خانه > گوی سیاست > ایران > سه نگاه مختلف به رفراندم جمهوری اسلامی | |||
سه نگاه مختلف به رفراندم جمهوری اسلامیمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comامروز دوازدهم فروردین ماه است. ۳۱ سال پیش در چنین روزی نظام جمهوری اسلامی ایران، به تعبیری با رأی مردم تثبیت شد. اما همان زمان و همین امروز نیز گفتوگوهای فراوانی بر سر اصل چنین رأیگیریای و موضعی که نیروهای مختلف سیاسی نسبت به آن داشتند، وجود دارد.
گفته میشد و هنوز هم گفته میشود که پرسش «آری یا نه به جمهوری اسلامی» و در مقابل آن الزام پذیرش ضمنی نظام سلطنتی صحیح نبوده است. زیرا که انتخابهای دیگری نیز در مقابل نظام سلطنتی میبایست وجود داشته باشد. اما علیرغم این بحثها، نیروهای سیاسی حاضر در ایران، عمدتا در آن رفراندوم شرکت کرده و رأی آری به آن دادند. حتی در نیروهای سیاسی چپ شناخته شدهی ایران نیز این اتفاق افتاد. «حزب تودهی ایران» به این رفراندوم رأی مثبت داد. اما «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» به عنوان یک سازمان مارکسیستی، در آن زمان اعلام کرد که در این رفراندوم شرکت نخواهد کرد. این سؤال را که از منظر امروز چگونه به آن رفراندوم و رأیگیری نگاه میکنیم، با برخی از بازیگران مشخص آن صحنه درمیان گذاشتهام: آقای محمد علی عمویی، چهرهی سرشناس رهبری حزب تودهی ایران و تفسیرشان از رأی آری به جمهوری اسلامی؛ آقای فرخ نگهدار، دبیر اول سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و همچنین آقای ابوالحسن بنیصدر، اولین رییس جمهور نظام جمهوری اسلامی ایران. آقای عمویی در مقابل این انتقاد به حزب تودهی ایران که چرا در رفراندومی که با موازین دمکراتیک برگزار نشده بود، شرکت کرده و رأی آری دادهاند، میگویند: دوستانی که موافق نبودند رأی آری بدهند، پیش از آن که اطلاعی پیدا کنند چه نظامی جایگزین نظام گذشته شده است، موضعگیری کردند. ایراد غالب این دوستان این بود که رهبری انقلابی که در ایران به اجرا گذاشته شد و پیروز شد مصادره شده است. ما به هیچوجه این استدلال را قبول نداشتیم و الان هم قبول نداریم.
واقعیت این است که درست است که طیف گستردهای از مبارزین علیه نظام گذشته مبارزه میکردند، اما کثرت جنبش مسلمانان با دیگر گروههای سیاسی ایران قابل قیاس نبود. در نتیجه، رهبری این انقلاب نمیتوانست در دست نیروهای چپ قرار بگیرد. اما فرخ نگهدار، به عنوان رهبری یکی از سازمانهای مورد اشارهی آقای عمویی، دلیل دیگری را برای عدم شرکت در آن انتخابات ذکر میکنند: دلیل ما این بود که چون محتوای جمهوری اسلامی ایران برایمان روشن نیست و قانون اساسی هنوز نوشته نشده است، مایل هستیم بعد از تنظیم قانون اساسی، موضوع نام به رفراندوم گذاشته شود و همین را هم اعلام کردیم. اتفاقاً در روزهای اخیر گفتهای منسوب به آقای رفسنجانی منتشر شد که ایشان تکذیب هم نکردهاند. آقای رفسنجانی گفتهاند به این نتیجه رسیدهاند که رفراندوم زود بود و نباید آن موقع به سرعت انجام میشد. آقای عمویی در این مورد که مضمون جمهوری روشن بوده است یا نه، میگویند: آقای خمینی در مصاحبهای که در نوفل لوشاتو انجام داد، در پاسخ به این سؤال که «شما چه نظامی را میخواهید جایگزین رژیم شاه بکنید»؟ اظهار داشت: «ما میخواهیم یک نظام جمهوری برقرار کنیم» و در مقابل این پرسش که چهگونه جمهوریای؟ پاسخ داد: «مانند همهی جمهوریهایی که در کشورهای دیگر هستند؛ مردم رأی میدهند. رییس جمهور را انتخاب میکنند و قوهی مجریه به این ترتیب، شکل میگیرد. مجلسی هم بر اساس رأی مردم تشکیل میشود و قوهی مقننهی کشور را بهوجود میآورد. شورای قضاییای هم به وجود میآید که اصل تفکیک قوا شکل میگیرد. حتی مارکسیستها هم میتوانند نظراتشان را بیان کنند؛ به شرط آن که توطئهای درکار نباشد». برای حزب تودهی ایران و خود من، پس از سالها سرکوبی که توسط رژیم شاهنشاهی نسبت به مخالفین و به ویژه سرکوبی که علیه حزب و سایر نیروهای چپ این مملکت اعمال میشد، پدید آمدن نظامی بر مبنای آرای مردم و تشکیل یک جمهوری، فرصتی بود که به عدم امکان فعالیت آزاد و علنی حزب پایان میداد و این امکان فراهم میآمد که حزب بتواند در ارتباط علنی، قانونمند و مستقیم با مردم ایران فعالیت کند. البته متأسفانه این اتفاق نیفتاد. ولی قدرت تحلیل آینده توسط نیروی سیاسی چه میشود؟ غیبگویی نمیشود کرد! کسانی که مخالفت کردند، راه به جایی نبردند. لاجرم به اقداماتی دست زدند که بعدها خودشان پس گرفتند؛ رفتن به کردستان و جنگیدن با جمهوری اسلامی، رفتن به ترکمن صحرا و جنگیدن. یعنی خودشان عملا امکان حضور علنی خودشان را زیر علامت سؤال بردند. ولی آقای نگهدار به عنوان نیرویی که مورد اشارهی آقای عمویی هستند، میگویند: من این استدلال را دقیق نمیدانم که اگر شما در آن رفراندوم رأی مثبت بدهید، مسیر درستی را طی کردهاید و اگر رأی منفی بدهید و یا اگر شرکت نکنید، مسیر درستی را طی نمیکنید. مثلا سازمان مجاهدین خلق در آن رفرنداوم شرکت کرد و رأی مثبت داد، اما بعدا به نظر من، مسیر غلطی را طی کرد.
ما در آن رفراندوم گفتیم برایمان روشن نیست که موضوع بر سر چیست. چون جمهوری اسلامی مفهوم دقیقی نیست. (البته بعداً با تدوین قانون اساسی، مفهوم دقیقی پیدا کرد). رژیم سلطنتی قانون اساسی مشروطه را داشته و دستکم بر طبق قانون اساسی خود مفهوم روشنی بوده است. ما بعداً هم به آن ترتیب، به تقابل با جمهوری اسلامی و جنگ مسلحانه با آن برنخاستیم. ولی آقای عمویی به حضور شما در کردستان و ترکمن صحرا اشاره میکنند. اولاً مسالهی ملی در ایران را به هیچوجه نباید با رفراندوم قانون اساسی مخلوط کرد. از سوی دیگر، نقش ما در ترکمن صحرا نقش صلحآفرینی بود و از آن هم محکم دفاع کردهایم. دولت آقای بازرگان هم نقش ما را در ترکمن صحرا، نقش صلحآفرینی میشناخت. ما در آنجا جنگ را خاتمه دادیم. مردم آنجا سنی بودند و نسبت به حاکمیت جمهوری اسلامی بیاعتماد بودند و ما تلاش کردیم که تنش میان آن مردم با جمهوری اسلامی ایران کاهش پیدا کند. یعنی شما این نظر آقای عمویی را قبول ندارید که نگاه شما به حاکمیت، موجب مثلا حضور شما بعداً در کردستان شده است؟ مسألهی ملی و ربط دادن آن با ساختار نظام در آن مقطع که ما به رفرنداوم رأی مثبت بدهیم یا منفی، بلاموضوع است. به نظرم جا نداشت که آقای عمویی وارد این بحث بشوند. موضوع این است که آیا رأی دادن یا رأی ندادن به جمهوری اسلامی در مشی بعدی شما تأثیر میگذارد یا نه؟ استدلال آقای عمویی این است که تاثیر میگذارد و شما را به راه خشونت و تقابل با نظام میکشاند. اما به نظر من، رأی ممتنع در آن زمان، بهترین رأی بوده است. حتی آقای خمینی هم بعداً گفتند که «اگر نظام مطلوب شما در آن ورقه نیست، خودتان با دست بنویسید». خود این گفته عجولانه بودن تصمیم را بازتاب میدهد و این که امکان اتخاذ تدبیر بهتری موجود بود. بهترین تصمیم به نظر من –هماکنون هم روی آن تاکید دارم- این بود که رهبری جمهوری اسلامی ایران شتاب نمیکرد. ابتدا قانون اساسی را به تصویب میرساند و بعداً هم مردم یا رأی مثبت و یا منفی به آن میدادند. ولی آقای عمویی به هرحال معتقدند که: تصمیمی که آن زمان رهبری حزب اتخاذ کرد، تصمیم درستی بود. هر نیروی دیگری هم بگوید که پیشبینی کرده بود، چنین چیزی خواهد شد، به نوعی آناکرونیسم دست میزنند. یعنی شرایط تاریخی را جابهجا میکنند و آنچه امروز رخ داده را به جای شناخت آن روزشان میگذارند. آقای عمویی در عین حال اضافه میکنند: این که من گفتم، الان هم همین نظر را دارم، به معنای آن نیست که