خانه > انديشه زمانه > مقالات > استعانت به اقتدار نامها | |||
استعانت به اقتدار نامهایحیی خاموشجناب پایا در «نقدی روششناسانه به اکبر گنجی» گنجی را نقد میکند بر این مبنا که گنجی از لحاظ روششناختی به خطا رفته است چرا که عقلگرایان نقاد موجهسازی را شرط لازم معرفت یا دانش نمیدانند. بعدتر البته ایشان ادعای خود را کمی متواضعتر میکند بر این مبنا که عقلگرایان نقاد پوپری موجهسازی را شرط لازم معرفت نمیدانند. نگارنده در نوشتهی قبلی خود به نام «پایا و مفهوم معرفت» استدلال کرد که بر خلاف نظر پایا یا احیانا قرائت پایا از پوپر، موجهسازی شرط لازم معرفت است. جناب پایا در جواب، نوشتهای به نام «بدخوانی یا بدفهمی پوپر» مینگارد که در آن نویسنده را به «مطالعهی جدی» آثاری که «شاگردان مبرز پوپر در تکمیل و اصلاح آرای او تولیده کردهاند» فرا میخواند، تا احیانا نگارنده با مطالعهی این آثار در یابد که پروژهی پوپر تحلیل مفهوم معرفت بوده است و نیز موجهسازی شرط لازم معرفت نیست. به گمانام جناب پایا از دو سو به خطا رفته است. اول آنکه از حیث روششناختی روش ایشان به دور از ادب و شیوهی مرسوم میان فیلسوفان است، و دوم اینکه از نظر فلسفی نیز نظرات ایشان نهتنها نامدلل که نامقبول است. در نیمهی اول این نوشتار به نقد فلسفی سخن ایشان خواهم پرداخت، و در قسمت دوم نکاتی در نقد روش مختار ایشان خواهم نگاشت. خطاهای فلسفی خطای نخست؛ خلط مفهوم معرفت با مصادیق معرفت ادعای نگارنده در نوشتهی «پایا و مفهوم معرفت» این بود که پوپر بهدنبال تحلیل مفهوم معرفت – به معنای بهدستدادن شروط لازم و کافی برای این مفهوم– نبود، بلکه پروژهی او تشخیص علم از غیر علم و تفقه دربارهی معقولیت معرفت علمی بود. جناب پایا البته تصدیق میکنند که موضوع تمایز علم از شبهعلم لااقل زمانی در مرکز توجه پوپر قرار داشته است، اما ادعای ایشان این است که بعدها «بحث عقلانیت نقاد» در مرکز پژوهشهای پوپر قرار گرفت. همین سخن جناب پایا البته موید ادعای پیشین نگارنده است که پروژهی پوپر تحلیل مفهوم معرفت نبود. پوزیتیوستها بر این باور بودند که میتوان با محک تجربه دربارهی صدق قوانین علمی داوری کرد. پوپر معتقد بود که «مشکل استقرا» که پیشتر توسط هیوم مطرح شده بود، اثبات (و توسعاً تایید) گزارههای علمی را غیر ممکن میکند. این مشکل، از نظر پوپر، به گزارههای علمی منحصر نیست، بلکه تمام گزارههای پسین و مؤدی اطلاعات تازه دربارهی جهان را نیز دربرمیگیرد، و لذا «تمامی معرفتها موقتی ظنی و حدسی هستند». با اینحال او معتقد بود که فرآیند نقد که به حذف باورهای کاذب میانجامد راهی است برای نزدیکترشدن به حقیقت. صرف نظر از آنکه این نظرات پوپر (یا پوپری) دفاعپذیر تلقی شود یا نه، باید به این نکته توجه کرد که موضوع اصلی توجه و تأمل پوپر بررسی و مطالعه آن چیزی بود که عرفاً معرفت علمی خواند میشد.
