تاریخ انتشار: ۱۹ دی ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
رویکردی انتقادی به ساختارشناسی اجتماعی - بخش چهارم

جنبش اجتماعی و اجتماع در جنبش

علی فرمانده
alifarmandeh@yahoo.com

مقدمه بر مقاله

هدف این بخش از سلسله‌مقالات، بررسی مفهوم جنبش و از این کانال بررسی ساختار جنبش در ایران است. دلیل ارائه‌ی مفهوم جنبش در این است که متاسفانه در ایران، جنبش به‌عنوان یک واژه از مفهوم اصلی خود خارج شده است و عموما هر حرکت اعتراضی وسیع معادل جنبش قرار می‌گیرد به همین دلیل، ما شاهد یک جامعه در جنبش هستیم تا یک جنبش اجتماعی!

هدف این مقاله در این است که با ارایه‌ی نمونه‌های تاریخی در ایران، فرایند حرکت‌های جنبشی را مورد بررسی قرار داده و از این زاویه، علل عدم حضور جنبش‌های اجتماعی از منظر ساختارشناسی را به بحث بگذاریم.

مفهوم جنبش و عمل‌کرد جنبشی

جنبش اجتماعی همانند تمامی واژگان علمی دارای یک مفهوم تعریفی است که لزوما متعارف با آن‌چه در ادبیات روزمره و یا توده‌ای از آن استفادده می‌گردد نیست. از این رو، جنبش اجتماعی به‌عنوان یک پدیده و با توجه به دید حاکم بر بررسی اجتماعی، حتا در عرصه‌ی علمی نیز تعاریف مختلفی از آن شده است. به همین دلیل بر مبنای نگاه ساختارشناسی ما، می‌باید در این‌جا تعریفی ارائه داد که این مفهوم روشن گردد.

جنبش به مفهوم حرکت در جهت جابه‌جایی بخشی یا کلیتی از یک ساختار است. این حرکت می‌تواند با توجه به هدف‌مندی مشترک خود، در مقابل یا در راستای ساختار موجود قرار گیرد. از این رو، جنبش اجتماعی به این معنا است که گروه کثیری از مردم یک جامعه با هدف‌مندی مشترک و تفکر مشترک در جهت تغییر، تثبیت و یا بنانهادن یک بخش و یا کلیت یک ساختار اجتماعی فعالیت کنند.

این حرکت شامل قدم‌های مختلفی است که لزوما هم‌شکل نیستند ولی هدف‌مندی مشترکی را دنبال می‌کنند. به مفهوم دیگر، یک جنبش اجتماعی می‌تواند فرای یک استراتژی، شامل تاکتیک‌های مختلفی نیز باشد. نکته‌ی دیگر این‌که جنبش اجتماعی از آن‌جایی که می‌تواند پدیده‌های مختلف حیات یک اجتماع را مورد هدف خود قرار دهد، می‌تواند شامل ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، علمی، ادبی و غیره باشد.

در این تعریف، چند کلمه‌ی کلیدی وجود دارد که بدون توجه به آنان و بدون توجه به درهم‌تنیدگی آنان به‌عنوان اجزای تشکیل‌دهنده‌ی یک کلیت، یعنی جنبش اجتماعی، دچار این مشکل خواهیم شد که هر حرکت اعتراضی وسیعی را نام جنبش به آن دهیم. مشکلی که در حال حاضر بخش وسیعی از دگراندیشان جامعه‌ی ما را نیز به این اشتباه انداخته است.

دقیقا به دلیل همین برداشت غلط نیز هست که اکثرا جنبش را در تقابل و یا در اعتراض به یک ساختار می‌بینیم و خصلتی ساختارشکنانه (آن‌هم در بعد سیاسی آن) به آن می‌دهیم. حال آن‌که یک جنبش می‌تواند در جهت باروری یک ساختار و یا تغییر آن نیز باشد؛ بدون آن‌که ساختارشکن باشد.

زمانی که از ساختار در این تعریف استفاده می‌کنیم می‌باید توجه داشته باشیم که یک جامعه ساختارهای گوناگونی دارد. این ساختار می‌تواند فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و یا اجتماعی باشد. بنابراین، در وجه اول یک جنبش می‌باید مشخص کند که کدام بخش ساختاری را مورد توجه قرار می‌دهد. در عین حال این توجه همیشه در تقابل نیست.

