تاریخ انتشار: ۹ آذر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
بخش نخست از «پاراگراف‌ها»

کوئیر چیست؟

كتی آكر
ترجمه‌ی پيمان غلامی

مقدمه‌ی مترجم: بدن، بدن‌سازی، جنسیت، دوآلیسم، نهادهای سرکوب‌گر، کنترلی و انضباطی در قلمروی بدن موضوعاتی هستند که عمومن کتی آکر به آن‌ها می‌پردازد. نویسنده‌ای که هنوز آن‌چنان که باید روی‌اش کار نشده است. گرچه، بر روی سایر نویسندگان و نظریه‌پردازان مرتبط با ماتریالیسم جنسیت مانند مونیک ویتیگ و جودیت باتلر نیز به‌صورت گسترده و قابل بحث کاری صورت نگرفته؛

و آن‌چه تاکنون از این طیف نویسندگان به فضای اندیشگانی کشور تزریق گشته است، تا آن‌جا که ذهنیت‌ام یاری می‌دهد، شامل ترجمه‌ی یک کتاب [آشفتگی جنسیتی از باتلر]، دو مقاله [ویتیگ (کسی زن به دنیا نمی‌آید)، آکر (زبان بدن)] و چهار مصاحبه [باتلر، آکر] در فضای اینترنت می‌باشد.

در تنها مقاله‌ای که پیش‌تر از آکر خواندیم بحث منحصر به مفهوم بدن بود و نگاه ماتریالیستی آکر را نسبت به مفهوم جنسیت به‌قصد براندازی نظام دوگانه‌انگار کنونی کم‌تر مشاهده کردیم. این مقاله مجموعه‌ای‌ست از نوشته‌های کوتاهِ درگیر با مقوله جنسیتِ او. ضمنن تمامی توضیحات در پانوشت‌ها و عبارت‌های درون کروشه افزوده‌ی مترجم است.


کتی آکر

به‌عنوان یک کودک که رشد کردم، طبقه‌ام، مذهب‌ام یا غیره را پس فرستادم، خب از من انتظار رفته بود تا ازدواج کنم، یا، وقتی والدین‌ام دریافتند که خیال چنین کاری را ندارم، از من انتظار می‌رفت که یک دکتر یا حقوق‌دان یا دانشمند بشوم، و این تمام چیزی بود که [به من] اجازه داده شده بود. خیال نداشتم که هیچ‌کدام از این نقشها را بپذیرم. بنابراین یک جور حباب پیدا کردم؛ «بوهمیا»1.

در آن زمان، چیزی بود که به آن «بوهمیا» می‌گفتند و بسیار عقلانی بود. من در «بوهمیا» زندگی می‌کردم. می‌دانید، انسان سازش‌های مختلفی را سبب می‌شود یا تا اندازه‌ای، انسان نقاب‌های مختلفی را به‌ کار می‌برد، نقاب‌های هم‌سان یا هویت‌هایی برای نجات‌یافتگی. بنابراین، وقتی در دورانِ نوجوانی‌ام بودم، با یکی از شکل‌های بوهمیا ول می‌گشتم، دنیای شاعری؛ آن‌جا بیش‌تر پسرها بودند، زنان اندکی، اما بسیار اندک؛

می‌توانستید آن زن‌ها را به خاطر حفظ وضعیت‌شان در آن دنیا در لبه‌های هیستری ببینید. وضعیت من، به‌عنوان یک نوجوان، این بود که به آقای گنده گوش بدهم و خفه شوم. و من انجام‌اش دادم. این تنها راهی بود که من توانستم انجام‌اش بدهم. فکر می‌کردم یقیقن باید کمی قدرت می‌داشتی تا می‌شد کار دیگری انجام داد. باید برای برداشتن موانع زن‌های دیگری را داشته باشی. ما نمی‌توانیم این کارها را به‌تنهایی انجام دهیم.

