خانه > گوی سیاست > خاورميانه > مصرف داخلی سخنان سیدحسن نصرالله | |||
مصرف داخلی سخنان سیدحسن نصراللهسراجالدین میردامادیseraj.mirdamadi@radiozamaneh.comانتشار نوار ویدئویی سخنان دبیر کل حزبالله لبنان، در خصوص نفی تمدن ایرانی، موجب واکنش گستردهای در میان سایتها و رسانههای فارسیزبان خارج ایران شده است.
سید حسن نصرالله، روحانی شیعه و رهبر حزبالله لبنان که دارای روابط محکمی با جمهوری اسلامی ایران، بهخصوص با آیتالله علی خامنهای است، در این نوار گفته: «امروز در ایران چیزی به نام پارسی یا تمدن پارسی وجود ندارد. آنچه در ایران هست، تمدن اسلامی است.» او همچنین افزوده است: «آنچه در ایران هست، دین عربی محمد است. بنیانگذار جمهوری اسلامی هم عرب بود و فرزند عرب و فرزند پیامبر خدا محمد و رهبر کنونی جمهوری اسلامی، امام خامنهای هم، سیدی قریشی است و از بنیهاشم و پسر پیامبر خداست. پسر علی ابن ابیطالب و فاطمهی زهرا است که اینها همه عرب هستند.» از علی مهتدی، روزنامهنگار و کارشناس مسائل خاورمیانه و لبنان پرسیدهام: اظهارات تازه انتشاریافتهی سیدحسن نصرالله مربوط به چه زمانی است؟ این سخنان در چه حال و هوایی ابراز شده و اصلاً چرا الان در فضای فارسی انتشار پیدا کرده است؟
این صحبتها مربوط به تقریباً خرداد سال ۱۳۸۸ است و در بحبوحهی حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم. دلیل مطرح کردن آنها در آن زمان برمیگردد به شرایط خاصی که لبنان داشت، اما اینکه چرا الان و در این موقعیت این بخش از صحبتهای آقای نصرالله در سایتهای ایرانی منتشر شده است، شاید بتوان گفت که در آن زمان مردم بیشتر درگیر مسئلهی انتخابات و حوادث پس از آن بودند و این صحبتهای آقای نصرالله در لابهلای پیامدهای این حوادث گم شده بود تا اکنون که ممکن است مثلا یک نفر آن را پیدا و شروع به پخشش کرده باشد. سیدحسن نصرالله در خصوص نفی تمدن ایرانی صحبت میکند. این اظهارات را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا به نظر نمیرسد که این گفتهها بیشتر مصرف داخلی در لبنان داشته باشد؟ چه عاملی باعث شده است که دبیرکل حزبالله لبنان چنین سخنان بیسابقهای را در خصوص تمدن ایرانی به زبان آورد؟ دقیقاً همینطور است که شما میگویید. در آن زمان لبنان شاهد انتخابات پارلمانی بود. زمان این انتخابات یک هفته پیش از انتخابات ریاست جمهوری ایران بود و نتیجهی بسیار شگفتانگیزی هم داشت. به طوری که همه فکر میکردند حزبالله و طرفدارانش پیروز میشوند، اما نتیجه برعکس شد و جریان موسوم به ۱۴ مارس یا رقیب حزبالله بود که اکثریت قاطع پارلمان را بهدست آورد. در آن زمان این بحث در لبنان مطرح شده بود، آن هم از طرف کاردینال صفیر، رهبر مذهبی مسیحیان لبنان که حزبالله و همپیمانانش اگر در انتخابات پیروز شوند، اینها کشور لبنان را از عربیت آن خالی میکنند و هیچ اثری از اینکه لبنان یک کشور عربی است باقی نخواهد ماند.
