تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
مهدویت و دموکراسی – قسمت پنجم

بازسازی تاریخ صدر اسلام براساس وقایع پس از انقلاب

میثم بادامچی

تقدیم به روان پاک رامین پوراندرجانی

«محمدجواد لاریجانی می‌گوید که بی‌توجهی میرحسین موسوی به سخنان آیت‌الله علی خامنه‌ای در خصوص نتیجه انتخابات، نوعی خروج علیه «امام عادل» است.... به اعتقاد وی، موضع‌گیری آقای موسوی در تحولات پس از انتخابات، به نوعی «خروج» وی بر «امام عادل» است که از این اقدام او تمام دنیا حمایت کرده است.»

سخنرانی محمد جواد لاریجانی در نشست سراسری دبیران استان‌های حزب موتلفه

سخنان فوق محمد جواد لاریجانی که به انحای گوناگون در مواجه با جنبش سبز و وقایع پس از انتخابات از زبان ولایت‌مداران آخرالزمان‌گرا و به خصوص فرماندهان بسیج و سپاه و برخی مداحان بسیجی نزدیک به نظام (مثلا حاج منصور ارضی)1 تکرار می‌شود، حکایت‌گر از نوعی فلسفه تاریخ مذهبی است که از اوایل انقلاب و از زمانی که برخی از مردمان ادعا به دیده‌شدن چهره‌ی آیت‌الله خمینی در ماه توسط مومنین کردند و یا سانحه‌ی هلی‌کوپترهای کماندویی آمریکا در زمان اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام به امداد غیبی ویژه‌ی خداوند و امام زمان نسبت داده شد، در اندیشه‌ی برخی حاکمان جمهوری اسلامی شکل گرفت. این فلسفه‌ی تاریخ دینی بر پیش‌فرض‌های زیر بنا شده است:

یک) حکومت اسلامی زمان حضرت علی به‌ترین و عادلانه‌ترین حکومت تاریخ است. (پیش‌فرضی که البته نه‌تنها حاکمان بل‌که بسیاری شیعیان غیرحکومتی هم کمابیش آن را قبول دارند.)

دو) حکومت اسلامی پیامبر و حضرت علی کم‌وبیش قابل بازساخت و بازتولید در طول تاریخ است. یعنی می‌توان حکومت‌هایی دست‌کم تا حد زیادی شبیه آن حضرات پس از ایشان توسط شیعیان تولید کرد.

سه) با ظهور انقلاب اسلامی تاریخ صدر اسلام تکرار شده است. این انقلاب که متصل به ظهور امام زمان خواهد بود، با تکیه بر عنایات الهی پیروز شد و خداوند مقرر داشته است که وقایع صدر اسلام و پیروزی‌های صدر اسلام در این انقلاب دوباره «حلول» یابد.

امام خمینی پس از سال‌ها رنج و تبعید و محنت و مبارزه با طاغوت و غرب و امپریالیسم (شیاطین زمان) جمهوری اسلامی را بنیان‌گذاری کردند، همان‌طور که پیامبر اسلام حکومت اسلامی را در مدینه پس از سال‌ها تحمل رنج و مصایب و مبارزه با کفار و شیاطین آن زمان تشکیل دادند. پیامبر علی را به حکومت نصب کرد و امام خمینی هم حکومت را به علی زمان، آیت‌الله سید علی خامنه‌ای واگذار کردند. (نقل هاشمی رفسنجانی که باعث انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری پس از امام خمینی شد را به یاد آورید. البته در آن نقل قول هاشمی از آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان علی زمان یاد نکردند ولی بعد از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای ولایت‌مداران از ایشان به‌عنوان علی زمان یاد کردند.)2

چهار) هم‌چنان که علی به انتصاب پیامبر و نه با رای کسی جانشین برحق پیامبر اسلام شد، علی زمان (آیت‌الله خامنه‌ای) هم با اشاره آیت‌الله خمینی و نظر ایشان صاحب مقام ولایت شد. اصولا ولایت اکتشافی و نه انتخابی است. (نظر آیت‌الله مصباح یزدی) همان‌طور که ولایت امیرالمومنین حق ذاتی و اعطاشده‌ی ایشان از طرف خداوند بود، ولایت ولی فقیه زمان آیت‌الله خامنه‌ای هم از طرف خداوند و نه مردم به ایشان اعطا شده است و خبرگان تنها وظیفه‌ی کشف ولایت ایشان را داشتند و لاغیر. همان‌طور که نظارت بر ولایت علی ابن ابی‌طالب بی‌معنی است، نظارت بر ولایت ولی امر و رهبری زمان هم معنا ندارد.

