خانه > گوی سیاست > انتخابات ایران > رأی من کجاست؟ | |||
رأی من کجاست؟آتنا پژوهشدر چند ماه اخير جامعه ما روزهای پرهيجان، سخت و دردناکی را از سر گذرانده است. انتخابات رياست جمهوری تا مدتی کوتاه قبل ازانتخابات نشانی از شرکت گسترده مردم در انتخاباتی برای برگزيدن رئيس جمهور جديد وجود نداشت. سرخوردگیهای هميشگی و اعتقاد به اینکه چيزی عوض نخواهد شد، همچنان بر اندیشه اکثريت حاکم بود. با اين وجود در مدتی کوتاه ورق برگشت. با فعاليتهای گسترده تبليغاتی کانديداهای منتخب، شور و شوق، و احساس مسئوليت تکتک شهروندان دريچهای به اميد گشوده شد. و جنبشی خودجوش جوانه زد و سبز شد. سبزوارگی را نماد خويش کرد و آزادی را رويايی دستيافتنی پنداشت. خوشبينی، بدبينی و ياس را مغلوب کرد و همه را به تحرک واداشت. هواداران ميرحسين موسوی و مهدی کروبی در روزهای قبل از انتخابات يکپارچه و متشکل فعاليتهای انتخاباتی را سامان دادند. تجربه چهار سال دولت احمدی نژاد و امکان انتخاب مجددش، کابوسی واقعی بود. نياز جامعه به تغيير و دگرگونی نزديک به چهل میليون نفر را به پای صندوقهای رأی کشاند. اتفاقی باورنکردنی، زيبا و نشانگر درک عميق مردم از نقش اساسی خود در تعيين سرنوشت سرزمينشان در پیش بود. پژوهشهای بعدی نشان داد که گروه بزرگی از رأیدهندگان برای اولين بار به پای صندوق رای میرفتند. باورکردنی نبود که هزاران نفر از ايرانيان مهاجر در سراسر دنيا برای رای دادن ساعتها جلوی سفارت خانههای ايران صف کشيده و يکصدا شوند. شايد يکی از دلايلی که مردم را به پای صندوقهای رای کشيده بود، انتخابات رياست جمهوری امريکا و پيروزی شايد انتخاب اوباما باعث شد که اعتقاد عميق اکثريت مردم ما به تئوریهای توطئه که در ناخودآگاه ايرانی نشست کرده و درونی شده، کمی سست شود، و بتوانند به نقش خود در انتخاب کردن به عنوان تنها راه ايجاد تغيير ايمان بياورند! باور کنند که تنها اراده مردم است که تصميم میگيرد و حقانيت دارد.
همه میدانيم که پيشبينیها همه نشان از انتخاب ميرحسين موسوی بهعنوان رئیسجمهور داشت. و رای ميليونها ايرانی به او اين گمان را به واقعيت بدل کرد. و باز همه ما میدانيم که تنها چند ساعت پس از انتخابات، دیگر هیچ اثری از آن شادی، اميد، شوق و شور باقی نمانده بود. قانونشکنی آشکار و تقلب در انتخابات! و خشم، بهحق تنها حسی واقعی بود که بر روح و روان ميليونها نفر ايرانی رایدهنده چيره گشت. واکنش عمومی به تقلب در انتخابات هم مثل واقعه اولی، يعنی گستردگی شرکت مردم در رایگيری غافلگيرانه بود. جنبش اعتراضی همگانی و فراگير يک شبه متولد میشود. جنبشی اعتراضی با مدنيتی امروزی که صلحجو، اما اين اعتراض به حق و مدنی با دستگيری صدها شهروند، شکنجه، تجاوز جنسی به زنان و مردان و کشتن دهها نفر مواجه شد. جنبش سبز ازهر نظر ويژگیهای برجسته ای دارد. درهمين چند ماه تحليلهای جامعهشناختی متعددی درمورد آن منتشر شده است. سبزها تنها به اعضای احزاب و يا نهادهای مدنی محدود نمیشوند. آنها شبکههای متعدد و خودجوش اجتماعی را در مدتی کوتاه بهوجود آوردند. تنوع فکری و سليقهای از ويژگيهای برجسته سبزهاست. آنها هنر و ادبيات خاص جنبش را آفريدند و چهره ديگری از ايران و مردمش به جهان معرفی کردند. جنبش سبز توانست در مدتی کوتاه طيفهای گوناگون فکری را با خود همراه کند. علاوه بر هواداران اصلاحطلبان، فعالين جنبش تکنولوژی مدرن را به بهترين نحو به کار میگيرند. موبايلها، ایميلها، سايتها و دوربينها شبانهروز به کار گرفته میشوند. با فعاليتهای انتخاباتی چشمگير، فضای جامعه به راستی سبزرنگ میشود. قبل ازبرگزاری انتخابات فضای جامعه هيجانزده است و طرفداران کانديداها به فعاليت در اکثر نقاط کشور مشغولاند. مهمترين شعار مربوط به شخص ميرحسين موسوی درآن روزها: «يا حسين ميرحسين» است که يکی از شعارهای اصلی جنبش سبز در روزهای بعد از انتخابات نيز بود که با توجه به بار مذهبی و احساسی آن بسيار تأثيرگذار بوده است.