فکر می‌کنم که اکنون، من این را میان شاگردان‌ام می‌بینم، یک تکانی در پیش‌رفت به وجود آمده است، یک جا‌به‌جایی از این دنیای دوگانگی، دقیقن، از این دنیای معین گشته توسط دو دسته از جنسیت‌ها: هیچ‌چیزی اکنون نباید به نرینه یا مادینه کد گردد. این تنها آغاز است: حتی اگر آن کدها، [یعنی] نرینه یا مادینه، بتوانند [با ما] وَر بروند.

▪ ▪ ▪

تاریخ پیش می‌رود، اگر چه، جدا از آن‌چه ما درست یا غلط بدانیم، پیش می‌رود. من امیدوارم که [تاریخ] به سوی براندازی سیستم دوسویه‌ی جنسیت پیش برود. چراکه این مردان نیستند که تباه شده‌اند، هر چند [تباه] شده‌اند؛ این سرتاسر سیستم است. سرتاسرِ سیستمِ تفکرِ دوگانه‌انگار. من فکر نمی‌کنم که هیچ‌کدام از ما مخالف باشد که ما، به‌عنوان زنان، تباه شده‌ایم.

▪ ▪ ▪

من هیچ‌گاه به هویت به‌عنوان چیزی بیش از امر اجرایی2 نظر نداشته‌ام. هرچند، همواره زمینه‌ها وجود دارند. مثلن، یکی از دوستان نزدیک من، Jeffrey Weinstein ، این داستان را به من گفت.

چندین سال قبل، وقتی من امیدوار به متفاوت‌بودن چیزها بودم، او [که یک مرد بود] با دوست‌پسرش در یک هتل شیک [به رابطه‌اش] ادامه می‌داد. آن‌ها اجازه نداشتند تا علاقمندی‌شان به یک‌دیگر را آشکارا ابراز کنند؛ آن‌ها حتی نمی‌توانستند در اتاق یکسانی بمانند. برای مبارزه بر ضد این هموفوبیا، آن‌ها باید از واژه‌ی گی استفاده می‌کردند، آن‌ها باید خودشان را به‌عنوان گی اعلان می‌کردند.

▪ ▪ ▪

من عاشق چیزهای کاتولیکم، اما هیچ رابطه‌ی ژنتیکی‌ای با کاتولیکالیسم ندارم. اسم واقعی من کتی نیست. مادرم فکر نمی‌کرد بتواند قانونن من را کتی بنامد، بنابراین این اسم را که [از آن] متنفر بود بر من گذاشت. من هیچ‌گاه با اسم قانونی‌ام خطاب نشدم. فقط وقتی خیلی مست باشم حتمن به آن اسم اشاره می‌کنم.

▪ ▪ ▪

همواره تذکر داده‌ام چگونه ملت3 از واژه‌ی کوئیر استفاده می‌کند: آن‌ها از این [واژه] استفاده می‌کنند تا [معنی] گی را برسانند. آن‌ها هیچ تفاوتی میان این دو قائل نیستند؛ آن‌ها نشان نمی‌دهند که سیاست‌های کوئیر، سیاست‌های هویت نیست. من کوئیر را به‌عنوان دخالت یک وضعیت سیاسی می‌گیرم که نه راست است و نه چپ، اما در مقابل «هنجار» می‌ایستد.

در این کشور، «هنجار»، خواه بر مبنای اکثریت یا غیرش، به‌عنوان جناح راست واقع می‌شود. یعنی، شما می‌توانید گی و طرف‌دار گینگریچ4 باشید: این هیچ تناقضی نیست. من نمی‌توانم بفهمم چگونه شما کوئیر و طرف‌دار گینگریچ هستید. تا اندازه‌ای، کوئیر جایی‌ست میان ضدفرهنگ5 و گی.

