تاریخ انتشار: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
خطاهای روزمره - ۸

استثنا، قاعده نیست

مریم اقدمی

Download it Here!

«در ایران برعکس این‌که خانم‌ها خیلی اعتراض می‌کنند، به لحاظ اجتماعی حقوق‌شان بعضی جاها بیشتر از مردهاست. مثلاً صف جدا دارند.»

در چنین ادعایی فرض کنیم این گزاره کلی درست باشد که «زن‌ها حقوق اجتماعی‌شان بیشتر از مردهاست.» اما می‌توان گفت صف جداگانه در واقع استثنایی برای این قاعده است و نمی‌تواند به عنوان مثالی برای تأیید آن ارائه شود. این جدایی امتیاز محسوب نمی‌شود و به طور متقارن برای مردها هم وجود دارد.

اشتباه چنین استدلالی مغالطه «مورد تصادفی» (Fallacy of Accident) است و وقتی رخ می‌دهد که کسی بخواهد قاعده‌ای را در یک مورد نامربوط به کار ببرد.

برای مثال این گزاره کلی را همه قبول داریم که «زخمی کردن دیگران با چاقو جرم است» و در ضمن می‌دانیم «جراحان با چاقو بدن بیماران را می‌شکافند.» در یک استدلال شتابزده می‌توان از این دو مقدمه نتیجه گرفت که «جراحان مجرم هستند.» اما این نتیجه‌گیری مغلطه‌آمیز است؛ زیرا قاعده تقریبی را برای موردی به کار گرفته است که در واقع استثنای آن قاعده است و یا تصادفا آن قاعده شامل حالش شده است.

تعمیم‌هایی که از لحاظ کلی بودن ضعیف هستند، استثناهای زیادی دارند که در نظر نگرفتن یا آگاه نبودن از آن استثناها، به اشتباه‌های استدلالی منجر می‌شود.

شکل کلی مغالطه «مورد تصادفی» به این صورت است: پرنده‌ها به طور معمول می‌توانند پرواز کنند. پنگوئن یک پرنده است؛ پس پنگوئن می‌تواند پرواز کند. این مغالطه، یکی از ۱۳ مغالطه ارسطو است که منطق‌دانان پس از او به روش‌های مختلفی آن را تفسیر کرده‌اند.

در مثال بالا، تعمیم «پرنده‌ها می‌توانند پرواز کنند» را در نظر بگیرید. این گزاره که «همه پرنده‌ها می‌توانند پرواز کنند» درست نیست؛ زیرا می‌دانیم پرنده‌هایی وجود دارند که پرواز نمی‌کنند. دو گزاره «بعضی پرنده‌ها می‌توانند پرواز کنند» و «پرنده‌های زیادی می‌توانند پرواز کنند» هم بسیار ضعیف هستند.

«اکثر پرنده‌ها می‌توانند پرواز کنند» به منظور این گزاره نزدیک‌تر است؛ اما در این مورد «پرندگان می‌توانند پرواز کنند» یک قاعده تقریبی است و مغالطه «مورد تصادفی» با استدلال بر اساس قاعده‌های تقریبی شکل می‌گیرد. زبان روزمره پر از قاعده‌های تقریبی است که معنای کلی و جهانی در آن‌ها وجود ندارد؛ بلکه معنای تقریبی از آن مورد نظر است.


منطق‌دانان همیشه تمایل داشته‌اند که قاعده‌های تقریبی را به دلیل ابهام و غیرعلمی بودنشان نادیده بگیرند. اما در دو دهه گذشته و به خصوص با مطالعاتی در زمینه هوش مصنوعی که اهمیت چنین قواعد کلی را در استدلال‌های عملی نشان داده است، علاقه‌ زیادی به استدلال به اصطلاح «خطاپذیر» (Fallible) به وجود آمده است که قاعده تقریبی بخشی از آن است.

فرق بین قاعده تقریبی و تعمیم‌های جهانی ان است که اولی دارای استثناست. برای مثال، پرنده‌هایی که پرواز نمی‌کنند، استثناهایی برای قاعده «پرنده‌ها می‌توانند پرواز کنند» هستند. البته ممکن است بخواهیم این قاعده را با این تعمیم جهانی بیان کنیم که «همه پرنده‌هایی که ناتوان از پرواز نیستند، می‌توانند پرواز کنند.» اما حتی این هم درست نیست؛ زیرا پرنده‌هایی نیز که بال‌هایشان شکسته باشد، نمی‌توانند پرواز کنند.