در آن زمان آقای نصرالله در پاسخ به اظهارات آقای صفیر گفته بود که وابستگی ما به دو کشور سوریه و ایران است که سوریه عربی است و در ایران هم اصلاً چیزی به اسم تمدن ایرانی یا پارسی وجود ندارد. بهخصوص تأکید آن بر بعد از انقلاب بود و اینکه اینها ریشههای عربی دارند و رهبران ایران سید هستند. در واقع این صحبتهای آقای نصرالله کاملاً استفادهی داخلی داشت و حتی مراسمی هم که این اظهارات در آن ایراد شده بود، مراسمی بود که برای تکریم از اعضای حزبالله که دستاندرکاران صندوقهای انتخابات بودند، برگزار شده بود. معمولاً رهبران و چهرههای شاخص گروههای افراطی اسلامی در خاورمیانه بر بعد اسلامیسم بیشتر تأکید میکنند تا عربیسم. تأکید بیشتر سیدحسن نصرالله بر عربیت را شما ناشی از چه میدانید؟ این موضوع یک درگیری طولانیمدت بسیار قدیمی در لبنان است که گروههای مختلف همدیگر را متهم میکنند که لبنان را از محتوای عربی آن دارند خارج میکنند. این موضوع جدیدی نیست. بیش از ۶۰ سال است که این درگیری در لبنان از زمان استقلال این کشور بهوجود آمده است. در سالهای دههی ۶۰ و ۷۰ میلادی مسیحیان متهم بودند که دارند لبنان را از محتوای عربی آن تهی میکنند. آن زمان مسلمانان سنی و شیعه تحت تأثیر جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر بودند که مسیحیان را متهم میکردند. بعد از آن ورق برگشت و این روزها مسیحیان هستند که شیعیان و حزبالله را متهم میکنند که لبنان را از محتوای عربی آن دارند خارج میکنند. این بیشتر یک موضوع داخلی است. ضمن اینکه خود لبنانیها و آن دسته از لبنانیهایی که عِرق ملی دارند یا حس وطنپرستی در آنان قوی هست که تعدادشان زیاد هم نیست، معتقدند لبنان یک کشور عربی نیست و ریشهای فنیقی دارد و بیشتر فرهنگ اروپایی دارد تا فرهنگ عربی. بیتردید این سخنان برای افکار عمومی ایرانیان در داخل ایران خوشایند نیست. بهویژه آنکه دولت دهم اخیراً دم از مکتب ایرانی و منشور کوروش زده است. این تناقض را به نظر شما چگونه میتوان حل کرد؟ آیا فکر میکنید با انتشار این سخنان، دولت دهم که به تازگی از مکتب ایرانی و منشور کورش دم زدهاند، با حزبالله لبنان برخورد میکنند یا اگر نظر رهبر جمهوری اسلامی را بخواهیم ملاک و معیار برای حاکمیت قرار دهیم از این سخنان حمایت میشود؟ من فکر نمیکنم این سخنان بازتابی به جز در سایتهای اینترنتی فارسیزبان داشته باشد و بسیار بعید میدانم که مقامهای رسمی جمهوری اسلامی بخواهند در برابر آن موضع بگیرند. چون اولاً صحبتها بسیار قدیمی و به نوعی بازگشت به گذشته است. عدم موضعگیری در این خصوص و با توجه به اینکه در هرحال حزبالله خطر قرمزی است و کسی وارد موضوع حزبالله نمیشود خیلی طبیعی است، قبلاً هم نشده بود. در واقع بین اصلاحطلبان و محافظهکاران در ایران اختلاف چندانی در مورد حزبالله وجود ندارد. من فکر میکنم که ما شاهد واکنشی از طرف دولتمردان ایرانی در مورد این صحبتها نخواهیم بود.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
مگه دروغ میگه بنده خدا؟ ایران امروز یعنی آغا و سپاه جون و روحانیت جون، که دسس بر قضا همونجوری که اوس نصرالله میگه از عرب جماعت میخواد عربتر باشه!
