تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
نکاتی پیرامون فتوای اخیر آیت‌الله منتظری - بخش نخست

از حق بهایی بودن تا بهایی صاحب حق بودن

اکبر گنجی

فتوای اخیر آیت‌الله منتظری در‌باره حقوق شهروندی بهاییان، در فضای ذهنی ‌فقهای شیعی، یک گام به پیش محسوب می‌شود. ایشان می‌فرمایند: «فرقه‌ی بهاییت، چون دارای کتاب آسمانی همچون یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان نیستند، در قانون اساسی جزو اقلیت‌های مذهبی شمرده نشده‌اند. ولی از آن جهت که اهل این کشور هستند حق آب و گل دارند، و از حقوق شهروندی برخوردار می‌باشند، همچنین باید از رافت اسلامی که مورد تاکید قرآن و اولیای دین است بهره‌مند باشند.»

‌این فتوا یک بار دیگر فرصت‌ لازم برای نقد نگرش و رفتار ایرانیان، مراجع تقلید‌، فقها، روحانیون، روشنفکران دینی ‌و دولت جمهوری اسلامی با بهاییان را به آزادی‌خواهان و حق‌مداران می‌دهد. همین فتوا، به خودی خود، از مظالم تأسف‌باری حکایت می‌کند (محرومیت از تحصیل، محرومیت از مشاغل دولتی، محرومیت از برگزاری مراسم دینی، حبس و زندان، فشار جهت توبه، قتل. دو نمونه زیر قابل توجه است. یک- جمال‌زاده در کتاب سر و ته یک کرباس می‌گوید در ایام کودکی وقتی در بازار اصفهان رد می‌شدیم، یک دفعه می دیدیم که فریاد‌ می‌زنند: بابی- بابی‌. بعد یک ظرف نفت بر سر طرف می‌ریختند و او را آتش می‌زدند. دو- سر‌ِ خانم سالخورده‌ای را که خواهر یکی از روشنفکران بنام کشور است، در ابتدای انقلاب به بهانه‌ی بهایی بودن، از بدنش جدا کردند.)

‌اگر نگاه نادرست و غیر عقلانی‌، و رفتار غیر‌اخلاقی و غیر‌انسانی‌ وجود نداشت، نه صدور چنین فتوایی ضرورت می‌یافت،‌ نه ‌صدور این فتوا از سوی اعلم و افقه فقهای شیعه، شجاعانه تلقی می‌شد. شجاعانه بودن فتوای آیت‌الله منتظری به چشم کسی می‌آید که از فضای فکری مراجع تقلید شیعیان مطلع باشد.

مراجع تقلید، بهاییت را فرقه ضاله‌ای که باید نابود شود، معرفی می‌کنند. به عنوان نمونه، آقای خمینی در یکی از موارد، در‌باره آن‌ها می‌نویسد: «یک گرفتاری بسیار بزرگی که خطر عظیم بنیان‌کن در پیش دارد، العیاذ بالله تعالی، قضیه نفوذ فرقه ضاله بهاییت است که در غالب تشکیلات، علی المحکی و المعروف، نفوذ دارند و روز به روز دامنه‌دارتر می‌شود و من نمی‌دانم عاقبت کار این‌ها به کجا ختم می‌شود و من احتمال می‌دهم آن‌ها به همین زودی شروع به کار کند، به طور علن و با غفلت مسلمین ایجاد فتنه و خطر عظیم نمایند. پیام‌های شدیدی اینجانب به اولیای امور در این امر دادم و از طرف آنها انکار بلیغ شده است، لکن اطمینان نمی‌شود پیدا کرد.
حقیر در فکر هستم که بلکه به‌طوری بتوانیم از توسعه نفوذ آن‌ها بکاهیم.»1

فتوای آیت‌الله منتظری شجاعانه است، اگر به مکتوبات جریان روشنفکری دینی نگریسته شود. اگر برخوردهای سرکوبگرانه‌ی رژیم جمهوری اسلامی با بهاییان را بتوان نادیده گرفت، اگر نگاه حوزه‌های دینی شیعی به بهاییان را بتوان نادیده گرفت، سکوت معنادار بسیاری از روشنفکران دینی نسبت به بهاییان را نمی‌توان نادیده گرفت.
روشنفکران دینی در خصوص حقوق بشر بسیار سخن گفته و می‌گویند. ولی در خصوص یکی از مهم‌ترین موارد نقض حقوق بشر در ایران سکوت اختیار کرده‌اند. اعتراض به ستم‌هایی که به بهاییان می‌شود و دفاع از حقوق اساسی آن‌ها، وظیفه‌ی روشنفکری دینی است.‌2

در حاشیه‌ی ‌فتوای نماد مقاومت و مبارزه و پاکی، به عنوان یک مسلمان شیعه ( شیعه‌ی غیر‌غالی کثرت‌گرا)، چند نکته را بیان می‌دارم:

۱- فرقه ضاله بهائیت: انحصارگرا آیین خود را حقیقت مطلق، هدایت و سعادت می‌داند و دیگر آیین‌ها را باطل، گمراهی و شقاوت به شمار می‌آورد. انحصارگرایان معتقدند که رستگاری‌، رهایی، کمال، یا هر چیز دیگر که هدف نهایی دین تلقی می‌شود، منحصراً در دین آنها وجود دارد و تنها از طریق دین آنها به دست می آید. چون انحصارگرایان تمام ادیان چنین رویکردی دارند، وقتی همه ی انحصارگرایان در نظر گرفته شوند، تمام ادیان‌، باطل و گمراهی و شقاوت محسوب خواهند شد. از موضع انحصارگرایی، بهائیت همان‌قدر «فرقه‌ی ضاله» است که دیگر ادیان.

یعنی وقتی انحصارگرایان بهائیت را فرقه‌ی ضاله معرفی می‌کنند، بهائیان انحصارگرا هم متهم‌کنندگان را فرقه‌ی ضاله به شمار می‌آورند. این حکم ‌در خصوص مسیحیان، یهودیان و مسلمان‌ها (شیعه و سنی) هم صادق است. هر مسلمانی وقتی می‌خواهد بهائیان را متهم به ضلالت کند، بهتر است پیش از آن این کلام کیر‌گگور را با صدای بلند به اطلاع همگان برساند:

«من مسیحی [در این‌جا دیندار] نیستم، و بدبختانه می‌توانم آشکار کنم که دیگران هم مسیحی [دیندار] نیستند- در واقع آشکار کنم که حتی از من هم کمتر مسیحی [دیندار] هستند. علتش این است که آن‌ها خیال می‌کنند مسیحی [دیندار] هستند، یا به دروغ می‌گویند مسیحی[دیندار] هستند... من خودم را مسیحی [دیندار] نمی‌خوانم (تا آرمان مسیحی بودن[دیندار بودن] را لکه دار نکنم)، اما می‌توانم آشکار کنم که دیگران اصلاً مسیحی [دیندار] نیستند.»3