این نشان‌گر تمایلات جنسی غیر از دگرجنسگرای استریت6 می‌باشد. یعنی، شما می‌توانید دگرجنسگرای سادومازوخیست7 باشید و کوئیر [هم] باشید. اما من مطمئن نیستم که کسی موافق باشد کوئیر چه معنایی می‌دهد، و هم‌چنین ما ارتباط‌ش با [مفهوم] طبقه را هنوز بررسی نکرده‌ایم.

▪ ▪ ▪

من مجبور نیستم که برای استفاده از یک متن جور مشخصی فکر کنم. معمولن وقتی از یک متن استفاده می‌کنم نمی‌دانم که قصد چه منظوری را دارد. در هر حال، من همواره پرسش‌گرم و «معنا» همواره وابسته به زمینه است.

وقتی می‌نویسم امپراتوری بی‌احساس، می‌دانم اثر فرانتس فانون8 است، اما فکر نمی‌کنم [که] «این [this]» به‌معنای «این [this]» در این زمینه خواهد بود؛ من بیش‌تر مشتاق بودم کدام قسمت‌های گفت‌وگوهای فانون جواب خواهد داد. من به دنبال هر نوع فرم روایت سوای آرایش سفید اودیپی می‌گشتم.

از وقتی ساختاربندی روایی همواره حالتی از تفکر بوده است، من به دنبال راهی غیر از تفکر سفید اودیپی می‌گشتم، [راهی] غیر از ساختاربندی دکارتی. هم‌چنین، وقتی از متن‌های فانون استفاده می‌کنم، به دوستان خودم فکر می‌کنم، [به] الجزایری‌های مقیم پاریس، درباره‌ی رشد نژادپرستی پاریسی‌های فرانسوی؛ و من، به‌خاطر لغزش‌هایی که همواره ذهن‌ام می‌کند، به پورتوریکویی‌ها در شهر نیویورک فکر می‌کنم.

▪ ▪ ▪

فکر نمی‌کنم که «این [this]» معادل با «آن [that]» باشد؛ من در چنان حالتی، با چنان طریقه‌ی تفکری، فکر نمی‌کنم. آن‌گونه تفکر، [یعنی] «این [this]» معادل یا به‌معنای «آن [that]» می‌باشد، تفکرِ هویتی‌ست، تفکری درگیرِ معنا هم‌چون محصورشدگی.

بگذارید جور دیگری به این مساله نگاه کنیم: من در هر حالتی که محض است کار نمی‌کنم. هم‌چنین، به‌عنوانِ یک نویسنده، شما ایستایشی را می‌گیرید که فرد می‌خواهد فقط درباره‌ی خودش صحبت کند، هر آن‌چه که آن «خود» هست – و اگر بتوانید آن را بیابید، نسبتن خوب انجام داده‌اید – یا شما در تمرین‌هایی درگیر می‌شوید که غیرمحض هستند، و اگر شما بخواهید در تمرین‌هایی که غیرمحض هستند درگیر شوید، اندکی هم‌چون سارتر، روشن ساخته‌اید که آن‌ها غیرمحض هستند.

آن‌چه من انجام می‌دهم به‌وضوح بسیار غیرمحض است. من سایر متن‌ها را باز-وضع9 نمی‌نمایم، من صراحتن مقتضی هستم: من به‌صورتی صریح و بی‌پرده از این تجربه‌های دیگر که «مالِ من» نیستند استفاده می‌کنم. آن‌ها فقط مالِ من هستند چراکه آن‌ها را خوانده‌ام. یا شنیده‌ام، و مانند آن. این بخشی از آن چیزی‌ست که بایستی انسان باشد: دریافتنِ این‌که فرد نمی‌تواند از چشم‌اندازِ اخلاقیاتِ مطلق مشاهده کند، حتی [اگر] اخلاقیاتی ادبیاتی باشد.

▪ ▪ ▪

عنوانِ امپراطوریِ امر بی‌معنا، تا آن‌جا که من می‌دانم، زیرا من تمامن از روی قصدیت کار نمی‌کنم، از عنوان مجموعه‌ی فیلم‌هایِ کشتارگون/دهشت‌بار، و از فیلم‌های اوشیما10 ، می‌آید که در ICA در لندنِ انگلستان نشان داده شده بود.

