خانه > انديشه زمانه > خرمگس آتن > احترام به فرهنگ شکنجهگر | |||
احترام به فرهنگ شکنجهگربسیاری از مردم در همه جای دنیا عقیده دارند آداب و رسوم قومی و اجتماعی از همه چیز مهمتر است. اولین روایت مکتوب از چنین عقیدهای را هرودوت مورخ یونانی نقل کرده است. طبق این روایت داریوش، پادشاه ایران گروهی از یونانیها را به دربار خود احضار کرد و نظرشان را درباره خوردن گوشت پدران مردهشان پرسید. آنها بسیار تعجب کردند و گفتند به هیچ وجه حاضر به انجام چنین کاری نیستند. همزمان با همین سوال گروهی دیگر به عنوان نماینده یکی از اقوام هندوستان هم در دربار شاه حاضر بودند و این گفتگوها برایشان ترجمه میشد. آن گروه هندی از پاسخ گروه یونانی بسیار برآشفته شدند. از نظر آنها نخوردن گوشت بدن مرده والدین بیاحترامی بزرگی به آنها محسوب میشود.
امروزه تحقیقات انسانشناختی واقعیتهای مشابه دیگری را هم نشان داده است. ما میتوانیم یک نوع «راهنمای عرفی حقوق بشر» در مقابل چیزهایی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر فهرست کنیم. اخلاق شامل شبکه ای از حقوق و وظایفی است که هر کدام از اعضای یک اجتماع نسبت به یکدیگر رعایت میکنند یا بر عهده دارند. پس چه چیزی بهتر از آن است که از تمام تاریخ طولانی جوامع بشری اصول اخلاقی پایهای را خلاصه کرده و از همین اصول جستجوی خود برای زندگی بهتر را آغاز کنیم؟ راهنمای عرفی حقوق بشر ۱- ما از حق بنیادی انسانها برای شکنجه و کشتن دیگران با تمام روشهای نامناسب و وحشیانه دفاع میکنیم. سوال این است که چگونه میتوان بین اعلامیه جهانی حقوق بشر که کشورهای بسیاری آن را امضا کردهاند و چنین اعلامیهای که از روی آداب و رسوم جوامع بشری نوشته شدهاست، یکی را انتخاب کرد. واقعا چه فرقی بین بندهای این اعلامیهها وجود دارد؟برای حمایت از اعلامیه پیشنهادی حقوق بشر عرفی شواهد زیادی میتوان نشان داد. ۱- بشر همواره در طول تاریخ علاقه زیادی به شکنجه نشان داده است و گذشت زمان تنها شکل آن را عوض کرده است. سیاهچالها و سلولهای انفرادی هم برای شکستن اراده زندانیها همیشه بخش مهمی از فرآیند شکنجه بودهاند. بعد از اعتراف به گناه یا جرم که حاصل شکنجه بود، مرگی دردناک احتمالا از طریق سوزندان، یکی از استانداردهای تاریخی بوده است. در قرن سیزده میلادی دستگاه سیستماتیک اعدام کلیسا که به تفتیش عقاید معروف شده است، شکنجه را به عنوان راهی برای گرفتن اعتراف به الحاد مجاز دانست. پس از آن به مدت چندین نسل سیستم تفتیش عقاید کاری بسیار خلاقانه انجام داد تا چشمانداز وسیعی از جهنم را بر روی زمین به مردم اروپا نشان دهد. ۲- بردهداری یکی دیگر از واقعیتهای تاریخی است. خواه این بردهها از بدو تولد برده به دنیا آمده باشند و خواه از راه کشورگشایی یا هر روشی دیگری برده شده باشند. ارسطو و افلاطون هر دو توجیههایی برای بردهداری ارائه کردهاند که بر تواناییهای پستتر بردهها تمرکز دارد و آنها را همارز حیوانات میبیند. در بیشتر ادیان هم با اینکه پیامبرانشان از آزادی بردهها و برادری