میان گذشته و آینده


میان گذشته و آینده ـ فصل ۴ - بخش ۴
آزادی چیست؟ - ۴

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل چهارم، بخش چهار: «از آنجا که کل مسأله‌ی آزادی برای ما در افق سنت‌‌های مسیحی از یک طرف، و سنت در اصل ضدسیاسی فلسفی از طرف دیگر، پدیدار می‌شود، درک این امر را دشوار می‌یابیم که ممکن است نوعی آزادی وجود داشته باشد که صفتِ اراده نباشد، بلکه به کنشگری و کردار تعلق داشته باشد. از این رو، بیایید بار دیگر به دوران باستان بازگردیم، یعنی به سنت‌های سیاسی و پیش‌فلسفی آزادی.»



میان گذشته و آینده ـ فصل ۴ - بخش ۳
آزادی چیست؟ - ۳

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل چهارم، بخش سه: «این تصور که آزادی و سیاست با یکدیگر ارتباط متقابل دارند، با نظریات اجتماعی دوران مدرن آشکارا در تضاد قرار می‌گیرد. متأسفانه از آنچه گفتیم نمی‌توانیم نتیجه بگیریم که فقط لازم است به دوران کهن‌تر، سنت‌ها و آرای پیش‌مدرن بازگردیم تا با تصور بالا روبرو شویم. بزرگترین دشواری در تلاش‌مان برای فهم آزادی در این حقیقت نهفته است که بازگشت ساده به سنت، به‌ویژه آنچه مطابق مرسوم «سنت بزرگ» می‌خوانیم، کمکی به ما نمی‌کند.»



میان گذشته و آینده ـ فصل ۴ - بخش ۲
آزادی چیست؟ - ۲

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل چهارم، بخش دو: «آزادی در زمینه‌ی سیاست پدیده‌ای مربوط به اراده نیست. در اینجا، ما با «آزادی اراده»، با آزادی انتخاب که میان دو چیز معین، میان یک نیک و یک شر، داوری و انتخاب می‌کند، سر و ‌کار نداریم، یعنی آزادی اراده‌ای که انتخابش توسط انگیزه‌ای از پیش تعیین می‌شود که تنها کافی است به بیان درآید تا روند انتخاب را شروع کند.»



میان گذشته و آینده ـ فصل ۴ - بخش ۱
آزادی چیست؟ - ۱

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل چهارم، بخش یک: «به نظر می‌رسد طرح پرسش «آزادی چیست؟» اقدامی است نومیدکننده. گویی تناقض‌ها و خلاف‌آمدهای دیرینه در کمین نشسته‌اند تا معماهای اِمتناع منطقی را به اندیشه‌ی انسان تحمیل کنند، به‌طوری که - بسته به این که انسان به کدام گوشه‌ی معما آگاهی دارد - به ذهن راه دادنِ مفهوم آزادی یا مفهوم ضدِ آن همان قدر ناممکن می‌شود که دریافتنِ تصور دایره‌ی چهارگوش.»



میان گذشته و آینده ـ فصل ۳ - بخش ۶
اتوریته چیست؟ - ۶

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل سوم، بخش شش: «یک نکته در این زمینه به طور خاص دارای اهمیّت است: همه‌ی مدل‌ها، سرنمون‌ها، و نمونه‌های مناسبات اتوریته‌بنیاد که ریشه‌ی یونانی دارند – همچون دولتمرد به عنوان مداواگر و طبیب، به عنوان متخصص، به عنوان سکاندار کشتی، به عنوان مرشدی همه‌چیزدان، به عنوان مربی، به عنوان مرد فرزانه – همگی وفادارانه حفظ شده و بیشتر تبیین شدند تا آن‌که به عبارات مبتذل میان‌تهی بدل گشتند، در حالی که به نظر می‌رسد تجربه‌ی سیاسی‌ای که اتوریته را به مثابه واژه، مفهوم و واقعیت به تاریخ مغرب زمین منتقل کرده، یعنی تجربه‌ی بنیانگذاری روم، به طور کلی از بین رفته و فراموش شده است.»