البته متواضعانه و عقلانی‌تر از سخن کیر گگور این است که هر کس ‌خود را بی‌دین‌تر از دیگران و هدایت نایافته تر از دیگران بخواند تا فضای صلح، گفت و گو و آموختن از یکدیگر باز شود. بهایی همانقدر انسان است، که مسلمان. اثبات عقلی باورهای دینی یهودیان، مسیحیان، ‌مسلمان‌ها، بهائیان و‌... اگر محال نباشد، بسیار دشوار است.
از این جهت، تفاوت چندانی بین ادیان و مذاهب مختلف وجود ندارد. ضمن آن‌که بی‌دلیلی،‌ فرد‌، گروه یا آئینی را مستحق اهانت و سرکوب نمی‌کند. چه چیز جز خود خواهی اجازه می‌دهد که خود و هم‌کیشان خود را هدایت یافته و بهشتی، و دیگری را گمراه و جهنمی بخوانیم؟ چگونه و با چه روشی می‌توان اثبات کرد که ما برحقیم (تمام باورهای ‌ما حقیقت مسلم است) و دیگری، مثلاً بهائیان، باطل است (یعنی باورهایشان کذب محض است)؟

ذکر یک نکته بسیار مهم است. نوشتار حاضر از دو زاویه‌ی خاص (به شرح زیر) به مساله‌ی بهائیت نمی‌نگرد، بلکه از یک منظر ویژه وارد این مساله شده است:

۱-۱- ‌ما وارد نزاع‌های تاریخی در خصوص پیدایش ادیان و مذاهب و فرق مختلف و نقش قدرت‌های سیاسی در تولید و تثبیت آن‌ها نمی‌شویم. برای این‌که: الف- همه‌ی ادیان و مذاهب و فرق چنین اتهام‌هایی به یکدیگر وارد می‌آورند‌، ب- یک آیین پرستش و نظام باور را نمی‌توان به توطئه‌ی گروهی توطئه‌گر فروکاست.

مگر سنی‌های سلفی‌ شیعه را ساخته ی یهودیان- عبدالله ابن سبأ- نمی‌دانند؟ و مگر علامه عسگری در دوجلد کتاب، به این شبهه پاسخ نگفته است؟ مگر روزنامه القبس کویت به‌تازگی ‌اعلام نکرده است که: ۷۰ درصد شیعیان ایرانی نمی‌توانند قرآن را خوب بخوانند، ۹۰ درصد ایرانیان هم ‌معانی قرآن را نمی‌فهمند؟4

‌شیعه‌ای که از طرف اکثریت مسلمین‌ با اتهام دست ساخته‌ی یهودی بودن و قرآن ناشناسی روبروست، بهائیت را دست ساخته‌ی استعمار و صهیونیسم معرفی می‌کند. آقای خامنه‌ای اخیراً در یک سخنرانی در اشاره به بهائیت می‌گوید: «سازمان هایی که اسمش دین است، باطنش سازمان سیاسی است»5.

بهائیان برعکس مسلمین که دین خود را سیاسی‌ترین دین معرفی می‌کنند (دیانت ما عین سیاست ماست)، دین خود را غیر‌سیاسی معرفی می‌کنند. اگر سیاسی بودن یک آیین، عیب آن آیین باشد، مسلمان‌ها نباید اسلام را دین سیاسی بنامند. ولی روشن است که منظور ‌آقای خامنه‌ای از سیاسی بودن باطن بهائیت، این است که بهائیت چیزی جز برساخته‌ای استعماری- صهیونیستی‌ نیست.

۲-۱- ما وارد این بحث کلامی هم نمی‌شویم که چه کسی (دینی) بر حق و چه کسی (دینی) ناحق است؟ یهودیان دین خود را برحق و بقیه‌ی ادیان را باطل تلقی می‌کنند. این حکم درباره‌ی مسیحیان و مسلمان‌ها و‌... هم صادق است. تاکنون هیچ دین و آئینی نتوانسته است حقانیت خویش و بطلان بقیه را با برهان اثبات کند. در پایان کار حق و ناحق روشن خواهد شد.

فقط انسان انحصار‌گراست که دین ‌خود را برحق و دین دیگران را ناحق به‌شمار می‌آورد. اما انسان کثرت‌گرا، با فهم این واقعیت که ‌بحث های کلامی برای غلبه‌ی یک دین بر ادیان دیگر به نتیجه نرسیده و پیروان ادیان مختلف هر چه دلیل و استدلال داشته‌اند علیه یکدیگر بکار برده اند و نتیجه‌ای حاصل نگردیده (تکافوی ادله)؛ برای هر دینی حظی از حقیقت قائل است و تمام ادیان و مذاهب و فرق را راه‌های متفاوت ‌به سوی خدا و سعادت به‌شمار می‌آورد. از منظر کثرت‌گرایی دینی، مدعیات ادیان، توصیف کما‌بیش دقیق یک حقیقت واحدند.

هیچ‌یکدام از مراجع تقلید و فقهای ما، پلورالیست نبوده‌اند و نیستند. برخی از آنان حداکثر تا شمول‌گرایی جلو آمده ‌و شمول‌گرایی‌شان فقط شامل یهودیت و مسیحیت می‌شود6

اما حتی فقهای شمول‌گرا هم برای بهائیت هیچ حظی از حقیقت و سعادت و هدایت قائل نیستند. از نظر آنان‌، بهائیت کذب محض است و اصلاً دین به شمار نمی‌رود.

به عنوان نمونه، آیت‌الله منتظری یهودیان و مسیحیان را کافر ذمی و بهائیان را کافر معاهد به شمار می‌آورند. می فرمایند: «این فرقه جزو کفار محسوب می‌شوند، اما کافر حربی نیستند و کافر ذمی هم نیستند. چون کتاب آسمانی‌شان نه تورات است، نه انجیل است و نه زبور. ‌اما (بهائیان) کافر معاهد یا مستأمنند، به این معنی که در امان و عهد حاکمیت اسلامی‌اند و مادامی که فعالیتی علیه حاکمیت اسلامی انجام ندهند، از حقوق شهروندی برخوردارند. چون به هر حال حق آب و گل دارند، مالیات می پردازند و غیره.»

فتوای آقای خمینی را پیش از این از نظر گذراندیم. فتوای‌ آیت‌الله بروجردی درباره بهائیان به قرار زیر است: «لازم است مسلمین با این فرقه معاشرت، مخالطه و معامله را ترک کنند، فقط از مسلمین تقاضا دارم آرامش و حفظ انتظام را از دست ندهند.» فتوای‌ آیت‌الله گلپایگانی به قرار ذیل است: «مخالطه با این طایفه ضالّه مضلّه حرام است.»

همان‌گونه که مشاهده شد، مسلمان‌های انحصارگرا، بهائیت را آئینی ناحق بشمار می‌آورند، همان‌طور که ‌بهائیان اسلام را شریعت منسوخ و ناحق به شمار می‌آورند. اگر مباحث پایان ناپذیر و توافق ناکردنی‌ کلامی – فلسفی نادیده گرفته شود ، تنها چیزی که باقی خواهد ماند، تفاوت چند میلیونی تعداد پیروان تشیع و بهائیت‌ است.

گمان نمی‌کنم شیعیان، اقلیت و اکثریت بودن را مبنای حق و باطل بودن به شمار آورند. برای این‌که شیعیان در مقابل اکثریت سنیان‌، اقلیتی بیش نیستند. مسلمین هم در مقابل مسیحیان اقلیت محسوب می‌شوند.

‌بدین ترتیب، انحصار‌گرایان هم اگر خواهان زندگی صلح‌آمیز باشند‌، چاره‌ای جز پذیرش «حق ناحق بودن» ندارند. به تعبیر دیگر، ‌می‌توان خود را حق و دیگری را باطل‌ به شمار آورد و در عین حال برای زندگی صلح‌آمیز، ‌دیگری باطل (ناحق) را تحمل کرد.