و برابری انسانها سخن گفتهاند بردهداری توجیه شده است. به مدت سیصد سال، تجارت ننگین برده در آفریقا بر اساس سنتها و رسوم آفریقایی مبنی بر فروختن همسایههای خود انجام می شده است. نقش ویژه اروپاییها در گسترش نظریه برتری نژادی برای توجیه درگیری خودشان در ماجرا بود. امروزه هنوز کودکان به صورت برده توسط ملتهای آفریقایی فروخته میشوند. ۳- کشتن نوزادان یکی دیگر از هنجار جهانی و تاریخی است. در بیشتر جاهای دنیا معمولا دختران موقع تولد کشته میشدند، اما در جاهایی مانند ماداگاسکار هر کودکی که در روز نحس به دنیا بیاید کشته میشود.وقتی ایسلندیها رهبری اخلاقی کلیسای مسیحی را قبول کرد بر نگهداشتن دو استثنای فرهنگی پافشاری کردند. آنها میخواستند که همچنان بتوانند گوشت اسب بخورند و نوزادان را بکشند. بسیاری از اندیشمندان اخلاق مانند پیتر سینگر درباره کشتن کودکان ناقص نوشتهاند. آنها حتی آن را عملی عاقلانه و مناسب میدانند که باید در سیاستگزاریها اعمال شود. این متفکران با همین استدلال سقط جنین را نیز مجاز میدانند. ۴- کشتن افراد پیر تا همین اواخر بسیار گسترده بوده است اما هیچ وقت جهانی نبوده است. احتمالا داستان هرودوت از اقوامی که بدن مرده افراد پیر خود را با گوشت میپختند از همه معروفتر است. اما همچنین داستانهای نیمه ساختگی بسیاری نیز در این باره وجود دارد. بعضی از مردم امروز این عمل اقوام گذشته را با استناد به سختی شرایط زندگی برای بقا توجیه میکنند.به گفته انسانشناسها کشتن افراد پیر و آدمخواری یک سنت در میان این قبایل بوده است با این توجیه که خوردن دشمنان و افراد بیمصرف بهتر از اتلاف آنهاست. احترام به دیگر فرهنگها یا نسبی گرایی اخلاقی ممکن است همه این توضیحها برای اعلامیه حقوق بشر عرفی و ساختگی ما عجیب و غیرقابل قبول به نظر برسد. اما آیا واقعا تفاوتی اصولی بین بندهای این اعلامیه و اعلامیه جهانی حقوق بشر وجود دارد؟ آیا نمیتوان گفت کسانی که آن اعلامیه را نوشته یا امضا کردهاند نیز بر اساس سنتها یا عرف مورد قبول خودشان چنین ادعاهایی کردهاند؟ در واقع در مورد اعلامیه جهانی حقوق بشر هم همه توافق عام ندارند. برای مثال عربستان سعودی و برخی کشورهای دیگر وجود حقوق زنان و آزادی مذهب را در اعلامیه حقوق بشر زیر سوال بردهاند. آنها فکر میکنند این چیزها اصلا "جهانی" «زندانی»یا "طبیعی" «زندانی» نیستند. در واقع سنت و عرف آنها چیز دیگری میگوید. اما تقابل بین طبیعت و فرهنگ یک رویارویی دیرینه است که توسط شکاکان قبل از میلاد به عنوان تقابل بین طبیعت و قانون مطرح شده است. ما میتوانیم حقوقی را که از طریق قانون به شهروندان داده شده بفهمیم اما حقوق طبیعی چه معنایی دارند؟ میتوانیم بگوییم که این حقوق از جوامع خیلی ابتدایی گرفته شدهاند. اما در هر حال پیشفرض وجود حق، وجود جامعه است. اما آیا کسی میتواند نسبت به همه چیز دارای حق باشد؟ یا هیچ کس نسبت به هیچ چیز حقی نداشته باشد؟ اما زبانی که از حقوق طبیعی حرف میزند نمیخواهد هیچ کدام از این سوالها مطرح شوند. اما همانطور که در همه این مسائل میتوان دید، به نظر میرسد که نمیتوان اصول اخلاقی جهانشمولی را به همه مردم دنیا تحمیل کرد. چنین دیدگاهی «نسبیگرایی اخلاقی» به شمار میرود که با بحثهای تساهل و روابط بینفرهنگی همبستگی بالایی دارد. بنابر استدلال نسبیگرایی اخلاقی همانطور سلیقه افراد میتواند با هم متفاوت باشد، میتوانند استانداردهای اخلاقی متنوعی هم داشته باشند.اما فلاسفه و اندیشمندان اخلاق انتقادهای زیادی به استدلالهای نسبیگرایان دارند. مهمترین انتقاد همان چیزی است که در توجیه بندهای حقوق بشر عرفی نیز مطرح شد. نسبیگرایی مجبور است قتل و شکنجه را نیز به صرف اینکه جزئی از آداب و رسوم دیگران قبول کند. این نکته مشکل اساسی نسبیگرایی به شمار میرود. در برنامههای بعد درباره نسبیگرایی و همچنین عینی بودن قواعد اخلاقی بیشتر بحث خواهیم کرد. دوراهی شما حال نوبت شماست که پاسخ دهید آیا باید اصول و مبانی پایه اخلاق به طور جهانشمول برای همه مردم دنیا وجود داشته باشد، یا هر جامعهای حق دارد آداب و رسوم قومی، مذهبی یا عرفی خود را اجرا کند؟
مثالهای زیادی میتوان تصور کرد. برای مثال غذای بسیاری از مردم دنیا گوشت گاو یا خوک است که در سنت مردمان دیگر بسیار غیراخلاقی مینماید. برخی دیگر ادعا میکنند سنگسار زنان یا قتلهای ناموسی جزئی از سنت و فرهنگ آنهاست و دیگران نمیتوانند به آنها اعتراض کنند. در جایی که پسران را بنا بر عرف، سنت یا مذهب خود ختنه میکنند به سنت و عرف یا مذهب دیگران در مورد همین عمل در دختران اعتراض میکنند. محمد جواد لاریجانی، رییس هیات رسمی ایران در ژنو، عدم پایبندی ایران به حقوق بشر را به فرهنگ ایرانی و تفاوت آن با فرهنگ غرب نسبت داد و از جامعه جهانی خواست به فرهنگ و مذهب و آداب و رسوم ایرانیان احترام بگذارند. بررسی این ادعا از لحاظ اخلاقی بسیار پیچیده است. اگر آن را رد کنیم به مطلقگرایی در اخلاق عدم احترام به دیگران متهم خواهیم شد و با قبول آن نیز باید اعدام، سنگسار و شکنجه را تایید کنیم. اما آیا مسئله به همین اندازه دوقطبی است؟ حال با در نظر داشتن این مثالها به سوال نظرسنجی پاسخ دهید. اگر فکر میکنید این مثالها مناسب نیستند یا مثالهای دیگری در ذهن دارید، در بخش نظرها مثال خود را بنویسید. منابع: One hundred and one ethical dilemmas, Martin Cohen, 2007 Being Good: A Short Introduction to Ethics, Simon Blackburn, 2001 نتایج نظرسنجی برنامه قبل • در نظرسنجی برنامه قبل در مورد امکان انجام خشونت در همه آدمها، تا کنون 116 نفر شرکت کردهاند. 66 درصد پاسخ دادهاند هرکسی ممکن است اعمال خشن انجام دهد. 26 درصد پاسخ منفی داده اند که هر آدمی خشن نمی شود و 8 درصد نیز جواب سوال را نمی دانند. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
با درود
-- هدایت شناسایی ، Mar 2, 2010مقاله تان جالب بود. ادامه دهید. موفق باشید.
بسیار بحث جالبی بوذ. شاید فرهنگ لاریجانی این طور باشد اما او با مردم ایران فاصله دارد و نمی تواند از جانب ما چنین ادعایی کند.
