خانه > حقوق انسانی ما > زنان > خشونت همچنان قربانی میگیرد | |||
خشونت همچنان قربانی میگیردحمید حمیدی۲۵ نوامبر سال ۱۹۶۰، یعنی درست ۵۰ سال پیش، در کنار مردابی در بخش شمالی «جمهوری دومینیكن»، جسد سه خواهر به نامهای «پاتریا»، «مینروا» و «ماریاترزا» میرابل، در كنار یک شیب عمیق پیدا شد. این سه خواهر كه از مبارزانِ فعال، علیه حكومت دیكتاتوری و ضد زنِ تروخیلو بودند، پس از شكنجه به دست ماموران امنیتی این حكومت دیکتاتور به قتل رسیدند. هرچند حكومت میخواست قتل آنها را یک حادثه جلوه دهد،اما شیوهی به قتل رساندن آنها، باعث رسوایی آشكار حكومت شد و خواهران میرابل به عنوان سمبل «مبارزه در راه آزادی» با لقب «پروانههای فراموش نشدنی» مشهور شدند.
قتل این سه خواهر، موجب شد تا مردم علیه حکومت دیکتاتوری، بپاخیزند و دست به شورش بزنند. سرکوب و خشونت حاکمان از یکسو، و مقاومت و استمرار مبارزهی مردم در سوی دیگر، پیروزی مردم را به ارمغان آورد و سرانجام حکومت دیکتاتوری پس از ۳۱ سال سقوط کرد. (۱۹۳۰-۱۹۶۱) خولیا آلوارز نویسندهی آمریكایی- دومینیكنیتبار با الهام از قتل و شكنجههای این سه خواهر، كتاب «در زمانهی پروانهها» را نوشت. در زمینهی ادبیات نیز روایت حكومت دیكتاتوری دومینیكن با نوشتههای گابریل گارسیا ماركز در كتاب «پاییز پدرسالار»، گراهام گرین در كتاب «مقلدها» و بارگاس یوسا در كتاب «سورِ بز»، افشا شده است. شكنجهها و خشونتهای انجام شده روی سه خواهر و نقش آنها در افشای دیكتاتوری حكومت تروخیلو، سبب شد در اولین گردهمایی فمینیستی زنان آمریكای لاتین و جزایر دریای كارائیب در بوگوتای كلمبیا، در سال ۱۹۸۱، زنان، روز ۲۵ نوامبر را به عنوان «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» اعلام كنند. با تلاش گروههای فعالِ زنان، در ۱۷ دسامبر ۱۹۹۹، مجمع عمومی سازمان ملل با صدور قطعنامهای، ۲۵ نوامبر را به عنوان «روز جهانی محو خشونت علیه زنان» اعلام كرد. زنان و مدافعان برابر حقوقی هر سال در روز ۲۵ نوامبر، در گردهماییها، نه تنها «خشونت برپایهی جنسیت» را بلكه هر نوع خشونت علیه زنان را از قبیل شكنجه و قتل توسط حكومتها در زندانها، خشونتهای بدنی در خانواده، تجاوز و قتل، آزار و اذیت و تبعیض در محیطهای كاری و اجتماع را محكوم کرد. در سال ۲۰۰۰ این روز به نام روز صلح و امنیت در جامعه نامگذاری شد. دیگر خواهر جوان آنها به نام «بلژیک» که بیشتر «دده» شناخته میشود موزهای از فعالیتهای خواهران خود برپا کرده که مورد توجه مردمان ساکن آمریکای لاتین و مردم کارائیب قرار گرفته است. تداوم خشونت بر زنان خشونت، ستمگری بشر برهمنوع خویش است. خشونت همزاد عصبانیت و همراه جهالت است. خشونت میراث فرهنگی انسان عقبمانده است. خشونت همواره توسط منادیان و حافظان جهل وخرافات به طور سیستماتیک در زندگی بشر بازتولید میشود. خشونت ابزار سرکوب و بیرحمی و سکوت در برابر آن مایهی ننگ و تایید خشونت است. نفی و تقبیح خشونت همواره ضروری است.