۳-۱- مسأله‌ی ما، دفاع از حقوق همه‌ی آدمیان به عنوان انسان است. به فرض آن‌که اثبات شود آیینی ناحق است، از موضع حقوق بشر، «ناحق بودن» خود یک حق است. حتی اگر اثبات شود آئینی ناحق است، فعال حقوق بشر، از حق نا‌حق بودن هم دفاع خواهد کرد.

بدین ترتیب، ما بدون آن‌که خود را درگیر مباحث تاریخی- کلامی کنیم، از حقوق پیروان تمام ادیان، و بهائیان، دفاع می‌کنیم. داوری در خصوص صدق و کذب باورهای بهائیان، کار فیلسوفان و متکلمان است، داوری در خصوص تاریخچه‌ی تکوین بهائیت کار مورخان است، اما دفاع از حقوق شهروندی بهائیان، وظیفه‌ی همه ی آدمیان است.


پاورقی:

1- منبع .
2- در سال ۲۰۰۶ یکی از ‌روشنفکران سرشناس، در یکی از سخنرانی‌های من حضور داشت. دوستی با تاکید بر بهایی بودن فرد یاد شده، اعتراض شدید خود و برخی دیگر از دوستان را به من‌ اعلام کرد. به او گفتم هیچ‌کس شرکت‌کنندگانِ پای سخنرانی‌های عمومی را انتخاب نمی‌کند. این توضیح او ‌را قانع نساخت. اضافه کردم که فرد مورد نظر شما، بهایی نیست، بلکه دین‌ستیز است و با همه‌ی ادیان سر ستیز دارد. برداشت من این بود که پس از این توضیح مساله‌ی آن دوست حل شد. یعنی خداناباوران از بهائیان قابل تحمل‌ترند.

یک استاد ایرانی در یکی از دانشگاه‌های بنام آمریکا اشتغال دارد. محافل سیاسی و اقتصادی ایران با این استاد روابط گرمی‌ دارند. بسیاری تردید ندارند ‌که ‌او ‌بهایی است، اما آن‌ها که با وی در ارتباط‌اند، می‌گویند وی بی‌دین است. بدین ترتیب مسأله حل می‌شود. ارتباط با بی‌دین، موجه و ارتباط با بهایی، ناموجه است.

اگر به نشریات و سایت هایی ‌که متعلق به جریان روشنفکری دینی است نگریسته شود، در آن‌ها مقالات افرادی که در گذشته چریک فدایی خلق (اقلیت و اکثریت)، توده‌ای و... بوده‌اند و اینک هم خداناباورند، منتشر می‌شود، با چپ‌های خدا ناباور مصاحبه می‌شود. ولی هیچگاه یک مقاله از یک بهایی در این نشریات و سایت‌ها دیده نمی‌شود. روشنفکری دینی که این گام مثبت را برداشته است، اگر واقعاً به پلورالیسم اعتقاد دارد، باید بهائیان را هم شامل ‌این نوع رواداری کند.

3- سوزان لی اندرسون، فلسفه کیرگگور، ترجمه خشایار دیهیمی، طرح نو، ص۳۸.

4- فردانیوز

5- ۱۴/۲/۱۳۸۷ شیراز.
آقای خمینی به طور مکرر بهائیان را اسرائیلی خوانده است. می گوید: «اگر دولت ایران رابطه خود را با کشور اسرائیل قطع کند‌؛ آن وقت روحانیت ایران یک‌صدا بر تحریکات کشور‌ها‌... علیه حکومت شیعه ایران قیام خواهند نمود... کسانی که به نام تجدد‌؛ روحانیت را ضعیف می‌کنند ،توسعه فساد را دامن می زنند. ما با "‌اسرائیل‌" و " بهائی‌ها‌" نظر مخالف داریم و تا روزی که مسوولین امر‌؛ دست از حمایت این دو طبقه برندارند؛ ما به مخالفت با آن‌ها ادامه می‌دهیم» (‌صحیفه نور ج۱-ص۷۷).

«وای براین مملکت‌؛ وای براین هیا‌ت حاکمه‌! وای بر این دنیا‌! وای بر ما! وای بر این علمای ساکت‌! وای بر این نجف ساکت‌! این قم ساکت است. این تهران ساکت است‌. این مشهد ساکت‌! این سکوت مرگبار اسباب این می‌شود که زیر چکمه‌های اسراییل‌؛ به دست همین بهائی‌ها‌؛ این مملکت ما ؛ این نوامیس ما ؛ پایمال شود‌‌... اگر همه علمای اسلام یک مطلبی را بگویند‌؛ حالا که خطر بر اسلام وارد شده و آن خطر یهود است و حزب یهود- که همین حزب بهائیت است‌- این خطر که حالا نزدیک شده‌؛ اگر آقایان‌؛ علمای اعلام‌؛ خطبا‌؛ طلاب‌؛ همه با هم همصدا بگویند که آقا ما نمی خواهیم که یهود بر مقدرات مملکت ما حکومت کند» (‌صحیفه نور- ج۱-ص ۲۱۳ و ۲۱۶). «دین شما مردم مسلمان در معرض مخاطره و هجوم قرار گرفته است. دولت شما می‌خواهد به دست بهایی‌ها و اسرائیلی‌ها شما را از بین ببرد. بدانید که دولت شما به دو هزار بهایی، هر یک پانصد دلار کرایه داده که به لندن بروند، جمع شوند و علیه قرآن و پیغمبر شما تصمیم بگیرند» (‌صحیفه نور، ج ۱‌، ص ۲۷۷).

6- انحصارگرایی (exclusivism)، شمول‌گرایی (inclusivism) و کثرت‌گرایی (pluralism) سه رویکرد مختلف نسبت به تنوع ادیان‌اند که نجات‌بخشی و حقیقت‌مندی ادیان مختلف را تبیین می‌کنند.

Share/Save/Bookmark

بخش دوم این مطلب: از حق بهایی بودن تا بهایی صاحب حق بودن

نظرهای خوانندگان

مثل بقثه کار های اقای گنجی این مقاله شجاعانه و با روشنگری نوشته شده. در واقع شجاعت نوشتن این مطالب در میان روشنفکران ایرانی مقیم غرب (که غالبا در مورد بهاییان در بند توهماتی دیر پا هستند) کمتر از انچه ایشان در زندان های جمهوری اسلامی انجام دادند نیست.

-- طوبی ، Jun 7, 2008

گنجی یکبار دیگر نشان داد که آنجا که پای شرافت و انصاف در میان باشد از حرکت خلاف جهت آب نمی ترسد.
پا نوشت های مقاله اش به اندازه متن پر ارزشند

-- شیرین ثابت ، Jun 7, 2008

می شود منتظر بود که به زودی گنجی را متهم کنند که در زادگاهش همه بهایی بود ه اند! یکی از شگرد های بهایی ستیزان این است که به محض انکه صاحب قلمی کوچکترین مطلبی که منفی نباشد درباره بهاییان بنویسد فورا چنان تهمت هایی به او ببندند که از کرده پشیمان شود، چنان که راجع به زید آبادی با انکه چیزی به نفع بهاییان ننوشته بود کردند. در چنین فضایی اکبر گنجی دست به قلم می برد و برای هزینه اش آماده است. گنجی آدم بزرگی است.