یک جنبش می‌تواند در جهت تغییر، تثبیت و یا بنانهادن یک ساختار قدم بردارد. از این رو، لزوما در تقابل با یک حکومت و یا دولت و یا نظام نیست. نکته‌ی کلیدی دیگر هدف‌مندی مشترک و تفکر مشترک است. این هدف‌مندی و تفکر مشترک می‌باید ساختار را مورد توجه قرار دهد. این توجه یا به بخشی از ساختار است و یا به کلیت آن.

با توجه به این توضیح می‌بینیم که حتا به‌عنوان مثال یک حرکت اعتراضی چند میلیونی به خودی خود یک جنبش نیست. زیرا این حرکت تمامی اجزا تشکیل‌دهنده‌ی تعریفی جنبش را در خود حمل نمی‌کند. یک حرکت اعتراضی صرفا بخش‌هایی از این اجزا را در درون خود دارد.

در ادامه‌ی این تعریف، جا دارد که عمل‌کرد جنبشی را مورد بررسی قرار دهیم. عمل‌کرد جنبشی به کلیه‌ی راه‌کارهایی گفته می‌شود که در خدمت هدف‌مندی و تفکر مشترک جنبش باشد. به بیان ساده‌تر، اگر هدف‌مندی و تفکر مشترک، چارچوب یک جنبش را تعیین می‌کنند، عمل‌کرد جنبشی رقم‌زننده‌ی محتوای آن است.

نکته‌ی بسیار مهم دیگر این است که تفکر مشترک در یک جنبش به مفهوم ایده‌ئولوژی مشترک نیست. یک جنبش می‌تواند دارای یک ایده‌ئولوژی مشترک باشد ولی این مشخصه نمی‌تواند به‌عنوان صفت میمزه‌ی هر جنبشی قرار گیرد.

تفکر مشترک در حقیقت تئوریزه‌کننده‌ی هدف مشترک است. نمونه‌های بارزی که می‌تواند به روشن‌شدن تعریف ما کمک رساند، جنبش زنان، جنبش‌های رهایی‌بخش دهه‌های میلادی شصت و هفتاد و یا جنبش مشروطیت در ایران است. در کلیه‌ی این جنبش‌ها تفکر مشترک در توضیح هدف مشترک وجود دارد ولی از ایده‌ئولوژی مشترک در آنان خبری نیست.

نگاه تاریخی به جنبش‌ها

در طول تاریخ حیات جامعه انسانی، حضور جنبش‌های اجتماعی جزء درهم‌تنیده‌ی جامعه‌ی بشری بوده است. اگرچه جنبش‌ها چه در شکل و چه در محتوای خود، به یکسان و ادواری عمل نکرده‌اند؛ اما هرآینه که حرکتی و تحولی در شکل‌های ساختاری نیاز جامعه‌ی بشری را رقم زده‌اند، انسان نتوانسته است بدون استفاده از جنبش‌ها به این نیازها پاسخ دهد.

از این رو، ما شاهد جنبش‌های مختلفی هستیم که ساختارهای متفاوتی از جامعه‌ی بشری را مورد توجه خود قرار می‌دهند که درعین حال با پیچیدگی ساختار جامعه، پیچیدگی‌های مختص به خود را نیز دارا می‌شوند.

در طول تاریخ بشری اما، خصلت و گستردگی جنبش‌های اجتماعی بدان مفهومی که در بالا اشاره کردیم، صرفا در طول حیات سرمایه‌داری قابل مشاهده‌اند. علت هم در این است که در دوره‌های قبلی همانند برده‌داری و فئودالی، عمده‌ی توجه ساختاری برای تغییر و یا تحول بنیادی، به وضعیت حقوقی و معیشتی مردم و گروه‌های اجتماعی بود که به‌واقع هر تغییری را در کنش و واکنش با حاکمان دولتی و سیاسی جامعه قرار می‌داد.

از قیام‌های مختلف برعلیه برده‌داران تا زمین‌داران بزرگ در فئودالیسم، می‌توان جنبش‌هایی را دید که حتا برای دست‌یابی به به‌بود وضعیت معیشتی خود چاره‌ی دیگری جز رودررویی با طبقه‌ی حاکم نداشتند. از این رو، در این دوره‌ها، جنبش‌هایی ایجاد شدند که به‌واقع هدف‌شان براندازی حاکمان بود و از این رو صرفا ساختار سیاسی جامعه را مورد توجه و تهاجم قرار می‌دادند.