صاحبان قدرت خشونت را مشروع و قانونی میدانند. زنستیزان و قانوننویسان آنان سرکوب و تحقیر را مجاز میدانند. دستگاههای عریض و طویل تربیتی، اداری و خانوادگی، خشونت را ابزاری برای اعمال قدرت سلطهی خویش به کار میبندند. تبعیض و خشونت به طور سیستماتیک توسط فرادستان علیه فرودستان اعمال میشود. خشونت بر زن و کودک، بخشی از خشونت رسمی و غیر رسمی است که امروز زندگی میلیونها انسان را به خطر انداخته و رنج میدهد. در تقابل با این پدیدهی زشت و عقبمانده که موجب رنج و مشقت انسانهاست، تلاش آگاهانه و متشکل علیه خشونتگران و کسانی که منشا و عامل خشونت هستند ضروری و اجتنابناپذیر است. خشونت امروز در اشکال مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بشریت را آزار میدهد و در تمامی ابعاد زندگی بشر در جریان است. خشونت و خشونتگری حریمی نمیشناسد. محدود به جغرافیای خاصی نیست. مهار خشونت و خشونتگری و کاستن از شدت- خشونت بستگی به تلاش و مبارزهی انسانها دارد. روشنگری و کارجمعی و آگاهانهی انسانها مانع و محدودکنندهی عملکرد خشونتگران است. به هر میزان تلاش برای دفاع از حقوق انسانها و تلاش برای دفاع از حقوق زنان و کودکان و مبارزات آزادایخواهانه و برابریطلبانه، پیش رفته است، به همان میزان ستمگری و خشونت محدود شده است و به همان میزان حاکمان خشونتگر عقب نشستهاند. خشونت ستمی است که از طرف حاکمان و از طرف فرهنگ غیر انسانی مردسالار بر بشریت و بخصوص بر زنان جامعه اعمال میشود. خشونت تاریخی به قدمت تاریخ بشر دارد. مبارزه علیه خشونت یکی از مهمترین روشهای مبارزه برای برابری زن و مرد در جامعه است. خشونت انواع و اقسام متفاوت دارد. در زمانی خشونت جسمی و کتک زدن بیشتر مرسوم بود. با توجه به اعتراضها و پیشرفت جوامع بشری و به رسمیتشناسی قوانین در کشورهای مختلف، دامنهی خشونت فیزیکی کمتر و یا اگر هنوز تداوم دارد، قوانینی تصویب شده که متجاوزگر را میتوان عمومأ به مراجع مربوطه معرفی کرد، اما خشونتهای روانی و آزار روانی نوع دیگری از خشونت است که عمومأ پنهان بوده و در درازمدت میتوان اثرات آن را بر زنان خشونت دیده ملاحظه کرد. این نوع خشونت بیشتر در تنهایی و دور از چشم دیگران اعمال میشود. به همین دلیل مشاهده و اظهار شهادت برای آن بسیارمشکل بوده که در اکثر کشورها، قانونی علیه آن وجود ندارد. خشونت از نظر روانشناسی، در جهت ابزاری برای کنترل، سلطه بر دیگری و جلوگیری از ابراز نظر مخالف به کار گرفته میشود. در سطح جامعه اساساً رسمیت دادن به خشونت و اشاعهی فرهنگ خشونت از طرف حاکمان بوده تا افراد را به بازتولید آن مشغول و جامعه را بیمار و به خشونت عادت دهند. دلایل این روند را باید در موارد زیر بررسی کرد. در جوامعی که خشونت در فرهنگ و رفتار آنان نهادینه شده، عمومأ تغییرات به غالب شدن خشونت در شکل دیگری میشود. در این گروه از جوامع، حاکمان خود با خشونت به قدرت میرسند و با خشونت حاکمیت خود را حفظ میکنند. زیرا کسی که مورد تعدی و خشونت قرار میگیرد، یاد میگیرد برای زندگی خود به دیگران تجاوز و تعدی کند. در این فرهنگ به طور مجدد به افراد این فرهنگ منتقل میشود که: بکش تا کشته نشوی.
