Feb 2007


«زن» و «تازيانه»: لذت متن

سخن آشوری (که می‌پندارد نيچه دشمنی شخصی با «زن» دارد) مرا بی‌اختيار به ياد سخن محمدتقی جعفری انداخت که همين ادعا را درباره‌ی مولوی و برخی سخنانش در «مثنوی معنوی» می‌کرد. سخنان شمس در «مقالات» که ديگر جای خود دارد. آيا اين شباهتها تصادفی است يا مشابهتی در «نگرش» وجود دارد؟ با تمام تفاوتهايی که ممکن است اشخاص با هم داشته باشند؟



اندیشه‌ی انتقادی، برنامه‌ی ۵۹
تورم‌زدگی

تورم داریم تا تورم. تورمهایی هستند که می‌آیند و می‌روند و تأثیر چندانی بر روان ملت به جا نمی‌گذارند. اما نوعی تورم وجود دارد که شاخص آن دوره‌ای است که می‌توانیم آن را دوره‌ی تورمی بنامیم. هر چه در این دوره‌ واقع است، تورمی است. فقط پول نیست که بی‌اعتبار می‌شود، ارزشهای اندیشه و رفتار نیز بی‌اعتبار شوند.



هانا آرنت در خانه هنرمندان

عزت‌الله فولادوند: خطاست كه بپنداريم نوشته‌های آرنت مشتی آثار پراكنده درباره موضوعات مختلف است. دو انديشه‌ی بنيادي مانند رشته‌اي محكم سراسر نوشته‌هاي او را به يكديگر مي‌پيوندند. يكي پرسش درباره‌ی ماهيت سياست و حيات سياسي بر مبناي روش پديدارشناسي، و ديگري اين فكر اساسي كه سياست در بن و بنياد براستی شاخه‌ای از اخلاق است، و سياست جدا از اخلاق شايسته‌ی نام سياست نيست.



اندیشه‌ی انتقادی، برنامه‌ی ۵۸
دوره‌ بادکردنِ همه ارزشها

در زندگی ملتها دوره‌هایی وجود دارند که می‌شود دوره‌های تورمی‌شان نامید. در پهنه اقتصاد قدمت تورم به قدمت سرمایه است. هیچ اقتصادی بدون تورم نیست. منظور از دوره‌ی تورمی اما این تورمهایی نیست که می‌آیند ومی‌روند و بالا و پایین دارند. دوره‌ی تورمی دوره‌ی بادکردن همه ارزشهاست.



شبی با «هانا آرنت» در بخارا

در مراسم «شب هانا آرنت» فیلسوف آلمانی، دكتر عزت‌الله فولادوند كه برای اولین آثار آرنت را به فارسی ترجمه كرد و خشایار دیهیمی سخنرانی خواهند كرد. هانا آرنت ناقد سنت فلسفه غرب بود.



ذیلی بر دعوا بر سر یک مقاله
فروتنانه و روشن ببينيم که کيستيم

داريوش آشوری: آقای معز انصاف دهند که اگر من و عبدی کلانتری از چنین مقاله‌ای چیزی دستگیرمان نمی‌شود، همه‌اش از خنگی و بی‌سوادی و سر-‌به‌-هوایی ما نیست. مقاله اشکال‌های اساسی مفهومی دارد. این را هم که ایشان مقاله‌ی خود را تالی مقاله‌ها و نوشته‌های کانت و هگل و هایدگر دانسته اند، هیچ جدی نمی‌گیرم. ما باید به‌روشنی و فروتنانه ببینیم که کیستیم



"اَبَر-"، "ابرانسان"

داریوش آشوری: یکی از خوانندگان سایتِ رادیو زمانه، در کامنتی برای مقاله‌ی "نیچه و عشق"، نوشته اند که با پیشوند "اَبَر-" در ترکیبِ "اَبَرانسان" اشکال دارند. این اشکالی ست که گمان می‌کنم بسیاری دیگر نیز دارند، زیرا، همچون ایشان، آن را به معنای "فوقِ بشری" می‌فهمند.



مُردم اندر حسرت فهم درست

بی آنكه سر محاجه با عبدی کلانتری و موصی محترم او داريوش آشوری را داشته باشم خوانندگان را به خواندن متن های كلانتری در سايت نيلگون از جمله "عرفان اجتماعی" و ديگر مقالات حواله می‌دهم تا ببينند چه ميزان آشفتگی در آنها می‌توان جست



اندیشه‌ی انتقادی، برنامه‌ی ۵۷
روانشناسی پول

این بخش و دو بخش آینده‌ی "اندیشه‌ی انتقادی" به روانشناسی تورم بر اساس کتاب "توده و قدرت" الیاس کانتی اختصاص دارند. هدف جلب توجه به ادراک رابطه‌ی تورم اقتصادی و تورم معنایی است. بحران معناشناختی در ایران امروز البته تنها به اقتصاد برنمی‌گردد. در توضیح آن ما به مبحثی به نام اقتصاد سیاسی دین نیاز داریم که اقتصاد سیاسی یکی از ارکان آن است. آغاز این مبحث معرفی دین به‌عنوان سرمایه‌ی نمادین است. طبعا یکی از موضوع‌های مهم این بررسی، تورم این سرمایه خواهد بود. تورم معنایی در ایران با شکل و شمایل امروزینش اساسا به تورم سرمایه‌ی نمادینی به نام دین برمی‌گردد.