بخش‌هایی از این جنبش‌ها یا سرکوب و یا به انقلابات اجتماعی تبدیل شدند. بنابراین نمود مشخص این دو دوره، در جنبش‌هایی است که برعلیه ستم‌گری، زورگویی، بی‌حقوقی طبقاتی و فقر مطلق، فعالیت می‌کردند و از این رو دیگر ساختاری اجتماعی، همانند فرهنگی و هنری و یا علمی را مورد توجه قرار نمی‌دادند.

دلیل هم بسیار روشن است؛ در این دوره‌ها، بخش‌های دیگر ساختاری، باز هم در دست حکم‌رانان و درباریان بود؛ از هنر و ادبیات گرفته تا دانش‌ورزی و پژوهش، حیات روزمره‌ی احاد اجتماعی را در بر نمی‌گرفت، و از این رو توده‌های مردم نیز، با شکل فراگیر آن، همان‌گونه که در دوره‌ی سرمایه‌داری شاهد آن هستیم، با این بخش‌های ساختاری کاری نداشتند. به همین دلیل هم هست که در این دوره‌ها، ما شاهد جنبش‌هایی در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی نیستیم.

با شکل‌گیری جامعه‌ی شهری به‌عنوان وجه غالب اجتماعی، تولیدات کارگاهی، وسیع‌شدن وجه تجارت مالی، طبقه‌ی جدیدی رشد نمود که می‌باید تمامی عرصه‌های گذشته را در وجوه ساختاری بشکند تا بازمانده‌ای از دوره‌های قبل باقی نماند. از این رو، هر حرکت و هر جنبشی می‌بایست بتواند تمامی وجوه ساختاری گذشته را مورد حمله قرار دهد.

این دیگر فقط مساله‌ی استبداد سیاسی، حاکمان دائمه‌العمر و یا بهره‌کشی زمین‌داران نبود که جلوی رشد بورژوازی جوان را می‌گرفت؛ که حتا فرهنگ، ادبیات، علم، تفکر پژوهشی و تولید صنعتی نیز بود که می‌باید سد راه ادامه ساختار گذشته باشد. بنا بر این، تمامی این عرصه‌ها، عرصه‌ی فعالیت اجتماعی بورژوازی نو پا شد.

فرهنگ ، ادبیات و علم را که سالیان سال در درست حکم‌رانان و طبقه‌ی اشراف بود، به میان توده‌های شهری آورد. جنبش‌های اجتماعی وسیع ایجاد شد. به همین دلیل است که برای اولین‌بار در تاریخ حیات انسانی، ما شاهد جنبش‌های دیگری نیز هستیم که فقط ضداستبدادی و یا بر علیه حاکمان نیست، بل‌که جنبش‌هایی است که می‌خواهد تمامی ساختارهای اجتماعی را نه تغییر که از بنیان ویران کند. جنبش‌هایی که در ادامه‌ی خود به انقلاب اجتماعی آن عصر منتهی شد.

بنابراین به‌واقع حضور و شکل‌گیری جنبش‌های اجتماعی در تمامی ساختارهای جامعه‌ی انسانی، از مشخصات بارز دوران سرمایه‌داری است. جنبش‌هایی که فعالین آن، نه لزوما سیاست‌مداران و رهبران سیاسی توده‌های درگیر مبارزه‌ی ضد استبدادی، که فعالین آن از هنرمندان، شاعران، نویسندگان، دانشمندان، حقوق‌دانان و ... هستند که هر کدام در جنبش خود، سعی در تغییر و یا تحول تفکری و ساختاری دارند.

اینان دیگر وابستگان به دربار و یا حکومت و حکم‌رانان نیستند، بل نیروهای اجتماعی هستند که سعی دارند زندگی روزمره‌ی اجتماعی را چهره‌ای دیگری بخشند و اکثریت جامعه را به سمت تحولات ساختاری بکشانند. توده‌های مردم نیز که تمامی این وجوه را در حیات روزمره‌ی خود می‌بییند، هرکدام با توجه به جای‌گاه خود، در این یا دیگری شرکت می‌جویند و چهره‌ی جامعه به یک چهره‌ی تحول‌خواه گسترده تبدیل می‌شود.