-- اورینب ، Nov 9, 2010چرا باهاس بهمون بر بخوره؟ اگه غیرت داشتیم و همیت که روضه خون 5تومنی صاحبمون نمیشد! هان؟
من با سخنان هموطن عزیزم جناب مهتدی موافق نیستم..آنچه که بین عربها و لبنانیها می گذرد مربوط به خودشان است ولی آنچه را که بعد از انقلاب شاهد بوده ام از قبیل حمله ناکام به تخت جمشید و مجسمه فردوسی و ماجرای سد سیوند و تقاضای شرم آور دولت خاتمی برای عضویت در اتحادیه عرب وتوهین مستمر به فرهنگ وگدشته ایران توسط مقامات جمهوری اسلامی وخصوصا روحانیون و برادران لاریجانی نشان دهنده نگاه تحقیر آمیز گروهی از مسلمانان نزدیک به اعراب به فرهنگ ایرانیان است...انتشار کتب ضد ایرانی پور پیران و توزیع زیر قیمت تمام شده توسط محافل خاص وگماردن در صد بالائی از متولدین کشورهای عربی همچون نقدی و گماردن لاریجانی ها و شاهرودی ها به بالاترین سطوح حکومتی و تبلیقات ضد ایرانی صدام وسایر پادشاهان ودیکتاتورهای عرب و حسن نصرالله از دشمنی دیرینه مسلمانان عرب با فرهنگ و تمدن ایرانیان حکایت می کند.این یک دشمنی تاریخیست ,نه سیاسی..
-- عباس ، Nov 9, 2010و خیلی ها هم فکر میکنن اگه به هابرماس حمله کنن یا گنجی یا سروش فیلسوف میشن .
-- dast bardarid az arab parasty ، Nov 9, 2010در ایران عده کمی با عرضه خودشان و با نو آوری و ایجاد تغییر به جایی میرسن و عده زیادی با حمله به آنها سعی میکنن برای خودشان شهرت دست و پا کنن . اینکه غربی ها از گنجی قدر دانی میکنن برای این است که فکر رسمی را بلغور نمیکند ، افکار کهنه شکست خورده را تبلیغ نمیکند . خب بدیهی است اگر کسی بیاد از مارکسیسم و کمونیسم دفاع کنه یا همین حرفهای معمول در رسانه ها را از قول صاحبان قدرت تکرار کنه کسی به آنها گوش نمیکنه و ان رسانه مشتری هایش را از دست میده . جنبش سبز هم روز های اول خیلی جلب توجه کرد چون حرف جدید داشت که بزند . اما بعد ها موسوی و مارکسیست های روسی حامی او سعی کردند جنبش را تا حد گفتمان مرسوم در سال های ۶۰ تا ۶۸ پایین بیاورند و ان را به زور بچسبانند به طبقه کارگر و هواداری از اعراب و خصومت کور با امریکا و اسرائیل . خوب احمدی هم همین حرفها را میزد ، خامنه ای هم همینطور ، رژیم اسلامی هم ۳۱ سال است همین حرفها را میزند . بدیهی است مردم که برای آزادی های اجتمایی و حقوق بشر و دموکراسی از نوع موجود در فرهنگ غربی (که آنها در رسانه ها و ماهواره و سفر های خارجی و مهاجرت دوستان و اقوام دیده و شنیده اند ) به خیابان آمدند و شعار های نه غزه نه لبنان ، جمهوری ایرانی ، مرگ بر روسیه ، ... دادند ، فهمیدند که این جنبش ان چیزی که آنها فکر میکردند نیست . یک دعوای قدرت قدیمی بین پسر عمو ها است و اگر موسوی پیروز شود ممکن است چماق داری و پونز چسبانی و گیر دادن به آستین کوتاه مردان و حجاب و رنگ چادر زنان و کشتار انبوه زندانیان از زمان رفسنجانی ، خاتمی و حتا همین احمدی هم بد تر شود. یعنی برگردد به سال های ۶۰ تا ۶۸ .