هنگام فعاليتهای انتخاباتی ميرحسين موسوی سنتشکنی میکند و با همسرش زهرا رهنورد در گردهمايیها ظاهر میشود. اين موضوع بهخصوص زنان و جوانها را تحتتاثير قرار میدهد. زهرا رهنورد و ميرحسين موسوی به نسلی از روشنفکران مذهبی تعلق دارند، که از مذهب ايدئولوژی ساخت و در انتها به شعار جدايی دين از دولت رسيد. پيشينه هنری و روشنفکری اين دو بدون شک يکی از دلايل محبوبيت امروزیشان در نزد نسل جديد است. همگامی رهنورد با همسرش وشعارهای آزادیخواهانه او نسل جديد زنان را به تغييراتی به نفع زنان اميدوار میکند. شعار «موسوی، رهنورد، تساوی زن و مرد» از شعارهای زنان جوان در روزهای انتخابات بود. گفتمان آزادی فردی و اجتماعی يکی از مسائل مطرح در اين انتخابات بود. گفتمانی که جوانان تشنه آزادی را به شدت جذب کرد تا حدی که حتی تابوی گفتوگو درباره حجاب اجباری نيز در گردهمايیهای قبل از انتخابات شکسته شد. اکثر کانديداها معتقد بودند که بايد گشت ارشاد را جمع کرد و به کنترل حجاب پايان داد. در ده روز مانده بهانتخابات خواست حجاب اختياری بارها تکرار شد و شعار «دولت گشت ارشاد نمیخوايم، يا حجاب اختياری حق زن ايرانی» در خيابانها طنين انداخت. بیترديد ايجاد يک جامعه مدنی سکولار و استقرار حاکميت قانون در ايران بدون تامين حقوق برابر برای زنان امکانپذير نخواهد بود. نماد سکولاريسم در جامعه آينده ما رهايی زنان از تمام تبعيضات مندرج در قانون و نهادينهشده در فرهنگ است. در همایش استاديوم آزادی چند روز قبل از انتخابات هواداران موسوی سنگ تمام میگذارند. سبزپوشان پرجنب و جوش با آراستن سر و روی خود و استاديوم فضای دلگرم کنندهای بهوجود میآورند. نکته مهم در اين گردهمايی عقده گشايی حاضرين و بهخصوص هنرمندان در تقبيح چهار سال دولت احمدینژاد و انزجار آنها از انتخاب مجدد اوست. يکی از آنان در سخنرانیاش میگويد: «چهار سال احساس حقارت کردم که اين شخص رئيس جمهور ما حضور زنان جوان هنرمند يا اکتيويست در تريبون سخنرانی با حرفهايی مشابه و سخنرانی فائزه هاشمی که هشدار میدهد درصورت انتخاب مجدد، احمدینژاد خود را امام زمان خواهد پنداشت، با تشويق، رقص و پايکوبی حاضران مواجه میشود. مردم در مصاحبهها با فراموش کردن خودسانسوری حرف دلشان را بازگو میکنند. موضوع مهم در تمام اين سخنرانیها و مصاحبهها، افکندن طرحی نو و نجات مملکت از بن بست سياسی؛ و انتقاد شديد ازمحمود احمدینژاد و بیکفايتی اوست. ابراز انزجار گروهی از ايرانيان خارج کشور هم که در روز رای گيری در مصاحبههای تلويزيونی علت شرکت خود در انتخابات را، همراهی برای انتخاب نشدن مجدد احمدی نژاد میدانستند. گواه اين نفرت عمومی از رئيس جمهوری است که بهزعم مخالفانش غرور ملی آنها را جريحهدار کرده و بارها باعث شرمندگیشان در دنيا شده است.