روشها و عملکردهای بعدی جمهوری اسلامی مورد تایید من است؛ خیر. من تصور میکنم، موضع حزب تودهی ایران کاملا درست بود و آن که در این میان، قانون را لگدمال کرد و سیاست سرکوب سازمانها را درپیش گرفت، جمهوری اسلامی بود. اما در مقابل جمهوری اسلامی ایران فقط این دو نوع نگرش و این دو نوع هویت سیاسی وجود ندارد. آقای ابوالحسن بنیصدر، رییس جمهور به زعم من، برآمده از آن رأی آری به جمهوری اسلامی است و شاید آن نیرویی که به اعتقاد آقای عمویی شرایط تاریخی را جابهجا میکنند و نگاه امروزشان را به جای شناخت دیروزشان میگذارند: رییس جمهور برآمده از آن رفرنداوم، سخن صحیحی نیست. به لحاظ آن که فرضاً اگر مردم آن روز به جمهوری تنها و یا آنطور که آقای مهندس بازرگان پیشنهاد میکرد به «جمهوری اسلامی دمکراتیک» و سخن آقای خمینی هم در نوفل لوشاتو بود رأی میدادند، باز این امکان وجود داشت که من به ریاست جمهوری میرسیدم.
اما این که من امروز راجع به آن رفرنداوم چه فکر میکنم، آن زمان یک خوشبینی وجود داشت. گرچه من همان زمان توضیح دادم که اگر مراد از جمهوری اسلامی این معنا است که اسلام بیان آزادی است و جمهوری هم به معنای برقراری حاکمیت جمهور مردم است، مشکلی ندارد. اما این مسائل باید توضیح داده شود و مردم در روشنی رأی بدهند. ولی توضیح داده نشد آقای بنیصدر. بله؛ اشکال اولی که در آن رفراندوم وجود داشت، این بود که رفراندوم بدون توضیحی بود. از سوی مقامات رسمیای که این رفرنداوم را برگزار کردند، توضیحی در این رابطه داده نشد. وگرنه آنهایی که مخالف بودند و یا پیشنهادات دیگری داشتند، توضیحات خودشان را میدادند. چرا این توضیحات اهمیت داشت؟ به لحاظ آنچه الان میبینیم. آن زمان که انقلاب پیروز شد، قرار بود حاکمیت مردم برقرار شود. جمهوری به این معنا بود. پیشنویس قانون اساسی هم بر اساس ولایت جمهور و حاکمیت جمهور مردم تهیه شد. ولی حالا ما با ولایت مطلقهی فقیه روبرو هستیم. اما اگر آن رفراندوم در شفافیت کامل انجام میگرفت، احتمال داشت که این پیامدها بهوجود نیاید. از آقای بنیصدر میخواهم که در مقایسهای میان دو تحلیل مختلف از آقای نگهدار و آقای عمویی، بگویند که رفتار مناسب در مقابل رفراندوم جمهوری اسلامی ایران، از جانب نیروهای سیاسی، از نظر ایشان چه میتوانست باشد؟ بعداً معلوم شد که به قول آقای خمینی نمیتوان تکیه کرد. آن روز مردم میگفتند ایشان مرجع است و به قول خودش عمل میکند، اما بعداً خود ایشان گفت: اگر لازم باشد، امروز حرفی میزنم و فردا عکس آن را میگویم که این کار را هم کرد. اما آن روز معلوم نبود. بله آن روز معلوم نبود. اما امروز نمیشود رأی آن روز را توجیه کرد. اقلاً باید انتقاد از خودی کرد. بنابراین، سخن آقای عمویی نابجا است. برای این که بعد از وقوع، باید این توانایی را داشت و بتوان گفت که آن روز اشتباه کردهایم و باید این توضیح را میطلبیدیم. ولی شما خودتان هم رأی مثبت دادید. من رأی مثبت دادم، ولی مطالبهی توضیح هم کردم. خودم هم این توضیح را دادم. فرق میکند با کسی که رأی میدهد، توضیح هم نمیطلبد و امروز هم میگوید که درست عمل کرده است. من میگویم: توضیح دادم، توضیح هم مطالبه کردم، رأی هم دادم. با اعتماد به آقای خمینی. آن زمان من اعتقاد داشتم که یک مرجع تقلید تعهد خود را که در برابر دنیا بر عهده گرفته بود، نقض نمیکند. آقای عمویی هم میگویند که همین اطمینان را داشتهاند. امروز من انتقاد میکنم، ولی ایشان میگوید که درست عمل کرده است. من میگویم که این اعتماد نابهجا بوده است. ما نباید به اعتماد و به قول یک شخص، از آنچه که اساسی است، صرفنظر میکردیم و آن رأی در شفافیت است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
گفتگوهای جالب و قابل تأملی است کاش ادامه پیدا کند.