مردم عقب نشستند . زر افشان و رییس دانا و اسماعیل خویی و دولت آبادی و ..... و بقیه پایه گذاران ولایت فقیه استالینیستی روس محور شدند صحنه گردان جنبش سبز . زر افشان به جنبش دانشجویی حمله برد ، اسماعیل خویی حمله کرد به ناسیونالیسم و شعار های نه غزه نه لبنان و مرگ بر روسیه و جمهوری ایرانی را شعار فاشیستی نامید ، ...... جنبش سبز فروکش کرد در سطح مطالبات گنگ و گاها هم سو با رژیم . مردم دیگر فرقی بنیادی بین موسوی و احمدی نمیدیدند . فقط احمدی تند و خشن و بی ملاحظه به اسرائیل و امریکا حمله میکرد موسوی آرامتر و دیپلماتیک . هر دو به قانون اساسی فعلی التزام دارند . هر دو از اسلام دم میزنند و امام . به همین دلیل انتقادات جزئی لاریجانی ، مطهری ، توکلی و قهر و ناز های رفسنجانی اینقدر برای موسوی و قرائت او از جنبش سبز و مارکسیست های روسی حامی آنها جالب است . مردم کاری به این گلایه ها ندارند . آنها کشوری مثل ترکیه و مالزی و کره جنوبی و سنگاپور و ..... میخواهند . حتا سوریه و لیبی و یا کوبا و کره شمالی برای انها جذابیتی ندارد .
خدا را شکر که نصرالله خود زمینه شکستن خط قرمز را فراهم کرد.
-- بدون نام ، Nov 9, 2010عرب بودن شاخ و دم ندارد و فقط کافی است به تقویم ایران نگاه کنیم: تعطیلات ، گریه کردن ها، قمه و سینه زدن ها برای عرب ها و آنهم در طول سال. شما اطلاع دارید که ایرانیان برای یک ایرانی یک روز جشن بگیرند و یا عزاداری کنند. یکی از تفریحات روشنفکران ایرانی حمله به تاریخ گدشته خود است و آقای نصرائله لبنانی نیز نظریات همین روشنفکران را تکرار کرد و چیز جدیدی نگفته است. اسلام در مرحله اول یک فرهنگ است تا یک مذهب و به این فرهنگ ایرانیان افتخار می کنند و حتا حاضرند به خود قمه بزنند تا این فرهنگ فراموش نشود.
-- مازیار ، Nov 10, 2010تمدنی همچون تمدن ایران در جهان کم نظیره دانشمندان بعد اسلام ایران بازماندهای تمدن ایرانی بودند و هر چه از تحمیل دین منحط و پست عربهای وحشی بیشتر سپری شد تعداد دانشمندان کمترو کمتر شدند.به امید روزی که اسلام رو در ایران نبینیم.
-- اریایی غم زده ، Nov 10, 2010درود بر سرزمین اریاییان پاک سرشت .ایران پاینده باد
بیش از 80 سال است که هویت فرهنگی و زبانی ؛ تاریخ میلیونها غیرفارس در ایران بصورت سیستماتیک نقض می شود - مورد تبعیض و تحقیرهای غیر انسانی قرار می گیرند و هیچ کس هم صدایش در نمی آید. حتی آن به اصطلاح دموکرات و مدافعان حقوق بشر ایرانی هایش نیز . حالا جناب نصراله چیزی گفتند و من کاری ندارم با درست و یا نادرست بودن آن ولی همه آشفته شده اند. این مسئله در مورد خلیج فارس هم صادق است. میلیونها نفر کمپین به راه می اندازند واسه نام خلیج فارس و آنطرف حکومت در ایران اسامی جغرافیایی غیر فارس را تعغییر میده و هیچ کس صدایش در نمی آید و باز در مقابل مدافعان هویت زبانی و فرهنگی غیرفارس را نیز هم حکومت - هم اپوزیسیون و هم به اصطلاح دموکرات های ایرانی به تبلیغ ناسیونالیسم مانند پان تورکیسم و ...متهم میکنند!!
-- واحید قاراباغلی ، Nov 11, 2010