-- نیما ، Mar 2, 2010salam, khaste nabashid, man tasavor mikonam bayad hoghogh moshakhasi baraye har ensan az ghabl az tavalod (dar raheme madar )ta marg vaze shavad va dar hame ja yeksamn bashad .ama inke chegone va tavasote che kasi in hoghogh vaz shavad , javabesho nemidonam
-- morteza ، Mar 2, 2010با سلام و تشکر از مطرح کردن این ایده ها،
-- علی ، Mar 3, 2010رای من به گزینه "هیچکدام" بود و فکر میکنم شما هم دارید قیاس مع الفارق میکنید چون میثاق های بین المللی اصول متقن و مطلقی هستند که دلیل نوشته شدنشون جلوگیری از اعمال ظلم حکام دیکتاتور بر اتباع خودی یا حتی حکومت غیر مستبد علیه اتباع غیر خودی است. مثلا هیچ وفت درباره رجحان گوشت گاو بر خوک بیانیه جهانی صادر نمیشه چون این یک مسئله عرفی است ولی آزادی بیان و اندیشه در همه جای جهان باید برقرار باشه. ادعاهای خکومتهای مستبد در خصوص این اصول جهانشمول هم صرفا توجیهاتی بی بنیاد برای رفتار ضد خقوق بشری اونهاست.
موضوع بسیار جالبی را انتخاب کردید که فکر میکنم اساس گفتگوی تمدنها را تشکیل میدهد.لازم میدانم چند نکته را اضافه کنم ،
-- آزاداندیش ، Mar 3, 20101) مهمترین اصل در این مبحث مسئله قانون است و بعقیدۀ من همانند تمامی ملل جهان وجود یک قانون اساسی ثابت و کلی نگر ، بشکل اعلامیۀ حقوق بشر میبایست برای تمامی دول دنیا به تصویب برسد و کلیۀ قوانین و سیاستهای کشورهای عضو در راستای این قانون اصلی و بین المللی باشند.
2) عقیدۀ رایج این است که میبایست به عقائد دیگران احترام گذاشت ولی بنظر من این مسئله لزوما کار صحیحی نیست و بهتر است در این مورد تنها آداب تبادل نظر و نقد عقائد و پرهیز از بی احترامی بیشتر مورد تاکید قرار گیرد و با ایجاد امکان گفتگو و مناظره امکان نیل به نتایج بهتر میسرتر خواهد بود.
3) در مورد بعضی از عقائد مستبدانه نظیر دستورات دینی و فتاوی مربوط به کفار و ... جایی برای مذاکره و گفتگو باقی نمیماند و لذا از آنجائیکه مواردی از این دست در مقدسات این دین ( از جمله کتاب قران ) نهفته و اجتناب ناپذیرند راهی جز مبارزه و تبلیغ علیه آنها را باقی نمیگذارد. بعلاوه برخی از احکام و عقائد دینی نظیر حق برده داری و داشتن کنیز و همسران متعدد ، شکنجه و نسل کشی که بوضوح در اسلام به آنها اشاره شده ( بطور مثال قتل عام یهودیان بنی قریضه توسط پیامبر اسلام و علی ) توسط مسلمانان متعادلتر بدلائلی واهی توجیه و یا انکار میشوند ( همانگونه که کشیشان سعی کردند با تحریف دین مسیحیت آنرا اصلاح کنند ) اما در دنیای امروز حتی امکان انجام این اصلاحات نیز وجود ندارد .
4) با توجه به موارد فوق بزرگترین مانع بر سر راه این اهداف مذاهب و عقائد مستبدانه و بویژه اسلام میباشد و در صورت قدرت گرفتن حکومتهایی از این قبیل فاجعه ایی بشری را در آینده رقم خواهد زد که حتی در جنگ جهانی اول و دوم هم مشاهده نشده است .
با مرتضی موافقم
-- بدون نام ، Mar 3, 2010