تاریخ انتشار: ۱۵ شهریور ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
شکوفایی خرد و فرهنگ ایرانی و چالش‌های نو

جست و جوی خرد ایرانی ـ ۱۵

منصور کوشان

ایرانیان که بودند؟ خرد ایرانیان چه بود؟ خاستگاه این خرد کجا بود و چه بود؟ ایرانیان چه گونه از یک جامعه‌ی چند فرهنگی و چند عقیدتی به یک جامعه‌ی تک فرهنگی و تک عقیدتی رسیدند؟ خاستگاه اهورا و اهریمن کجا ست؟ دیوها چه کسانی بودند؟ ایزدهای ایرانی که بودند، چه می‌خواستند و چه شدند؟ زرتشت که بود، چه می‌خواست و چه کرد؟ محمد که بود، چه می‌خواست و چه کرد؟ فراز و فرودهای تمدن ایرانیان کی بود، چه بود و چه شد؟ و ...

جستارهایی که از این پس در زیر عنوان جست و جوی خرد ایرانی، منتشر می‌شود، بر آن است تا در گذر از متن‌های کهن ایرانی - آیینی و ادبی - و متن‌های معتبر تاریخی، پرسش‌های بالا و ده‌ها پرسش دیگر را به چالش بگیرد و نشان بدهد که چرا و چه گونه خردزمینی، تأمل‌پذیر و مستقل ایرانی ضعیف و محو می‌شود، چه گونه عقیده‌ی تک‌خدایی، آسمانی و وابسته جایگزین آن می‌شود و به دنبال خود نظام‌های خودکامه و سرانجام حکومت اسلامی را بر ایران و ایرانی حاکم می‌کند.

همزیستی و تفاهم مانوی، بودایی و مسیحی

در آیین مانی و باور مانویان نه جهنم زرتشت وجود دارد و نه بهشت او. مانی در هم‌زیستی با آیین بودایی و آیین مسیحی‌ِ زمان خود، به باور ‌گونه‌ای تناسخ می‌رسد. در باور بودایی، انسان مانوی در یک چرخش ازلی ابدی قرار دارد تا در نهایت به من نوری‌ِ خود برسد و در باور مسیحی، انسان مانوی به این جهان مادی آمده تا با رنج و مصیبت‌ها و نهایت شهادت مسیحایی‌ِ خود، از نیروی اهریمنی بکاهد و جهان را از ظلمت برهاند. از این رو، روان از ماده جدا است. روان مینوی و ستایش‌انگیز است و تن، استومند (مادی) و نفرت‌انگیز.

این باور و اندیشیدن به این فلسفه، که به همراه خود، ازدواج، تولید مثل و کار را نفی می‌کند، هم اهرم هراساندن و امیدوار کردن مردم را از مغان و اشراف می‌گیرد و هم از نیروی کار و تولید می‌کاهد. دیگر کسی به خاطر هراس از جهنم یا پاداش در بهشت، به سخن مغان گوش نمی‌دهد. دیگر کسی نگران آینده‌ی خود و کار پر زحمت روی زمین‌های اشراف و زمین‌داران نیست.


منصور کوشان، نویسنده

عرفان انفعالی‌ِ مانی، ریاضت تن و تزکیه‌ی نفس، زحمت ‌کار و آبادی‌ِ زمین را نفی می‌کند. دیگر این سخن مغان از قول زرتشت که آباد کردن زمین، بهشت را از آن زحمت‌کشان و فرودستان خواهد کرد، شامل حلقه‌های دوازده نفره‌ی فرشته‌گان، که بعد از پیشوا یا امام در رأس هرم آیین مانی قرار دارند، حلقه‌های هفتاد و دو نفره‌ی فرهیخته‌گان که برگزیده‌گان دوم هستند، حلقه‌ها‌ی سیصد و شصت نفره‌ی آموزنده‌گان که برگزیده‌گان سوم هستند و خیل عظیم ورزیده‌گان و نیوشنده‌گان (شنوندگان، مخاطبان) که آخرین گروه بزرگ مؤمنان به آیین مانی به شمارمی‌روند، کارکردی نخواهد داشت. در آیین مانی انزوا و ریاضت نفس، نقش بنیادی و اصلی دارند در رسیدن به من نوری یا من فرشته‌ای، در رسیدن به آن من ازلی‌ِ پیش از هبوط ، پیش از در آمدن به شکل تن که زندان نور است.