میان گذشته و آینده ـ فصل ۳ - بخش ۵
اتوریته چیست؟ - ۵

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل سوم، بخش پنج: «از دیدگاه سیاسی مهمترین پیامدِ ادغام نهادهای سیاسی رومی با تصورات فلسفی یونانی این بود که کلیسا بهکمک آن توانست انگاره‌های نسبتاً مبهم و متضاد مسیحیت آغازین را درباره‌ی زندگی در جهان اخروی، در پرتو اسطوره‌های سیاسی افلاتونی تفسیر کند، و به این ترتیب، بهکمک این تفسیر، توانست نظام پیچیدهای از پاداش‌ها و مجازات‌ها را برای رفتارهای نیک و رفتارهای گناه‌آلود کسانی که در جهان دنیوی سزای عادلانهی خود را دریافت نکرده بودند، به سطح اصول ایمانی یقینی ارتقا دهد.»



میان گذشته و آینده ـ فصل ۳ - بخش ۴
اتوریته چیست؟ - ۴

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل سوم، بخش چهار: «از آغاز جمهوری روم تا تقریباً پایان دوران امپراتوری، در کانون سیاست رومی اعتقاد به تقدس بنیانگذاری نهفته بود، به این مفهوم که وقتی چیزی بنیاد نهاده می‌شد، این بنیاد برای همه‌ی نسل‌های آینده الزام‌آور باقی می‌ماند. برای رومیان، درگیر شدن در سیاست، قبل از هر چیز، به‌مفهوم حفظ بنیاد شهر روم بود. به این سبب بود که رومیان هرگز نتوانستد بنیاد نهادن اولین دولتشهر خود را در مستعمرات‌شان تکرار کنند، اما قادر بودند به بنیاد آغازین، پیوسته بیفزایند تا زمانی که کل ایتالیا، و سرانجام سراسر جهان غرب، به‌کمک روم، وحدت یافت و توسط آن اداره شد؛ گویی همه‌ی جهان چیزی نبود جز مناطق پیرامونی روم.»



میان گذشته و آینده ـ فصل ۳ - بخش ۳
اتوریته چیست؟ - ۳

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل سوم، بخش سه: «دوگانگی میان نظاره‌ی حقیقت در تنهایی و از دور، و گرفتار شدن در مناسبات امور بشری و نسبی بودن آنها، در سنت اندیشه‌ی سیاسی تأثیر شگرفی داشته است. این دوگانگی متقاعدکننده‌ترین بیان خود را در تمثیل غار افلاتون می‌یابد. از این رو، به فکر انسان خطور می‌کند که ریشه‌ی آن را در آموزه‌ی ایده‌های افلاتون ببیند.»



میان گذشته و آینده ـ فصل ۳ - بخش ۲
اتوریته چیست؟ - ۲

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل سوم، بخش دو: «گرچه اتوریته تاریخی طولانی دارد، اما همواره عاملی مهم یا تعیین‌کننده در جوامع بشری نبوده است، و تجربیاتی که مفهوم اتوریته بر پایه‌ی آنها بنا شده، الزاماً در همه‌ی زمینه‌های سیاسی وجود ندارد. نه زبان یونانی از اتوریته یا نوعی حکومت که اتوریته لازمه‌ی آن است، خبر می‌دهد، نه تجربیات متنوع تاریخ یونان.»



میان گذشته و آینده ـ فصل ۳ - بخش ۱
اتوریته چیست؟ - ۱

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل سوم، بخش یک: «برای اجتناب از تعبیر غلط، شاید عاقلانه‌تر بود که در عنوان این فصل پرسیده می‌شد: «اتوریته چه بود؟»، نه «چیست؟» در حقیقت، موضوع بحث من این است، که ما به این فکر واداشته می‌شویم و حق داریم چنین پرسشی را در وجه گذشته مطرح کنیم، زیرا اتوریته در جهان مدرن محو شده است.»



