی کرد و یا از آن برداشت استهزاء و تمسخرآمیز داشت؟ مرز خیلی مشخصی ندارد. یعنی به گوینده و شنونده بستگی دارد. اولاً اینکه نیت گوینده چیست؟ آیا گوینده قصدش توهین و تمسخر است و یا فقط قصد شوخی دارد و چه بسا مواردی است که شنونده آن را به عنوان توهین و تمسخر تلقی میکند. بعد شخص گوینده عذرخواهی میکند و میگوید منظورم این نبود و فقط شوخی بود. بستگی به شرایط و زمانه هم دارد. در زمانهای حساسیت زیاد بر روی این مسائل ایجاد میشود. کما اینکه امروز آذربایجانیها نسبت به جوکهایی که برای ترکها میسازند حساستر هستند تا زمانهای گذشته که حتی خودشان هم برای خودشان جوک میساختند. کمابیش دیدهام که گیلکها هم نوعی حساسیت به جوکهایی که برای آنها ساخته میشود نشان میدهند. همانطور که عرض کردم به نیت گوینده و شنونده بستگی دارد و اینکه با چه نیتی، لطیفه تفسیر شود. مرز مشخصی وجود ندارد. البته بعضی کلمات هستند که بهطور مشخص توهینآمیز هستند. آیتالله خامنهای در صحبتهای اخیرشان گفتهاند که تمسخرها و تقلید لهجهها بیشتر مربوط به مناطقی از ایران است که سابقهی سلحشوری و دفاع از آب و خاک دارند. آیا میتوان رابطهای بین تقلید لهجهها، جوکها، لطیفهها و مسائل سیاسی دورهی معاصر قائل شد یا خیر؟ در حال حاضر جمهوری اسلامی با مسئلهی حادی مواجه شده و آن هم مسئله اقوام ایرانی غیرفارسی زبان است. بهخصوص ترکها، کردها و بلوچها. موضوع بیشتر جوکها و شوخیها، ترکها هستند و این در واقع یک نوع رفع و رجوع سیاسی از مسئله است. ارتباطی بین سلحشوری و جوکسازی برای آنها نمیبینم و گمان هم نمیکنم خیلی تفسیر معناداری از قضیه باشد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|