تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
تاریخچه‌ی فلسفه‌ی خنده - یک

فلسفه‌ی خنده

ایگور کریچتافوویچ
ترجمه‌ی حمید پرنیان

زن و شوهری گلف بازی می‌کردند. وسط بازی خانم از آقا می‌پرسد: «عزیزم بگو ببینم، اگه یه روز من بمیرم تو می‌ری زن می‌گیری؟» آقا گفت: «خب، اگه راست‌اش رو بخوای، آره ... احتمال‌اش هست». خانم گفت: «یعنی اون توی تخت‌ ما می‌خوابه؟» آقا گفت: «عزیزم، مگه چی می‌شه خب؟ آره، اون توی تخت‌ ما می‌خوابه». خانم گفت: «و حتمن هم ماشین من رو سوار می‌شه؟» آقا گفت: «شاید سوار شه، نمی‌تونم به‌اش بگم سوار نشو». خانم گفت: «و حتمن هم برای بازی از چوب گلف من استفاده می‌کنه؟». آقا گفت: «آه، نه عزیزم!!! اون چپ‌دست‌ه».

Download it Here!

افلاتون اولین فیلسوفی بود که مفهوم شوخی را بررسی کرد. وی می‌گفت کسانی تمایل به خنده دارند که خودشان را داراتر و زیباتر و زیرک‌تر از آن‌چه هستند می‌دانند. از نظر افلاتون شوخی پدیده‌ای منفی است که از روی رشک و بدنهادی پدید می‌آید؛ به‌ویژه اگر خنده‌ای باشد بر شوربختی و بدروزی دیگران یا برای مسخره‌کردن افراد. افلاتون ماهیتِ شوخی را توضیح نمی‌دهد ، اما برآیندش این است که خنده می‌تواند پی‌آمدهای جدی‌ای داشته باشد و حتی وضعیتِ کلِ جمهوری را تحت تاثیر [منفی] قرار دهد.

توماس هابز که نژاد بشری را پیوسته در حال مبارزه‌ برای کسب قدرت می‌دید، خنده را عاملی می‌دانست که در جای‌گاه اجتماعی، فرد را برتر از هم‌تایان‌اش قرار می‌دهد و عجیب نیست که با این توصیف پیروزی با کسی است که می‌خندد. هابز خنده را جلوه‌ی پیروزی می‌داند، چه این خنده از غلبه فرد بر دیگران باشد و چه حاصل غلبه‌ی فرد بر گذشته‌اش.


ایمانوئل کانت تاکید دارد که خنده از آگاهی فرد بر بی‌هوده‌بودن دل‌واپسی‌های‌اش ناشی می‌شود. مثلن وقتی می‌شنویم که فلانی از فرط غم و اندوه یک‌شبه موهایش سفید شده است دل‌واپس آن فرد می‌شویم؛ اما اگر بفهمیم که در آن لحظه تنها کلاه‌گیس سفیدی بر سر داشته و دل‌واپسی ما بی‌هوده بوده است، احتمالن از خنده روده‌بر می‌شویم. پس، از نظر کانت جوکی خوب است که در آن حقیقت در نگاه اول یک چیز و در نگاه بعدی چیز دیگری باشد.

هربرت اسپنسر خنده را در موقعیت بررسی می‌کند و آن را عامل بروز احساسات مختلقی می‌داند که لزومن خوش‌آیند نیستند (مانند زهرخند و خنده‌های هیستریک). اختلالات شدید عاطفی منجر به تشدید انرژی عصبی می‌شوند و این انرژی به‌دنبال راه فرار می‌گردد. ساده‌ترین راه فرار هم از طریق ماهیچه‌های دهان است. اگر انرژی عصبی نتواند از طریق دهان خارج شود به تشنج منجر می‌شود.

سپس اسپنسر مکانیسم خندیدن در واکنش به امری کمیک را بررسی می‌کند. وی می‌گوید امر کمیک دلالت بر «عدم تجانس» دارد؛ مثلن ما انتظار داریم که سگ درنده و پرخاشگر سگی با جثه‌ی بزرگ باشد اما در یک موقعیت کمیک سگ پرخاشگر را با جثه‌ای کوچک نشان‌مان می‌دهند، یا انتظار داریم که بچه‌ی نق‌نقو کوچک باشد اما در موقعیت کمیک آن بچه را با هیبتی بزرگ به تصویر می‌کشند.


از نگاه «تئوری پوچی»‌ شوپنهاور، خنده زمانی اتفاق می‌افتد که می‌فهمیم میان توقع فیزیکی از یک چیز و مفهوم انتزاعی آن چیز عدم تجانسی وجود دارد. یعنی از دید شوپنهاور، همین که متوجه شویم رابطه‌ی بین مفهوم و واقعیتِ یک چیز، پوچ و ناهماهنگ است می‌خندیم. اما شوپنهاور بین پوچی‌هایی که خنده‌دار هستند و پوچی‌هایی که خنده‌دار نیستند تمایزی قائل نمی‌شود.

زیگموند فروید و پیروان‌اش سهم مهمی در تحلیل شوخی داشته‌اند. فروید می‌نویسد: «شوخی، ابزاری برای کسبِ خوشی و لذت است. ... اگر ما در شرایطی باشیم که بخواهیم از تاثیرات دردناک عادت‌های‌مان رها شویم و از طرفی دنبال وسیله یا انگیزه‌ای برای سرکوب این عادت‌ها بگردیم، این همان چیزی است که موقعیت شوخی را فراهم می‌کند. یعنی از دید فروید جوک زمانی رخ می‌دهد که سوپرایگو به ایگو اجازه می‌دهد تا شوخی را تولید کند. یعنی خودآگاه، به اندیشه‌ها و احساسات ممنوعه‌ اجازه‌ی مطرح‌شدن می‌دهد.