طرح‌های آموزشی، بهداشتی و اجتماعی، نبوغ مانی

به بیان دیگر مانی برای آیین خود سلسله‌مرتبه‌ای را به اجرا درمی‌آورد که در تاریخ دین‌ها بی‌نظیر است و یکی از نشانه‌های نبوغ او در موفقیت و رشد سریع آیین مانوی است. این سلسله‌مرتبه‌ی روحانی، که در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون و به ویژه در استفاده از زبان‌های محلی با اندکی تغییر اجرا می‌شود، از دو گروه اصلی تشکیل می‌شود: بر گزیده‌گان و نیوشنده‌گان.

گروه برگزیده‌گان که تشکیل می‌شوند از سه حلقه‌ی فرشته‌گان، فرهیخته‌گان و مهیسته‌گان لازم است که از تمام موهبت‌های مادی‌ِ این جهان محروم باشند. آن‌ها در انتخاب یک زندگی‌ِ سخت انفعالی، باید از انجام هر حرکتی مگر نیایش و آموزش بری بمانند. هر مانوی متعهد به داشتن مُهر دهان، مُهر دست و مُهر دل است.

مُهر دهان مانویان را از هر سخن ناشایست و خوردن گوشت یا هر طعام زنده باز می‌دارد. مُهر دست به معنای حیوانی را آزار ندادن است، گیاهی را از تنه و ریشه‌اش جدا نکردن است، ‌دانه‌ای را نکاشتن است، ابزاری را به دست نگرفتن است، وسیله‌ای را نساختن است، طعامی را نپختن است، گیاه و میوه‌‌ای را نشستن است، چیزی را نخریدن است، با زنی تماس نداشتن است.

مُهر دل دوری از هر گونه دل‌بستگی به هر بودی در این جهان را هشدار می‌دهد که شاخص‌ترین وجه آن عاشق نشدن در عنصر فانی و ازدواج نکردن است.

این برگزیده‌گان حتا برای خوردن نیز محتاج نیوشنده، مرید، مؤمن یا شاگرد هستند و به گاه خوردن هر طعامی دعای بخشایش می‌خوانند. چنان که به گاه خوردن نان می‌گفتند:

"من نه ترا چیدم، نه ترا باد دادم (بوجار کردم)، نه ترا آسیاب کردم، نه ترا در تنوری گذاشتم. کس دیگری این کار را کرده و ترا برای من آورده. من ترا به بی‌گناهی می‌خورم."1

ابن ندیم این خواست‌های مانی و پرهیزهای مانویان را، یحتمل به اعتبار "ده باید" (ده فرمان) موسا، "ده حکم" می‌نامد:

"مانی ده حکم را بر شنونده‌گان واجب شمرده ... ترک بت‌پرستی، ترک دروغ‌گویی، ترک بخل و خسیسی، پرهیز از آدم‌کشی، خودداری از زنا، دزدی نکردن، عدم توکل به علم سبب‌ها و علت‌ها، ترک جادوگری، پرهیز از دورویی (دو رنگی) که ننگ مذهب است، پرهیز از سستی و غفلت در انجام تکلیف‌های [مذهبی].2

نقش ساختار هرمی در آیین مانوی

در فرادست هرم برگزیده‌گان آیین مانویت، زروان، زمان یا سپهر بی‌کران روشنایی ایستاده است، و عیسا، روان روشن یا وجود آسمانی در مقام رابط میان سپهر مینوی و جهان استومند قرار دارد. او است که به زمین می‌آید و گیومرث - آدم را که نخستین انسان است از خواب بیدار می‌کند و به او می‌آموزد که از درخت زندگی بخورد. مانی، فارقلیط یا آن پیامبر و منجی است که کتاب‌های مقدس و مسیح وعده‌ی آمدن او را داده‌اند. بعد امام یا سارار قرار می‌گیرد که رابط میان مانی و فرشته‌گان، فرهیخته‌گان و مهیسته‌گان است. کسانی که در نقش نویسنده، معلم، پزشک و شیخ وظیفه‌ی اجرای آموزش و پرورش به پیروان یا مؤمنان را به عهده دارند. این‌ برگزیده‌گان می‌بایستی بر اساس خواست مانی، دو اصل (بن) نور و ظلمت را در سه دوره‌ی زمان آغازین، زمان کنونی و زمان پیش رو به نیوشنده‌گان یا نو مؤمنان بیاموزند تا از ورزیده‌گان گردند.

