خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و هنر > سایه اسکای و منِ امروزش | |||
سایه اسکای و منِ امروزششکوفه منتظریshokoofeh@radiozamaneh.com
«سایه اسکای»، خوانندهی رپ و لزبین ایرانی است که چندماه پیش از ایران فرار کرد و به ترکیه رفت. شنیدن بخشی از زندگی سایه خالی از لطف نیست. او در دوران نوجوانی به گرایش جنسیاش پی میبرد.
سایه اسکای: به آنهایی که خیلی صمیمی بودم و میدانستم که آدمهای مورد اعتمادی هستند، گفتم. دوست داشتم این مسئله یکجوری جا بیافتد؛ حتی برای دوستان نزدیکم که خیلی خوششان نمیآید یا خیلی با این موضع کنار نمیآیند. از همان نوجوانی شروع کردم به کسانی که دور و بر من هستند بگویم که اگر خیلی خوششان نمیآید و خیلی با این مسئله اوکی نیستند، میتوانند دیگر دوست من نباشند، ولی من دوست دارم که آنها دوست من باشند. تلاش خودم را میکردم که نظرشان را عوض کنم. خب! این مسئله برایم مهم بود. اما خانوادهی سایه از این قاعده مستثنی بودند و هیچ اطلاعی از گرایش جنسی فرزندشان نداشتند. - خانوادهی من اطلاعی نداشتند و فکر میکنم بزرگترین سورپرایز تاریخ برایشان بودم. این طور فکر میکنم. مصاحبهی سایه با شبکهی تلویزیونی صدای آمریکا VOA به سرعت همهجا پخش شد و مورد توجه قرار گرفت. خود سایه احتمال میدهد که پس از این مصاحبه حتماً خانوادهاش موضوع گرایش جنسی او را فهمیدهاند، اما با این حال مطمئن نیست. - من هیچ تماسی با آنها ندارم. اصلاً هیچ ارتباطی با آنها ندارم و نمیدانم که قضیه آنجا چه جوری پیش میرود. ولی میدانم که خیلی برایشان سورپرایز بزرگی بوده است. چرا باید این خبر برای خانوادهی سایه تا این اندازه شوکآور باشد؟ سایه اسکای مانند بسیاری از دختران و پسران همجنسگرای ایرانی مجبور بوده است زندگی دوگانهای داشته باشد. - من دو چهرهی متفاوت داشتم: داخل خانواده و بیرون از خانواده. در کل خانوادهام از فعالیتهایی که در جنبش سبز یا مثلاً برای خوانندگی یا هرچیز دیگری میکردم، اطلاعی نداشتند. سایه در اواخر حضورِ خود در ایران از خانوادهاش جدا میشود. از او پرسیدم: چگونه با دو سایهی متفاوت در زندگیاش کنار میآمده و چقدر توانسته از پس هریک از این دو چهره برآید؟ - خیلی سخت است. بهخاطر اینکه انگار دو نفر هستی. دونفری که یکی از تو متنفر است و دیگری مثلاً عاشق تو است. یک چنین چیزی و تو بین این دو نفر قرار داری. خب خیلی سخت بود هندل کردن این قضیه. اینکه چطور بخواهی برخورد کنی. چطوری حواست باشد جایی گاف ندهی. مراقب باشی کسی متوجه نشود و کسی از خانواده از این بابت در خطر نیفتد. چون آنها اصلاً اطلاعی نداشتند که چه میکنم. برای آنها یک دختر خیلی آرام، ساکت و بیآزار بودم؛ کسی که موافق با همه چیز است و هر اتفاقی که بیافتد سرش در کار خودش است. اصلاً خودم نبودم.
از وقتی خودم را شناختم، مدام دارم با این مسائل کلنجار میروم. یکعده از کوره در میروند یا چه میدانم، کارهای دیگر میکنند. یکی هم خسته میشود، ازدواج میکند و میگوید بابا ولش کن. یا مثلاً یکی خودکشی میکند. هرکسی یک کاری میکند، چون فشار خیلی زیاد است. این دوگانگی برای آدم خیلی سخت بود. تصمیم گرفتم که یک جوری با آن مبارزه کنم. تصمیم گرفتم همانطور که مسلمانها میگویند، تقیه کنم. یعنی طبق آن شرایطی که هست، خودم را آن طور نشان بدهم ولی در باطن آنطور نباشم و کار خودم را بکنم و فعالیت خودم را داشته باشم. تقیه کردن اما در زندگی سایهی ۲۱ ساله نتوانست دوام چندانی بیاورد. در نهایت ایران را ترک میکند تا بتواند خودش باشد، آواز بخواند و مجبور نباشد که عشق و صدایش را خفه کند. - من وقتی کارهایم را میکردم، یعنی وقتی آهنگهایم را درست میکردم، برایم خیلی سخت بود. برایم مشکل به وجود میآمد. هر آهنگی که درست میکردم، نمیدانستم که میتوانم بعدی را هم درست کنم یا نه؟ از حیث نوعی که آنجا زندگی میکردم هم اذیت میشدم. اینکه مثلاً توی خیابان داری با دوست دخترت راه میروی، بعد مثلاً یک پسری به او گیر میدهد؛ یا مثلاً برادرت بخواهد برود خواستگاری دوست دخترت و از این جور چیزها که خب! خیلی آدم را اذیت میکند. سایه پیش از همه به عنوان یک خوانندهی لزبین شناخته شده است. از او پرسیدم پررنگتر بودن گرایش جنسی تو نسبت به هنر خوانندگی آیا یک انتخاب است. - نه. این انتخاب خودم نبوده است. من اصراری بر این نداشتم. چون موسیقی یک بحث جداست و گرایش من یک بحث جدا. ولی این دو باهم خودشان را نشان دادهاند و اتفاقاً در مصاحبهی آخری که در شبکهی channel D ترکیه داشتم، وقتی مرا معرفی میکند، نمیگوید خوانندهی لزبین ایرانی. میگوید خوانندهی ایرانی. این را خودم به او گفتم. برای اینکه خیلیها این خرده را به من گرفتند که تو داری از لزبین بودن استفاده میکنی. من میگفتم نه مسئله اصلاً این نیست. یعنی موسیقی جدا از گرایش من است ولی خوب این دو بههم آمیخته است. این آمیختگی ناشی از جنس زندگی و دغدغههای روزانهی دختری است که میخواهد هراسی از واقعیت خود نداشته باشد. چه بسا ممکن است با توجه به فضای هم جنسگراستیز فرهنگی و اجتماعی در ایران، باعث شود که مخاطبهای بسیاری را هم از دست دهد. - از همان اول مشخص است که اعلام این گرایش یک ریسک است. چون وقتی میخواهی از جامعهای بیرون بیایی و بگویی که من مثلاً لزبین هستم و حالا خواننده هم هستم، خیلیها از همان اول میآیند کادری میگذارند و تو را میگذارند داخل آن کادر و دیگر تو را گوش نمیدهند. به نظر من مهم بود که چنین کاری انجام شود. حتی اگر من لزبین هم نبودم، راجع به LGBT میخواندم. همانطور که میخواهم راجع به اعدامها بخوانم، ولی هنوز اعدام نشدم.