حکومت پیامبر و علی (ع) بر اساس رای و نظر مردم نبود بل‌که مبتنی بر حق الهی پیامبر و امیرالمومنین بر ولایت و حکومت بر مسلمین بود. شاهد این امر هم آن‌که حکومت حتی زمانی که علی (ع) خانه‌نشین بود، فارغ از این‌که مردم عربستان و عراق و ایران و مصر و سایر بلاد تازه‌مسلمان‌شده‌ آن زمان حکومت علی را می‌خواستند یا نه، حق مسلم امیرالمومنین بود. مشروعیت یک حکومت دینی از خداوند است نه مردم. امیرالمومنین را خدا حاکم کرد و مردم صرفا وسیله و ابزار اعمال این حاکمیت الهی بودند. اساس مشروعیت ولایت فقیه هم آسمانی و دینی است نه زمینی و مردمی.

پنج) کسانی که در برابر نظرات ولایت فقیه زمان در حمایت از احمدی‌نژاد و قبول صحت کامل انتخابات ۲۲ خرداد ایستادند، مانند دشمنان علی اعم از خوارج، طلحه و زبیر، عایشه، معاویه و غیره هستند و بر امام عادل خروج کرده‌اند.

این‌که بعضی از مقابله‌کنندگان با نظر ولایت مانند اصلاح‌طلبان یا موسوی و کروبی روابط نزدیکی با ولی فقیه پیشین و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی یعنی امام خمینی داشته‌اند، توجیه حقانیت آن‌ها در زمان کنونی نیست چراکه طلحه و زبیر و عایشه هم در زمان پیامبر از اصحاب و نزدیکان و مقربان ایشان بودند، ولی پس از وفات ایشان سرشت خبیث حقیقی و باطنی خود را نشان دادند و بر حکومت امام عادل و جانشین بر حق پیامبر شوریدند و به‌اصطلاح دیگر «بر امام عادل خروج کردند.»

شش) اگر بخواهیم سخنان فوق را خلاصه کنیم در این فلسفه‌ی تاریخ دینی به این دیکشنری در مورد تاریخ معاصر می‌رسیم که در آن پیامبر دوران معاصر به‌نحوی امام خمینی است (یعنی بسیاری خصلات پیامبرگونه در ایشان حلول یافت)، علی ابن ابی‌طالب معاصر آیت‌الله سید علی خامنه‌ای است، جناح اصول‌گرا و احمدی‌نژاد و از همه مهم‌تر سپاه و بسیج و اطلاعات سپاه اصحاب وفادار علی ابن ابی‌طالب و مالک اشترهای زمان هستند که چشم فتنه، یعنی خروج دشمنان اسلام بر علی را کور می‌کنند.

معاویه و خوارج و طلحه و زبیر و عایشه‌ی زمان هم به وضوح موسوی و خاتمی و کروبی و تمام اصلاح‌طلبان و نافرمانان در برابر امر ولایت فقیه و بقیه‌ی اپوزیسیون هستند. نظام حق مطلق است، چون علی حق مطلق بود و جنبش سبز مصداق فتنه بر ضد امام معصوم و باطل مطلق. مخالفان علی که علیه حاکم عادل «خروج کردند» محارب هستند. منطق تجاوزهای کهریزک چنین منطقی است.

سووال تاریخی مهمی که در این مقاله در پی پاسخ به آن نیستیم آن‌ست که چنین بازسازی از وقایع صدر اسلام چگونه به ایده‌یولوژی حکومت اسلامی بدل شد؟ پاسخ به این پرسش پژوهشی مستقل می‌طلبد اما می‌توان بسیار مختصر گفت شریعتی با تاکید خود بر نقش تاریخ در نظریه‌ی سیاسی شیعه و تلاش برای بازسازی علی و ابوذر و معاویه در زمان کنونی در زمینه‌سازی برای چنین تفکر نادرستی بی‌تاثیر نبوده است. ولی حاشا که شریعتی مسبب جرایمی بوده باشد که امروز پس از انتخابات در ایران رخ می‌دهد.