-- ف.ی ، Jun 7, 2008

جناب گنجي از قلم بي طرف و روشنگر شما در اين مورد بسيار مسرور گشتم
اميدوارم كه همواره بر مدار وحدت بين بشر و عزت آدمي قلم بزنيد

-- بدون نام ، Jun 7, 2008

ma bahaian dine mobine Eslam ra be hagh midanim va be an va peyrovane an ehteram migozarim. Ma baraye hazrate Sayedo shohada dar rooze Ashoora ziarat nameyee darim. omidvaram ke in matlab tashih shavad. Ba tashakor az shoma.

-- بدون نام ، Jun 7, 2008

مقاله بسیار جالبی بود البته از جناب اکبر گنجی زودترها از اینها انتظار می رفت که سکوت را بشکنند

-- امین ، Jun 7, 2008

بسیار مطلب جالب و خوبی بود.اما خلا تشریح یک نکته اساسی در ان کاملا احساس می شود.همانطور که به حق ذکر کرده اید:

اما حتی فقهای شمول‌گرا هم برای بهائیت هیچ حظی از حقیقت و سعادت و هدایت قائل نیستند. از نظر آنان‌، بهائیت کذب محض است و اصلاً دین به شمار نمی‌رود. .....

و در قسمت دیگر:

سکوت معنادار بسیاری از روشنفکران دینی نسبت به بهاییان را نمی‌توان نادیده گرفت.....

البته این مطالب را دیگران هم گفته اند و از انجا که ذکر این مطالب یک واجب عینی است و نه کفایی جنابعالی هم ذکر فرموده اید که جای کمال قدر شناسی را دارد.اما خوبتر بود که به مطلبی هم می پرداختید که کمتر کسی وارد ان شده است.چرا؟یعنی چرا دیانت بهایی این گونه برای ایرانیان تابو شده است؟شما اهل اشاره هستید لذا من سخن را کوتاه می کنم و انتظار دارم همچنانکه این بحث را بخوبی شروع نموده اید در پاسخ به این پرسش نیز دیدگاههای خود را بیان دارید .بنظر می رسد که ارزش پرداختن به چنین موضوعی بمراتب بیشتر باشد.منتظر قسمتهای دوم و ....می مانم.

-- شهرام ترابی ، Jun 7, 2008

لازم است ضمن تشکر از وسعت نظر نویسنده محترم جناب گنجی به این نکته اشاره کنم که نوع نگاه دیانت بهائی به دیانت اسلام و کتاب قرآن کریم و حضرت ختمی مرتبت رسول اکرم(ص)وائمه اطهاررا باید کاملا بی طرفانه از آثار مؤسسین این آئین مورد تحقیق و مطالعه قرار دادبه هیچوجه در جمع قابل مقایسه با نوع نگاه ادیان دیگر در سایر شرایع الهیه نیست خاضعانه از نویسنده مقاله جناب گنجی دعوت میکنم در جهت اثبات تضییع غیر عادلانه حقوق بهاییان در طی 160 سال به بهانه ضد اسلام بودن آنهابه این تحقیق تن دردهند
با آرزوی توفیق جناب گنجی در انجام آرمانهای ارزنده شان
مسعود

-- مسعود ، Jun 7, 2008

مقاله بسیار جالب بود ولی باید عرض کنم که بهائیها اسلام را شریعتی منسوخ و ناحق نمیدانند. بلکه برعکس دین مبین اسلام و حضرت محمد(ص) را بر حق دانسته و یکی از شرایط بهائی شدن یک مسیحی و یا یحودی اعتراف به حقانیت حضرت محمد(ص) میباشد.

-- بدون نام ، Jun 7, 2008

[گنجی عزیز
شجاعت شما وصداقتی که در نوشته خود بیان داشته ایید قابل تحسین است. امیدواریم که دیگر صاحبان قلم از شما بیاموزند. سیروس

-- بدون نام ، Jun 7, 2008

همانطور که دوست دیگری بیان داشت ، بر خلاف اظهار جناب گنجی ، بهائیان نه تنها دین اسلام ، که کلیۀ ادیان را بر حق میدانند ، چرا که منشأ و مصدر تمامی آنها یکی بوده و آن حضرت حق تعالی ست. به عقیدۀ دیانت بهائی اصل و هدف کل ادیان الهی یکی می باشد و تنها تغییراتی که متناسب با عصر و زمان باشد در فروع آنها حاصل می گردد.

-- کامران ، Jun 7, 2008

جسارت اکبر گنجی در دفاع از حقوق شهروندی بهاییان ستودنی‌ست. مقاله‌ی او مبنای محکم استدلالی دارد. چند نکته‌ای، اما، در نوشته‌اش نشان می‌دهد حتا دانسته‌های گنجی هم، به عنوان یکی از معدود روشنفکرانی که به دفاع از حقوق شهروندان بهایی برخاسته، از آیین بهایی دقیق نیست. یک مثال این‌جاست که می‌گوید: «... مسلمان‌های انحصارگرا، بهائیت را آئینی ناحق بشمار می‌آورند، همان‌طور که ‌بهائیان اسلام را شریعت منسوخ و ناحق به شمار می‌آورند.» درحالی‌که بهاییان اسلام را ابداً «ناحق» نمی‌دانند. برعکس یکی از آموزه‌های اصلی آیین بهایی حقانیت و درستی همه‌ی ادیان گذشته است.

-- دامون ، Jun 7, 2008

عنایتا مطلبی هم در مورد حقوق شهروندی همجنس گرا ها محبت فرمائید. البته قصد جسارتی در کار نیست.

-- بیتقصیر ، Jun 7, 2008

درود بر شرف شما آقای گنجی
کار شما از کار آقای منتظری بسیار متهورانه تر بود. یک ضرب المثل مازندرانی می گه که ۳۰۰ من استخوان برای بلند کردن بار ۱۰۰ منی لازم است. الحق که کار هر کسی نبود تا در این مورد زبان بگشاید و دین خود به را به عنوان «روشنفکری» ادا نماید.

-- بدون نام ، Jun 7, 2008

I appreciate Mr. Gangi's statement. It demonstrates his fairness in dealing with various religions. He clarified that human rights in relation of freedom of worship is for the people or goverments who do not accept the religion of certain worshipers is true religion. If they accept a religion is true religion the human rights has no role to play. I do not know that Mr Gangi had the time and opportunity to read the Baha'i books or not. But one point is clear in the writings of the Bab who revealed over one million verses and the writings of Baha'u'llah who revealed over one hundred books and the writings of the Baha'i authors, according to Dr Chubineh in one of his speech, can make a large library one cannot find one sentence that the Baha'is believe, God forbidden, any other religion is false. The Baha'is believe all the major religions: Judaism, Christianity, Islam, Hinduism, Buddhism and the Faith of Zoroaster are true religions. Other than Muslims, only Baha'is respect Muhammad as the prophet of God and Quran the words of God. Therefore, the Baha'is in their dialogue with the followers of various religion they never say, God forbidden, your religion is false and come and accept my religion because this will be against their belief that all religion are from the same God and are various facade of one central truth.

