تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

چه گوارا: همیشه انقلابی

ریچارد گات
برگردان: شهرزاد سامانی

۴۰ سال پیش، هشتم اکتبر ۱۹۶۷، چه گوارا در کوهستان‌های بولیوی دستگیر شد و سپیده‌دم روز بعد توسط ارتش بولیوی به طرز فجیعی کشته شد. بعد از گذشت چند دهه از مرگش، تصویر افسانه‌ای او در سرتاسر جهان و بر روی میلیون‌ها تی‌شرت نقش بسته است.


ارنستو چه گوارا

دنیا از ۵۰ سال پیش که انقلاب کوبا، توجه همگان را به گوارا جلب کرد، تغییر زیادی کرده است. فروپاشی شوروی، تغییر چین مائو به دولتی سرمایه‌داری و تبدیل شدن آمریکا به تنها ابرقدرت مهارنشدنی جهان، مفاهیمی را که چه گوارا برای رسیدن به آن تلاش می‌کرد، تغییر داده است.

او همچنان چهره سیاسی مهمی به شمار می‌رود. به خصوص در آمریکای لاتین که تعدادی از دولت‌ها هنوز عقاید چپ‌گرایانه دارند و چه گوارا را در ردیف مهم‌ترین چهره‌های تاریخی دو قرن اخیر قرار می‌دهند.

چه گوارا اولین و همیشگی‌ترین انقلابی جهان بود. او اشعار پابلو نرودا را در کوله‌پشتی‌اش حمل می‌کرد؛ اما موسیقی مورد علاقه‌اش صدای رگبار مسلسل‌ها بود. یک بار مقاله‌ای در روزنامه کالج سلطنتی روابط بین‌الملل در لندن نوشت؛ اما او یک ضدامپریالیسم احساساتی و به شدت ضدآمریکایی بود. او دوران بزرگسالی کوتاهش را در تلاش برای ساقط کردن امپراطوری آمریکا گذراند و اولین تجربه‌اش در مقابل سیاست‌های تبهکارانه آمریکا در سال ۱۹۵۴، و در زمان براندازی دولت گواتمالا که تحت حمایت سیا بود، اتفاق افتاد.


ارنستو چه گوارا در کنار فیدل کاستروا

گوارا مسلماً به بهبود شرایط زندگی فقرا فکر می‌کرد. اما فقط انقلابی خونین را تنها راه رسیدن به این هدف می‌دانست و بر خلاف تئوری‌های سوسیالیستی، فرد را به توده ترجیح می‌داد. او عقیده داشت که گروه کوچکی چریک می‌تواند شرایط سیاسی را به وجود بیاورند که موجب سقوط رژیم‌های خودکامه بشود.

او در سال ۱۹۵۵ به فیدل کاسترو پیوست و طی سال‌های ۵۸-۱۹۵۶، انقلاب کوبا را فرماندهی کرد. او در سال ۱۹۶۵ کوبا را به سوی افریقا و به قصد کمک به پاتریس لومومبا (رهبر جنبش استقلال کنگو که در سال ۱۹۶۱ به قتل رسید) ترک کرد.

بعد از قتل لومومبا به آمریگای لاتین بازگشت تا انقلاب بولیوی را در سال ۱۹۶۶، پایه ریزی کند که هر دو اقدام با شکست مواجه شد. منتقدین او معتقدند که داستان انقلاب کوبا را درست نفهمیده است و متوجه ارتباط ضعف ارتش باتیستا و قدرت فیدل کاسترو در سازماندهی جنبش سیاسی جدید در مناطق شهری و جدا از مبارزات چریکی، نشده بود.

چه گوارا پزشکی بود که به یک سرباز تبدیل شده بود، اما او یک روشنفکر تمام‌عیار و یک تئوریسین اجتماعی و کسی بود که استراتژی‌های نظامی را می‌آموخت و نظریه‌های اقتصادی داشت و یک نویسنده پرکار بود. او کتاب‌های ژان پل سارتر و فرانتس فانون را خوانده بود و از ژان پل سارتر و سیمون دو بووار دعوت کرد تا در کوبا به دیدنش بروند.

او بعد از تجربه‌اش در گواتمالا مارکسیست شد و با هم‌بندانش در زندان مکزیک در سال ۱۹۵۶، درباره درستی و خطای نطق مشهور نیکیتا خروشچف بر ضد استالین بحث می‌کرد. گوارا از اولین طرفدران اتحاد محلی حزب کمونیست کوبا بود و بی‌وقفه می‌کوشید تا اقتصاد شوروی را نجات بدهد و از انقلاب تازه تولد یافته کوبا با سربازانش دفاع می‌کرد.


ارنستو چه گوارا

در سال دشوار ۱۹۶۲ و بحران موشکی ماه اکتبر، کاسترو ترجیح داد گوارا را به جای برادرش رائول به شوروی بفرستد تا خروشچف را متقاعد کند تا جرئیات برنامه اتمی شوروی را در کوبا برای مردم تشریح کند.

چه گوارا به تدریج از اتحاد جماهیر شوروی، به خصوص در مورد مسائل اقتصادی آن آگاه‌تر می‌شد. او می‌خواست کوبا را از اقتصاد تک‌محصولی‌اش نجات دهد و با کمک مالی شوروی و نظارت‌های تکنیکی آن به سرعت صنعتی شود. اما روس‌ها جور دیگری می‌اندیشیدند. آن‌ها کوبا را تشویق می‌گردند تا به تکیه بر تولید نیشکر و حفظ صنعت قدیمی خود، ادامه دهند که این روند تا سال‌های نود همچنان ادامه یافت. روس‌ها آن طور که گوارا از متحدان سوسیالیست‌اش انتظار داشت، تمایلی به توسعه صنعتی کوبا نشان نمی‌دادند.