ساختار اجتماعی‌ِ آیین مانوی، بر اساس فکری که مانی خود طرح و ساختار آن را شکل و گسترش می‌دهد، همیشه در عمارتی ویژه صورت می‌گیرد. مهم نیست که برگزیده‌گان و نیوشنده‌گان در کدام سرزمین و در چه زمانی می‌زیند. وظیفه‌ی آن‌ها است که در نخستین فرصت عمارتی را آماده کنند یا بسازند تا همه‌گان بتوانند برای اجرای آیین‌ها، آموزش‌ها و نیایش‌ها در آن اجتماع کنند. عمارتی ویژه، متشکل از پنج تالار: تالار کتابخانه و نگارخانه، تالار آموزش و پرورش، تالار درمان و بهداشت، تالار نیایش و اعتراف، تالار سخنرانی و روزه.3

از این پنج تالار تنها تالار درمان و بهداشت با حصارهایی کامل مستقل از دیگران است و برگزیده‌گان و ورزیده‌گان نمی‌توانند برای نیایش (هفت بار برای برگزیده‌گان و پنج‌بار برای ورزیده‌گان) و خوردن، خوابیدن و روزه در آن جمع شوند. در واقع هیچ یک از برگزیده‌گان اجازه ندارند خانه، آشپزخانه یا دکان داشته باشند. زندگی‌ِ مشترک و نیایش گروهی، اهرم قدرتمندی در شناخت و درک و آموزش آیین مانوی است. چنان که یکی از نیایش‌های بازمانده‌ی قبطی، کیفیت این با هم بودن را نشان می‌دهد:

"آن که می‌خواند چونان کسی است که دسته‌گلی می‌سازد. و آنان که دم می‌گیرند چونان کسانی‌اند که گل در دست او می‌گذارند."4

در ساختار اجتماعی‌ آیین مانی تنها حلقه‌ها یا طبقه‌‌های معنوی معنا و مفهوم دارند و از نظر اجتماعی هیچ برتری‌ انسانی میان مانویان نیست. تن همه‌ی انسان‌ها ناخواسته زندان نور گشته است و اگر مرتبه‌ای میان آن‌ها باشد، بستگی به تلاش آن‌ها برای رهایی‌ِ این نور از زندان تن است. از همین رو هیچ کس بر هیچ کس، هیچ‌گاه برتری‌ِ جسمی یا اجتماعی نمی‌یابد و به گاه نیایش، خوردن، خوابیدن و تمام امرهای روزمره همه‌ی آن‌ها در کنار هم قرار می‌گیرند.

بدیهی است این اجتماع مانویان و همراهی و هم‌آهنگی‌ِ آن‌ها هنگامی ممکن می‌شود که از جانب قدرت‌مداران زمان، تساهل و مدارا وجود دارد. هر گاه خلیفه یا امام به عنوان جانشین مانی، که باید همیشه در بابل سکونت داشته باشد، دریابد این امکان برای برگزیده‌گان و ورزیده‌گان وجود ندارد که در مکانی شایسته‌ی مانویت گرد آیند، ناگزیر این فرصت را به آن‌ها می‌دهد که دور از چشم دژخیمان و ناراست‌کرداران بتوانند در خانه‌ی یکی از مانویان یا مکانی امن جمع شوند. چنان که بارها، هم در زمان حیات مانی و هم در دوره‌های بعد از مرگ او، این اتفاق می‌افتد و مانویان برای پیش‌گیری از کشتارهای گروهی و متلاشی شدن و آواره گشتن، ناگزیر به فعالیت‌های مخفی و زیرزمینی می‌شوند.

چنین حادثه‌ای نخستین بار در زمان بهرام شاه ساسانی و به خواست موبد بزرگ دربار او، کرتیر پیش می‌آید و بعد بارها در سرزمین‌های گوناگون. در واقع مانی و پیروان او تنها در دوره‌ی شاهنشاهی‌ِ شاپور و هرمز از آزادی‌ِ تبلیغ و اجرای رسم‌های آیین خود برخوردار می‌شوند.