به‌واقع، در طول هیچ دوره‌ای از تاریخ بشر، کلیت جامعه به اندازه‌ی دوره‌ی بورژوازی جوان و تحول‌خواه، درگیر جنبش‌های اجتماعی در زمینه‌های مختلف نبوده است. آن‌چه در این دوره به کمک جنبش‌های مختلف اجتماعی آمد، حضور اجتماعی علم و پژوهش‌های ساختارشکنانه‌ی علمی نیز بود، حضوری که به کلیه‌ی این جنبش‌ها به‌خصوص در عرصه‌ی هنری و فرهنگی، رنگ و بوی دیگری داد.

متاسفانه در این مقاله مجال مطرح‌کردن بیش‌تر این تاریخچه نیست ولی باید به یک نکته توجه داشت که اگرچه با توجه به رشد سرمایه‌داری و تا به امروز، تراکم و وسعت نوع جنبش‌های اجتماعی نسبت به صده‌ی اولیه‌ی این دوران، کاهش پیدا کرده است و اگرچه هنوز هم تغییرات ساختاری وجه میمزه‌ی جنبش‌های اجتماعی کشورهای اروپایی است ولی این کاهش نتوانسته است، تفکر جنبشی و جنبش‌گرایی را از مناسبات تفکری شهروندان جامعه بزداید.

تخصصی‌شدن جامعه و اعتقاد به کار تخصصی، اگرچه توانست بخش وسیعی از مردم را به‌عنوان فعالین این جنبش‌ها به کناری کشد و وظیفه‌ی تغییر ساختاری را به فعالین حرفه‌ای این عرصه‌ها دهد، ولی این تفکر نهادینه، بنیاد بسیاری از حرکت‌هایی است که قصد دارند، شهروندان بیش‌تری را به سمت خود کشند و از این رو جنبش اجتماعی را دامن زنند که توجه به بنیادهای ساختاری دارد تا تغییرات.

به‌طور خلاصه می‌توان گفت که جنبش‌های اجتماعی که در تمامی عرصه‌های ساختار اجتماعی، فعالیت شهروندان و دگراندیشان اجتماعی را دامن زد، به‌واقع با تولد سرمایه‌داری آغاز گشت و تفکر جنبش اجتماعی در حیات روزمره‌ی جامعه را دامن زد. نموداری از ریشه‌ای‌شدن تفکر جنبشی در این نوع جوامع را می‌توان در زندگی انجمنی بسیاری از شهروندان دید.

در حقیقت تفکر جنبشی، جزیی از فرهنگ اجتماعی بخش وسیعی از مردم است که از پایین سعی در تغییر و رشد خواسته‌های اجتماعی دارد که با توجه به مقیاس و خواست شرکت‌کنندگان، می‌تواند برد محلی یا سراسری پیدا کند.

تفکر و حیات جنبشی در ایران

تا مقطع تولد سرمایه‌داری در ایران، جنبش‌های اجتماعی از لحاظ خصلت و چارچوب‌های‌اش، در مقایسه با دیگر کشورها و در دوره‌های مشابه‌ی تاریخی و ساختاری، تفاوت اساسی ندارد. این بدین مفهوم است که عمدتا وجه اصلی جنبش‌ها در ضدیت با دیکتاتوری و سعی در برچیدن بساط حکم‌رانان بوده است. از این رو وجهی سیاسی داشته است.

این مساله را همان‌طور که در بالا نیز بدان اشاره شد، می‌توان در کشورهای دیگر اروپایی نیز قبل از ظهور سرمایه‌داری دید. آن‌چه در ایران تا دوره‌ی فعلی می‌توان دید، فاصله‌گیری ساختاری و تاریخی تفکر و حیات جنبشی از شکل‌های کلاسیک سرمایه‌داری و مشابهت زیاد با شکل آسیایی در دیگر کشورهای این منطقه است.

نمونه‌ی این مساله را حتا می‌توان در دیگر کشورهای غیرآسیایی به‌عنون مثال در آمریکای لاتین و یا کشورهای شمال آفریقا نیز دید. به‌دلیل جلوگیری از طولانی‌شدن مقاله، در این‌جا مقایسه‌ی این کشورها با ایران را مطرح نمی‌کنیم و صرفا به اشاره به این مشابهت‌ها بسنده می‌کنیم.