موضوع دیگری که مورد بحث جدی بین گوارا و روس‌ها بود، بلندپروازی دراز مدت او برای توسعه انقلاب در آمریکای لاتین بود. با سقوط خروشچف که به انقلاب کوبا علاقه‌ای رومانتیک داشت و او را به یاد دوران جوانی‌اش می‌انداخت، رهبرانی که جانشینش شدند، رابطه‌ای صلح‌آمیز با آمریکا برقرار کردند که فراتر از هر نوع انقلاب ماجراجویانه در آمریکای لاتین بود.

این مسأله برای چه گوارا قابل قبول نبود. در اوج جنگ آمریکا در ویتنام، او معتقد بود که آمریکا اصلی‌ترین تهدید برای جهان است و تهدیدی است که همه انقلابیون در سرتاسر جهان باید برای نابود کردنش با هم متحد شوند. مسلماً این موضوع یکی از جذابیت‌های «چه» در دوران خودش بود.


ارنستو چه گوارا در کنار فیدل کاسترو

عنوان یکی از آخرین مقالاتش که در سال ۱۹۶۷ منتشر شد، «ایجاد ویتنام دوم و سوم و چندم» است. این مقاله در گرفتن جنگ‌های متعددی مانند جنگ ویتنام را در سرتاسر جهان، تبلیغ می‌کرد. او نوشته بود: «آمریکا فقط در صورتی که درچند جناح مورد حمله واقع شود، شکست می‌خورد.»

چه گوارا می‌خواست ویتنام دیگری در بولیوی و در مرز آرژانتین، ایجاد کند. او می‌نویسد: «هر اقدام ما بانگ نبردی است علیه امپریالیسم. نبرد ما سرودی است برای اتحاد در برابر دشمن بزرگ بشریت: ایالات متحده آمریکا.» او می‌خواست که این نبرد به هر گوشه‌ای در جهان که دشمن وجود دارد، کشیده شود؛ در خانه‌ها و مراکز تفریحی‌شان.

پیام او با یک خطابه شاعرانه به پایان می‌رسد: «هر کجا که مرگ غافلگیرمان کند، بگذارید به آن خوش‌آمد بگوییم؛ مشروط بر این که بانگ پیکارمان دست کم به گوش یک گوش شنوا رسیده باشد؛ مشروط بر این که دستی دیگر به یاری دراز شود و سلاحی بردارد و مردان دیگری برای خواندن سرود عزا با نوای شلیک مسلسل هم‌صدا شوند و بانگ پیروزی دیگری را فریاد بکشند.»

این فراخوان خشن چه گوارا در چهل سال پیش بود. امروز این پیام شباهت زیادی به پیام اسامه بن‌لادن دارد. پس شاید خالق فیلم «خاطرات موتورسیکلت» از دادن چهره رهبری مذهبی به چه گوارا چندان خطا نکرده باشد. چه گوارای فیلم هنوز آن تصویر رویایی را نداشت، اما یک انقلابی سختگیر و مصمم بود.


ارنستو چه گوارا

او به طور حتم یک چهره بزرگ و تأثیرگذار بود. کسی که منشا وفاداری و محبت برای کسانی که با او کار می‌کردند، محسوب می‌شد و هنوز هم کسانی هستند که برای این که نگویند چه گوارا اشتباه می‌کرد، او را سرسخت و انعطاف‌ناپذیر وصف می‌کنند.

چه گوارا به این دلیل بدل به یک چهره شد که با موفقیت برای به ثمر رساندن یک انقلاب جنگید و بعد آن را رها کرد تا انقلاب دیگری را از ابتدا آغاز کند.

منبع:
گاردین، هشت اکتبر


Che: permanent revolutionary

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

آخرين نفر از نسل غول هاي رمانتيك مستبد دوست داشتني.

-- بامداد فردا ، Oct 10, 2007

با این نام مستعار، من سالها پیش( 1356/1357) چند اثر این انقلابی را به فارسی ترجمه و درخارح کشور منتشر کردم : چهار جلد

1ـ پیام به خلق های جهان ، یک دو سه ویتنام به وجود آوریم .
2ـ جنگ پارتیزانی ، شیوه ای از مبارزه
3ـ خاطرات جنگهای رهایی بخش کوبا ، دوجلد
4ـ مجموعه مقالات : تکنیک و انقلاب و .....

اخیرا ، در بارۀ او هر کس و ناکسی چیزی می نویسد : از دست های بریده تا حراج موهای او . ولی آثار او بهترین یاد و یادگارش ومعرفی او به پارسی زبانان است . نظر آن که نوشته است :
» چه آخرین نفر از غول های مستبد رمانتیک است » چیزی از چــه نخوانده ، خصوصا خاطرات او که با صداقت بی نظیری نوشته است . با کمال میل ترجمه فارسی دو جلد خاطراتش را برای ایشان خواهم فرستاد، اگر نشانی پستی را بداتم .
پیشنهادم به گردانندگان سایت :
اگر مایل هستید خاطراتش را به صورت سلسله مطالب در سایت درج کنید هرهفته بخشی از آن را برای شما ارسال خواهم داشت .
شاد و شادکام باشید .
ربوبی . هفدهم اکتبر2007

-- پارت ، Nov 17, 2007

چه یکی از بزرگترین انقلابیون بزرگ تاریخ است که الگوی بسیار خوبی برای انقلابیون هم نسل و نسل بعد از خود شد
یادش گرامی

-- reza safaei ، Apr 27, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)