تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

۲۸امين سالگرد تهی شدن الفاظ از معانی

ياسر ميردامادی

آنانی که در ایران زندگی می‌کنند احتمالا با این تابلو در رستوران‌ها، کافی‌شاپ‌ها، ادارت دولتی و خیلی جاهای دیگر مواجه شده‌اند که: «لطفا حجاب اسلامی را رعایت فرمایید» و گاهی قید «جدا» هم برای مزید تاکید افزوده می‌شود و یا آن‌ها که می‌خواهند جمله‌ی مودبانه‌تری بنویسند، می‌نویسند: «از شما که حجاب اسلامی را رعایت می‌کنید، متشکریم» و یا آن‌ها که می‌خواهند خوش‌رقصی بهتری برای اداره‌ی اماکن کنند و یا تحت فشار بیشتری هستند، می‌نویسند: «از پذیرش افراد بد حجاب معذوریم» و یا «رعایت حجاب اسلامی در این مکان الزامی است» و در جایی دیدم که نوشته بود «به دستور اداره‌ی محترم اماکن...الخ».

آن‌چه که رخ می‌دهد این است: هیچ کدام از این جملات خبری و دستوری فوق و مشابه‌های آن‌ها، معنای خود را افاده نمی‌کنند. یعنی از شما خواسته نمی‌شود که حجاب را رعایت کنید یا رعایت آن در این مکان الزامی است. نشانه‌ی آن هم این است که در عمل کسی جلوی شما یا همسر یا دختر یا خواهر یا دوست‌ شما را نمی‌گیرد. تمام این‌ها برای بقای مکانی است که در آن این تابلو نصب شده، همین و بس.

جالب‌ترین چیزی که در این مورد دیدم، پیتزافروشی‌ای است در مشهد،‌ (که پیتزای‌اش به نظر من عالی است و من همیشه با بانو آن‌جا می‌روم و دوستان‌ام را هم آن‌جا می‌برم و اتفاقا داریوش را هم یک‌بار برده‌ام) که نوشته است با توجه به شرایط موجود! و برای بقای این واحد، لطفا حجاب اسلامی را رعایت فرمایید. این صادقانه‌ترین تعبیری است که دیده‌ام. (متاسفانه دوربین‌ام سوخت والا عکسی از این تابلو می‌گرفتم و در این وبلاگ می‌گذاشتم)

داستان ساده‌ای است. همه‌ی ما به الفاظی که از معنای خود تهی شده‌اند، عادت کرده‌ایم. تنها یک چیز مهم است: چگونه می‌توان با الفاظی تهی، به بقای مختصر خود ادامه داد.

وقتی بخواهی یک رعایت یک فرع فقهی را الزامی کنی، آن‌چیزی که نصیب تو می‌شود، رعایت آن فرع فقهی نیست، بلکه آن‌‌چه که نصیب‌ات می‌شود این‌ است: فرمالیسم (قشری‌گری)، ریا و تظاهر، الفاظ تهی شده از معانی و کارهای تهی شده از فایده.

در همه‌ی کشورهای دیگر، اگر کسی به حجاب معتقد است، که حجاب دارد و حتا تارمویی از او هم بیرون نیست و یا اعتقاد ندارد که هر طور دلش بخواهد بیرون می‌آید اما وقتی تو بخواهی چیزی را برای آدمیانی با پیشینه‌ای بس متفاوت، الزام کنی، چیزی که نصیب تو می‌شود این است: در این مورد، شیر بی یال و دم اشکمی به نام پدیده‌ی بد حجابی که به مارماهی ماند، نه این تمام نه آن. پدیده‌ای که تنها به کار بی‌معنی کردن جملات و بی‌فایده کردن کارها و دهن‌کجی عملی به یک سیستم معیوب می‌آید.

اما به همین رضا می‌دهی و بی خبر از همه‌چیز در تریبون نماز جمعه یکی از مهم‌ترین دستاوردهای نظام را حجاب داشتن زنان می‌خوانی و نشان می‌دهی که خیلی بیش‌تر از آن‌چه ما فکر می‌کردیم، قشری هستی و بی‌خبر یا اهل تغافل.

چه اشکالی دارد که الفاظ معانی خود را ندهند؟ چه اشکالی دارد که همه بدانیم که الف، ب است، نه یعنی الف، ب است؟ یا الف را جدا رعایت کنید، نه یعنی الف را جدا رعایت کنید؟ نتیجه این است: به الفاظ ظلم کرده‌ایم. خوب، کرده باشیم، مگر چه می‌شود؟ این‌جاست که سخن کنفوسیوس، معنی می‌یابد که: «ظلم‌هایی که بر آدمیان می‌رود، از ظلم‌هایی است که بر واژگان می‌رود.»