فرصتی که دیری نمی‌پاید. همین که کرتیر و دیگر مغان درمی‌یابند محبوبیت مانی روز به روز بیش‌تر می‌شود و حضور گسترده‌ی پیروانش در بیش‌تر سرزمین‌های زیر سلطه‌ی شاهنشاهی ساسانیان و کشورهای هم‌جوار، می‌تواند آیین زرتشتی و موقعیت روحانیان، درباریان، سپهبدان و مالکان را به کلی دگرگون کند، با دسیسه و توطئه‌های بسیار، چون توطئه‌ی ناتوانی‌ِ مانی در بهبودی بخشیدن به یکی از بستگان شاه، او را از فعالیت در ایران بازمی‌دارند و موفق می‌شوند، بهرام را راضی به زندانی کردن و سرانجام مرگ و تکه تکه کردن اندام مانی گردانند. از این رو بعد از پراکنده شدن پیروان مانی در مکان‌های دورافتاده‌ی زمین به ویژه در روم، در مصر و در چین، تنها کسی که بدون هیچ شائبه‌ای و تنها به خاطر خلوص و ایمانش در دفاع از مانویان ایستادگی کامل نشان می‌دهد، فرمانروای اویغور در ترکستان چین است.

او در سال ۷۶۳ میلادی به مانویان می‌پیوندد و به آن‌ها اجازه می‌دهد تا آشکارا فعالیت‌های خود را ادامه بدهند. موقعیتی که نه تنها سبب رشد و تعالی‌ِ مانویت در چین می‌شود، که تورفان یکی از مهم‌ترین مرکزهای گردآوری‌ِ نوشته‌ها و نقاشی‌های مانی و پیروان او می‌گردد و امکان دسترسی‌ِ امروز پژوهشگران را به وجود می‌آورد. به بیان دیگر اگر این اتفاق نمی‌افتاد، باز کشتار عظیمی از مانویان در خراسان انجام می‌گرفت.

بعد از این که با توطئه و دسیسه‌ی کرتیر در پادشاهی‌ِ بهرام، مانی و بسیاری از پیروانش کشته می‌شوند، (که شرح چه‌گونگی‌ِ آن در صفحه‌های بعد می‌آید)، مانویان زنده مانده به کشورهایی می‌روند که هم در آن‌ها از پیروان مانی وجود دارند و هم زیر سلطه‌ی شاهنشاهی‌ِ ایران نیستند. این مهاجرت گروهی و زندگی در تبعید تا زمان تجاوز عرب‌ها به ‌ایران ادامه می‌یابد. تا پیش از این تاریخ، نه تنها ایرانی‌های در تبعید، مانوی‌ها و مزدکی‌ها آرزوی بازگشت به وطن خود را دارند که بسیاری از مانویان ملت‌های دیگر نیز در انتظار آمدن به ایران و زندگی در بابل، زادگاه پیامبرشان هستند. از این رو هنگام که عرب‌ها به ایران تجاوز می‌کنند و به رغم خواست و تصورشان در کم‌تر از سه سال بیش‌تر شهرهای بزرگ ایران را با شمشیرهای عریان و زیر سم اسب‌هایشان به خاک و خون می‌کشند، مانویان و مزدکیان گروه گروه، محل‌های خود را، به سوی ایران ترک می‌کنند و امیدوارند که بار دیگر از آزادی‌ِ کامل در سرزمین نیاکانی‌ِ خود برخوردار شوند.

این شانس البته تا پیش از استقرار کامل عرب‌ها در ایران با مانویان و مزدکیان همراه است، اما همین که پایگاه خلیفه‌های بنی امیه‌ی عرب در بغداد مستحکم می‌شود و نمایندگان آن‌ها در شهرهای دیگر ایران به استبداد و خودکامگی‌ِ کامل می‌رسند، سرنوشت نامیمون باز به سراغ مانویان و مزدکیان می‌آید. ابن ندیم در الفهرست می‌نویسد:

"در زمان خلافت خلیفه مقتدر بود که برای آخرین بار سخن از آنان [مانویان] به ‌میان آمد. آن‌ها از بیم جان به خراسان گریختند. جمعی که مانده بودند پنهان شدند و در این سرزمین سرگردان بودند و جمعیتی تشکیل دادند که تعداشان در حوالی‌ِ سمرقند به پانصد نفر (رییس خانواده) می‌رسید. چون آیین خود را اشاعه می‌دادند، والی‌ِ خراسان به فکر قتل عام آن‌ها افتاد اما پادشاه چین یا به نظر من، به احتمال غالب شاه تغزغزها (این نام را عرب‌ها به اویغورها داده بودند) به او پیغام داد که: "در کشور ما مسلمان‌ها بیش‌ترند تا پیروان دین ما در کشور تو" و او را تهدید کرد که اگر حتا یکی از آن‌ها را بکشد تمام مسلمان‌ها را به قتل خواهد رساند، مسجدها را ویران خواهد کرد، و کسانی را خواهد گماشت تا مسلمان‌ها را در کشورهای دیگر، هر جا که باشند، تعقیب کنند و به قتل برسانند. آن‌گاه والی‌ِ خراسان از آزار مانویان منصرف شد و پذیرفت که از آن‌ها جزیه گرفته شود."5