تفسیر شریعتی از تاریخ صدر اسلام با این تفسیر از صدر اسلام بسیار متفاوت است و این تفسیر شاید بیش‌تر به تشیع صفوی مورد نقد او نزدیک است. ولی تاکید بسیار شریعتی در بازسازی وقایع معاصر بر اساس تاریخ زمان پیامبر و علی می‌تواند بدون این‌که اصلا شریعتی قصدش را داشته باشد، زمینه‌ساز و بسترساز ذهنی پذیرش چنین فلسفه تاریخی بوده باشد. به‌خصوص آن‌که رهبر کنونی انقلاب از نزدیکان دکتر شریعتی در قبل از انقلاب بوده‌اند.

نقد فلسفه تاریخ دینی حاکم

می‌توان نشان داد بسیاری از پیش‌فرض‌های فلسفه‌ی تاریخ شیعه‌گرایانه‌ی فوق هم بر اساس عقل سلیم دینی و هم از لحاظ فلسفی غلطند. چه دلایلی می‌توانند بازسازی‌ِ تاریخ شیعه‌ی صدر اسلام در زمان حاضر را اثبات کنند؟

اول آن‌که چنین فلسفه تاریخی برخلاف نام شیعه‌ی آن کاملا اشعری‌مسلک است چون نظام و ولایت را حق مطلق می‌داند و هیچ معیار عقلی برای خیر و شر فارغ از عمل‌کرد ولایت‌مداران و ولی فقیه ارایه نمی‌دهد.

دیگر آن‌که یکی از دلایلی که قائلان به این نگاه تاریخی برای ادعای خود ارایه می‌کنند استناد به برخی روایات مربوط به علایم ظهور (روایات سید خراسانی و روایت مردی که قبل از ظهور مهدی از قم بر پا می‌خیزد و حکومت تشکیل می‌دهد) است که اصلا از نظر حدیث‌شناسی قابل اعتماد نیستند و احتمالا بیش از هر چیز ناظر به مبارزه‌ی شیعیان با امویان و عباسیان در دوران خلافت اموی و خلافت عباسی هستند تا زمان حاضر.

سوم آن‌که بعضی قائلان به این فلسفه‌ی تاریخ با استناد به برخی غیب‌بینی‌ها و رویاها (به اعتقاد قائلان‌شان صادقه) و به حلول تاریخی صدر اسلام در انقلاب اسلامی معتقدند. فقط احمدی‌نژاد نیست که معتقد به هاله‌ی نور است. باید گفت این تفسیر از تاریخ در بستر یک برداشت نادرست از عرفان شکل گرفته است که محدودیت‌های آگاهی‌بخشی عرفانی را نادیده می‌گیرد و به‌نادرستی حقیقت ارتباط میان انقلاب اسلامی و وقایع صدر اسلام را الهام‌شده به پاره‌ای از مردان الهی می‌داند.

بر پایه‌ی این الهامات این نظام قطعا موید به الطاف خفیه‌ی خداوند و مورد عنایات ویژه‌ی امام زمان است. جالب آن‌که اکثر کسانی که در میان روحانیون چنین الهاماتی را صحیح می‌دانند، مثل جناب مصباح یزدی یا مرحوم آیت‌الله مشکینی، خود از صاحبان منصب در نظام‌اند و هیچ معیار عقلی و آبجکتیوی در داوری‌پذیری و درستی الهامات‌شان ارایه نمی‌دهند.

چهارمین مشکل بزرگ این فلسفه تاریخ آن‌ست که این روایت از تاریخ با روایت گروه بزرگ دیگری از مسلمانان جهان از وقایع صدر اسلام، یعنی اهل سنت، به‌جد منافات و تناقض دارد و فقط نوعی نگاه به تاریخ که انحصار حقیقت را در نزد شیعه می‌داند می‌تواند با آن هم‌دلی کند. اهل سنت اکثریت مسلمین جهان را تشکیل می‌دهند و چنین ادعایی در مورد نگاه آن‌ها به تاریخ قطعا بدون چالش نیست.

پنجم آن‌که چنین قرائتی از تاریخ صدر اسلام بسیار ساده‌سازی‌شده و غیرعلمی است و با اصول علم مدرن تاریخ منافات و تنافر دارد. بی‌جهت نیست که قائلان به این بازسازی تاریخی از علوم انسانی «غربی» هراس دارند. کافی است با چند تاریخ‌دان موجه صحبت کنیم و ببینیم چنین تفاسیری از تاریخ چه جای‌گاهی در «علم تاریخ» عقل‌گرا در روزگار مدرن دارند.


