خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و هنر > مرضیه، مرضیهی بزرگ | |||
مرضیه، مرضیهی بزرگایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comآسمان هنر ایران یکی از ستارههای درخشانش را از دست داد. مرضیه، که نام هنریاش اشرفالسادات مرتضایی بود روز چهارشنبه ۲۲ مهرماه ۱۳۸۹ برابر با ۱۳ اکتبر ۲۰۱۰ میلادی در بیمارستانی در پاریس خاموش شد؛ در سن ۸۶ سالگی و در پی بیماری و مبارزه با سرطان.
مرضیه بانوی آوازهای ایران است. در خانوادهای هنردوست به دنیا آمد، اما کسی که همیشه او را تشویق میکرد و پشتیبان همیشگیاش بود، مادر او بود. خود او در مصاحبهای گفته است: «در زمانی که خانوادههای ایرانی به ندرت فرزندان دخترشان را برای تحصیل علم میفرستادند پدر من با وجود این که یک فرد روحانی بود مرا تشویق به آموزش تحصیلات مرسوم زمان نمود. وقتی که من آغاز به خواندن کردم خواننده شدن برای زنان غیر عادی بود.» مرضیه به آنچنان شهرت و مهارتی در آواز خواندن دست یافت که آهنگسازان بزرگ و ترانهسرایان برای اجرای آثار خود توسط این هنرمند با یکدیگر رقابت میکردند. نخستین خوانندهی زن برنامهی «گلها» بود و بیش از هزار آواز و ترانه خواند. مرضیه پس از انقلاب اسلامی حتی در خلوت هم نمیتوانست آوازهایش را سر دهد. پس از خروج از ایران، به شورای ملی مقاومت پیوست. از آن پس در چندین کنسرت برگ از جمله در آلبرت هال لندن و المپیای پاریس آواز خواند. عبدالحمید اشراق، نخستین سردبیر مجلهی موزیک ایران که بیش از ۵۵ سال پیش در ایران منتشر میشد از کسانی بود که با هنرمندان به ویژه مرضیه به طور مستقیم ارتباط داشت. من مرضیه را از حدود ۵۰ سال قبل، از نزدیک میشناسم. یک ماه قبل مفصل با ایشان صحبت کردم و از ایشان خواستم که آیا میخواهید آقای یارشاطر با شما صحبت کنند یا خیر. قبول کرد. از آقای دکتر یارشاطر خواستم که به مرضیه عزیز زنگ بزند و زنگ زد. بعد از آقای یارشار پرسیدم چه شد؟ گفت خاطرهی ۱۳۴۵ و ۴۶ که از مازندران به تهران با هم رفته بودیم تکرار شد. درست یادم میآید که پنجاه و خوردهای سال قبل، عکس بچهگیاش را ما در آن مجله که شما ذکر کردید، انداختیم که این خوانندهی نامدار را چه کسی میشناسد؟
باید مرضیه را در دو مرحله تحلیل کرد: افرادی که دستگاههای ایرانی را میخوانند و افرادی که تصنیفها را میخوانند. بهترین تصنیفخوان ما مرضیه بود. نمیتوانیم بگوییم که بهترین خوانندهی ما مرضیه بود ولی خوانندهی دستگاهها فرق میکند. «قمر» و «روحانگیز» با مرضیه از نظر تونالیته و صدا و به کاربردن شعرها فرق داشتند. مرضیه عاشق پیشرفت بود. پیش عبدالله دوامی رفت. عبدالله دوامی یک استاد بزرگ موسیقی بود. کلاس شبانه داشت. در این کلاس شبانهاش تعدادی دوستان حضور داشتند. فاخره صبا، محمود کریمی، خاطره پروانه و الاهه بودند و از همه بهتر که توانست استاد شود محمود کریمی بود. مرضیه توانست خودش را به درجهای برساند که به نام هزاردستان معروف شود. یعنی توانست هزار تصنیف را به وضع قشنگی پیاده کند. مرضیه، پنج نسل موسیقیدانان را پشت سر