Baha'is believe and demonstrate that religion, as any other institute, is dynamic, not static phenomenon. So they believe in progressive revelations. It means that the divine revelations are continuous and progressive. The appearance of the prophets is acceding to the needs of the time and divine plan. No prophet appears accidentally. If some followers of any religion think that their religion has to be reformed it demonstrates that they feel there is a need for something new

-- Jamshid ، Jun 7, 2008

دوستی توضیح داد که بهاییان اسلام را دینی منسوخ و نا حق نمی دانند. لازم است که توضیح دهم که بهاییان دیانت اسلام از جانب خدا می دانند اما آنرا منسوخ می شمرند. منظور از منسوخ آنست که خداوند دستورات اسلام را با تعالیم جدیدی که مناسب پیشرفتهای این عصر باشد جایگزین نموده است. دیانت اسلام نه با ظهور دیانت بهایی، بلکه با ظهور دیانت بابی منسوخ شد. در احادیث اسلامی نیز به کرات آمده است که قائم موعود با دین جدیدی ظاهر می شود.
«اذا قام القائم جاء بامر جدید کما دعا رسول الله صلی الله علیه و آله فی بدو الاسلام الی امر جدید(در صفحه 338 جلد 52 بحار الانوار).»
یعنی هنگامی که قائم بیاید با دین جدیدی می آید همانگونه که رسوالله در بدو اسلام مردم را به دین جدیدی دعوت نمود.

-- بدون نام ، Jun 8, 2008

از جناب گنجي متشكرم كه بدون تعصب همانگونه كه شايسته يك روشنفكر خرد گراست به اين مطلب پرداخته اند.اميدوارم ساير اصحاب انديشه و قلم نيز سهم خود را از وظيفه تاريخي دفاع از حقوق اوليه انسانها ايفا نمايند.

-- ناصر ، Jun 8, 2008

aghay Ganji shoma negahdar va ashegh sherafat Ensani hastid. shama ba sabr va shakibai khodatan adami ra beh valatrin magham ensani khod mirasanid. Drood Hameh Jahanianian bar shoma boodeh va hast

-- بدون نام ، Jun 8, 2008

از شجاعت آقاي گنجي در دفاع از حق دگرانديشان تشكر مي كنم

-- فرهاد ، Jun 8, 2008

Aghaye ganji nazar shoma besyar shojaa'aneh va vazeh bood. Eykash kheili zoodtar in eghdam ra kardeh boodid. che khoonhaaì dar in bein rikhteh shodand va che hoghughi paamaal shodand.Beh har hal motshakeram va omidwaram keh digar ashab ghalam niz in mash'y ra pishe girand.

-- kaveh ، Jun 8, 2008

جناب گنجی عزیز
دفاع جانانه شما را از حقوق شهروندی بهاییان صمیمانه ارج می نهم.
قطعاً نگاه وسیع ،بینش عمیق و کثرت گرای شما می تواند برای همگان راهگشا باشد.
آرزو میکنم بیش از آنکه ناقضین حقوق بهاییان از این مقاله تاثیر بگیرند،خود بهاییان وسعت نظر و شجاعت و کثرت گرایی را سرلوحه کار خویش قرار دهند.درسهای بزرگی در این کلام متین وجود دارد.
امیدوارم درسایه پرهیز از انحصارگرایی که قطعا علت اصلی کلیه مناقشات مذهبی است بتوانیم روزگار بهتری را سپری نماییم.

-- سایه ، Jun 8, 2008

کاش شجاعت اکبر گنجی را در بیان حق شهروندی بهاییان و بسیاری دیگر می توانستیم در دیگر روشنفکران دینی هم سراغ بگیریم. به هر حال اکبر گام اول را برداشته است. گام بعدی حمایت آشکار روشنفکران دینی است.

-- علی اصغر رمضانپور ، Jun 8, 2008

گنجی عزیز از اینکه در میان تاریکیهای وارده بر جامعه بهاییان ایران توسط حکام و علمای بی انصاف در فرا تر از 165 سال , اینک چراغ دستی نور راحمل مینمایی نهایت تشکر است باشد تا در اینده ای نز دیک انتخاب ازاد دین در فضای داخل ایران تحقق یابد و هر فردی خود با میل درون و اگاهانه لباس دینی خود را انتخاب نمایید و بشریت از تعصبات افراطی رهایی یابد ودین را بری ایجاد حیات انسانی بخواهد نه برای مقام و خود خواهی ,خمینیها می روند وتنها حقیقت محبت است که جاودانه حقیقی است و میماند وتو از تبار قافله سالار حقیقت جویی تا جاو دانه خوا هی ماند گنجی عزیز بر قرار باشی

-- محمدی ، Jun 8, 2008

عبدالله شهبازی به زودی مقاله ای در مورد سابقه سیاه اکبر گنجی و اینکه اجدادش بهایی بوده اند و گذشتگانش همکار ساواک بوده اندو جد مادریش با کمپانی هند شرقی همکاری پنهان داشته می نویسد! جمهوری اسلامی هم از این مقاله برای اثبات وابستگی گنجی به صهیونیسم بین المللی و امریکای جهان خوار استفاده می کند. گنجی همه این تبعات احتمالی را می داند و بازجرئت نوشتن می کند. من غمیقاَ برای این آدم احساس احترام میکنم. او مرا به یاد شعر شفیعی کدکنی می اندازد درباره "آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند." امیدوارم شهر ما "خواب و خفته " نباشد و بداند گنجی کیست.

-- بهمن سیاوشی ، Jun 8, 2008

در مملکتی که روشنفکر هایش مثل سعید حجاریان و غمادالدین باقی و سیف زاده حرف های بهایی ستیزان را به عینه و با چاشنی تبختر دانستن تکرار می کنند، بی آنکه به تبعات شوم اظهار نظرهایشان برای زندگی عده ای بیگناه بیندیشند، حرف های اکبر گنجی را باید صمیمانه قدر دانست.
آرزوی روزی را دارم که گنجی در ایران قدرت داشته باشد و بتواند در جهت ایجاد ایرانی دمکراتیک کارکند.

-- جمشید ارجمند ، Jun 8, 2008

آقای گنجی
من برای شما دعا می کنم. ما بهاییان معتقدیم که ان کس که انصاف ندارد انسانیت ندارد. من از این نتیجه می گیرم که ان کس که انصاف داردانسان است.
در یکی دو هفته اخیر ، بخصوص از بعد از خواندن نظرات آقای زید آبادی منتظر بودم شما چیزی بنویسید. خوشحالم که انتظار بیجایی نبوده. روی روشنفکران مسلمان را سفید کردید.

-- شهین ، Jun 8, 2008

متشکرم

-- ف.ت ، Jun 8, 2008

آقای گنجی شما چرا از غائلۀ زنجان و قتل و غارت مسلمانان بوسیلۀ بابی ها سخن نگفتید و اینکه چرا مسلمانان نسبت به این فرقه چنین عکس العمل هایی درست یا نادرست داشته اند؟
فقط یک روی قضیه را دیده اید؟

-- ژاله ، Jun 8, 2008

در این که بهاییان هم مانند سایر هموطنانشان باید آزاد باشند مراسم دینی خود را داشته باشند هیچ تریدی نیست.

اما این که هر آیینی خود را "آخرین" و در نتیجه "متکامل" ترین و "حق" ترین آیین می داند منشا بسیاری از خونریزی ها و فلاکت های بشر در طول تاریخ بوده است. خداوند رشد و تکامل پیدا نمی کند که بخواهد با یافته های جدید دین جدید بیاورد. رسالت همه پیامبران قومی-محلی بوده است و تنوع درشریعت چون تنوع در رنگ.. نژاد...زبان لازمه آفرینش است! و هر قومی هم در اجرای مناسک خود آزاد!