وقتی الفاظ، معنای خود را ندهند، و تو با شنیدن آن‌ها به معنای آن‌ها دلالت نشوی، حساسیت خود را نسبت به واژگان از دست خواهی داد و این یعنی تو نسبت به همه‌چیز کرخت خواهی شد: استبداد، ظلم، نادرستی و حتا خود تهی شدن واژگان، و این کرختی درست همان چیزی است که مستبد و نظام‌اش می‌خواهد: سرها در گریبان، نفس‌ها مرده....

کافی است به وراجی‌های رادیو-تلویزیونی توجه کنید. همه‌ی ما در ماشین یا در خانه آن‌ها را می‌‍شنویم و می‌دانیم حتا مجری هم بعید نیست که به آن‌‌ها اعتقاد نداشته باشد (یکی از دوستان اصلاح‌طلب من از دغدغه‌ی معاش، مجری تلویزیون خراسان شده است، وقتی چیزهایی در مورد انقلاب و یا مذهب را از رو می‌خواند، خوب به چشمان‌اش از پشت شیشه‌ی تلویزیون خیره می‌شوم، می‌توانی کرختی و بی احساسی را نسبت به جملاتی که سعی می‌کند تاثیرگذار بخواند، به وضوح ببینی) مجری هم می‌داند که مخاطبان‌اش به این حرف‌ها اعتقاد نخواهد داشت اما خوب دیگر به شنیدن آن‌ها عادت کرده‌ایم حتا شاید اگر میکروفون تلویزیون روزی جلوی ما نیز قرار بگیرد خود ما هم همان‌ها را بگوییم که به شنیدن آن عادت کرده‌ایم و گوش‌های‌مان از شنیدن آن‌ها کرخت شده.

ضرب ‌ا‌لمثل‌های رایج یک جامعه، خوب وجدان جمعی آن جامعه را نشان می‌دهد: «حرف، باد هواست»
آن کس که بخواهد به دیگری ظلم نکند، به واژه‌ها سخت می‌گیرد.

برگرفته از وبلاگ: حباب

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

جالب بود، جامعه ای داریم بس ریاکار و به این ریاکاری عادت کرده ایم و برای خیلی از ماها زندگی بدون این عادت خیلی سخت است

-- محمد ، Feb 12, 2007

مخالفم. یعنی با 28 سالش مخالفم. خوبه ویدیوی گلسرخی جلوی چشمتونه. الان مردم بیشتر مزخرف میگن با اون موقع؟ متاسفانه مثالی زدی که بدیلی در اون موقع نداره. به مثال های دیگه فکر کن. حداقل الان مردم وقتی حرف میزنن میشه جوابشونو منطقی داد

-- میثم ، Feb 13, 2007

"آن کس که بخواهد به دیگری ظلم نکند، به واژه ها سخت می گیرد."
بسیار سخن حکیمانه و ظریفی ست. فراموش اش نخواهم کرد. به گمان ام کنفوسیوس هم بابت این گزین گویه به شما رشک ببرد و بگوید که، کاش من آن را گفته بودم!

-- داریوش آشوری ، Feb 13, 2007

اشکال از نحوه قانونی کردن عرف هم برمی خیزد. معمولا برای جلوگیری از تجاوز به حقوق دیگران قانون وضع می شود نه برای انواع مدل های پوشش. اگر قانون را دقیق کنند و کلمات را تعریف کنند ماجرا تبدیل می شود به یونیفرم پوشی. اون وقت نشانه های دیگری باز جای بی محلی به حجاب دولتی یا نشان دادن فردیت رو می گیره با کلمه فردیت می خوام گروه ها رو هم بگم مثلا همیشه یک زن قدیسه از لباسش هم از یک زن عادی و از یک ... و این قصه از این راه حل نمی شه که نمی شه. در حالیکه تو همه دنیا در مورد لباس بیشتر عرف کار می کنه تا قانون و هر کدوم به جای خودشون. اما ما یک اصراری داریم که همه رو یک شکل بکنیم یا ببینیم.
شما اگه یک مرد رو با شلوار نارنجی ببینی چیکار می کنی؟ حکم دقیقش چیه؟ روسری رنگی ترکمن اگه زن روستای گنبد بپوشه و شل سرش کنه چه حکمی داره، اگه بیاد و بخواد پیتزا بخوره چه حکمی داره؟ عین همین چیزا در مورد انواع موسیقی هم اتفاق افتاده، که بحث نمی کنم.
من تمام مشاهداتی رو که نوشتید از روی دقت و سنجش می بینم، شاید اختلاف فقط این باشد که من اون مردم رو مقصر نمی بینم و به نقش کلمه ها در این جور موارد اعتقاد ندارم، چون نشانه ها برای کاری که انجام میدن تولید و باز تولید می شن و کلمات باید همیشه دنبالشون بدوند.