-- امیری ، Apr 2, 2010این چه گرایش عجیبیه در آقای بنی صدر که در هر مناظره ایی می خواد یک نقطه مخالف پیدا بکنه و خودشو در آونطرف دیگه قرار بده. مگر اقای عمویی هم نمی گه که گول حرفهای خمینی در فرانسه را خورده که به رفراندم جمهوری اسلامی رای داده؟ پس فرقش با حرفهای شما چیه؟ فقط جمله بندی؟
-- بدون نام ، Apr 2, 2010و شما خانم محمدی، شما روزنامه نگارید باید با هوش باشید و البته کمی هم باز و با مسئولیت نسبت به تاریخ. شما چه جوری باین استنباط رسیدید که بنی صدر برآمده از آری گفتن مردم به جمهوری اسلامی ست؟ یعنی اگر اسم جمهوری اسلامی مثلن جمهوری کمونیستی بود باز مردم به بنی صدر رای نمی دادند؟ شما چقدر از محبوبیت بنی صدر و بازرگان در آن سالها خبر دارید؟ آیا این شیوه فکر کردنتان تایید حرف اقای عمویی نیست که بعضی ها شرایط تاریخی را جابجا می کنند تا نگاه امروزشان را بجای شناخت دیروزشان بگذارند؟
این چه گرایش عجیبیه در آقای بنی صدر که در هر مناظره ایی می خواد یک نقطه مخالف پیدا بکنه و خودشو در آونطرف دیگه قرار بده. مگر اقای عمویی هم نمی گه که گول حرفهای خمینی در فرانسه را خورده که به رفراندم جمهوری اسلامی رای داده؟ پس فرقش با حرفهای شما چیه؟ فقط جمله بندی؟
-- بدون نام ، Apr 2, 2010و شما خانم محمدی، شما روزنامه نگارید باید با هوش باشید و البته کمی هم باز و با مسئولیت نسبت به تاریخ. شما چه جوری باین استنباط رسیدید که بنی صدر برآمده از آری گفتن مردم به جمهوری اسلامی ست؟ یعنی اگر اسم جمهوری اسلامی مثلن جمهوری کمونیستی بود باز مردم به بنی صدر رای نمی دادند؟ شما چقدر از محبوبیت بنی صدر و بازرگان در آن سالها خبر دارید؟ آیا این شیوه فکر کردنتان تایید حرف اقای عمویی نیست که بعضی ها شرایط تاریخی را جابجا می کنند تا نگاه امروزشان را بجای شناخت دیروزشان بگذارند؟
خیلی برام جالب بود آقای بنی صدر خودش خود را نقض میکرد ای کاش خانم محمدی تا جواب نمیگرفت این بحث را تمام نمیکرد.از نظر آقای بنیصدر بهتر بود ۲ ماه بد از انقلاب همه اسلحه میگرفتند به کوه میرفتند؟
با سپس مسعود
-- masud ، Apr 2, 2010من فکر می کنم با در نظر گرفتن شرایط در آن زمان باید به تغییر و تحولی که در ایران بر اثر انقلاب پیش آمده بود و رژیم پهلوی سرنگون شده بود و با توجه به اینکه جدا از خواست اکثریت مردم هم نمی شد حرکت داشت ،باید به جمهوری اسلامی رای داده می شد وسپس در میان مردم به ندانم کاریهای حاکمیت دست به افشاگری زده می شد.آقای عموئی کاملا منطقی برخورد کردند.و همواره بر ایشان درود باد.