در بخش‌های قبلی این سلسله‌مقالات، به این نکته پرداختیم که نطفه‌های سرمایه‌داری در اواخر دوره‌ی قاجاریه، در میان درباریان و اطرافیان دربار شکل گرفت و کلا بازار و تجارت به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم در دست این عده بود. از این رو، تفکر از بالا به پایین و کنترل اعتراضات پایینی‌ها برعلیه مناسبات رعیتی و فئودالی جامعه‌ی ایران، از خصلت‌های بارز بورژوازی تازه‌-‌پا-گرفته‌ی ایران بود.

به‌همین دلیل هم هست که تفکر جنبشی و نهادهای اجتماعی مبتنی بر جنبش‌های اجتماعی نتوانست هیچ‌گاه در ایران توسط این طبقه پا گیرد. انجمن‌ها و نهادهای توده‌ای نیز که از بالا توسط رهبری جنبش‌های اجتماعی پا می‌گرفتند، درعمل به دلیل ساخت و پاخت‌های رهبری و یا سرکوب آن تماما سرکوب و یا منحل گردیدند.

به‌همین دلیل در ایران، نقش رهبری در پاگیری و یا شکست حرکت و جنبش‌های اجتماعی اساسا بیش از آن‌چه یک جز از کلیت یک جنبش باشد همیشه به‌عنوان نقش کلیدی خود را مطرح نموده است.

مشخصه‌ی دیگر جنبش‌های اجتماعی در ایران، در این است که جنبش‌های اجتماعی اساسا خصلت سیاسی و بنیان‌فکنی استبدادی را داراست. در حقیقت حتا پس از روی‌کارآمدن نظام سرمایه‌داری در ایران، هیچ‌گاه مشخصه‌ی ضداستبدادی و سیاسی جنبش‌ها فراتر و گسترده‌تر نشد. از این رو، ما در ایران هیچ‌گاه شاهد جنبش‌هایی در عرصه‌های دیگر اجتماعی همانند فرهنگی، هنری، علمی و غیره نبوده‌ایم.

خود این مساله نیز دلیل دیگری بر این موضوع است که چرا نقش رهبری در جنبش‌های اجتماعی یک نقش کلیدی به خود می‌گیرد. چون خصلت اصلی این جنبش‌ها سیاسی است و طبیعتا حکومت و دولت را مورد حمله قرار می‌دهد و از طرف دیگر کلیه‌ی رای‌زنی‌ها از بالا و بر فراز توده‌های شرکت‌کننده در این جنبش‌ها رقم زده می‌شود. از این رو، ما شاهد تفکر جنبشی در میان طیف وسیعی از شهروندان جامعه نیستیم.

در تاریخ بورژوازی ایران، ما شاهد چند نمونه جنبش‌های اجتماعی هستیم که با نگاهی به آنان شاید بهتر بتوان به نکات مطرح‌شده توجه کرد.

جنبش مشروطیت یکی از این نمونه‌هاست. این جنبش اگرچه طیف بسیار وسیعی از مردم را به‌خصوص در شهرهای بزرگ فعال نمود، ولی نه ایده‌ی آن و نه رهبری آن، برآمده از پاگیری آن از پایین بود. تفکر مشروطیت بر علیه مشروعیت، برگرفته از آن‌چه بود که در اروپا جاری شد، یعنی نیازمندی بورژواری جوان اروپایی به مشروعیت قانون و نه مشروعیت پادشاه.

از این رو، کلیه‌ی نهادهای حکومتی دوران فئودالی از جمله سلطنت و قدرت مطلق پادشاهی، از جمله نهادهایی بودند که در فرانسه و انگلیس توسط بورژوازی برعلیه اشرافیت مورد هدف قرار گرفتند و جنبش وسیعی را ایجاد نمود. جنبشی که در حقیقت قبل از به‌قدرت‌رسیدن بورژوازی، حرکت‌های اجتماعی خود را آغاز نموده و زمزمه‌های مخالفت قوی را در بین اقشار مردم با خود داشت.

بنابراین این ایده نه بر پای واقعیت‌های اجتماعی و حرکت‌های جاری در بین مردم ایران که در بین دگراندیشان اجتماعی آن دوره مطرح گردید. جهت و جریان اصلی پیش‌برنده‌ی سیاست‌ها هم در میان تجار و روحانیان بود و عموما حرکت‌ها و تاکتیک‌های مبارزاتی آن دوره نیز برخاسته از توده‌های مردم و یا در دست نهادهای محلی و مردمی نبود. در پایان نیز با زدوبندهای سیاسی پشت‌ پرده این دو گروه عمده‌ی رهبری‌کننده، یعنی تجار و روحانیان با نیروهای خارجی و دربار، به شکست انجامید.