فرقه ای عمل کردن و ادعای جهانی بودن داشتن روش دکانداران دین است حال یهودی... مسیحی ... مسلمان... بهایی... فرقی نمی کند.
خدایی چنین بی حکمت که با تعالیمش منشا جنگ و خونریزی بین بندگانش شود برای لای جرز دیوار خوب است؟؟

-- آرش ، Jun 8, 2008

آشكارشدن حقايق دربسترجوامع تدريجي است. نوگرايان ديني ايران اگرچه هنوزنسبت به حقيقت دين بهائي اسير تبليغات سنت گرايان هستند و به قول جناب عباس ميلاني همچون روشنفكران غيرديني بيش ازصدسال است كه دربارهء، آئين بهائي سكوت كرده اند، ولي اظهارات امثال جناب گنجي طليعهء بيداري است.هرچه هست، خالصانه درپي حقايق بودن نشانهء شرافت انساني است.هنوزبسياري حقايق دربارهء ديانت جديدبهائي موجود است كه بايد براي سنت گرايان ونوگرايان هردوروشن شود.سال هاست كه منتظريم فرهيختگان عزيزايران به قول استادصاحب الزماني دين بهائي راآن طوركه حقيقتاً هست بدون تعصب وازروي انصاف بررسي كنند وراه كارهاي آن رابراي عزت ايران عزيز وصلح ووحدت جهاني تحقيق كنند ودرصورت نافع دانستن آن ، آن راامتحان كنند. باتشكر

-- دوست ، Jun 8, 2008

اکبر جان درود بر تو و درود بر پدر و مادرت که تورا چنین شجاع و با انصاف پروردند. ارزومند عمر طولانی و توفیق روزافزون برای تو هستم. باشد که همۀ هم وطنان ما همچون تو، منصف بودن و همگان را انسان دیدن را زینت خود سازند.

-- فرهاد ذوالجلالی ، Jun 8, 2008

من به عنوان یک انسان وسپس ایرانی از اینکه در قرن بیست و یک گرفتار این مسائلیم از ته قلب شرمسارم

-- فرزین ، Jun 8, 2008

ژاله،
یکی از روش های مورد توجه حکومت های دیکتاتوری تولید اینفورمیشین است. این اطلاعات بنا به نیاز های حکومت ایجاد و تمهیدات لازم برای واقعی نمایاندن آن اجرا می شود.هیچ حکومت دیکتاتوری بدون یک سیستم منظم و منسجم برای تولید اطلاعات و تحریف واقعیات قادر به ادامه حیات نیست. در جمهوری اسلامی هم قسمت عمده این وظیفه بر عهده روزنامه کیهان و دوستانشان می باشد.از یک طرف ایجاد چنین سیستم مقتدری و از طرف دیگر فشار بر محققان مستقل و تاریخ دانان متعهد وضعیت تاریخ نگاری را در این مملکت به جایی کشانده است امکان دسترسی به حقایق تاریخی تقریبا غیرممکن گردیده. مثلا به مقدمه کتاب "ما چگونه ما شدیم" نگاه کنید تا به گوشه کوچکی که سیستم سانسور اجازه باز گو نمودن آنرا داده است آگاه شوید.
یکی از نمونه های این تحریف آشکار، همین مدعیات شما می باشد. بنده اولین بار در روزنامه کیهان با چنین موضوعی برخورد کردم که قتل یک خانواده مسلمان، بر خلاف تمام شواهد، بر گردن بهاییان گذاشته شد. در هیچ کتاب تاریخی به داستان شما نیز اشاره نشده است. شرح خونریزها و کشتار بیش از ۲۰ هزار بابی و بهایی در دوران آغازین این امر نه تنها در کتب بهاییان به تفصیل و با درج جزییات آمده است، علاوه بر آن ده ها کتاب تاریخی دیگر نیز به قتل عام بابیان و بهاییان توسط مسلمانان نا آگاه اشاره کرده اند.
اما مدعیات شما چیزی نو ساخته است که نه با تعالیم دیانت بابی و بهایی سازگار است و نه با شواهد و قراین تطبیق می نماید.
از این گذشته بالفرض هم که داستان شما واقعی باشد،‌آیا بهاییان را امروز به جرم کار بابیان در ۱۶۰ سال پیش مجازات می کنید؟

-- بدون نام ، Jun 8, 2008

عالی بود آقای گنجی.
به امید دنیایی بدون دین و بدون دین ستیزی

-- آرش ، Jun 8, 2008

هیچ چیز آنقدر مقدس نیست که نتوان آن را نقد کرد.

استاد گرامی، جناب گنجی، من به شدت با این مطلب شما و بسیاری از مطالبتان موافقم اما ....

شما اگر یک شیعه ی کثرت گرا هستید دچار التقاط شده اید. چون اسلام در حقیقت دین به کثرت گرایی دینی اعتقادی ندارد. حداقل سیره ی نبوی اش همچنین چیزی را اثبات نکرده که به شدت هم رد کرده است.

شاید همینطور که شما قدم به قدم شجاعت خود را اثبات می کنید، لازم باشد در آینده بزرگترین قدم خود را در این راه بردارید!

-- x ، Jun 8, 2008

شک نیست که اقای گنجی هم جزو۹۰درصد مردم ایران است که معنی قران را نمی داند. اگربجای ذکرفتواهای! صادره از نامهای ذکرشده حداقل ذکری از ایات قران میکرد بهترنبود؟ همان ندانستن قران بوده که حاکمین وشاهان و حالا هم فقها ومتخصصین دین! یکی بعد از دیگری اقوام گوناگون را ببازی گرفته ومللی را که از زمان ابراهیم برای یکی بودن در دین مسلمین نامیده شده در اثر خود بزرگ بینی وحسادت و سلطه طلبی تکه تکه کرده ونتیجه اش را امروز می بینیم که دین القیمه واحد لباس ظلم وجهل پوشیده و هزار عنوان رنگین کمانی همانند شیعه و سنی و مسیحی و یهود و" همینطورادامه بده تا ابد" را پیدا کرده است. با تمام این احوال خداوند الرحمن در قران ذکر می کند که "حکم نهایی از من است و صبر کنید تا در روزقیامت به اختلافتان رسیدگی می کنم." بشر ضیعف که خلقت خود را که از یک قطره اب است از یاد می برد بگذار که زیر هر عنوان دینی که می خواهد برود و خود را اصلا حضرت و علی حضرت و معظم ومرجع تقلید واسقف اعظم وربای وهرچه دیگرکه می خواهد بنامد ولی اگر قلب ناپاک وتهی ازایمان داشته باشد انوقت کدام دین و وفرقه وکدامیک از علمای دینی می توانند انرا در وجودش جا دهد؟ ان "مومن" است که نایاب است وبهای هدایت وایمان پیروی هر دین و مسلکی را فقط و فقط الرحمن القادر المتعال تعیین میکند و بس. وظیفه هر عالم دینی هم بر طبق قران تدریس دین است بدون پنهان کردن قسمتی از ان. والسلام.