این سنت و فرهنگ اساساً حرمت و کرامت انسانی را در بین افراد جامعه کم ارزش میکند. این مدار بسته، روشی برای ادارهی خانواده، ادارهی جامعه و نیز جزئی از تربیت اجتماعی در جامعه میشود. همانگونه که اشاره شد، خشونت انواع و اقسام و روشهای مختلف دارد. مثلاً در جوامعی که خشونتهای ناموسی در دو دهه صورت گرفته، نشان از بازگشتی وحشتناک به گذشته دارد. بنیادگرایی و وجود حکومتهای دینی و مذهب و قدرت گرفتن آن در خاورمیانه خشونت را بر زنان افزایش داده است. خشونتهای ناموسی علاوه بر آسیب جدی به شخص مورد تجاوز قرار گرفته، پیامدهای وحشتناکی در جامعه ایجاد میکند که به آنها اشاره میکنم. پیامدهای خشونتهای ناموسی خشونت ناموسی یکی از غیر انسانیترین خشونتهاست که دختران، زنان و همجنسگرایان در خانواده و جامعه قربانی آن هستند. در خشونت ناموسی افرادی که دوستشان داری و یا دوستت میداشتند، دشمنت میشوند؛ والدینی که تصمیم میگیرند فرزند خود را بکشند؛ برادری که همراه عموها و داییهایش تصمیم میگیرد خواهر خود را بکشد... اینها جزو غیر انسانیترین رفتارهاست که انسان میتواند و یا به خود اجازه میدهد که به آن فکر کند. خشونت ناموسی، تنها علیه فردی نیست که سنت را زیر پا گذاشته، بلکه تلاشی برای بقا و تداوم یک روش غیر انسانی است. در جوامعی که خشونتهای ناموسی علیه زنان و دختران و همجنسگرایان اعمال میشود، تجاوز به حرمت انسان صورت میگیرد و همین پایهای میشود برای بازسازی دوبارهی فرهنگ مردسالار که زنان و مردان برابریطلب برای محو آن تلاشهای بسیاری کردهاند و میکنند. در این جوامع که عمومأ حکومتهای دینی و قوانین مستخرجه از آن در قدرت و فرهنگ سنتی در بدنهی جامعه جای دارد، حقوق نیمی از جامعه که زنان باشند را به صورت رسمی و قانونی پایمال و آنها را از حقوق اولیهشان محروم میکنند. دولتها با تقویت فرهنگ غیر انسانی مردسالار جامعه را به محیطی برای اجرای قوانین آپارتاید جنسی تبدیل میکنند. در قوانین آپارتاید جنسی لازم نیست هر روز آن را دیکته کنند، بلکه آن را در سنتها و روشهای زندگی اجتماعی وارد میکنند تا از این طریق انسانها به کنترل یکدیگر مبادرت کنند.
خشونت ناموسی علاوه بر پیامدهای جسمی، بیماریهای روحی- روانی را در جامعه گسترش میدهد. خودسوزی، خودکشی با مصرف دارو یا انواع وسایل دیگر از پیامدهای آشکار خشونتهای ناموسی در جامعه هستند، زیرا شخصی که به خودسوزی فکر میکند و یا کسی که به خودکشی میاندیشد نشان میدهد که در زندگی به بنبست رسیده و حرمت و کرامت انسانیاش از وی سلب شده است. کسی که از نظر روحی- روانی دارای مشکل نباشد به نابودی فیزیکی و جسمی خود فکر نخواهد کرد. همچنین بیانگر این موضوع بوده که فشار از اطراف و نیز تهدید و تحقیر، شخص را به خودکشی و پایان زندگی ترغیب کرده است. این نوع برخورد با جسم و روان، خود ریشه در رفتار، منش و برخورد جامعه دارد. جامعهای که افرادش چنین افکاری دارند و یا خود در رواج چنین افکاری تلاش میکند بیمار و ناسالم است. مثلاً در نظر بگیرید، دختر جوانی میخواهد در دوران جوانی، خود بر زندگی خود دخالت داشته باشد، اما اطرافیانش به انواع و اقسام روشها مانع او میشوند. اول نصیحتش میکنند و همراه با تهدید، تحقیرش میکنند و از جمع و اطرافیان خود دورش میکنند تا بایکوت و تنها شود. در جامعه هم مکانی وجود ندارد که این جوان به آن پناه ببرد، پس ناامیدانه به نابودی جسمی و روحی خود فکر میکند. همهی اینها نتیجهی فرهنگ غیر انسانی است که آزادی و حقوق افراد را به رسمیت نمیشناسند. پیامدهایی که خشونت دارد، تاثیرات جدی بر تربیت نسل آینده خواهد گذاشت و این موضوع باعث تداوم خشونت در جامعه خواهد شد. زیرا نسل آینده از پیرامون خود میآموزد تا خشونت را به عنوان یک پارامتر جدی در زندگی خود به رسمیت بشناسد. فکر کنیم که نسل جوان نابودی و آزار روحی و جسمی را برای خود به رسمیت بشناسد، چه سر نوشتی در انتظار او و نسل آیندهی او خواهد بود؟ پیامدهای خشونت تنها وضعیت کنونی را در بر نمیگیرد، بلکه به صورت سیستماتیک جامعه و زندگی اجتماعی را برای نسلهای آینده نیز دچار انواع و اقسام اختلالهای روحی – روانی خواهد کرد. مادهی دوم دولتهای عضو کنوانسیون محو همهی اشکال تبعیض علیه زنان، تبعیض علیه زنان را در تمام اشكال آن محكوم میكنند و بیدرنگ و با كلیهی ابزارهای مناسب، با سیاست محو تبعیض علیه زنان موافقت و آن را پیگیری و بدین منظور به امور زیر تعهد میدهند: الف- گنجاندن اصل برابری مردان و زنان در قوانین اساسی یا دیگر قانونگذاریهای مربوط به هر كشور- چنانچه تاکنون منظور نشده باشد - و تضمین تحقق عملی این اصل به وسیلهی وضع قانون یا طرق مقتضی دیگر. ب- اتخاذ قوانین مناسب و دیگر اقدامات لازم كه شامل تصویب مجازاتهای مناسب به منظور جلوگیری از اعمال تبعیض علیه زنان است.