موضوع ترانههای سایه تا به امروز متوجه مسائل جامعهی کوئیر ایرانی بوده است. از او پرسیدم آیا تصمیم دارد که به موضوعات دیگری هم بپردازد؟ - صد درصد. اتفاقاً من همین الان که دارم با تو صحبت میکنم، چهار تا تکست مختلف دارم. راجع به بچهها، راجع به اعدام، راجع به مسائلی که داخل ایران است، راجع به خانمها و یک تکست خیلی اسپشیال دارم که مخصوص و عاشقانه است، اما طوری گفته میشود که مشخص نیست کسی که دارد حرف میزند دختر است یا پسر ولی دارد راجع به یک دختر صحبت میکند. منتظرم که از ترکیه خارج شوم و اینها را یکی یکی درست کنم و بگذارم که مردم گوش کنند. عدم آشکارسازی درمیان زنان و مردان، دختران و پسران همجنسگرا بیشک ناشی از نگاه همجنسگراستیزی است که فرهنگ و جامعه، حتی در میان کسانی که تمایلات همجنسگرایانه دارند، گسترش میدهند. هراس از رویارویی با جامعهای که نمیخواهد تو را بپذیرد. از سایه پرسیدم که فکر میکند حضور آشکار او بهعنوان یک خوانندهی زن لزبین چقدر میتواند کمکی باشد به دیگرانی که به هر دلیل نمیتوانند گرایش جنسیشان را علنی کنند یا از آشکارسازی آن در هراس هستند. - اگر خودم میدیدم که کسی در ایران بلند شده است و میگوید که من خوانندهام و شعری را که میخواند راجع به لزبینها و حقوق زنان است، واقعاً حس میکردم که من هم میتوانم بلند شوم و روی پای خودم بایستم. اگر او میتواند، من هم میتوانم. چرا من نتوانم؟ وقتی یک چنین آدمی را میبینم، به خودم میگویم که امید زنده است و میتوانم فردای خوبی داشته باشم. من این حس را میکردم. امیدوارم هرکسی که در ایران است و زیر فشار چنین شرایطی قرار دارد، این حس به او هم منتقل شود. واقعاً من از ته دلم دارم کار میکنم. برای مردم خودم دارم کار میکنم. چون واقعاً میدانم که چقدر زندگی در آنجا برای یک هم جنسگرا سخت است. چون خودم حس و لمسش کردهام.
حرفهایی که میزنم، حرفهای دلم است. امیدوارم به دلشان بنشیند و به آنها امید دهد. من هیچوقت در آهنگهایم نگفتم، آه، ما چه کار کنیم؟ ما نمیتوانیم. نه، اصلاً چنین چیزی نیست! من میخواهم به همه امید بدهم که بدانند که میتوانند. هرکسی میتواند یک روز خوب داشته باشد. البته اگر بخواهد. خیلی مهم است که جامعهی هنری و در کل کسانی که در مدیا فعال و سرشناس هستند، از این مسئله صحبت کنند. اینطوری پیشرفت جامعهی LGBT صدچندان میشود. چون ما به این احتیاج داریم، اینکه مردم چنین حرفهایی را بشنوند و به گوششان آشنا شود و با آن کنار بیایند. خب همه، همه چیز را میدانند، فقط روی آن یک لایه کشیدند و کسی در مورد آن صحبت نمیکند. آقا! لایهی اوزون سوراخ شد، بذاراین لایه را هم سوراخ کنیم. یکی از دوستان همجنسگرای من بر دیوار صفحهی فیسبوکش سئوالی را مطرح کرده بود. عین همان سئوال را از سایه پرسیدم: اگر روزی دوباره متولد شوی و بتوانی گرایش جنسیات را خودت انتخاب کنی، آیا بازهم میخواستی یک همجنسگرا باشی؟ - راستش را بخواهید تا همین الان که ۲۱ سالم هست، پدرم درآمده به خاطر گرایش جنسیام و تقریباً زندگیام رو به نیستی رفته است، ولی من عاشق چیزیام که هستم. اگر بازهم به دنیا بیایم، یک بار که سهل است، اگر صدبار دیگر هم شانس این را داشته باشم که به دنیا بیآیم، مطمئناً میدانم که لزبین به دنیا خواهم آمد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|