-- علی رضا ، Apr 3, 2010مصاحبه جالبی است و عنوان در خور تاملی هم انتخاب کردید اما نظر دوستان کمی غیر منصفانه است
به عنوان یک ایرانی باور دارم که مردم افراط و تفریط هستیم اینکه آقای رفسنجانی گقته شتاب شده گفته ای امروزینی است در پاسخ به شرایط امروز و حرف داخل نظام است نه مخالف نظام و ...
سه دیدگاه درست است و هیچکدام هم کامل نیست شرایط آنروزها را به یاد بیاورید رفراندوم آری یا خیر چند درصد مخالف داشت چند در صد تحریمی داشت اعداد را به خاطر بیاوریم همه باور داشتیم که مدینه فاضله را خواهیم ساخت و هر کسی از ظن خود یار این قافله شد با هر مشربی و باوری
انقلاب مصادره شد یا نشد گیریم که مصادره شد و خطی کشیده شد و خودی و غیرخودی در آن تعریف شد میان آن خودی ها هم خطی دگر ترسیم شد و انان نیز خودی و غیر خودی شدند و برآیندش دو جناح چپ و راست شد و هر کدام از آنان خود طیفی شدند از مسالمت جو تا تندرو و میانه رو و این چرخ چرخید و خواهد چرخید
مشکل از شخص نیست مشکل از دین نیست مشکل به هر رنگ درآمدن ما آدمیان است که امروز مصالحه میکنیم برای حفظ منافع خودمان و فردا از موضع قدرت حریف را نیست و نابود میکنیم برای منافع خودمان
برآیند باور ما از دینمان و مراممان چنین است و تا ما اینچنین هستیم حکومت نیز آنچنان است
دوستانی که مصاحبه شوندگان و مصاحبه گر را نقد کرده اند اندکی هم خود را نقد کنند یا نکات مثبت و درست گزاره های گفته شده را ببینند
امروز مخالفت میکنیم چون دوست نداریم و فردا که دوست داشتیم از رهبرمان بتی میسازیم و به آن کافر میشویم و هر روز دل در گرو صنمی داریم
بیاید بیاموزیم به نظرات هم احترام بگذاریم بیاموزیم که نظرات متفاوت هستند و دیدگاهها یکسان نیستند به دام افراط و تفریط نیافتیم حال به نام هر عقیده و مسلکی که باشد
آزاده باشید و آزاده اندیش چه مومن هستید و چه کافر چه مسلمان چه بهایی چه مسیحی مشکل دین نیست مشکل تعصب قبیله ای است و تعصب روی باورها و مشکل خودی و غیر خودی است که همه باور داریم
میشود از نو ساخت و ترمیم کرد ولی باید به تغییر باور داشت و آنرا از خودمان شروع کنیم هیچکس را نه بت کنیم و نه منفور هر عقیده ای را محترم بشماریم و در عمل برای هم آزادی و برابری بخواهیم و از خواب خرگوشی خوشبینی مان برخیزیم اما مشکل در آن است که تا جانمان به لب نرسد نه کلامی خواهیم گفت نه قدمی برخواهیم داشت و آنگاه که نجواهایمان ناله شد فریاد مرده باد سر خواهیم داد و خواهیم گفت نمیخواهیم بدون آنکه بدانیم خوب پس چه میخواهیم
مصاحبه را یکبار دیگر بخوانید یکی گذشته را تایید میکند که تقصیر حکومت بود
دیگری میگوید گفتم کسی گوش نداد و آن دگر میگوید از من کاری ساخته نبود و هر چه توانستم کردم
کسی شما را متهم نمیکند پرسش این است که اکنون باید چه کرد و ما از این دیدگاه ها چه درسی خواهیم آموخت یا آنکه دیری است که این قوم تاریخ خود و دیگران را از یاد برده است
-- بامداد ، Apr 4, 2010صحبت های آقای بنی صدر دقیق و شفاف بود
-- آرمان ، Apr 5, 2010ما بر سر آنیم که ارام نگیریم
-- کریم ، Apr 5, 2010موجیم که آسودگی ما عدم ماست.
درود بر آنهائی که هنوز بر سر عهد و پیمان خود آگاهانه با تمام ذجر و شکنجه 37 سال زندان در زمان شاه و جمهوری اسلامی با مردم میهنشان و در کنار آنها باقی مانده اند.