ادامه دارد

پی‌نوشت فصل شکوفایی خرد و فرهنگ ایرانی و چالش‌های نو:

۱- مانی‌شناسی، سید حسن تقی‌زاده، به کوشش ایرج افشار، انتشارات توس، چاپ نخست ۱۳۸۳، ص ۵۸
۲- مانی و سنت مانوی، فرانسوا دکره، ترجمه‌ی دکتر عباس باقری، نشر و پژوهش فرزان، چاپ دوم، ۱۳۸۳، ص ۱۲۵

۳- این میراث مانویان را می‌توان در شکل مکان‌هایی که بعد از تجاوز عرب‌ها به ایران به گونه‌ای دیگر و به کمک خاندان بویه، احیا شد، آشکارا دید: مهراب، شبستان، تکیه، حسینیه و ... شکل‌های تغییریافته‌ی عمارت مانویان است. همان طور که در فصل‌های آینده شرح داده می‌شود، بعد از تجاوز عرب‌ها، ایرانی‌های آزادی‌خواه، وطن‌دوست و استقلال‌طلب، که در بین آن‌ها مزدکیان و مانویان هم حضور دارند، می‌کوشند در پذیرش ناگزیرشان، اسلام را دگرگون کنند. از آن جا که بسیاری از عنصرهای قرآن (نور و سوگند به آن، بهشت و جهنم و دوزخ و پل صراط، پنج هنگام نماز و ...) برگرفته از آیین‌های ایرانی – مزدیسنی است، ایرانی‌ها در دوران خلافت عباسیان، به ویژه با نفوذ در خلافت هارون الرشید، بنیاد این دگرگونی را می‌گذارند و بعدها که خاندان زیار و خاندان بویه، در مخالفت با عرب‌ها، مذهب شیعه را علم می‌کنند، به پیکره و ساختار ‌آن عنصرهایی تحمیل می‌کنند که زرتشتی، مانوی و مزدکی است. نمادهای ایرانی (استوره‌ای، زرتشتی، مانوی و مزدکی) را به عینه می‌توان در وجود مهدی (اوشیدر، اوشیدرماه و سوشیانت)، دوازده تن و هفتاد و دو تن (حلقه‌ی فریشته‌گان و حلقه‌ی فرهیخته‌گان مانی)، رسم تعزیه (آیین سیاوشان، سوگواری برای سیاوش)، روشن کردن شمع، سقاخانه، صلوات به‌ هنگام آمدن روشنایی و ... ده‌ها عنصر دیگر دید. عنصرهایی که در ساختار مذهب‌های دیگر اسلامیِ مشهور به سنی (حنبلی، حنظلی، ملکی و ... وجود ندارد.)

۴- اصل متن چنین است: "آن کسی که می‌خواند چونان کسی است که دسته گلی می‌سازد، و آنان که سپس می‌دهند همانند کسانی‌اند که گل در دست او می‌گذارند". مانی و سنت مانوی، فرانسوا دکره، ترجمه‌ی دکتر عباس باقری، نشر و پژوهش فرزان، چاپ دوم، ۱۳۸۳، ص ۱۳۶، (با اندکی تغییر در زبان متن. ) (در زبور مانوی، سی. آر. سی. آلبری، گزارش فارسی از ابوالقاسم اسماعیل پور، انتشارات فکر روز، چاپ اول ۱۳۸۵، همین دو سطر آغاز یک سرود قبطی چنین روایت می‌شود: "کسی که مزموری را به ‌آواز بخواند، مانند کسی است که تاج گل می‌بافد، آنان که پس از او پاسخ می‌دهند، چونان کسانی‌اند که گل سرخ به دستشان دهند." من با اندکی ویرایش، متن و ترجمه‌ی نخستین را روایت کردم.

۵ - مانی و سنت مانوی، فرانسوا دکره، ترجمه‌ی دکتر عباس باقری، نشر و پژوهش فرزان، چاپ دوم، ۱۳۸۳، ص ۱۵۲

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)