گذاشت؛ از صبا بگیر تا برسیم به آقای محمد شمس که در پاریس است. خارج از اینکه یک سولو، آقای رحمتالله بدیعی یا آقای فلانی بزند که با آن بخواند، آمد در آلبرت هال لندن شاهکاری انجام داد. یک خوانندهی زن در حضور این جمع با یک گروه موسیقیدان خارجی با موومانهای مختلف که ۱۰ الی دوازده موومان بود که آقای شمس ساخته بودند با شعرهای استاد کدکنی به نام « بخوان به نام گل سرخ»، آنچنان کار قشنگی ارائه کرد که باورکردنی نبود. شما چه تصنیفی از مرضیه در یادتان مانده است که هیچوقت از یاد نمیبرید؟ تصنیفهای ماهور، نرگس مستی، همچون ماه، چشم بدل و خیلی چیزهای دیگر. از علیاکبر شیدا بیش از حد کارهای خوب خوانده است. دوش اثر علیاکبر شیدا و شکایت می، اثر وزیری فوقالعاده است. در یک زمانی شاهکار کرد. بیشتر آهنگهای خالقی را مرضیه با بنان خواندهاند. حالا چرا، نغمههای ماهور، چنگ رودکی و... فارغ از من و ما بود مرضیه نخستین زنی بود که در برنامهی «گلها»ی رادیوی ایران آواز خواند. آذر پژوهش، گویندهی نامآور برنامهی گلها از خاطرتش با خانم مرضیه میگوید: هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق، ثبت است در جریدهی عالم ما دوام ما. در این لحظات من مرضیه را کنار حوض و باغچهی خانهاش، کمی به غروب مانده، در فضای عطرآگین حیات در حضور مادر گیسو گلابتونش که مرضیه در برابر او سراپا احترام بود و عاشقانه دوستش داشت به خاطر میآورم. مرضیه از سماور چینی گلدار که من برای اولین بار میدیدم، برای ما چای میریخت. صورتش در بخار سماور و انعکاس سرخ افق دوردست میدرخشید. پر از حرف و حکایت بود و به هیچکدام از ما مجال صحبت نمیداد. البته قبل از آن نیز ما با هم برای اجرای برنامهی «هنر برای مردم»، همراه بعضی از نوازندگان به همدان رفته بودیم. وقتی به تهران رسیدیم مهماندار هواپیما گفت: استاندار برای هنرمندان بستههایی از ظروف مشکاتی آبیرنگ همدان به ما سپرده است که موقع رفتن فراموشتان نشود. مرضیه تمام صورتش از شادی گل انداخت. بعدها با هم در جشن برنامهی «گلها» در حضور شادروان پیرنیا به اتفاق گروهی از نوازندگان و خوانندگان «گلها» در هتل هیلتون که به طور زنده و برای اولین بار پخش میشد و البته دیگر هرگز پخش نشد شرکت کردیم. میدانید مرضیه از اینکه تصویرش در تلویزیون دیده شود هیچوقت خوشحال نبود. حتی ناراحت میشد. آن یک بار باید بگویم برای دوستانش غنیمتی بود که او را میدیدند. خانم از بنده بزرگتر بود، با این همه من را دوست خودش میدانست که البته مایهی مباهات من بود. یک بار آن اوایل که ویگن از آمریکا آمده بود، سهتایی از ناهار تا ساعتی از شب گذشته را با هم در شهر گذراندیم و ساعات دیروقت شب که برمیگشتیم ویگن و مرضیه روبهروی هم در عرض پلی که مجاوز موزهی لوور است، آن ترانهی معروف دلکش را دو صدایی خواندند: بردی از یادم، با یادت شادم، از غم آزادم ... و البته هیچکدام از ما به دور از ایران از غم آزاد نبویدم. وقتی اینجا بیمار بود چند بار در بیمارستان به دیدارش رفتم. همیشه راهروهایی که به اتاقش میرسید و اتاقش پر از