تاریخ انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
خطاهای روزمره - ٩

من فرق می‌کنم

مریم اقدمی

Download it Here!

«سرانه کتابخوانی در ایران دو دقیقه است، اما ایران یکی از فرهنگ‌ساز ترین کشورهای جهان است.»

چنین ادعایی به تنهایی حاوی اشتباه نیست. اما اگر نگاهی به فرض‌های ضمنی آن بیندازیم می‌توانیم اشتباهی را که در آن وجود دارد تشخیص دهیم. در واقع با اضافه کردن چند گزاره به عنوان مقدمه می‌توان آن را به شکل ادعاهایی که به‌طور روزمره می‌شنویم بازسازی کرد. ادعاهایی که مدام از استثنایی و متمایز بودن ما ایرانی‌ها و فرهنگ و کشورمان می‌شنویم، در خیلی از موارد هم خودمان چنین ادعاهایی داریم.

فرض کنیم این قاعده کلی درست باشد که «هر کشوری سرانه کتابخوانی‌اش بالا باشد فرهنگ‌ساز است.» در کنارش باید فرض کنیم چنین شاخصی تنها عامل فرهنگ‌ساز دانستن یک کشور است.

واضح است که این فرض‌ها نادرست هستند اما به نظر می‌رسد در ادعاهایی شبیه مثالی که بررسی می‌کنیم، چنین فرض‌های اشتباهی به عنوان فرض‌های جانبی وجود دارند. در این‌صورت با در نظر گرفتن این فرض‌ها ادعاهایی شبیه اینکه «ایران از فرهنگ‌سازترین کشورهای جهان است» مثلا به این دلیل که تمدنی چند هزارساله دارد، ادعاهای نادرستی هستند.

در واقع چنین استدلال‌هایی سعی دارند موردی را استثنایی جلوه دهند، اما دلایل خوبی برای این ادعا ارائه نمی‌کنند. ادعای این مثال این است که «درست است ما مردم کتابخوانی نداریم، اما این اصلا مهم نیست، زیرا ما با بقیه فرق داریم.» کسانی که ادعاهایی شبیه این دارند، در استدلال‌شان مرتکب مغالطه «ادعای خاص بودن» (Special Pleading) شده‌اند.


«ادعای خاص بودن» مغالطه‌ای است که در آن استدلال کننده ادعا می‌کند آنچه که مورد نظر اوست، نباید شامل یک حکم عام شود، اما دلیل قابل قبولی برای این ادعا ارائه نمی‌کند.

مثلا اگر این گزاره را قبول کنیم که پلیس هنگام انجام وظیفه حق شلیک دارد، پس می‌توان گفت هیچ کس جز پلیس حق شلیک ندارد. حال اگر کسی ادعا کند پسر فرمانده هم حق شلیک دارد و از این حکم مستثنا است صرفا به دلیل اینکه پسر پلیس است، مرتکب اشتباه استدلالی شده‌است.

در واقع می‌توان گفت حتی اگر پلیسی را که بی‌دلیل به کسی شلیک کرده از چنین قاعده‌ای مستثنا کنند و در دادگاه مجرم شناخته نشود، اشتباه بزرگی رخ داده است. به این ترتیب رابطه‌ خویشاوندی هم به طریق اولی دلیل نامربوطی برای استثنا شدن از یک قاعده کلی است.


همه ما وقتی به حکمی قانونی یا اخلاقی اعتراض داریم که آن را نمی‌پسندیم خیلی وسوسه می‌شویم «ادعای خاص بودن» کنیم. یعنی اغلب سعی می‌کنیم ازقاعده‌ای جداگانه و در واقع از یک تبصره‌ استفاده کنیم، برای اینکه که قاعده‌ای در مورد ما استثنا شود در حالیکه همچنان برای دیگر افراد صدق می‌کند.

مثلا ممکن است کسی به شدت مخالف حکم اعدام باشد و تصادفا عزیزترین فرد زندگیش به قتل برسد. در چنین موردی اگر او ادعا کند قاتل باید اعدام شود، چون این پرونده با بقیه پرونده‌ها فرق دارد ادعایش مغلطه‌آمیز است. یعنی اگر بخواهد بدون دلیل قابل قبول یا مربوطی پرونده مورد نظر را از بقیه پرونده‌ها مستثنا کند، دچار اشتباه شده است.

در واقع این رفتار مثال خوبی است از ضرب المثل «مرگ خوب است، اما برای همسایه»، و بر این نکته تاکید دارد که افراد همواره تمایل دارند قانون‌ها و قواعد کلی در مورد آن‌ها اجرا نشود.


البته به طور معمول کسی اینگونه استدلال نمی‌کند که او یا گروهی که عضو آن است باید از قاعده‌ای مستثنا باشند به دلیل اینکه افراد خاصی هستند، زیرا این به شکل آشکاری «ادعای خاص بودن» است. در عوض به ویژگی‌هایی متوسل می‌شوند که آنها را افراد خاص و متمایزی از دیگر افراد جامعه کرده است. با این‌حال اگر آن ویژگی‌ها استثناهای نامربوطی برای قاعده‌ی مورد نظر باشند، چنین استدلال‌هایی مغالطه آمیز هستند.

Share/Save/Bookmark

بخش‌های پیشین:
بخش نخست: چگونه اشتباه می‌کنیم
بخش دوم: قاضی یک‌طرفه
بخش سوم: من سیاهم؛ تو سفید
بخش چهارم: این که مغالطه است
بخش پنجم: تعمیم «فتنه»ساز
بخش ششم: خلافش ثابت نشده
بخش هفتم: ثابت کن این طور نیست
بخش هشتم: استثنا، قاعده نیست

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)