ممکن است هنوز سعی کنیم با فهرستی طولانی از استثناها این کار را ادامه دهیم؛ یعنی با وارد کردن استثناها به جمله مورد نظر آن را به یک تعمیم کلی تبدیل کنیم. با این حال می‌توان سناریوهای زیادی تصور کرد که در آن پرنده‌ای نمی‌تواند پرواز کند: پاهایش در شن گیر کرده است؛ تمام هوای اطراف او ناگهان از میان رفته باشد؛ بیماری ترس از پرواز گرفته باشد و خیلی دلایل دیگر.

در واقع نمی‌توانیم همه استثناهای ممکن را وارد جمله کنیم؛ زیرا بسیار زیاد هستند و گاهی حتی از وجود برخی از آن‌ها ناآگاه هستیم. پس از آن ممکن است بخواهیم سعی کنیم این تنوع موارد را تحت عنوان «نامعمول» بگذاریم و بگوییم: «همه پرندگان معمولی می‌توانند پرواز کنند.» این دقیقاً همان قاعده تقریبی است.

قاعده‌های تقریبی با تعمیم‌های آماری مانند «۹۰ درصد پرندگان می‌توانند پرواز کنند» فرق دارند؛ زیر در آن‌ها نسبت مشخصی بین پرنده‌هایی که پرواز می‌کنند و آن‌هایی که پرواز نمی‌کنند، وجود ندارد. قاعده تقریبی هم‌چنین لزوماً نشان نمی‌دهد که اکثر پرنده‌ها می‌توانند پرواز کنند؛ گرچه اگر معنایی غیر از این برداشت شود، کمی غیرمعمول است.

برای مثال ما می‌توانیم حالتی را تصور کنیم که تعداد پنگوئن‌های قطب جنوب بسیار بیشتر از این بود. آن وقت می‌شد گفت اکثر پرنده‌ها پرواز نمی‌کنند. با این حال تصور ما از معمولی بودن، در مورد پرنده‌های آشنایی صدق می‌کند که هر روز در اطراف‌مان می‌بینیم. بنابراین به وضوح، قاعده تقریبی قابل استفاده در یک زمینه فرهنگی و زمانی خاص هستند.

مغالطه «مورد تصادفی» وقتی شکل می‌گیرد که شخصی تلاش کند یک قاعده تقریبی را در مورد مثالی آشکارا غیرمعمول به کار ببرد. یا وقتی خود قاعده را به نحوی اصلاح کند که انگار به جای یک قاعده خطاپذیر تقریبی، از ابتدا یک تعمیم جهانی و بدون استثنا بوده است. وسوسه تعمیم دادن و صادر کردن احکام کلی و جهان‌شمول، باعث بروز چنین اشتباه‌های استدلالی می‌شود.

Share/Save/Bookmark

بخش‌های پیشین:
بخش نخست: چگونه اشتباه می‌کنیم
بخش دوم: قاضی یک‌طرفه
بخش سوم: من سیاهم؛ تو سفید
بخش چهارم: این که مغالطه است
بخش پنجم: تعمیم «فتنه»ساز
بخش ششم: خلافش ثابت نشده
بخش هفتم: ثابت کن این طور نیست

نظرهای خوانندگان

اجزاء هستی متنوع و متکثر هستند و در عین ارتباط با جهان پیرامون ، فردیت خود را نیز دارد .در عین حال همه چیز با زمان پویاست. سعی در توصیف این همه پیچیدگی ، با زبانی که برای اهداف روزمره شکل گرفته باعث این خطا های شناختی می شود.
با تنوع یافتن نظام های نمادین ابداعی توسط بشر و کاربرد هر نظامی در مورد کاربردش ، ازاین خطا ها هم کاسته خواهد شد . و در آخر اینکه ، انسان به محدودیت های سیستم های سمبولیکی که بکار می گیرد بایستی توجه کند.
از زحمات شما در این راستا ، سپاسگزارم

-- کریم ، May 15, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)