خانه > گوی سیاست > اقتصاد > «با هدفمندی یارانهها، تورم جهشی داریم، نه صعودی» | |||
«با هدفمندی یارانهها، تورم جهشی داریم، نه صعودی»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comلایحهی هدفمند کردن یارانهها که بیش از دو سال است مورد بحث محافل اقتصادی و بیش از شش ماه است در مجلس شورای اسلامی در دست بررسی قرار دارد، هنوز نیز مورد چالشهای جدی است. سهشنبه، ۱۲آبان، در حالی که مجلس مشغول بررسی مادهی ۱۳ این لایحه بود، محمود احمدینژاد وهیأت همراهش سرزده وارد مجلس شده و خواهان تغییرات جدی در این ماده که نحوهی هزینهکرد دولت از محل درآمد این طرح را تعیین میکرد، شد. حضور احمدینژاد در مجلس تشنج جدی آفرید تا جایی که او مجلس را تهدید به پس گرفتن لایحهی هدفمند کردن یارانهها کرد. روز یکشنبه ۱۷ آبان ، نمایندگان مجلس در بررسی بند ۱۶ این لایحه، مطالبات خود در بند ۱۳ را که مورد اعتراض محمود احمدینژاد بود، تعدیل کردند. در بند ۱۳، نمایندگان چهار ردیف درآمدی و هزینهای برای دولت در لوایح بودجهی سنواتی قایل شده بودند. اما روز یکشنبه آن را به یک ردیف کاهش داده و امکان نظارت مجلس را بر نحوهی مصرف این درآمدها، محدودتر کردند. در این زمینه با خانم شیرین سعیدی، دبیر «شورای هماهنگی کارفرمایان کشور» در بارهی جوانب گوناگون این مساله گفتوگویی کردهام.
خانم سعیدی ممکن است در مورد وظیفهی نظارتی مجلس بر نحوهی هزینهکرد دولت در درآمد حاصل از برداشتن یارانهها، توضیح دهید؟ اگر مجلس بخواهد واقعا مجلس ناظری باشد، هنوز هم علیرغم تغییرات عمدهای که در لایحه آورده است، میتواند وظیفهی نظارتی خود بر نحوهی هزینهکرد دولت را انجام بدهد. مگر این که مجلس نخواهد به خیلی چیزها نظارت کند و یا بخواهد چشماش را ببندد. مهمترین مساله، شفافیت هزینهکردها است. چون درآمد حاصل از برداشتن یارانهها، درآمد هنگفتی است و تقریبا معادل خود بودجه است. خیلی از کارشناسها معتقدند این درآمد، بودجهای موازی با بودجهی اصلی دولت و بودجهی سنواتی است و اگر در بودجه منظور نشود، هزینههای بیحساب و کتابی را شامل خواهد شد. این درآمد در خزانهی دولت جمع خواهد شد و دولت هم دستش باز مانده که چگونه و بر چه اساسی آن را در میان دهکها پخش کند. الان درصدها تا حدی مشخص است، اما این که چه درصدی و چگونه به خانوارها و افراد تعلق میگیرد، روشن نیست. منظورتان از این چگونه، مکانیسم پرداخت است؟ چون میزان حدود ۲۰هزار تومان تعیین شده است. هرچند میزان تعیین شده، اما روشن نیست چه خانوارها و چه افرادی شامل دریافت این میزان یارانه میشود یا خیر. خانوارهای شامل طرح، بر اساس فرمهایی که میان مردم تقسیم کردهاند، مشخص میشوند. مشکل همینجا است؛ آقای حسینی، وزیر اقتصاد حدود یک ماه پیش اظهار کرده بود که دولت نمیتواند بر اساس دهکبندی یارانهها را توزیع کند، بلکه بر اساس درآمدها و آنچه اعلام میشود، یارانهها هدفمند و پرداخت میشوند.
توزیع یارانهها بر اساس درآمد کل خانوار چه اشکالی ایجاد میکند؟ درآمد کل خانواده بر اساس هزینهکرد محاسبه شده و نه بر اساس درآمد واقعی خانواده. چون در جامعه مالیات واقعی پرداخت نمیشود، کسی هم از درآمد واقعی افراد خبر ندارد. این مهمترین مشکل در این محاسبه است. مشکل دوم این است که برای نمونه، اگر من با درآمد ماهی ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان در خانهی پدری زندگی میکنم، بر اساس محل زندگیام کرایه خانهای که باید پرداخت کنم، اما عملا نمیپردازم نیز محاسبه میشود. مثلا اگر خانه در محلهای باشد که میزان اجارهی آن ۶۰۰هزار تومان باشد، آن ۶۰۰ هزار تومانی که من عملا نمیپردازم، پسانداز من محسوب میشود و بر این اساس، مجموع درآمد مرا یک میلیون تومان محاسبه میکنند. وقتی درآمد واقعی من، به عنوان یک فرد احتساب نمیشود، این مشکل به وجود میآید که دولت چگونه میخواهد من را به عنوان قشر متوسط جامعه با درآمد محدود، هرچند ممکن است به تبع آن هزینههایام هم محدود باشد، اما در هر صورت خیلی از هزینهها به من تحمیل میشود، پوشش بدهد و یا اساسا برای تحت پوشش قرار گرفتن، شناسایی کند. گذشته از انتقاداتی نظیر آنچه شما به مکانیسم اجرای این قانون و یا نحوهی هزینهکرد درآمدها دارید، هنوز کارشناسانی هستند که به اصل این لایحه انتقاد دارند و سوالاتی در رابطه با آن مطرح میکنند. برای نمونه، میزان یارانهی نقدی که تا سال گذشته ۷۰ تا ۸۰ هزار تومان تعیین شده بود و الان به ۲۰ هزار تومان تقلیل پیدا کرده، مورد سوال است. کاهش درآمد نفت موجب کاهش میزان یارانهها شد. با میزان تورمی که هیچ کس منکر وجود آن در جامعه نیست، آیا این خطر وجود ندارد که ارزش این ۲۰هزار تومان به ۱۰۰۰تومان کاهش پیدا کند و یا حتی به صفر برسد؟ ۱۰۰درصد؛ اصلا خود هدفمند کردن یارانهها، چون نقدینگی جدید در بازار ایجاد میکند، طبیعتا تورم را هم به دنبال خواهد داشت. خود این تورم قدرت خرید را کاهش خواهد داد چرا که دستمزدها به میزان تورم بالا نمیرود و «چسبندگی قیمتها» نیز بسیار کمک خواهد کرد که من تورم را بسیار بیش از قدرت خریدم احساس کنم. این تورم، علاوه بر تورمی است که به طور معمول وجود دارد. دقیقا! اگر هرسال افزایش حقوقها ۱۰درصد باشد، تورم ۲۰درصد بالا میرود. یعنی هر سال ۱۰درصد اختلاف فاز میان قدرت خرید مردم و تورم وجود دارد. ولی زمانی که یارانهها هدفمند شود، تورم جهش پیدا میکند. سیر صعودی با جهش دو مقولهی متفاوت هستند. در جهش ممکن است یک باره قیمت در یک سال از یک به ۱۰۰ برسد. اما در سیر صعودی ممکن است در یک سال ۱۰درصد افزایش قیمت داشته باشیم. مشکل این است که امکان جبران این جهش وجود ندارد. اقتصاد ما الان قدرت جهش را ندارد. حذف یارانهها در اساس خود، استدلالی ظاهرا منطقی دارد و دولت معتقد است مردم باید کالاها را به قیمت تمام شده بخرند. آیا این استدلال اساساً صحیح است؟ و در این صورت چه تعارضی ممکن است با لایحهی هدفمند کردن یارانهها داشته باشد؟ قیمت تمام شدهی کالاها در کشورما اصولا بالا است. یکی از دلایل بسیار مهم آن هم هزینهی بالای تولید است. هزینهی تولید در تمام صنایع و حتی آنچه خود دولت تولید میکند، برق، آب، گاز و… بالا است. علت این هزینهی بالا نیز این است که صنایع ما به هیچوجه نوسازی شده نیستند. مثلا نیروگاههای ما بین ۶۰ تا ۷۰درصد هدر رفتن انرژی و پرت برق دارد و این فرسودگی نیروگاهها باعث بالا رفتن هزینهی تولید برق میشود. وقتی هزینهی تولید برق بالا میرود، دولت به خاطر نوسازی نکردن آن، مجبور است این هزینه را بدهد که برق را به مصرف کننده، ارزان بفروشد. دولت هزینهی نوسازی نکردن صنایع را روی همان یارانه حساب میکند و میپردازد. زمانی که یارانهها حذف شود، من مصرف کننده هم باید هزینهی نوسازی نشدن نیروگاه را بپردازم و هم هزینهی برق مصرفیام را. در صورتی که این وظیفهی من به عنوان مصرف کننده نیست که هزینهی ندانمکاریهای و سوءمدیریتها را که باید ۲۰ سال پیش به آن توجه میشد، بپردازم. در بیشتر صنایع و تولیداتی که دولت روی آن دست گذاشته و میخواهد آن را به قیمت جهانی به دست مصرف کننده برساند، این مشکل وجود دارد. در مورد حاملهای انرژی که ایران تولید کننده محسوب میشود، آیا قیمت تمام شده نسبت به کشورهای دیگر پایینتر نیست؟ آیا ایرانیها نباید این قیمت پایینتر را بپردازند؟ بله، به عنوان تولید کننده این حق من است که از مزیت تولید کننده بودن برخوردار باشم و هزینهی کمتری را بپردازم. در غیر این صورت، من به عنوان تولید کننده چه مزیتی نسبت به کسی که خریدار و مصرف کننده است، خواهم داشت. اما استدلال میشود که قیمت فوب خلیج فارس بالا است و گویا در کشورهای خلیج فارس که آنها نیز تولید کنندهی انرژی هستند، قیمتها برای مصرف کننده بالاتر است. هرچند قیمتها بالاتر است، اما آنها صنایع هزینهبر به کار میگیرند. همچنین الان که ما در زمان رکود به سر میبریم، فوب خلیج فارس یا همان قیمت تحویل حاملهای انرژی روی کشتی و در دریا، حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ تومان است، اما دولت اصرار دارد قیمت بنزین را به ۴۰۰تومان برساند. از سوی دیگر، دولت دقیقا در زمانی دارد این کار را میکند که قیمت نفت رو به صعود دارد و به نوعی در اوج خود است. سالها بود که ما قیمت بالای ۵۰ و ۶۰ دلار را برای نفت تجربه نکرده بودیم، در حالی که در سال گذشته، قیمت نفت تا ۱۴۰ دلار هم رسید. وقتی فاصله میان تولید کننده و قیمت فروش مقداری زیاد میشود، زمان مناسبی برای برداشتن یارانههای انرژی نیست. زمانی که نفت یا حاملهای انرژی ارزانتر بودند، هزینهی بسیار کمتری را تحمیل میکرد، ولی الان این اتفاق نمیافتد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|