در آنِ واحد، گروهی به نام Mekons آهنگی به نامِ «امپراطوریِ امر بی‌معنا» اجرا کرد. نمی‌دانم آیا کتاب من در ابتدا در آمد یا آهنگ آن‌ها. اکنون ما دوست هستیم، Mekons و من؛ هیچ‌کدام از ما نمی‌توانیم نتیجه بگیریم چه‌کسی در ابتدا عنوان را ابداع کرد.


پاورقی‌ها:

۱. Bohemia - بوهمیا هم نام منطقه‌ای در غرب کشور چک است و هم برای معرفی مردمانی که زندگی نامتعارف و یا هنرمندانه‌ای داشته باشند چنین کلمه‌ای به‌کار می‌رود. بوهمیا لفظی‌ست که مردم عادی به مردم «از جنس دیگر / متفاوت» می‌دهند.

۲. Performative

۳. The Nation - «ملت» نام مجله‌ای آمریکایی، ویژه‌ی سیاست، و با گرایشات لیبرال می‌باشد

۴. pro-Gingrich – طرف‌دار گینگریچ؛ نیوت گینگریچ (Newt Gingrich) سخن‌گوی حزب جمهوری‌خواه در مجلس نمایندگان آمریکا بود

۵. counterculture - فرهنگ و سبکی از زندگی که در مخالفت با هنجارهای معمول یک جامعه باشد. مانند جریان ضدفرهنگ دهه‌ی شصت و هفتاد در آمریکا که به مخالفت با فرهنگ آشپزخانه‌ای و مصرفی مردم و نیز سیاست‌های جنگ‌افروزانه و ضدانسانی دولت می‌پرداخت. از جمله موضوعات مورد بحث در این جریان می‌توان به جنگ‌افروزی آمریکا در ویتنام، حقوق اقلیت‌ها هم‌چون سیاهان، حاشیه‌نشینان، دگرباشان جنسی، هیپی‌ها، اهالی هنر و ادبیات، سرخ‌پوست‌های بومی آمریکا و غیره اشاره کرد. کمونیست‌ها و آنارشیست‌ها از جمله طیف‌های فعال این جنبش اقلیتی مردمی بودند که هسته‌ی مرکزی تصمیم‌گیری این جریان از این طیف‌ها متاثر بود.

۶. straight heterosexual - دگرجنسگرای استریت (یا مستقیم / بی‌پرده / صریح)؛ واژه‌ی استریت را در بسیاری از متون واژه‌شناسی دگرباشان معادل با دگرجنسگرا گرفته‌اند که ترجمه عبارت اصلی به‌شکل مضحکی می‌شود: دگرجنسگرای دگرجنسگرا. اما این واژه اولین‌بار در سال 1941 توسط یک نویسنده گی به نام GW Henry در کتابی که به توصیف گفتگوهای‌اش با دیگر مردهای گی می‌پرداخت استفاده شد و بیش‌تر به‌صورت عبارت «استریت‌شدن» کاربرد یافته است. به‌ترین معادل برای این عبارت، واژه‌ی «ex-gay» (گی سابق) می‌باشد که دلالت بر فردی می‌کند که به‌دلیل فشار سیاسی اجتماعی فرهنگی (از طریق فشارهای ناشی از نهادهای موجود در ساختار قدرت، خانواده یا اجتماع) مجبور می‌شود تمایل جنسی‌اش را از همجنسگرا به دگرجنسگرا تغییر دهد. چنان‌که، در اواسط قرن بیستم، عبارت ex-gay یا استریت به‌عنوان واژه‌ای برای تخریب این افراد توسط گی‌ها استفاده می‌شد.