گل بود. خودش شاد و امیدوار بود. میگفت به زودی به خانه برمیگردم و به خانه نیز برگشت. مرضیه بدون شک یکی از افتخارات موسیقی ماست و صدای زنگدارش که تا واپسین دم حیات شنیدنی و دلنشین بود فراموش شدنی نیست. او به تاریخ هنر ما پیوسته است. در غنای فرهنگی ما سهم داشته و فارغ از هر من و ما متعلق به ایران و ایرانی است. ملکهی آواز ایران بود سیروس آموزگار، روزنامهنگار و نویسنده و دوست نزدیک مرضیه، او را ملکهی آواز ایران توصیف میکند و او را با ادیت پیاف از نظر آوازی و با ملینا مرکوری، خوانندهی یونانی که در صحنهی سیاسی نیز فرد مبارزی بود مقایسه میکند. در درجهی اول باید بگویم که واقعا هنر ایران یکی از درخشانترین ستارههای خودش را از دست داد. به تمام هنرمندان ایران، بهخصوص هنرمندانی که در رشتهی موزیک فعالیت میکنند تسلیت میگویم. ملکهی آواز ایران بود. یک خانم به تمام معنا بود. دوست بسیار خوبی بود. وقتی آدم او را میدید، آنقدر از او خوشش میآمد که نمیتوانم خصوصا الآن که بسیار متاسف هستم دربارهاش صحبت کنم. به هر حال آدم وقتی کسی را از دست میدهد که اینقدر برایش عزیز است یاد تمام خاطراتی میافتد که با او داشته است. دوستیهای نزدیک... وقتی من از زندان آزاد شدم، به خاطر آزادی من مهمانی داد. روزی در همین پاریس، خودش به خانهی ما آمد و گفت من فقط امشب آمدم برای خودمان دوتایی آواز بخوانم. من هم تلفن کردم به دو نفر از دوستانمان و آنها نیز آمدند؛ از جمله آقای اخباری که با سنتور ایشان تا ساعتی بعد از نیمه شب آواز خواندیم. سن مرضیه از ۸۰ سالگی گذشته بود که صدایش در همان اوج مخملی خودش قرار داشت. آدم تعجب میکرد که چقدر این زن تواناست. دلیلش نیز واضح بود. او در تمام طول زندگی تقریبا دراز خودش به هیچ چیزی، آلوده نبود. این به نظر من در عالم هنر یکی از محاسن یک هنرمند به شمار میرود که بتواند خودش را با وجود این که مجبور است در تمام محافل حضور داشته باشد همانطور پاک و مطهر و زیبا و محترم نگهدارد. بارها دیده بودم که در این مجالس مختلف وقتی کسی به خودش جرئت میداد که در حد یک خواننده به مرضیه نگاه کند، چطور آن فرد را سر جایش مینشاند و نشان میداد که خواننده است به دلیل اینکه هنرمند است و به دلیل اینکه خداوند هدیهای به او داده است و آن هم قدرت صدا است، یک خانم به تمام معناست و هیچکس حق ندارد به شخصیت او بیاحترامی کند. من بارها شاهد این موضوع بودم. در آخر عمرش مجبور شد که داغ از دست دادن فرزند را تحمل کند که به نظر من یکی از بدترین کارهایی بود که طبیعت میتوانست در حق این زن نازنین بکند. خوشبختانه نوهاش زنده است. به هر حال یادگار او و دختر مرضیه است. صدایش به خوبی مرضیه نیست زیرا صدای هیچکس در ایران به خوبی صدای مرضیه نیست ولی با وجود این صدای خوبی دارد. تحصیل کرده است. کنسرواتوار بوده است و امیدواریم که در آینده بتواند اسم مرضیه را دوباره زنده کند. شما کدام ترانه مرضیه را جزو ترانههای جاودانهی او میدانید؟ «برگ خزان» به نظر من یکی از شاهکارهای او است. تمام کارهایی که میکرد از صمیم قلب بود. تمام قدرتش را میگذاشت روی آن کار. بنابراین خیلی مشکل است که آدم یکی از آوازهای او را به دیگری ترجیح دهد. من شخصا برگ خزانش را خیلی خیلی دوست داشتم. آدمی جدی و قوی بود جانان، نوهی مرضیه که خود آواز خوشی دارد و در المپیای پاریس در کنسرتی که مرضیه داشت در کنار او آواز خواند، دربارهی مادربزرگش میگوید: مادربزرگ من، مرضیه بزرگ. مادرم همیشه به او میگفت بزرگ ارتشداران. چون خیلی آدم جدی و قوی بودند. تا دقایق آخر قوی بودند. دلشان نمیخواست کسی در بستر بیماری ببیندشان. بزرگ زندگی کردند و بزرگ از این دنیا رفتند ولی آوازشان خواهد ماند. مطمئنم که تا سالهای سال ایرانیها آوازهای مادربزرگم را زمزمه خواهند کرد. شما خودتان صدای بسیار خوشی دارید و تحصیلات اپرایی کردهاید. صدای خیلی رسایی هم دارید. فکر میکنید که این صدای خوش را از مادربزرگتان به ارث بردهاید و باید آن را زنده نگاه دارید؟ مرضیه در این دنیا یک دانه است. من هیچوقت حتی اگر یک ذره هم از او به ارث برده باشم نمیتوانم مثل مادربزرگم باشم. امیدوارم بگویم که جانان نوهی مرضیه هم خوب میخواند. دلم میخواهد همیشه به من بگویند به پای مادربزرگم نمیرسم ولی دلم میخواهد صدای من را نیز دوست داشته باشند. میدانم که شما چقدر به این مادربزرگ و آوازهایش علاقهمندید. لطفاً یکی از آوازهایی را که مرضیه میخواند و بسیار برای شما تکرار میکرد برایمان زمزمه کنید. من در المپیا برای اولین بار آن رابطهای را که یک خواننده میتواند با تماشاچیان و شنوندهها برقرار کند دیدم و آنهم موقعی بود که میخواندند: من عاشقم و گنهکار. آیا همهی شما بیگناهید؟ من گمرهم و بیقرار. آیا همهی شما سربهراهید؟ مرضیه همیشه برای ما میماند. ما همهمان مثل مرضیه عاشق و گنهکاریم. امیدوارم بتوانم امروز را فراموش کنم که مادربزرگم همیشه در دلم باشد و همیشه به یاد او باشم.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
جامیست که عقل افرین میزندش صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
-- jamshid ، Oct 15, 2010این کوزه گر دهر چنین جام لطیف میسازد و باز بر زمین میزندش
همه رادیوها و سایتها از مرضیه وآشنایی نزدیکشان با او میگویند ولی متاسفانه اطلاعات غلط یا ناقصی درباره سابقه کار او واستادانش و حتی نخستین روزهای شروع کار او در اختیار علاقمندان میگذارند و حتی نخواندیم و نشنیدیم که خود او چهارکلمه از خودش و ترانه هایش و درد زندگی در غربتش سخنی بگوید .
-- بدون نام ، Oct 15, 2010روحش شاد و یادش گرامی باد این بانوی موقر و متین آواز اصیل و سنتی ایران.
-- پژمان ، Oct 15, 2010مرضیه بزرگ ارتشداران موسیقی اصیل ایرانی تسخیر کننده روح و روان پاک ایرانی
مبارزی پاک , مطهر , با مسئولیت ,
یادگار بزرگان موسیقی ایران زمین,
بانویی که نام و نشانش در تاریخ و موسیقی ایرانی به جاودانگی پیوست ,
نه نتها بخاطر صدایش ,
بلکه بعنوان تنها زن خواننده ی ایرانی که در مقاومتی مردمی ,
بر روی تانکهائی که سر آنها بسوی دشمن نشانه رفته بود ,
سرود آزادی ایران زمین را خواند .