جنبش تحول‌خواه دیگری که اگرچه به سراسر ایران کشیده نشد ولی در آذربایجان و گیلان نمود چشم‌گیری پیدا کرد، جنبش اجتماعیون عامیون بود. این جنبش تحول‌خواه نیز، که دیدی چپ به تحولات اجتماعی ایران داشت؛ از لحاظ ساختارشناسی جنبشی، از دیگر جنبش‌های تاریخ ایران، مشخصه‌ی متفاوتی نداشت.

این ایده عمدتا از احزاب کمونیستی اروپایی و پس از آن کمینترن منتج شد. اگرچه خواسته‌هایی دموکراتیک را مطرح می‌کرد ولی خود رهبری جنبش عملا با بیعت و یا عدم بیعت با احزاب برادر آن زمان، جهت‌گیری‌هایی را به پیش می‌برد که بازهم به‌دلیل درگیری رهبری با نیروهای خارجی، عملا به شکست انجامید و رهبران آن نیز توسط نیروهای حکومتی کشته و یا دستگیر شدند.

جنبش مطرح دیگر، جنبش ملی‌شدن صنعت نفت بود. اگرچه این جنبش در ابتدای حرکت خود با اتکا به قانون اساسی و در چارچوب جنبش برعلیه حکومت بیگانگان و در جهت منافع اقتصادی شهروندان ایرانی شکل گرفت، ولی هم رهبری آن توسط مصدق به‌عنوان نخست‌وزیر و فردی از خود دولت و حکومت به پیش برده شد و هم این‌که شرکت توده‌های مردم در آن، نقش پشتی‌بانی رهبری بود، تا تشکیل‌دهندگان نهادهای اجتماعی این جنبش در سطح محلی و یا منطقه‌ای.

کلیه‌ی سیاست‌ها و بعدها زدوبندهای پشت پرده با نیروهای حکومتی و خارجی نیز عملا در سطح رهبری صورت گرفت و توده‌های مردم در بی‌خبری به سر می‌برند. سرکوب جنبش نیز با سرکوب رهبری آن بود و نه توده‌های این جنبش.

متاسفانه در حوصله‌ی این مقاله نیست که به جزییات این جنبش‌ها بپردازدیم. امید است که دیگران با شرکت خود در این بحث‌های ساختاری، زوایای مختلف این جنبش‌ها را از نگاه ساختارشناسی مورد پژوهش قرار دهند.

در سال‌های اخیر در ایران ما شاهد رشد و تولد شکل‌های جدیدی از حرکت‌هایی از پایین هستیم که درحقیقت بخش‌هایی از شهروندان جامعه را به فعالیت‌هایی کشانده است که می‌توانند نهادهای اولیه‌ی جنبش‌های اجتماعی به حساب آیند. اگرچه الگوی این‌گونه نهادها همانند بسیاری از الگوهای ساختاری دیگر از کشورهای اروپایی آماده است، و حتا با نام خارجی ان‌جی‌او آغاز به‌ کار کرده‌اند، اما شکل جدیدی از فعالیت‌هاست که سابقه‌ی چندان دوری در ایران ندارند.

سابقه‌ی فعالیت‌های انجمنی البته در تاریخ معاصر ایران وجود دارد و نمونه‌های آن را در آذربایجان، گیلان و تهران داشته‌ایم. تفاوت اساسی این ان‌جی‌اوها با زندگی انجمنی در این است که شکل شبکه‌ای فعالیت و گسترش آن به واحدهای مشابه را در نظر دارد، حال آن‌که الگوی انجمنی بیش‌تر مشخصه‌ی محلی و سازمان‌یافتگی شهروندان یک منطقه را مورد توجه خود داشت.

مشخصه‌ دیگر ان‌جی‌اوها در گستردگی نوع و اهداف آن است. این ان‌جی‌اوها دربرگیرنده‌ی فعالیت‌هایی است که هم پدیده‌های اجتماعی‌ای مانند اعتیاد، از-کار-افتادگی و نقص عضو را مورد توجه قرار می‌دهد و هم گروه‌های اجتماعی همانند دانشجویان، زنان، کودکان را شامل می‌شود. از این رو، در جهت تخصص‌یافتگی خود برای پرداختن به ساختارهای اجتماعی در حوزه‌های مختلفت به پیش می‌روند.

