خانه > انديشه زمانه > خرمگس آتن > آیا مجازات اخلاقی است؟ | |||
آیا مجازات اخلاقی است؟مریم اقدمیaghdami@radiozamaneh.comبسیاری میگویند، نشانه یک جامعه متمدن ظرفیت آن برای دفاع از حقوق شهروندانش است. این قابلیت که از آنها در مقابل رفتارهای دلخواه و آسیبهای احتمالی دولت و دیگر شهروندان حفاظت کند. به آنها اجازه آزادی عمل سیاسی دهد و آزادی بیان آنها را تضمین کند.
پس چنین جامعهای چگونه امکان دارد که تعمدا به شهروندانش آسیب تحمیل کند، آنها را از فرآیندهای سیاسی کنار بگذارد و آزادی اعمال و بیان آنها را محدود کند؟ این دقیقا امتیازی است که دولت برای خود در نظر میگیرد وقتی آنها را برای نقض قوانینی مجازات میکند که خودش آن قوانین را بر آنها تحمیل کرده است. این تضاد آشکار بین عملکردهای متفاوت دولت بحثی فلسفی در توجیه مجازات را شکل میدهد. درست مثل بحث در دیگر موضوعات اخلاقی، بحث درباره توجیه مجازات هم با دو رویکرد نتیجهگرایانه و فریضهگرایانه پیگیری میشود. نظریههای نتیجهگرایانه بر روی پیامدهای سودمندی که از مجازات مجرمین حاصل میشود تاکید میکنند، در حالیکه نظریههای فریضهگرایانه اصرار دارند که مجازات به خودی خود به عنوان یک هدف و مستقل از فوایدی که ممکن است داشته باشد خوب است. مجازات حقشان است ایده اصلی پشت نظریههایی که مجازات را به خودی خود خوب میدانند آن است که این سزای اعمال افراد است. شهود پایهای که زیر بیشتر اندیشههای اخلاقی ما وجود دارد آن است که مردم باید آنچه را که سزاوارش هستند دریافت کنند. درست همانطور که از رفتار خوب باید سود ببرند، از رفتار بد هم باید رنج بکشند. ایده کیفر و عقوبت و اینکه افراد باید برای خطایشان هزینه دهند، به راحتی در کنار چنین شهودی قرار میگیرد. گاهی ایده دیگری نیز وارد میشود که معتقد است خطا و جرم باعث عدم تعادل اخلاقی میشود و برای بازیافتن تعادل اخلاقی جامعه فرد خطاکار باید دین خود را به جامعه پرداخت کند. افراد در جامعه تحت فشار عدم شکستن قوانین هستند و اگر این کار را کردند باید در ازایش مجازات شوند. به این ترتیب یک استعاره مالی میتواند به خوبی خواست یک معامله منصفانه را نشان دهد که شدت مجازات باید با شدت جرم تناسب داشته باشد. این ایده که مجازات باید با جرم متناسب باشد از قانون عمل متقابل یهودی نشات میگیرد که میگوید چشم در مقابل چشم و دندان در مقابل دندان. این نشان میدهد جرم و مجازات نه تنها در مقدار بلکه در نوع هم باید با هم معادل باشند. برای مثال مدافعان مجازات اعدام، ادعا میکنند که غرامت و تاوان متناسب با گرفتن جان یک انسان از دست دادن جان است. چنین افرادی البته به همین سرعت پیشنهاد نمیدهند که به عنوان مجازات باید به نویسنده نامه تهدید آمیز نامه تهدید آمیز نوشت یا متجاوز باید مورد تجاوز قرار گیرد. به این ترتیب همین حمایت کتاب مقدس برای نظریههای مدافع غرامت و عقوبت به مهمترین مشکل موجود در دل آنها که با آن مواجه هستند تبدیل میشود: این مشکل که عمل متقابل کار یک خدای انتقامجوست و این چالش برای عقوبتگرا فاصله قابل توجهی بین عملمتقابل و انتقام قائل شود. این ایده که بعضی جرمها برای مجازات فریاد میزنند گاهی به این لباس در میآید که مجازات بیانکننده عصبانیت شدید جامعه از عمل خاصی است، اما در واقع در زیر این لباس صحبت از انتقام، عقوبت و عمل متقابل است که به خودی خود ندرتا به عنوان توجیه مجازات مورد قبول واقع میشود. شر ضروری در تقابل کامل با موضع عقوبتگرایانه، فایدهگرایی یا دیگر توجیههای نتیجهگرایانه برای مجازات نه تنها خوبی آن را انکار میکنند بلکه آن را به طور مثبت بد میدانند. جرمی بنتام، پیشگام فایدهگرایی کلاسیک، فکر