یاد و خاطره ی مرضیه در تاریخ ایران همیشه خواهد ماند .
روح والایش در آسمانها شاد و خرم باد .
-- شکیلا ، Oct 15, 2010در دنباله نظر بدون نام15 Octمایلم اضافه کنم که چندسال پیش در منزل دوستی دراصفهان در یک برنامه صدای امریکا که درباره تیاتر قدیم در ایران بود خانم مرضیه تعریف میکرد که وقتی دختری جوان و شاگرد مهرتاش در جامعه باربد بوده و هنرپیشه اصلی نمایش خسرو شیرین قهر کرده بوده ، آقای مهرتاش او را برای این رل انتخاب میکند .حتا رادیوامریکا هم این ماجرای شنیدنی با صدای مرضیه را پخش نکرد
-- پرویز ، Oct 15, 2010کاش از قبل از اینکه از دستشان بدهیم آنان را دریابیم و از آنان تجلیل کنیم
-- بدون نام ، Oct 15, 2010غیر از هنر که تاج سر آفرینش است
دوران هیچ سلطنتی پایدار نیست
خانم مرضیه اولین زنی بود که تصنیف های قدیمی را خواند و باب کرد و بهترین تصنیف خوان زن ایران بود..هفت سال شبانه روز زیر نظر بزرگان موسیقی ایران آموزش دید تا برای اولین اجرا به رادیو ایران رفت و آنقدر به هنرش احترام می گذاشت که حتی سالها طرز ایستادن ، طرز آمدن و رفتن از روی سن ، چگونگی برخورد با مردم و نگاه کردن در هنگام اجرای ترانه و آواز خواندن را زیر نظر استاد "دریا بیگی" فرا گرفته بود. چون تمام دستگاه ها و گوشه های موسیقی ایرانی را می شناخت توانست تا مرز سالخوردگی به بهترین وجهه ممکن از حنجره خودش مثل یک ساز دقیق و ظریف استفاده کند و باعث سرافرازی هنر سرزمینش بشود. خانم مرضیه مانند همه ی ستارگانی که در غنای فرهنگی ایران سهم داشتند به تاریخ هنر پیوسته و نامش همیشه پایدار خواهد ماند
-- مهناز ، Oct 16, 2010هنر ایران یکی از درخشانترین ستارههای خودش را از دست داد
-- بدون نام ، Oct 16, 2010salam ruhesh shad, khaste nabashin
-- ghazaleh ، Oct 16, 2010, ahange delkash va vigen gozashtin chera ?
ملت ایران بزرگ بانوی هنر و افتخارش را از دست داد.
-- علی زیکن ، Oct 16, 2010یادش گرامی باد و درود بر... که تا واپسین دم او را گرامی داشتند.
درود بر مرضیه - زنده باد آزادی
مرضیه - خواننده یی که ارتجاع حاکم بر ایران از نام و هنرش مثل سگ میترسد اینک از خبر فوتش بیش از هر زمانی دیگر دچار فرو ریختگی گردیده است زیرا مرضیه زنی از تبار مقاومت و ایستادگی بود و ایستاده بر قله ی رفیع شرف و استقامت زن ایرانی بر روی تانکهایی برنامه اجرا کرد که قلب ستمگران و ارتجاعیون حاکم بر وطنش را نشانه رفته بودند بزرگ زنی که مام وطن دیگر مثل او کم خواهد دید . درود بر روز زادن شدنت و درود بر روز جاودانگیت
-- شیرین ، Oct 16, 2010غم از دست دادن مرضیه بر همه ی ایرانیان سنگین است و لاکن بیش از آن برای مجاهدین خلق ایران که مرضیه یکی از آنان بود.
روحش شاد راهش پر رهرو باد -