میان گذشته و آینده ـ فصل ۲ - بخش نهایی
مفهوم تاریخ باستانی و مدرن: سخنِ آخر

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل دوم، سخنِ آخر: «اکنون به نظر می‌رسد شیوه‌ی کانتی و هگلی آشتی با واقعیت به وسیله‌ی فهم معنای درونی کل روند تاریخی همان قدر برای تجربه‌ی ما رد شده است که تلاش‌های هم‌زمان عمل‌گرایی و فایده‌باوری برای «ساختن تاریخ» و تحمیل معنای از پیش طراحی‌‌شده و قانون بشر به واقعیت، بی‌اعتبار شده است.»



میان گذشته و آینده ـ فصل ۲ - بخش ۳
مفهوم تاریخ باستانی و مدرن: تاریخ و سیاست

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل دوم، بخش سوم: «بدیهی است که آگاهی تاریخی ما بدون این که قلمرو امور دنیوی ارج و منزلت نوینی بیابد غیرقابل‌تصور بود، اما چندان بدیهی نیست که روندِ تاریخی باید در نهایت مستلزم آن می‌شد که به اعمال و رنج‌های انسان روی زمین معنا و اهمیت ببخشد. در حقیقت، در آغاز دوران مدرن، همهچیز حاکی از آن بود که جایگاه و ارجِ کنش و زندگی سیاسی افزایش خواهد یافت و قرنهای شانزدهم و هفدهم با آنهمه فیلسوف سیاسی نواندیش خود، هنوز برای تاریخ به‌معنی واقعی کلمه، مقام و اهمیت خاصی قائل نبودند.»



میان گذشته و آینده ـ فصل ۲ - بخش ۲
مفهوم تاریخ باستانی و مدرن: تاریخ و جاودانگیِ زمینی

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل دوم، بخش دوم: «مفهوم مدرن فرایند که در تاریخ و طبیعت، به یک میزان رواج دارد، عصر مدرن را از گذشته از هر نظر مشخص دیگری به‌شکلی بنیادی‌تر جدا می‌کند. برای شیوه‌ی مدرن تفکر ما هیچ‌چیز به‌تنهایی و به‌خودی خود بامعنا نیست، حتی تاریخ یا طبیعت در کلیت خود، و از آن بیشتر رخدادهای ویژه در نظم طبیعی یا حوادث تاریخی خاص به‌تنهایی معنا ندارند. در این اوضاع و احوال، دهشتی سرنوشت‌ساز نهفته است.»



میان گذشته و آینده ـ فصل ۲ - قسمت ۲ از بخش ۱
مفهوم تاریخ باستانی و مدرن: تاریخ و طبیعت - ۲

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل دوم، قسمت دوم از بخش یک: «بی‌طرفی هومر بر این فرض بنا شده بود که امور بزرگ خود بدیهی‌اند، خود می‌درخشند، و این‌که همه‌ی آنچه شاعر (یا بعدها تاریخ‌دان) باید انجام می‌داد، فقط حفظ این درخشش بود؛ درخششی که به‌لحاظ ماهیت، گذرا بود و اگر شکوهی که هکتور سزاوار آن بود به‌جای حفظ شدن از یاد برده می‌شد، این درخشش از بین می‌رفت.»



میان گذشته و آینده ـ فصل ۲ - قسمت ۱ از بخش ۱
مفهوم تاریخ باستانی و مدرن: تاریخ و طبیعت - ۱

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل دوم، قسمت اول از بخش یک: «بیایید با هرودوت شروع کنیم؛ مردی که سیسرو او را «پدر تاریخ» می‌نامید و هنوز هم پدر تاریخ باقی مانده است. وی در اولین جمله‌ی کتابش درباره‌ی «جنگ‌های ایرانی» نقل می‌کند که هدفش از نوشتن این کتاب ثبت گفته‌هایی است که از طریق انسان‌ها به او رسیده است، مبادا که زمان این گفته‌‌ها را از صفحه‌ی روزگار محو کند، و افزون بر این اعمال باشکوه و حیرت‌زای یونانیان و بربرها را چنان ستایشی درخور ارزانی بدارد تا آیندگان یاد آنان را گرامی بدارند و ستاره‌ی فخر ایشان از خلال قرون بدرخشد.»