بنابراین، کاملا ممکن است کسانی مانند پوپر یا پیروان او نهایتا به این نتیجه برسند که آنچه ما عرفاً «معرفت علمی» تلقی میکنیم اصلا ذیل مفهوم «معرفت»، به معنای مصطلح در میان معرفتشناسان، قرار نمیگیرد. از قضا، این موضع ظاهرا موضع میلر فیلسوفی است که جناب پایا در ذیل پاسخشان کتابهای او را معرفی کردهاند. از میلر میخوانیم «من حاضرم بپذیرم که علم معرفت نیست. البته در این حالت میگویم علم (یا لااقل بخشی از آن) جذاب است اما معرفت نه» (Critical Rationalism P.54). بنابراین، میتوان از منظری پوپری آنچه را که عرفاً «معرفت علمی» خوانده میشود، مجموعهای از ظنها و حدسها دانست، و مفهوم «معرفت» به معنای مصطلح در میان معرفتشناسان معاصر را بر آن قابل اطلاق ندانست. سخن پایا اما متفاوت است، او در مقام نقد تحلیل نگارنده از مفهوم معرفت است که معرفت را «امری از بنیاد ظنّی» تلقی میکند، و صدق و موّجهسازی را شرط لازم معرفت نمیداند. به بیان دیگر، به نظر میرسد که خطای او در این است که بحث دربارهی تحلیل مفهوم معرفت را با بحث دربارهی مصادیق معرفت خلط کرده است. او به خطا بحث پوپر دربارهی معرفت علمی را بحثی ناظر به تحلیل مفهوم معرفت میداند، نه ناظر به تحلیل مصادیقی که عرفاً معرفت تلقی میشوند. خطای دوم؛ خلط میان تاریخ فلسفه و فلسفه اما موضوع اصلی بحث ما تفسیر نظر پوپر یا دیگران دربارهی مفهوم معرفت نیست، بحث ما ناظر به تحلیل صحیح مفهوم معرفت است. حتی اگر فرض کنیم که پایا تفسیر صحیحی از پوپر دارد، از اینکه پوپر و یا میلر بر این باورند که موجهسازی شرط لازم معرفت نیست نمیتوان نتیجه گرفت که موجهسازی شرط لازم معرفت نیست. من در نوشتهی پیش استدلال کردم که صدق و موجهسازی شرط لازم معرفت است. استدلال من بهطور خلاصه این بود: برای مثال، ما امروز میدانیم که مدار گردش زمین به دور خورشید دایره نیست بلکه بیضوی است. با اینحال،کپرنیک بهاشتباه بر مبنای محاسباتاش باور داشت که مدار زمین به دور خورشید دایره است. اما آیا کپرنیک میدانست که مدار گردش زمین به دور خورشید دایره است؟ پاسخ آشکارا منفی است. باوری که کاذب باشد قابل دانستن نیست، و کپرنیک به آن گزاره معرفت نداشت چرا که آن گزاره کاذب بود. همچنین به نظر میرسد که مفهوم معرفت و دانش دقیقا در مقابل مفهوم حدس شانسی قرار دارد. برای مثال فرض کنید که علی به مسابقهی اسبدوانی میرود. فرض میکنیم که تمام کارشناسان بهطرز مدللی نشان دادهاند که شانس برندهشدن اسب سیاه و سفید برابر است. با اینحال علی سکه میاندازد و بر آن مبنا ادعا میکند که اسب سیاه برنده میشود. فرض کنید اسب سیاه واقعا برنده شود، آیا علی واقعا میدانست که اسب سیاه برنده خواهد شد؟ پاسخ منفی است. برای اینکه باور او صرفا بر مبنای حدس بوده است. علی برای اینکه بداند اسب سیاه برنده میشود احتیاج به دلیلی خوبی برای باورش دارد. به بیان دیگر، باورش باید موجه باشد. ممکن است جناب پایا با این استدلالها موافق نباشند، اما از اینکه پوپر یا میلر فکر میکنند این استدلالها سست هستند نمیتوان به این نتیجه رسید که این استدلالها سست هستند. خطای سوم؛ یکیکردن مفهوم معرفت با ظن جناب پایا گمان میکند که «برای عقلگرای نقاد (با تعبیری که پوپر از آن دارد) همهی معرفت ظنی و حدسی است». این گمان خطاست چرا که ظنی و حدسیبودن، اگر به معنی ابطالپذیری فهمیده شود، نه شرط لازم معرفت است نه شرط کافی آن. شرط کافی نیست چرا که باور من مبنی بر آنکه «۷ موجود فضایی در مریخ پنهان شدهاند» ابطالپذیر است، اما بر این مبنا نمیتوان ادعا کرد که «من میدانم ۷ موجود فضایی در مریخ پنهان شدهاند» (به بیان دیگر، نمیتوان این باور را معرفت نامید). ابطالپذیری شرط لازم معرفت یا دانش هم نیست چرا که من میدانم که هرچیزی خودش است (یعنی به این گزارهی منطقی معرفت دارم)، با اینحال باور من به اینکه «هر چیزی خودش است» ابطالپذیر نیست. البته جناب پایا ظاهرا به پیروی از میلر بر این باور است که ملاک ابطالپذیری پوپری را باید با ملاک کلیتر «نقدپذیری» جایگزین کرد. با اینحال تا آنجا که من در مییابم دقیقا به دلایل بالا «نقدپذیری» هم نه شرط لازم و نه شرط کافی معرفت است. خطاهای روششناختی خطای اول؛ استدلال با استعانت به اقتدار نامها چنانکه پیشتر گفتم، به نظر میرسد جناب پایا گمان میکند که ذکر اسامی فیلسوفان احیانا میتواند ادعاهای ایشان را موجه جلوه دهد. اگر بنا بود به همان شیوهی ایشان استدلال کنیم میتوانستیم ادعا کنیم که میلر، فیلسوفی که جناب پایا به آن استناد میکنند فیلسوف صاحبنامی در زمینهی معرفتشناسی نیست؛ اما از آن سو تقریبا تمام معرفتشناسان مطرح جهان ادعایی مخالف جناب پایا و یا میلر دارند، برای مثال میتوان اشاره کرد به: برج (Burge) در یو سی ال ای، درتسکی (Dretske) در استنفورد، آودی (Audi) و پلنتینگا (Plantinga)در نتردام، استراد (Stroud) در دانشگاه کالیفرنیا برکلی، پاتنم (Putnam) در هاروارد، سوزا (Sosa) در راتگرز، پرایور (Pryor)در دانشگاه نیویورک، ویلیامسون (Williamson) در اکسفورد، فلدمن (Feldman) در دانشگاه راچستر، استپ (Steup) نویسندهی دایرهالمعارف معتبر استفورد در زمینهی معرفت، و ... . به این لیست میتوان تمام معرفتشناسان ۵۰ دانشکدهی اول فلسفهی جهان را افزود. اما نکته این است که اینگونه استدلال باطل است. به سخن دیگر، این درست نیست که ادعا کنیم صدق و موجهسازی شرط لازم معرفت هستند «به این دلیل» که تقریبا تمام معرفتشناسان مطرح دنیا بر این باورند. اما اگر اینگونه استدلال باطل است، طبعا استدلال جناب پایا که معرفت نیازی به موجهسازی ندارد تنها به این دلیل که یک فیلسوف به دور از جریان اصلی معرفتشناسی بر این باور است غیر قابل قبول خواهد بود. خطای دوم؛ شیوهی ارجاع به منابع در بین اهل علم رسم بر این است که اگر کسی ایدهای را از دیگری برمیگیرد به صاحب ایده با ذکر دقیق مرجع ارجاع میدهد. ارجاعدادن معمولا شامل ذکر دقیق ایده و نیز شمارهی صفحاتی میشود که در آنها ایدهی مزبور مطرح میشود. جناب پایا در پاسخ نگارنده نهتنها برای حجت ادعای خود از نام میلر مدد میجوید که غیر از آن نگارنده را به انبوه درهمی از کتابهای میلر ارجاع میدهد. این استدلال مانند این است که نگارنده بگوید موجهسازی شرط لازم معرفت است و بعد بهجای استدلال جناب پایا را به انبوه بیپایانی از کتابها و مقالات آودی، برج، سوزا یا دیگران ارجاع دهد. اما اگر نگارنده چنین کند آیا در نهایت این گفتگو سازنده خواهد بود؟ آیا ذهن نگارنده یا جناب پایا و یا خوانندگان محترم از این مبادلهی بینظم اسامی کتابها اندکی روشنتر خواهد شد؟ |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
" نحن فیه "
-- آرش ، Feb 15, 2010معنی این چیز ( واژه) عجیب و غریب جیست؟
"جناب پایا گمان میکند که ذکر اسامی فیلسوفان احیانا میتواند ادعاهای ایشان را موجه جلوه دهد."
من مطلب اقای پایا را نخواندم اما جالب است چراکه من همین ایراد این نویسندهٔ محترم را در مورد اقای گنجی و خیلیهای دیگر که این روزها بیانات فلسفی-اجتماعی میکنند متوجه شدهام. درست به یاد روایتهای چندین قرن قبل میافتم که بسیاری مسایل با یک "قال ارسطو" ظاهراً حل میشد.
-- علی م ، Feb 15, 2010به نظرم "استعانت از اقتدار نامها" صحیح تر است
-- بدون نام ، Feb 15, 2010تلاش زمانه در جهت درج مطالب وزین و فرای خبر بسیار قابل تشویق است. اما به نظر من مطالب این چنینی بدون لیست مرجع بخش بزرگی از اعتبار خود را از دست می دهد. خواننده ممکن است نیاز داشته باشد که مثلا به متن اصلی پوپر مراجعه کند. این یک رسم جا افتاده در نشریات استاندارد است.
-- نوشین ، Feb 16, 2010من مطالب پایا را در نقد گنجی خوانده ام. مطالب بسیار غیردقیقی است. فقط نمی دانم چرا جواب مقالات پایا که در جرس منتشر شده در رادیو زمانه چاپ شده است. حداقل نویسنده مقاله یا رادیو زمانه نشانی مقاله پایا را می دادند یا لینکی به آن در اینجا قرار می دادند. به هرحال، به نظرم مطلبی که اینجا منتشر شده جواب بدی به حرفهای سست پایا نباشد.
-- تیمور ، Feb 16, 2010