خانه > گوی سیاست > ایران > آیا «دیوار برلین» در ایران فرومی ریزد؟ | |||
آیا «دیوار برلین» در ایران فرومی ریزد؟تایمز آنلاین- رابین رایت، ترجمه احسان نوروزیرابین رایت از پژوهشگران ارشد موسسه صلح در واشنگتن است و تا کنون پنج کتاب دربارهی خاورمیانه از او منتشر شده. خانم رایت از سال ۱۹۷۳ بارها از ایران دیدن کرده و کتاب «آخرین انقلاب بزرگ» را دربارهی انقلاب اسلامی در این کشور نوشته است. دیگر وقت آن رسیده که با صدای بلند بگوییم خیزش مردم در ایران میتواند چیزی شبیه به «فرو ریختن دیوار برلین» را در این کشور رقم بزند. نمیتوان اقدامات مخالفان ایرانی را، انقلابی بر ضد انقلاب (اسلامی) دانست. «جنبش سبز» ایران، ائتلافی از طیفهای گوناگون و ناهمگن است، که از رئیسجمهور سابق گرفته تا مردمی که هرگز در رایگیری مشارکت نکردهاند را، در بر میگیرد. تنوع و ناهمگونی این طیفها بهگونهای است که هر یک از آنها دیدگاه کاملا متفاوتی نسبت به ماهیت جنبش دارند و از زوایای مختلفی به آن مینگرند. اما روش و الگوی اعتراضات عمومی و سرازیر شدن مردم به خیابانها از زمان انتخابات بحثبرانگیز شش ماه پیش، در تاریخ بیبدیل است.
مخالفان ایرانی ثابت کردهاند که بهرغم سرکوب خشونتآمیز و بهرهگیری بیرحمانهی رژیم از نیروهای سرکوبگر، بازداشتهای گسترده، دادگاههای نمایشی، و حتی انتشار گزارشهایی از شکنجه و تجاوز در زندان، عزم و توان پایداری در این نبرد پرخطر را دارند. در این نبرد سیاسی، که سیری صعودی دارد، مخالفان از قدرت، انگیزه و خلاقیت بیشتری برخوردارند. از اهمیت این نکته نباید غافل بود که ظهور و بروز قدرت مردم در ایران، نمونهای تاریخی را در نحوهی مواجههی مردمی، با آخرین نسل کشورهای تحت حاکمیت رژیمهای اقتدارگرا، به ثبت رسانده است. سی سال پیش، انقلاب ایران با پایان دادن به حاکمیت سلطنتی موروثی و معرفی کردن اسلام، بهعنوان یک ایدئولوژی سیاسی مدرن، مفهوم سیاست را در سراسر خاورمیانه تغییر داد و به بازتعریف آن پرداخت. خیزش کنونی ملت ایران نیز دوباره در حال ایجاد تغییراتی مشابه در این زمینه است؛ این بار با سرازیر شدن مردم به خیابانها و مطرح کردن مطالباتی همچون «پایان دیکتاتوری» و نیز تامین حقوق اساسی، نظیر آزادی بیان، آزادی مطبوعات و احترام به رای شهروندان. اما جنبش سبز بسیار گستردهتر و فراتر از جوششهای دورهای و فورانهای گاه و بیگاه است. این جنبش، پایدارترین و خلاقانهترین کمپین نافرمانی مدنی در جهان است. بگذارید با کمپین اسکناسنویسی شروع کنیم. هزاران اسکناس ایرانی را میتوان یافت که نشان «V» با رنگ سبز بر روی آنها حک شده است؛ بههمین سادگی. روی اسکناسهای دیگر مردم شعارهایی را نوشتهاند که معمولا در اعتراضات و تظاهرات وقتی کنار هم قرار میگیرند، فریاد میزنند؛ شعارهایی در محکومیت اقدامات رژیم و مخالفت با آن.
حتی روی بسیاری از اسکناسها، تصاویری حک شده است: کاریکاتوری از محمود احمدینژاد که زیرش نوشتهاند «دشمن ملت» و روی اسکناسهای دیگر هم میتوان عکسی از لحظهی جان باختن ندا آقاسلطان، بر اثر اصابت گلوله را دید؛ تصاویر کشته شدن او را در گوشیهای موبایل بسیاری از ایرانیان هم میتوان دید. زیر عکس ندا نوشتهاند: «مرگ بر دیکتاتور»؛ شعاری که این روزها عمومی شده و همهی معترضان، این شعار را، علیه آیتالله خامنهای سر میدهند. کمپین اسکناسنویسی حتی سیاست خارجی رژیم را هم به چالش میکشد. «خامنهای بیدین، شده نوکر پوتین» یکی از شعارهایی است، که به رنگ سبز، روی یک اسکناس دو هزار تومانی نوشته شده است. روی یک اسکناس دیگر هم، این شعار را نوشتهاند: «پول نفت رو دزدیدن، دارن به چاوز میدن.» برخی پیامهای روی اسکناسها هم فقط با هدف درخواست از مردم برای پیوستن به کمپین اسکناسنویسی بر ضد رژیم نوشته میشوند. دولت بارها تلاش کرد تا این اسکناسها را از چرخه پولی کشور خارج کند، اما تعداد زیاد آنها کار را برای دولت دشوار کرده است.