ان‌جی‌اوها به این دلیل که در دوران پاگیری خود به سر می‌برند هنوز جزیی از ساختار اجتماعی جامعه‌ی ایران نیستند و بیش‌تر از فعالین تشکیل شده است. از این رو، آن دسته از شهروندان که درگیر این تغییرات هستند خود از فعالین این نهادها می‌باشند. به مفهوم دیگر، این نهادها هنوز به صورت نمایندگی تفکری و یا بخش سازمان‌یافته‌ی یک جنبش اجتماعی نیستند.

حضور طرف‌داران دولت یا حکومت در این نوع نهادها هم در مسیر همان ساختاری است که تاکنون در جامعه‌ی ایران مرسوم بوده است. در طول همه‌ی این سال‌ها به‌خصوص پس از تولد سرمایه‌داری در ایران، ما کم‌تر شاهد ایجاد نهادهای مردمی هستیم که دولت به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم در آن شرکت نداشته باشد. هدف نیز طبیعتا کنترل حرکت شهروندان است.

ان‌جی‌اوها از این رو اولین نهادهای شکل‌یافته جوامع سرمایه‌داری در ایران هستند که اگرچه با تاخیر چندصدساله ولی به‌آرامی می‌توانند بخشی از ساختار ثابت اجتماعی جامعه‌ی ایران باشند. در همین رابطه می‌توان گفت که ان‌جی‌او اگرچه در اروپا ماحصل حضور جنبش‌های اجتماعی طولانی‌مدت، وجود نهادهای انجمنی درهم‌تینده به فرهنگ اجتماعی هستند؛ ولی در ایران این ریشه را نمی‌توان در ان‌جی‌او دید.

این نهادهای شهروندی، همان شکل ساختاری را دنبال می‌کنند که ده‌ها نهاد دیگر، همانند پارلمان، که به عاریت گرفته می‌شود و شکل آسیایی خود را می‌گیرد. اگر کلیه‌ی این نهادها چه دولتی و چه شهروندی در کشورهای اروپایی ریشه در تاریخ تحول‌خواهی و بنیان‌برافکندگی یک ساختار را دارند، در الگوی آسیایی آن، این نهادها عمیقا از تاثیرات و نهادینه‌شدن فرهنگ آلترناتیو بی‌بهره‌اند. منظور از فرهنگ آلترناتیو در این‌جا، فرهنگ ضدحکومتی نیست، بل‌که فرهنگی است که خود ساختار فرهنگی را می‌تواند قابل تغییر ببیند و به آن باور شهروندی بخشد.

پایان سخن

در این مقاله سعی شد که به مفهوم جنبش، جنبش اجتماعی در شکل کلاسیک آن و جنبش‌های اجتماعی در ایران پرداخته شود. از این رو، شاهد آن بوده‌ایم که از منظر ساختارشناسی اگرچه جامعه‌ی ایران در جنبش به سر می‌برد، ولی این حرکت‌ها صرفا به‌دلیل گستردگی آنان و یا هدف‌مندی سیاسی آن با جنبش اجتماعی و حضور این جنبش اجتماعی کاملا متفاوت است.

پی‌آمدهای ساختاری این مساله طبیعتا می‌باید هم در بعد فردی و هم در بعد گروه‌های اجتماعی مختلف مورد بررسی قرار گیرند. باید نشان داد که چرا حتا در میان دگراندیشان و تحول‌خواهان نیز بحث بر سر «ایجاد جنبش‌های اجتماعی» در شکل آسیایی آن، یعنی ایجاد آن از بالا و تعیین رهبری از قبل، مورد توجه‌ی بسیاری قرار می‌گیرد.

در پایان، علاقمندانی که مایل هستند بخش‌های قبلی این سلسله مقالات را مستقیما دریافت نمایند، می‌توانند با این پست الکترونیکی در تماس باشند.

Share/Save/Bookmark

بخش‌های پیشین
روان‌شناسی خیزش‌ها و خیزش‌های روانی
ساختار سیاسی و توهم
رهبر و رهبریت

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)