پاورقی‌ها:

۱. رجوع کنید به این‌جا

۲. رجوع کنید به مقاله‌ی جالب اکبر گنجی در این‌زمینه با عنوان «برساختن رهبری در تعارض با وصیت‌نامه‌ی خمینی»

Share/Save/Bookmark

قسمت اول
قسمت دوم
قسمت چهارم

نظرهای خوانندگان

آقای بادامچی،
شما خیلی تمیز پیشفرضهای ذهنی اصحاب ولایت را تقریر کرده‌اید. فکر می‌کنم استفاده از مفهوم «فلسفه تاریخ» برای این موهومات غیر نظاممند و نیاندشیده خیلی زیاد باشد. من می‌خواهم به یک پارادکس بزرگ این موهومات اشاره کنم که در مقاله شما از قلم افتاده است:
اگر این مفروضات و مشابه‌سازی‌ها درست باشد، پس باید ولی فقیه و مذاب‌هایش بپذیرند که در نهایت قدرت به دست معاویه‌ها و یزید‌ها خواهد افتاد و تلاش آنان، دست کم برای حفظ قدرت، فایده‌ای نخواهد داشت و تا هزار و چندصد سال آینده هم شانسی برای کسب مجدد قدرت نخواهند داشت. راه گریز اجتناب از چنین برداشت منطقی در این چارچوب ذهنی، شل‌کردن شبیه‌سازی‌ها و قائل شدن به قدرت تغییر مسیر حوادث است. ولی اینکار تمام به اصطلاح «فلسفه تاریخ» ولایت‌مداران را نفی می‌کند و این تناقض ذاتی موهومات آنان است.

-- شهرام ، Dec 4, 2009

...یعنی برادران مسلمان متقعد هستند که رسول الله در انتخاب دوستانش (طله و زبیر) اشتباه کرده بود؟! ویا رسول الله در انتخاب آخرین همسرشان هم دچار اشتباه شده بودند؟! ویا علی در انتخاب حکمیت و تن دادن به خلافت معاویه خبط کردند؟! (زبانم لال) پس تکلیف «معصومیت» این مقدسین چه میشود؟ خداوندا مسلمانان را به راه راست هدایت بفرما

-- Homayoun ، Dec 5, 2009

امیرالمؤمنین علی با شمشیر کشیدن بر روی خوارج نهروان که یاران ناراضی‌شدۀ خودش بودند همۀ پیکارگران کوفه را از خودش ناراضی کرد چنانکه وقتی از کشتار نهروان برگشت و در نخیله اردو زد تا پیکارگران به‌او بپیوندند و به‌شام لشکر بکشد، به‌گفتۀ خودش که در یکی از خطبه‌هایش آمده است، از آن هفتاد هزار پیکارگری که در کوفه بودند فقط ده نفر به‌او پیوستند، و بقیه عذر آوردند که شمشیرها کند شده، نیزه‌ها شکسته، اسپان خسته شده‌اند، و باید لشکرکشی را به‌هنگام دیگری موکول کنی. و یکبار دیگر که به نخیله رفت و فرمان داد که همه روز دیگر در نخیله حضور یابند تا او به شام لشکر بکشد، این بار نیز حدود صد و سی مرد در آنجا حضور یافتند.
اگر قرار است که تاریخ جمهوری اسلامی را با تاریخ آن روزگار مقایسه کنیم، می‌بایست که حضرت رهبر مسلمین جهان سید علی خامنه‌یی را پس از رخداد کهریزک با وضعیتی شبیه وضعیت امیرالمؤمنین پس از نهروان مقایسه کرد. علی امروز نیز تنها شده است، ولی چونکه در ایران روستائیانی که مشتاق پول و قدرت نمایی هستند او هنوز به بخشی از این نیروی موسوم به بسیجی متکی است که منتظر یک ضربت روحی است تا از گرد او پراکنده شود و او تنهای تنها بماند

-- ذوالفقارعلی ، Dec 5, 2009

جناب موسیو بادامچی
از تحلیل شما لذت وافر بردم. من هم فکر می کنم برای کاهش تنش موجود با دنیای جدید باید به سمت تفکر معتزله سیر کنیم. حکومت ایران باید برای ادعاهای خود دلیل ارائه کند وگرنه هر کس می تواند ادعا کند برگزیده خداست.

-- علی ، Dec 6, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)