۲۸امين سالگرد تهی شدن الفاظ از معانی

کافی است به وراجی‌های رادیو-تلویزیونی توجه کنید. همه‌ی ما در ماشین یا در خانه آن‌ها را می‌‍شنویم و می‌دانیم حتا مجری هم بعید نیست که به آن‌‌ها اعتقاد نداشته باشد. مجری هم می‌داند که مخاطبان‌اش به این حرف‌ها اعتقاد نخواهد داشت اما خوب دیگر به شنیدن آن‌ها عادت کرده‌ایم حتا شاید اگر میکروفون تلویزیون روزی جلوی ما نیز قرار بگیرد خود ما هم همان‌ها را بگوییم که به شنیدن آن عادت کرده‌ایم و گوش‌های‌مان از شنیدن آن‌ها کرخت شده.



اندیشه‌ی انتقادی، برنامه‌ی ۵۶
کاریکاتورهای مقدس

در ایران یک دولت نفتی دینی تمام توان خود را در خدمت تولید ابتذال مقدس گذاشته، از مکانیسم‌های مدرن برای تولید انبوه شمایلها بهره گرفته و در عین حال انتظار دارد که ساخته‌هایش با همان خضوع و خشوع سنتی مواجه شوند. چون چنین نمی‌شود، بر تأکیدها و بر شدت امر و نهی‌های خود می‌افزاید. تولید را بالا می‌برد تا جامعه زیر توده‌ی شمایلها خفه شود.



حلاجی "ديالکتيک سه نسل"

مطلب زير را عبدی کلانتری به عنوان کامنت در پای مطلبی از رضا بهشتی معز نوشته که ديالکنيک سه نسل نام داشت. به توصيه داريوش آشوری آن را به صورت يادداشت جداگانه منتشر می کنيم. ميدان بحث برای نويسنده مقاله اصلی و برای ديگران البته باز می ماند.



اندیشه‌ی انتقادی، برنامه‌ی ۵۵
آسیب‌شناسی نشانه‌ها

رژیم اسلامی ایران نمونه‌های بارزی از یک روند نشانه‌ای بیمار به دست می‌دهد. لفظ "آمریکا" را در نظر گیرید. این نشانه در رژیم اضطراب ایجاد می‌کند. هم می‌خواهد به سوی آن رود و هم می‌ترسد به سوی آن رود. نظامِ نشانه‌ای آن به سختی می‌تواند خود را تصحیح کند، به سختی می‌تواند خود را گسترش دهد و از نشانه‌های بیشتری برای درک جهان بهره گیرد. ورود یک نشانه، مجموعه‌ای از نشانه‌های دیگر را بحرانی می‌کند. رژیم را مجموعه‌ای از نشانه‌های اضطراب‌انگیز در محاصره‌ی خود گرفته است.



ديالکتيک سه نسل

ما در چارچوب قلمرو ملی و اقليمی خود سه نسل تشنه آزادی، كشته استقلال و فدایی اسلام داريم. آزادی، استقلال و اسلام وجه فارق اين سه نسل از هم است و گرنه اشتراكات آنها كم نيست. انقلاب اسلامی تلاشی برای جمع ميان اين سه بوده كه در نوع خود بديع ولي به گمان بسياری تاكنون طرفداران ارتدكس اين هر سه گرايش را چندان كه بايد راضی نكرده است.



اندیشه‌ انتقادی، برنامه‌ی ۵۴
نشانه‌های غلط‌ انداز

اگر جاده‌ای به یک دره منتهی شود، این انتظار را داریم که علامتی وجود داشته باشد که به ما در این مورد هشدار دهد. اما اگر علامتی در مسیر باشد که جاده‌ی ممتدی را برساند و حتا بگوید که ما مجازیم یا بایستی بر سرعتمان بیفزاییم، چه می‌شود؟ به احتمال بسیار به دره خواهیم افتاد. این نشانه غلط‌افکن است، چون ما را به دره می‌افکند. از این گونه نشانه‌ها بسیارند. فرهنگ پر است از نشانه‌های غلط‌افکن و غلط‌انداز.



هويت و مهاجرت: تاملی در پايه های افراط گرايی

فرانسيس فوکوياما: اسلام‌گرايی و جهادگرايی تندرو در واکنش به جست‌وجو برای هويت پديد آمده‌اند. اين ايدئولوژی‌ها به پرسش «من کيستم؟» يک جوان مسلمان در هلند يا فرانسه پاسخ می‌دهند: تو عضوی از امت جهانی هستی که توسط يک عقيده‌ی جهانی اسلامی تعريف شده است ولی عاری از تمامی سنت‌ها، اوليا و آداب و رسوم محلی‌‌اش است.



اندیشه‌ی انتقادی، برنامه‌ی ۵۳
سربرآوردن اسطوره‌ها

هرگونه واگشت در فرهنگ با تقویت بینش اسطوره‌ای همراه است. اسطوره‌ها نمی‌میرند. اگر انرژی اسطوری هدایت نشود و مثلا در هنر جلوه نیابد، اگر فرهنگ بر آن مهار نزند، ممکن است بتوفد و جهان انسانی را ویران کند.