اما دیدگاه فروید بعدها توسط پیروان‌اش از جمله فِلاگِل بسط داده شد. در این نظریه با توجه به اهمیت سنت‌های فرهنگی و جای‌گاه گروه‌های اجتماعی، رهاساختنِ انرژی از طریق شوخی و خنده، همان شکستنِ تابوهای اجتماعی است.


عکس‌ها؛ پیکره‌های خندان، اثر هنرمند چینی «یو مینجون»، نصب‌شده در پارکی در ونکوور کانادا.

دیگر پیروان فروید، خنده را مکانیسمی دفاعی‌ در برابر تابوها می‌دانند. فرد وقتی می‌خندد، در واقع بر ترسی که از پدر، مادر، حکومت، امورجنسی و تجاوز دارد غلبه می‌کند. برخی دیگر خندیدن را روشی برای آزادسازی انرژی و یا حتی راهی برای بازگشتن به تجربیات دوران کودکی می‌دانند.

لوین تاکید دارد که شوخی و خنده صرف نظر از این‌که معطوف به چه چیزی هستند، همیشه دربردارنده‌ی سلطه‌جویی و تجاوزگری است. اما ایستمن با نمونه‌آوردن از قصه‌های کودکان این تئوری را نقد می‌کند و خاست‌گاه برخی از شوخی‌ها را تمایل انسان‌ها به گریختن از واقعیت ناخوش‌آیند و نامطلوب می‌داند.

Share/Save/Bookmark

Igor Krichtafovitch; Humor Theory: Formula of Laughter. 2006, Outskirts Press.

نظرهای خوانندگان

"مثلن" رسم الخط جدید فارسی است؟ اگر هست لطفا منبع را ذکر کنید و اگر نیست لطفا غلط نگارشی را درست کنید.

-- بدون نام ، Mar 3, 2010

واقعا خوب بود حمید. مرسی

-- هومن ، Mar 3, 2010

با تشکر از زحمت شما. مطالبتان بسیار مفیداند. اما نکته‌ی قابل دقتی هست که ایسمن از آن به راحتی عبور می‌کند. بسیاری از داستانهای کودکان درعین لطافت هنوز دارای باری از سلطه‌گری هستند. ایسمن به رابطه‌ی محسوسی که بین گریختن از واقعیات ومفهوم سلطه‌گری موجود است بی‌توجه مانده.

-- بدون نام ، Mar 3, 2010

با تشکر. برنامه جالبی بود و اما مولانا هم چنین در خصوص شادی و خندیدن می گوید:
جنتی کرد جهان را زشکر خندیدن

آنکه آموخت مرا همچو شکر خندیدن

گرچه من خود ز عدم دلخوش و خندان زادم

عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن

به صدف مانم،خندم چو مرا درشکنند

کار خامان بود از فتح و ظفر خندیدن

یک شب آمد به وثاق من و آموخت مرا

جان هر صبح و سحر ،همچو سحر خندیدن

گر ترش روی چو ابرم ،زدرون خندانم

عادت برق بود وقت مطر خندیدن

گر تو میر اجلی از اجل آموز کنون

بر شه عاریت و تاج و کمر خندیدن

ورتو عیسی صفتی؟خواجه!در آموز ازو

بر غم شهوت و بر ماده و نر خندیدن

ای منجم اگرت شق قمر باور شد

بایدت بر خود و بر شمس و قمر خندیدن

همچو غنچه تو نهان خند و مکن همچو نبات

وقت اشکوفه به بالای شجر خندیدن...

-- هدایت شناسایی ، Mar 3, 2010

به نظر مي رسد خنده فقط يك واكنش عقلاني نيست، واكنش عاطفي هم است كه در اين نوشته تقريبا مغفول واقع شده است.

-- خليل ، Mar 4, 2010

لطفاً معنی لغت های قدیمی و یا جدید را بنویسید ـ و از سر هم نویسی واز چسباندن بیمورد حروف خوداری فرمائید!
-----------------------------------------------------
با هم بخندیم تا شاد تر باشیم ـ به هم خندیدن را جایز ندانیم ـ
مجید سوئد

-- majid ، Mar 4, 2010

سلام
مطلب زیبایی که ترجمه کرده بودید را خیلی دوست داشتم. غلط های زیادی در روان نویسی و درست نویسی جمله ها وجود داشت که شاید به خاطر عجله و کوتاه بودن فرصت شما برای تهیه این مطلب بوده است. ولی اگر این مشکل همیشگی است و بازنویسی مطلب برای شما کار ساده ای نیست، من می توانم کمک تان کنم.

-- نارسیس ، Mar 4, 2010

آقای پرنیان عزیز، خیلی دوست داشتم مطلبی در این مورد بخوانم. از اینکه زحمت ترجمه آن را تقبل کردید و در اختار همه گداشته اید خیلی سپاسگذارم

-- روشن ، Mar 4, 2010

hamid jan soojeye besyar khoobi entekheb kardi va matlab ham agar che feshorde va mokhtasar bood ama besyar khandani va jaleb bood.faghat azizam kami eshkalate virayeshi dasht.kheili mamnoon az matalebe kheoobet.

-- fahimeh ، Mar 5, 2010

اینها غلط املایی نیستند .بل تصحیح املایی میباشند
پرچمدار این نگارش فردوسی است که عجم زنده کرد بر پارسی
قدیم طططهههران بود و امروز تهران است.

-- farhad ، Mar 5, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)