میکرد که مجازات یک شر ضروری است. بد است زیرا در مجموع شادی عمومی را کاهش میدهد، اما تنها به این دلیل توجیه میشود که فایدهای به دنبال دارد که از کاهش شادی عمومی وزن بیشتری دارد. با اینکه این یک بحث کاملا نظری بوده است اما در قرن نوزده در اصلاحاتی که در زندانها صورت گرفت به طور عملی این ایده واضح شد که، مجازات نه برای انتقام، بلکه برای کاهش جرم و اصلاح مجرمین است. نقش مجازات برای کاهش جرم عموما به دو صورت اصلی فهمیده میشود: ناتوان ساختن و بازداری. یک قاتل اعدام شده مسلما دیگر اقدام به قتل نخواهد کرد، و همین طور کسی که زندانی شده است. درجه ناتوانسازی و به خصوص ناتوانسازی دائمی با مجازات اعدام، بحث گسترده و بازی است، اما نیاز به داشتن برخی معیارها از این نوع که چقدر به فایده عمومی کمک میکند، بحث دشواری است. موضوع بازداری حتی از این هم سختتر است. در مواجهه با آن به نظر میرسد که میتوان گفت افراد باید مجازات شوند نه برای جرمی که مرتکب شدهاند، بلکه برای بازداشتن دیگران از ارتکاب به جرم مشابه؛ و مسلما تردیدهایی برای سودمندی عملی آن وجود دارد. مجازات به بهانه اصلاح دیگر خط اساسی در تفکر فایدهگرایانه درباره مجازات، اصلاح و احیا مجرمان است. در اینجا یک جاذبه آشکار ، حداقل از نقطه نظر لیبرال، در این ایده وجود دارد که مجازات را به شکل درمانی ببینیم که در آن مجرمان بازآموزی و اصلاح میشوند به طوری که بتوانند دوباره اعضایی سودمند برای جامعه باشند. با اینحال تردیدهایی جدی درباره توانایی نظامهای کیفری یا حداقل اکثر نظامهای کیفری موجود، برای دستیابی به چنین هدفی وجود دارد. در عمل ساختن مثال نقضی که عدم کفایت هر کدام از این توجیههای فایدهگرایانه را نشان دهد، اسان است. با ارجاع به مواردی که مجرمان در آنها خطری برای جامعه ندارند یا نیازمند اصلاح نیستند، یا مجازاتهایی که هیچ نوع ارزش بازدارندهای ندارند. بنابراین رویکرد معمول پیشنهاد بستهای از فایدههایی است که مجازات ممکن است حاصل کند، بدون اشاره به اینکه همه انها بر همه موارد قابل اعمال هستند. حتی در ان صورت هم ممکن است احساس کنیم که چیزی در یک دیدگاه کاملا فایدهگرایانه کم است، و آنجاست نیاز برای اختصاص فضایی به غرامت و عقوبت و تاوان احساس میشود. با تامل بر این احساس، نظریههای اخیر اساسا ماهیتی دوگانه دارند و در تلاش برای ترکیب عناصر فایدهگرایانه و عقوبتگرایانه در یک نظریه جامع مجازات هستند. به این ترتیب وظیفه اصلی میتواند قرار دادن اولویتها برای منظورهای مشخص و متفاوت باشد و همیطور برجسته کردن محل تضاد این اهداف با سیاستها و اعمال جاری. دو راهی شما حال نوبت شماست که به سوال این برنامه پاسخ دهید. با توجه به بحثهای این برنامه درباره نظریههای مختلف در توجیه مجازات، به این سوال پاسخ دهید که آیا با مجازات اعدام موافق هستید یا نه؟
برای پاسخ به این سوال این نکته را در نظر بگیرید که بحثهای موافق و مخالف در مورد مجازات اعدام عمدتا همان بحثهای توجیه مجازات به طور عام است. بحثهایی مانند پرداختن تاوان قتل، حفظ جامعه از وجود مجرم یا بازداشتن دیگران افراد از اقدام به جرم مشابه در موافقت با مجازات اعدام از یک سو، و بحثهایی در مورد تردید در سودمند بودن این بازدارندگی یا احتمال اشتباه دستگاه کیفری در مجازات فرد بیگناه در مخالفت با مجازات اعدام از سوی دیگر. منابع: 101 ethical dilemmas, Martin Cohen, 2007 50 Philosophy Ideas You Really Need to Know, Ben Dupré, 2007 بخش اول این مقاله خلاصه و ترجمه ای است از فصل 49 منبع دوم |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آیا خیانت اخلاقی است؟
-- بدون نام ، Aug 26, 2010