میان گذشته و آینده ـ فصل یک
سنت و دوران مدرن - ۴

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل یک، بخش چهارم: «شکستِ به تقصیر خویش، یعنی نتیجه‌ی سه چالش فوق در مقابل سنت در قرن نوزدهم، تنها و شاید سطحی‌ترین وجه اشتراک میان کیرکگارد، مارکس و نیچه بود. مهم‌تر، این حقیقت است که به نظر می‌رسد نوک حمله‌ی شورش‌ هر یک از آنها متوجه موضوعی یکسان، که همواره تکرار می‌شد، بوده است: کیرکگارد می‌خواست در مقابل تجریدات ادعاشده‌ی فلسفه و درکِ آن از انسان به‌عنوان «حیوانِ ناطق»، از انسان‌های واقعی و دردمند دفاع کند.»



میان گذشته و آینده ـ فصل یک
سنت و دوران مدرن - ۳

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل یک، بخش سوم: «تمام تحریف‌های ویرانگر سنت توسط کسانی پدید آمده که چون امری نو را تجربه می‌کردند، تقریباً بلافاصله می‌کوشیدند به‌کمک قالبی کهنه، آن را به امری قدیمی تبدیل کنند. جهش کیرکگارد از شک به ایمان، واژگون‌سازی و تحریف رابطه‌ی سنتی میان عقل و ایمان بود.»



میان گذشته و آینده ـ فصل یک
سنت و دوران مدرن - ۲

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل یک، بخش دوم: «نیروی این سنت، سلطه‌ای که بر اندیشه‌ی انسان غربی داشته است، هرگز تحت تأثیر آگاهی انسان از آن نیرو نبوده است. در حقیقت، تنها دوبار در تاریخ با دوره‌هایی مواجه می‌شویم که انسان‌ها از واقعیت سنت آگاه و حتی بیش از حد آگاه بوده‌اند و قدمت را نشانه‌ی اعتبار می‌دانسته‌اند. این امر نخست زمانی رخ داد که رومیان اندیشه‌ی کلاسیک و فرهنگ یونان را به‌عنوان سنت معنوی خود پذیرفتند و به این ترتیب به‌طور تاریخی تعیین کردند که سنت باید بر چگونگی شکل‌گیری تمدن اروپایی تأثیری ماندگار داشته باشد.»



میان گذشته و آینده ـ فصل یک
سنت و دوران مدرن - ۱

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل یک: «آغاز معین سنت اندیشه‌ی سیاسی ما به آموزه‌های افلاتون و ارسطو بازمی‌گردد. به اعتقاد من، این اندیشه با نظریات کارل مارکس به پایان همان میزان معین می‌رسد. آغاز آن هنگامی بود که افلاتون در کتاب جمهوری، در تمثیل غار، حوزه‌ی امور بشری ـ تمام آنچه به زندگی جمعی انسان‌ها در جهانی مشترک تعلق دارد ـ را با تعبیراتی چون تاریکی، سردرگمی و فریب‌کاری توصیف می‌کند. بنابراین، آن کس که در جستجوی هستی حقیقی است و می‌خواهد آسمانِ روشنِ ایده‌های ابدی را بیابد، باید به غار پشت کند و آن را ترک گوید.»



میان گذشته و آینده ـ بخش دوم مقدمه
شکاف میان گذشته و آینده

«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشه‌ی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، بخش دوم مقدمه: «هیچ‌چیز در وضعیتی که تاکنون گفتیم کاملاً نو نیست. ما با طغیان‌های مکرر خشمِ آتشین از عقل، تفکر و گفتمان عقلی به‌خوبی آشناییم. می‌دانیم که این طغیان‌ها واکنشِ طبیعی کسانی است که به‌کمک تجربه‌ی خود دریافته‌اند راه‌ِ تفکر و واقعیت از هم جدا شده است، که پرتو تفکر نمی‌تواند واقعیت را روشن کند، و این که تفکر دیگر با رخداد مرتبط نیست، همان‌طور که محیط دایره با مرکزش ارتباط ندارد، و به این سبب، تفکر یا کاملاً بی‌معنا می‌شود یا حقایق کهنه‌ای را تکرار می‌کند که ربطِ مشخص خود را با واقعیت به‌طور کامل از دست داده‌اند.»