دفاع او از وزيرش آقای کردان در ماجرای تقلبیبودن دکترايش، ادعای ارتباط با امام زمان و ديدن هاله نور، از همه مهمتر انکار هالوکاست به بيزاری عمومی از احمدینژاد دامن زده است. بدون شک در سی سال اخير هيچکدام از روسای جمهور با چنين ابراز انزجاری از طرف مردم در فضای عمومی بخشی از شعارهای روزهای قبل از انتخابات مستقيما احمدینژاد را هدف گرفته است. از جمله: «احمدی بای بای، محمود خداحافظ». پس از مناظره تلويزيونی او با موسوی مردم شعارمیدادند: «مناظره بهپا شد، احمدی کلهپا شد». يا: «مناظره عالی بود. دکترتون خالی بود». «بيست و سوم چی ميشه، احمدی اخراج میشه» شعارهای روزهای پس از انتخابات را میتوان به دو دسته کلی تقسيم کرد تا با توجه به وقايع بعدی شناخت بيشتری از شبکههای سبز بهدست داد. جز شعارهايی که بهطور مشخص به انتخابات مربوط بودند، سير حوادث پس از آن مردم عاصی را با مسائل ديگری درگير کرد. و باعث راديکالتر شدن ادبيات شعاری شد. در سه روز اول پس از رایگيری در بيست و دوم خرداد و فوران خشم عمومی در پی اعلام نتايج شمارش آرا، شعار اصلی: «رای من کجاست»، بهسرعت و در تمام دنيا ميان ايرانيان پخش و به بيشتر زبانها بازگو شده و به شعاری جهانی تبديل میشود. جملهای که بيشتر از هر شعار ديگر بر روی پوسترها، دستنوشتهها و پلاکاردها ديده شد. و حتی در بعضی کشورها مثل هلند بر روی تمبر يادبودی حک شد! «خس و خاشاک» خواندن مردم، توسط احمدینژاد در گردهمايی طرفدارانش در ۲۴ خرداد در ميدان ولیعصر، بيزاری مردم از داشتن رئيسجمهوری که برخلاف خاتمی هيچگونه کاريزمايی نداشته و بهراحتی آنان را مشتی خس و خاشاک خوانده در پاسخ به احمدینژاد با شعار: «خس و خاشاک تويی، پستتر از خاک تويی، دشمن اين خاک تويی...» و دهها شعار و پلاکارد جديد در مذمت و توهين به او است. در راهپيمايی ۲۷ خرداد که به راهپيمايی سکوت معروف شد، مردم با حمل پلاکاردهای سبز بزرگی که بر روی آن بيان اين جمله حسابی کار دست احمدینژاد میدهد. استاد محمدرضا شجريان در واکنش به احمدینژاد بار ديگر به پخش آثار خود از راديو و تلويزيون اعتراض میکند. و خود را «همان خس و خاشاک» مینامد. بدون شک میتوان کتابی قطور در واکنش مردم به اين جمله و ساختن شعارها، اشعار، ترانهها، طنز و کاريکاتورهای ضداحمدینژاد فراهم کرد. در روز بيست و پنجم خرداد شعارهای: «هاله نور را ديده، رای ما را نديده»، و «میجنگم میميرم، رایام را پس میگيرم» جمعيت میليونی و خشمگين را به خيابان آورد. بعضیها با حمل دايرهای زرد رنگ «هاله نور احمدینژاد» و انواع کاريکاتورها، احمدینژاد را به باد تمسخر میگيرند. همچنين مردم با شعارهايی مثل «احمدی حيا کن، مملکت رو را رها کن»، «ننجون مهدی فهميد، اين کوتوله نفهميد». «مرگ بر ديکتاتور، چه شاه باشه چه دکتر»، «احمدی دروغگو، شصت و سه درصدت کو»، «تا احمدینژاده، هرروز همين بساطه»، «دولت کودتا، استعفا استعفا» و دهها شعار ديگر در تظاهرات بعدی شرکت میکنند. ويدئو کليپهايی که در اين ايام ساخته شدهاند منبع پرارزش ديگری برای بررسی ادبيات و هنر جنبش سبز و يا در يکی از اين فيلمها گروهی از مردم را میبينيد که در شيراز در خيابانی جمع شده و دم گرفتهاند. آنها با تطبيق يک تصنيف طنزآلود و قديمی شيرازی با اوضاع روز که توسط يکی از آنها خوانده میشود عبارت «محمود آبروت رفت»، را درمتن آواز اصلی با هم مرتب تکرار میکنند. طرفداران موسوی با شعار هرشهروند يک ستاد است و بعد از آن با شعارهر شهروند يک رسانه است، فعاليتهای در شرايطی که بيشتر رسانههای خارجی در ايران امکان تهيه گزارش را در آن چند روز خونين خردادماه از فيسبوک، تويتر و يوتيوپ از مراکز اصلی پخش خبر میشوند. انقلابی در تويتر، عنوان مقالات متعددی در روزنامههای معروف دنيا است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|