-- خسرو احسنی قهرمان ، Feb 13, 2007

اولا خدمت سردبير محترم عرض شود من خواننده کمی گيج شده ام.
وقتی روی بخش انديشه زمانه کليک ميکنم. حداقل با سابقه قبلی انتظارم خواندن متن هايی است که يا تحليل گر باشند يا منتقد. غير اين معنی انتخاب ان را نميفهمم. نوشته ی برگزيده ی اقای بهشتی نه تحليلی بود و انتقادی و نه بر پايه ی انديشه استوار بود. هر خواننده از خواندن اولين جمله تضاد ميان عبارات و مشخص نبودن توصيفات را در ان ميديد.
اما سر از بخش انديشه ی زمانه در اورد مانند اينکه اينجا بازی گردان لوتو است. جالب است بخواهيم دليل گذاردن ان را پيشگويی نقد اقای عبدی کلانتری بر ان بشماريم يا انرا به فال نيک بگيريم که انگاه بيشتر اينجا ازمايشگاهی ميشود که هميشه هم اجناس قلابی وزن نميشوند. از سويی ميتواند هر کس که مدرکی د ارد در وبلاگ خويش بخشی بنام انديشه باز کند تا از پيش زمينه ای بر انتخاب شدنش درینجا گردد. نميدانم معيار ها کجاست. اين در حاليست که بخش لينکدونی سايت شما خاک ميخورد وحتی نوشته هايی در قبل که شايد بيشتر در ترازوی انديشه وزن داشتند انجا رانده شدند. ايا اشنايی شما با سايتها تصادفی است و اگر نيست که خب فکر ميکنم ميتوان کمی به وبلاگها سر زد شايد انتخاب های بهتری يا باشد يا اصلا اينقدر ازينگونه انتخابها زياد باشد که امکان اوردنش ميسر نباشد.

درباره نوشته ی اقای ميردامادی هم همين مشکل است. من بيشتر تکرار شواهدی از انچه علتش ميناميدند بنام سخت نگرفتن واژه و ازين نوع ميباشد و تاکيد براينکه چنان الفاضی از برای بقای صاحب ان مکان است و بس. غير اين مفهوم تهی بودن مفاهيم کلمات فوق را نفهميدم. حجاب و بی حجاب و بد حجاب در ايران شايد مرزهای مشخصی در توصيف نداشته باشد اما بدون مرز هم نيستند و اگر به برخوردهای تمام اين سالها نگاهی بيندازيد مرزهای انرا خواهيد شناخت. اگر چنين عباراتی تهی از معنی جلوه ميکنند بخاطر بديهی بودن پايه ای انها در محدود کردن ازادی انسانها چه بصورت دلخواه يا چه الزام ميباشد. اين ممکن است برای شما کلمه بد حجابی باشد برای من تمام جملات اذانی باشد که يا کسی ميخواند يا مسجد ان را پخش ميکند. اگر بخواهيم کمی عميق شويم مشکل در الزام اور کردن انها نيست.

ديگر اينکه درباره نوشته ی شان فقط ميخواستم نظر شخصيم را عرض کنم<
فکر ميکنم سيستم حکومتی ايران بهر حال کنترلی نسبت به اجرای قوانينش ميخواهد داشته باشد. ازينرو مستقيم يا غير مستقيم مکانهای بسته را موظف کرده يا ميکند که اين قوانين اجرا گردد يا با تذکر مامور حکومت شايد به ان مکان صورت گيرد يا با بخش نامه و اگرتذکری صورت نگيرد فقط از سياست های شل کن و سفت کن انهاست که مطلبی حثی جداگانه است که بايد برويد از انها که از اصلاح طلب و تندرو در ايران سياستهای عدم تشنج ولی اسلامی را دارند بپرسيد.
غير اين هميشه اين امکان وجود دارد که تذکر صورت گيرد. من هم نميدانم اصلا چنين جملاتی هميشه بخشنامه ايست يا غير اما فکر ميکنم اماکن يا حتی مغازه يا بسياری بوده يا هستند که بخشنامه دريافت کرده اند غير اين فرض ميگيرم که صاحب ان مکان خود ان نوشته را بچسباند. ايا مگر چيزی جز ياداوری اجرای ان قانون است. صاحب مکان نوشته را ميچسباندو خانمی مشتری هم وقتی وارد ان مکان ميگردد روسريش را از سر بر نميدارد. چون هردو ملزم به اجرای قانونی هستند که مامور ان از عدم اجرای ان حتی در موردی با خبر شود بر هردوی انها گران تمام خواهد شد. گران نه به معنی از دست دادن بقای کاسبيست بلکه وحشت از ندانستن انچه پيش خواهد امد است.