-- بدون نام ، Jun 8, 2008

در زمانی که علمای فرقه شیعه در ایران بجای تعلیم قران به یک کشور باصطلاح اسلامی بصدور فتوا مشغولند ودین خالص خدا را اسلام ناب محمدی می نامند واز خود پدیده ای مثل ولایت فقیه اختراع می کنند دیگرجای تعجب نخواهد بود که هر نوع فرقه گرایی دیگر بصورت مشروع و موجه جلوه می کند و هر گروهی درواقع خود را مترقی تروپیشتر از دیگر احزاب گمان کرده وسعی بران دارد که با نمایش اعمال دینی خود خالق اسمانها و زمین را از چیزی اگاه کند که انگاری از ان بی خبر است. حقا که انسان تا چه اندازه جاهل است.

-- بدون نام ، Jun 9, 2008

As an American Baha'i this was translated to me I know you to be such an advocate for human rights, human dignity and human justice from the N
BahaI Faith I found about the value of Islam which is so great

-- بدون نام ، Jun 9, 2008

گنجي عزيز :شجاعتت را آن زمان هم مي ‌ستودم كه گردن بر مي افراشتي تا حقارت تيغ جلادان را
در مقابل حقيقت را آشكار كني . تنها حسين وار اشباح تاريكخانه را رسوا كردي و اينك مقاله‌ات اميل زولا وار آزادي عقيده را فرياد مي زند دفاعي نيست از بهائيان دفاعي است از حق دين داشتن يا نداشتن حمله‌اي است به دين را دكان دنيا كردن . وقت است كه در انديشه ام ترا كنار شاملو بنشانم و بگويم خوش به حال ما كه در عصر شاملو و گنجي زندگي كرديم.

-- حسين ، Jun 9, 2008

دفاع از آزادی و حق مخالف و دگر اندیش خوب است، ممنون.
در فقه شیعه آقای احمد قابل گام جسورانه ای برای نشان دادن چهره ی بخردانه ی شریعت برداشته اند و شریعت عقلانی را معرفی کرده اند، توصیه می کنم دوستان به مطالب ایشان نیز نظری داشته باشند.
http://ghabel.persianblog.ir

-- مهدی ، Jun 9, 2008

با سلام
متاسفانه در دنیای امروز ما با پوشش دین و با اسم دین چه کارها که نمی کنند! ولی بیایید به انسانیت فکر کنیم به این فکر کنیم که همگی با هر دینی که داریم در کنار هم باشیم
به امید آن روز

-- سپهر ، Jun 9, 2008

درود بر تو اکبر گنجی. درود بر تو :) اگر این مقاله امضا نداشت باز هم مطمئن بودم از شما است. از همین جمله ی "تعیین تکلیف" البته به معنای خوب اش که:

اعتراض به ستم‌هایی که به بهاییان می‌شود و دفاع از حقوق اساسی آن‌ها، وظیفه‌ی روشنفکری دینی است.

تعریف ارائه دادی برای کسانی که به تعاریف اهمیت نمی دهند. درود بر تو

-- نیم ، Jun 10, 2008

Maghaleyee khandani boood, har chand hich gah dir nist, likan dar ajabam chera inghadr dir? hatman bayad ye ettefaghi biofte ke ye chizi neveshte beshe? cheeghad adame bi gonah bayad ghorb ani ye seri aghayede poooch beshan? Dar zemn inhayeee ke esme khodeshoon ro mizaran roshanfekre dini, behtare kalameye roshanfekr ro az in onvan hazf konan.

Aghaye Ganji Pirooz o Sarfaraz bashin!

-- Binam ، Jun 10, 2008

جناب آقای اکبر گنجی ، یک دنیا درود و احترام تقدیم حضورتان می کنم .
من به عنوان یک فرد بهائی نمی دانم با چه زبانی از نوشتن مقاله بی طرفانه و انسان گرایانه جنابعالی تشکر کنم .
در تاریخ 165 ساله دیانت بهائی در ایران شما جزء معدودترین افراد اهل قلم هستید که شجاعانه و صادقانه این تابو را شکستید و به حقوق شهروندی بهائیان در ایران بها دادید . جناب گنجی امیدوارم شما که اهل مطالعه ، تعمق و تدقیق هستید با ژرف نگری بیشتر درمورد امر بهائی ، به این حقیقت پی ببرید که بهائیان معتقد به سه اصل اساسی هستند :
1) وحدت ذات اقدس الهی
2) وحدت جوهره و اساس ادیان الهی
3) وحدت عالم انسانی
بهائیان با ایمان و توجه به این آموزه ها همه ی ادیان الهی و کتب آسمانی را از یک منبع و سرچشمه می دانند و جامعه بشری را به عنوان باغ بزرگی تلقی می کنند که مذاهب ، نژادها ، قومیت ها و ملت ها گلهای رنگارنگ این باغ زیبای الهی هستند .

عزت و سلامت گنجی عزیز مستدام باد .

نادر

-- نادر ، Jun 10, 2008

اژ اینکه از ما دفاع می کنید صمیمانه ممنونم.
به امید ایران بدون تعصب دینی.
کامیار

-- kamyarsolhjoo@aol.com ، Jun 10, 2008

Dear Mr. ganji as you might not be aware of this sentences : مسلمین هم در مقابل مسیحیان اقلیت محسوب میشوند.
This is not right . by considering the population of Christianity in the world and comparing them to Muslim population you will its not a minority and its almost equal at some points
2nd thing I would like to bring up for notice is that :

bahai might be a religion but its a denial religion we dont have any religion in the world which any stance denied other religions and tell the followers other people are wrong and since now on we are the only true religion

bahaiat has certainly puts a lot of doubt on Islam and Quran by denying the most precious savior of all time the 12 imam of shiai muslim

I believe it’s wrong to support a minority which caused Iran a torment for more than 160 years

-- shahab karimi ، Jun 11, 2008

معلوم شد گنجي هم خودش ريگي تو كفشش بوده و بهايي بوده مبارك است

-- محفوظ ، Jun 11, 2008

عرض ادب
در انتساب عباراتی چون اقدام شجاعانه ِ قلم جورستیز و ... به فتوای جناب منتظری و مقاله آ.. گنجی من نه تشکیک کرده ام و نه میخواهم غلو کنم .
فقط میخواهم از هر 2 این بزرگان بپرسم : اینهمه تاخیر در ابراز بدیهیات با آن شدت برخورد نظام با این آئین و پیروانش از چیست ؟
آیا امروزه فشار و حبس و در گلو خفه کردن این وارستگان دیده میشود ؟
آیا دستگیری سران اخیرا و برای اولین بار صورت گرفته ؟
آیا غصب حقوق مادی و معنوی اعم از جز و کل اینان ِ اخیرا واقع شده ؟
خیر ِ این مراتب ِ همه قدیم است و هم بمرور حادث شده و اگر گاه شدت و ضعفی متمایز حس میشود ِ عمدتا ناشی از سایر علل است تا وقوع اخیر یا موردی بودن و نامکرر
سکوت اکثریت ما ایرانیان ننگیست که تا نجنبیم از ساهت پربارمان محو و فراموش نمیشود و هریک بگونه ای مسئولیم و شاخصان بیشتر در این سکوت مقصر .
من فقط میگویم :آمدید ِ دیر آمدید ولی خوش آمدید .

آنکه جانش شدز تهمت ریش در راه حقیقت
سعی خود را او نماید بیش در راه حقیقت

تا از اول خویش را بهر بلا حاضر نسازد
کی رود کارش به آخر پیش در راه حقیقت

افتراگویان فراوانند از غوغای آنان
ره مده بر جان خود تشویش در راه حقیقت .