۷. S/M heterosexual – گونه‌ای گرایش یا رفتار جنسیت موسوم به دگرجنسگرای سادومازوخیست.

۸. Frantz Omar Fanon – روان‌کاو و جامعه‌شناس (1925-1961)

۹. re-enact

۱۰. Oshima

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

همیشه نیاز نیست تا کلیشه ها مذهبی باشند.این متن به انداره یک نوشته حکومتی پر از کلیشه بود:«بدن، بدن‌سازی، جنسیت، دوآلیسم، نهادهای سرکوب‌گر، کنترلی و انضباطی در قلمروی بدن »
وقتی این روزها هر نوشته روشنفکرانه ای را می خوانی با این کلمات مواجه می شوی معنایش این است که روشنفکری«حداقل از جنس فمینیستی اش» هم به اندازه دشمنان حکومتی اش کلیشه ای است

-- بدون نام ، Nov 30, 2009

بهتر نیست متون ترجمه شده را یک بار هم خودتان بخوانید؟؟؟‌یا شاید فکر می کنید همه چیز را می توان خیلی عادی به خورد مردم داد؟؟‌آخر این چه متنی ست؟؟

-- N ، Nov 30, 2009

تبا تشکر، رجمه متن چندان روان نبود.

-- بدون نام ، Nov 30, 2009

کاش متن را ویرایش کنید. تعداد زیادی ضمیر شخصی زائد (شما، من، آنها) و تعداد زیادی این (ترجمۀ it) در متن هست که باید حذف شوند تا متن روان و قابل فهم تر بشود.

-- سارا ، Dec 1, 2009

کاش متن را ویرایش کنید. تعداد زیادی ضمیر شخصی زائد (شما، من، آنها) و تعداد زیادی این (ترجمۀ it) در متن هست که باید حذف شوند تا متن روان و قابل فهم تر بشود.

-- سارا ، Dec 1, 2009

ترجمه مشکلی ندارد متن پساساختاری است مرکزی ندارد و با خواننده بازی می کند و سراسر استعار، مجاز و کنایه است هرچه هست درون متن است و بس. به دنبال اندام و ساختار بیهوده نباید گشت.
انتخاب مترجم در ترجمه این متن ستودنی است و شهامت ترجمه نیز چیز دیگری است که آن هم جای تشکر داردمباحثی اینچنین باید مطرح شود چه خوش آید چه...

-- مهدی ایرانپور ، Dec 1, 2009

هم صدا با N: این چه متنی ست؟

-- بدون نام ، Dec 2, 2009

گرچه تلاشهای مترجم و دیگر دوستان ستودنی است، اما به نظرم متن نوعی ترجمه کلمه به کلمه از متن احتمالا انگلیسیش است.

-- eX ، Dec 2, 2009

a good editor puts her/himself in the shoes of the readers and makes the text worth the readers' time! such an editor would not work for the anti- democratic institutions like radio zamaneh.

-- بدون نام ، Dec 3, 2009

این تفکری عقب مونده س که بخاییم متنی رادیکال رو توی فضای الکترونیک وابسته به جریانات رادیکال هم چاپ کنیم....اصل ماجرا در دسترس قرار گرفتن چنین متنی برای همه علاقه مندانشه.

-- pantea ghazariani ، Dec 4, 2009

با پانته آ موافق هستم. مهم در دسترس قرار گرفتن چنین متن های مهمی در اختیار علاقمند مباحث فمنیستی هست. از عنوان متن که پاراگراف ها میباشد معلوم هست که با چند پاراگراف طرف هستیم و پاراگرافهای یک تا چهار خوب ترجمه شده اند. مترجم ها به سمت چنین متن های رادیکالی کمتر رفته اند و این متن ها خیلی کم ترجمه شده اند. ممنون

-- شهرام ، Dec 5, 2009

روشنگر بود. متشکرم

-- مونا اختیاری ، Dec 5, 2009

من نمی‌توانم بفهمم چگونه شما کوئیر و طرف‌دار رادیو زمانه هستید... ترجمه بدی بود

-- بینام ، Dec 5, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)