شما نوشته ايد< یعنی از شما خواسته نمی‌شود که حجاب را رعایت کنید یا رعایت آن در این مکان الزامی است. / من فکر ميکنم هم نويسنده و هم کسی که انرا رعايت ميکنند الزام انرا در يافته اند. اگر مغازه دار انرا چنانچه برای بقای خويش ميچسباند خانمی که انرا رعايت ميکند برای بقای حرمت و توهين نگشتنش انرا را رعايت ميکند.. نه اينکه ممکن است هر لحظه مورد توبيخ و توهين قرار گيرد. شما اينها را چه مينماميد. نه اينکه هميشه سايه ی اين کنترل در فضاهای نيمه بسته مانند مغازه ها هم وجود داشته و هنوز دارد. اين فضای رعب و وحشت ايا حقيقت ندارد؟ نه اينکه اين نوشته ها مفهوم اينرا دارند که فراموش نکنيد قانون را اجرا کنيد. غير اين مودبانه بودن ان در بسياری موارد نقض تاکيد اميز بودن ان نيست. مکانهای بسياری وجود دارند که سيگار کشيدن را ممنوع ميدانند و مينويسند لطفا سيگار نکشيد. اگر شما سيگار روشن کنيد به شما ميگويند معذرت ميخواهيم بفرماييد بيرون. يا بياييد اين گوشه اين گوشه اينکاررا انجام دهيد .
شما انتظار داريد ان الفاظ که نام برديد چه مفهوم ديگری داشته باشند؟ غيراين نميدانم چرا رعايت فقه فرعی را باعث ريا کاری جامعه نام ميبريد. چرا تاکيد روی اين کلمه؟ ايا عدم رعايت فقه (چه ميدانم اصلی) باعث ريا کاری نميشود. ببخشايد که اطلاعات دينی من بسيار بسيار ضعيف است ولی چند تا از اصول فقه را نام ببيرد و بفرماييد که چگونه الزام ان باعث ريا در جامعه نشده اند. يا اينکه گمان ميبيرد حداکثر مردم بر سر اصول توافق دارند و مشکل سر فرعيات است. انگاه بستگی دارد کلمه ازادی را چگونه توصيف ميکنيد.
نکته ديگر اينکه به دوست اصلاح طلب خود اشاره کرديد که در راديو تلويزيون مجری شده برای امرار معاش. ايا اين امر خود ريا نيست؟ ايا تمامی افراد برای امرار معاش حاضر به تحويل مزخرفاتی به مردم هستند. يا اينکه من نوعی ح ندارم انتخاب شغلی عزيز را با توجه به مشکلات ماليش زير سووال برم؟ شايد ايشان بايد بياموزند اول به خود ظلم نکنند.

در عبارت پايانی شما مفهوم به ديگری ظلم نکردن را نفهميدم/

ببخشيد من مدتهاست به نوع نگارش فارسی خود دقت نميکنم و از جابجايی دستوری لغات و غيره اشکالات پوزش ميخواهم

در ضمن درباره ی مکانهای دولتی بهتر است ديگر چيزی نگوييم.... سالهايی بود که جايی هم نيمنوشتند در دانشگاه با استين کوتاه وارد نشويد ولی دستان بسياری را با تيغ خراشيند و افراد زيادی يقه بسته وارد دانشگاهها ميشدند چون به بقای خويش يا بهتر بايد گفت اينده ی خويش نگاه ميانداختند
. اکنون نه که با فرع دين بلکه با اصل دين بسيار ساده تر شده است.
فکر نميکنيد که باوربه ايدوولوژی در ارتباطات انسانی ريا را از طرف مقابل ميطلبد چه در فرع چه چه در اصل؟
موفق باشيد
عليرضا

-- Alireza ، Feb 13, 2007

tashih
paragraph chehaaromam,
jomleh dovvom baayad beshavad :
benazare man

-- Alireza ، Feb 14, 2007

اتفاقا بعضي وقتها که به تلويزيون نگاه مي کنم يا راديو گوش مي دم به اين فکر مي کنم که چقدر خوشحالم که مجري نيستم.واقعا تظاهر کار مشکليه!!!
خوشحالم که مجبور نيستم زندگي رو از طريق تظاهر مطلق!سپري کنم.

-- ليلا ، Feb 18, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)