خوش باشید و کامروا
کیارش

-- كيارش ، Jun 11, 2008

درود فراوان به ازادمرد ایران اکبر گنجی. فکر میکنم چنانجه مردم ایران از حق خداداه اقلیتها دفاع میکردند و اجازه نمیدادند سالیان دراز حقوق وجان ومال غیر شیعیان انگونه زیر پا قرارگیرد خداوند کمک میکرد تاما از خواب غفلت بیدار شویم وبرای نجات خود ازدام دین فروشان کاخ نشینان و بندگان شهوت وقدرت فعلی نجات پیداکنیم. پاینده حق و ایران. مهدی پیرمردان

-- mehdi2hashemi@yahoo.ca ، Jun 13, 2008

افرین بر شما جناب گنجی


خاک پای ایران عزیز
ایرانی دور از وطن

-- Goleta ، Jun 17, 2008

چند سوال
1- چرا بهاییان تا این اندازه ثروت دارند و برخی از بزرگترین کارخانه های ایران پیش از انقلاب متعلق به آنان بود و هنوز هم با وجود تحریم هایی که علیه آنها هست هنوز ثروت دارند؟
2- منشاء بهاییت از کجاست. نقش استعمارگران انگلیسی و روسی و هدف آنها از تاسیس بابیت و بهایت چه بوده؟

-- بدون نام ، Jun 19, 2008

در دوران استعمار بعضی از باورها به صورت یک مذهب یا یک دین وانمود شد قصد استعمار از این کار ایجاد تفرقه بود که به ان هم رسید اما اکثر پیروان این مذاهب و ادیان استعماری امروزه کناهی جزئ بی اطلاعی از تحریف ومقاصد شوم استعمار ندارند لذا نه تنها این بی خبران نباید رانده شوند بلکه باید دست دشمنان کشور واسلام را از سوئ استفاده دور کرد

-- mohamad ، Jun 23, 2008

درود
دوستان لطف کنن اول تحقیقی کنن که تو اون دنیا در پیشگاه حق نادم نباشند.
یه مسلمون

-- mason ، Jun 30, 2008

به "یه مسلمون"
عین همین سفارش را من می خواستم خدمت خود شما عرض کنم.
طوبی

-- طوبی ، Jul 1, 2008

unfortunately it seems you do not know anything about BAHAIAT,If you do know you wouldn't say such a things about it.
ay kash yekam az haghayeghe BAHAIAT a'gaahi dashtid va midoonestid ke baazi gardaanhaye vagheie in maslak che kasaani hastand

-- بدون نام ، Oct 4, 2008

آقای گنجی
به عنوانیک همنوع و یک ایرانی به شما و بی تعصبیتان افتخار می کنم.
فقط در جواب دوست عزیزم خانم ژاله باید بگویم

من خودم بهایی هستم و همانطور که میدانید(واگر نمیدانیدراه تحقیقش بسیار اسان است) از بسیاری از حقوق خود در ایران عزیز محروم ولی ارزویی جز سربلندی کشورم و هموطنان عزیزم فارغ از هر گونه اعتقادی ندارم. فقط دوست من حقیقت جو باش و از حقیقت نترس. بهاییان طبق اعتقادات مذهبیشان موظف به محبت به همه نوع بشر می باشند و اینگونه که کیهان نشینان و جام جم نشینان می فرمایند نمی باشد. به نظر من راه تحقیق اینست که به خود کتب بهاییان مراجعه کرده تا حقیقت امر بر شما اشکار شود .

-- آرش ح ، Oct 27, 2008

آقایان تلاش می کنند ... آیینی به نام بهاییت ... را بعنوان دین تلقی کرده و حخودشان را داخل آدمها بکنند و در این راستا به ... منتظری پناه برده اند ... روشنفکران (دینی!) هم غلط کرده اند با بهاییان که آنها را تایید می کنند اگر عرضه دارید این نوشته را منعکس کنید.

-- حمید ، Nov 12, 2008

حمید عزیز
تا آنجا که من متوجه شدم شما ایرانی هستید و یا حداقل به زبانی تکلم میکنید که سرشار از مضامین مودبانه میباشد که ورای ان فرهنگی غنی جای گرفته است و اصلا با کلمات مورد استفاده شما سنخیتی ندارد!!!! البته این درست است که هر کجا که منطق خاموش شود فریاد بلند میشود.
دوست من بهاییان جز به بارگاه آستان مقدسش به جایی پناه نبرده اند واز آن زمان انسان (داخل آدم) شمرده شده اند که با اراده محض حضرت پروردگار(البته اگر شما اجازه دهید) قدم در این عالم گذارده اند.نه تنها بهاییان بلکه هر انسان حقیقت جو و حق دوستی میبایست که از حرف حق دفاع کند.
عزیزم اول شرط آزادگی آن است که تحمل هر اندیشه ای را داشته باشی ولو خلاف اندیشه ات!!
به قول خواجه شیراز
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
این که بهاییت دین است یا نه دو راه دارد 1) بهترین راه و ساده ترین آن البته به شرط داشتن انصاف تحقیق منصفانه است زیرا که "به قبول خلق مقبول نگردد و به ردشان مردود نه"
2)راه دوم آن است که حافظ میگوید
"بیا که این داوریها را به پیش داور اندازیم"
هر کدام را که انتخاب کنی دوستت دارم چون حضرت بهاالله می فرمایند:
" ای اهل عالم سراپرده یگانگی بلند شد یکدیگر را به چشم بیگانگی مبینید همه بار یک دارید وبرگ یک شاخسار"
جانت خوش باد.

-- آرش ح ، Nov 15, 2008

Jenabe ganji
Piroozo sarboland bashid...

-- Mansour ، Dec 3, 2008

من مسلمان شناسنامهء هستم ميخواهم از دين يحود پيروي كنم و يحودي شوم ولي و اما . . . ؟ پس كمك و راهنماييم كنيد
باتشكر

-- محتشم ، Jan 12, 2009

چگونه میتوانم بهایی بشوم.

-- jalal ، Feb 24, 2009

آقای نویسنده این نکته را فراموش کرده اند که بیش از نصف مردم جهان (ساکنین هند و چین) اساساً فاقد کتاب آسمانی یا دین قابل قبول از دید ادیان مطرحه مسیحیت ، اسلام یا یهود می باشند!

-- بدون نام ، Aug 23, 2009

جناب گنجی
امیدوارم دیگر روشنفکران ایران نیز شجاعت شهامت را بیابند و ایکاش از این خواب سهمگینی که گرفتار انند بیدار شوند و به دفاع از ازادی بپردازند. درود بر شما و انان که چون شما قلم میزنند

-- کورش ، Sep 16, 2009

با تقدیر مجدد از شجاعت آقای گنجی با نظر آن خواننده موافقم که پاسخ داده شود چرا در ایران بهایت اینهمه تابو شده است و حتی شدیدتر از بی دینان با آنان برخورد میشود متشکر خواهم شد اگر آقای گنجی در اینمورد که بنظرم عوامل سیاسی نیز دخیل هستند مطلبی بنویسند.

-- ایمان ، Nov 17, 2009

I agree with you How are men and parking spots alike? The good ones are always taken and the ones that are left are handicapped.

-- hen party ، Dec 13, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)