پس از آن باید به تحریم رسانههایی که در رسانههای تحت کنترل دولت تبلیغ میشوند، اشاره کرد. بعضی از مردم در فروشگاهها در گوش مشتریان دیگر زمزمه میکنند که کالاهای معینی که به انحصار رسانهای دولت کمک میکنند، را نخرند. مخالفان ایرانی همچنین خواستار تحریم کمپانیهایی (همچون نوکیا و زیمنس) شدهاند که تکنولوژی مورد نیاز دولت (برای رهگیری ارتباطات مخابراتی و اینترنتی کاربران ایرانی) را تامین میکنند. سنجش میزان تاثیرگذاری تحریمهایی از این دست، غیرممکن است، اما با چنین اقداماتی، مولفهی مهم اقتصادی نیز، به این تقابل سیاسی افزوده میشود. نافرمانی مدنی ایرانیان بسیار شجاعانه است. دیوارنویسی روندی فزاینده دارد و هر روز نوشتههای بیشتری را، با اسپریهای سبز رنگ، روی دیوار شهرها میتوان دید؛ این نوشتهها یا در انتقاد از مسئولان و یا برای اطلاعرسانی پیرامون تظاهرات آینده است. در هنگام سخنرانی هر یک از حامیان رژیم، در دانشگاهها، بیش از هر چیز، پوسترهای بزرگ از معترضان یا زندانیان مخالف، به چشم میخورد. در مسابقات فوتبال، یا در ایستگاههای مترو، مردم با گوشیهای موبایل خود فریادهای خودجوش «مرگ بر دیکتاتور» و «الله اکبر» را ثبت میکنند. شعار «الله اکبر» از شعارهای محوری مردم در زمان انقلاب علیه حکومت سلطنتی بود و اکنون باز هم مردم، برای محکوم کردن تندروهای انقلابی، فریاد «الله اکبر» سر میدهند. معنای ضمنی این اقدام معترضان این است که خداوند از انقلابیون روی برگردانده و اینک در کنار جنبش سبز قرار گرفته است. مشارکت در نافرمانی مدنی بسیار بیشتر و گستردهتر از شرکت در اعتراضات و تظاهرات است. حرکتهای فردی و اقدامات هماهنگنشده هم بخشی از نافرمانی مدنی است؛ اقدامی نظیر به چالش کشیدن آیتالله خامنهای توسط محمود وحیدنیا، دانشجوی سادهی ریاضی که هیچ سابقهی اعتراضی شناختهشدهای هم نداشت. آیتالله خامنهای در نشست با نخبگان دانشگاهی ایران، هشدار داد که زیر سوال بردن انتخابات ریاستجمهوری «بزرگترین جرم» است و پس از آن، وقتی آقای وحیدنیا پشت میکروفون قرار گرفت، از سرکوب مردم توسط نیروهای دولتی انتقاد کرد و در مورد گزارشهای منتشر شده پیرامون رفتار خشونتآمیز با زندانیان پرسید و گفت چرا کسی اجازه ندارد که از رهبر انتقاد کند. او تاکید کرد که رهبر نباید مصون از انتقاد باشد. جنبش سبز تا کنون خشونتپرهیز بوده و بر دوری از خشونت اصرار ورزیده است. طنز ماجرا اینجاست که امروز بزرگترین چالش پیشروی جمهوری اسلامی، بهعنوان یک رژیم انقلابی بیرحمِ که نسبت به فعالیتهای پنهانیاش برای ساخت تسلیحات هستهای تردیدهای جدی وجود دارد، نافرمانی صلحآمیز مدنی است؛ و حتی چنین رژیم نظامی و مسلحی هم نمیتواند آن را فروبنشاند. • منبع
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
kheili sade va manteghi hameye masael gofte shode sepasgozaram
-- hossein ، Dec 28, 2009نظر بر نظر درست ایشان را جایز نمیدانم، فقط امیدوارم که شعار ( میجنگیم، میمیریم، کشورو پس میگیریم) در حرکتهای آینده، شعار اصلی مردم باشد.
-- حسن مهاجر ، Dec 29, 2009تا وقتی بخواهیم ایران را از لای فیلتر طبقه متوسط ببینیم اشتباه خواهیم دید. اکثریت مردم ایران هنوز پیرو انقلاب اسلامی هستند. اما البته هرگز روی جلد نیوزویک جایی ندارند.
-- میم ، Dec 29, 2009