ج- ایجاد حمایت قانونی از حقوق زنان بر مبنای برابری با مردان و اطمینان از طریق دادگاههای صالح ملی و دیگر نهادهای عمومی در جهت حمایت موثر از زنان در مقابل هر نوع اقدام تبعیضآمیز. د- خودداری از انجام هرگونه اقدام و عمل تبعیضآمیز علیه زنان و تضمین اینكه مقامات و موسسات عمومی طبق این تعهد عمل کنند. ه - اتخاذ هرگونه اقدام مناسب در جهت حذف تبعیض علیه زنان به وسیلهی هر فرد، سازمان یا موسسه. و- اتخاذ اقدامات مناسب كه شامل (تدابیر) قانونگذاری برای تغییر، اصلاح یا فسخ قوانین موجود، مقررات، عادات (عرف) و عملكردهایی كه باعث به وجود آمدن تبعیض علیه زنان باشد. ح- لغو كلیهی مقررات كیفری داخلی (ملی) كه باعث به وجود آمدن تبعیض علیه زنان میشود. زنستیزی یعنی خشونت نسبت به زنان خشونت، این پدیدهی ضد انسانی امروز در قالبهای گوناگون خودنمایی میکند. جنگ و تروریسم بینالمللی، شکنجه و سرکوب مردم توسط دولتها و گروههای خشونتطلب تا خشونت خانوادگی، زندگی انسانها را به خطر انداخته، آزار میدهد و نابود میسازد. جنگ خشونت است. زنستیزی خشونت است. کودکآزاری خشونت است. بهرهکشی خشونت است. تهدید و ترور خشونت است. تحمیل فقر و گرسنگی به انسانها خشونت است. خشونت ریشه در ستم و نابرابری دارد. ریشه در نظام اقتصادی و سیاسی و مناسبات اجتماعی و فرهنگی دارد. اعمال خشونت مکانیسم دارد. مبلغ و مروج دارد. قانونی و غیر قانونی دارد. دولتی و غیر دولتی دارد. ملی و بینالمللی است. مذهبی و نژادی است. خانگی و خیابانی است. پشت پردهی خشونت و ستمگری منفعت و نگرش زنستیز وجود دارد. صاحبان امتیاز و رانت، وجود دارند. جهل و خرافه وجود دارد. کارفرما بر اساس منافعش خشونت بر زنان کارگر و زنان کارمند را روا میدارد. حکومتها برای دفاع از امنیت خویش، زنان و مردان آگاه را سرکوب میکنند. دختران و پسران جوان، به جرم دوست داشتن همدیگر شلاق میخورند. سنگسار میشوند. طبق قانون و محاکم، زن میبایست مطیع و فرمانبردار مرد باشد. خشونتپذیرباشد. ضعیفه قلمداد شود و اینچنین به نام ناموسپرستی، زنستیزی و زنکشی مشروعیت مییابد. خشونت علیه زنان، با وجود ادعاهای دولتها و نهادهای بینالمللی مبنی بر کاهش آن، همچنان پدیدهای گسترده و آشکار است. زنان جهان، با تفاوتهایی در کشورهای مختلف، آماج خشونتهای گوناگون، از سرکوب دولتی، ضرب و شتم در جامعه و خانواده، تحقیر، ختنهی جنسی و محرومیت اقتصادی گرفته تا قربانی قتلهای ناموسی هستند. تهدید و خشونت زبانی و کلامی نیز بخشی از این خشونتهاست. آمار صندوق جمعیت سازمان ملل متحد، تخمین زده است که هر ساله پنج هزار زن در سراسر جهان توسط خانوادههای خود به دلایل ناموسی به قتل میرسند. از هر پنج زن یک زن در زندگی خود مورد تجاوز و یا در معرض تهدید به تجاوز قرار گرفته است. هر ساله (از زمان انتشار قطعنامهی «زنان، صلح و امنیت» شورای امنیت سازمان ملل، در روز ۲۵ نوامبر)، تظاهرات و راهپیمایی، طرحها و راهکارهای حقوقی و قانونی، برگزاری سمینارهای علمی و تخصصی و ... ارائه میشود. برای مثال در هند، تلاشها بیش از پیش معطوف به آن است که تعیین جنسیت جنین ممنوع اعلام شود، تا سقط جنینهای دختر که به پدیدهای غیر انسانی و گسترده در این کشور بدل شده است تحت کنترل قرار گیرد. در آلمان، خشونت خانگی علیه زنان، برجستهتر شده است. بنا بر آخرین آمارها، آسیبهای ناشی از خشونت خانگی در میان زنان آلمانی، بیش از مجموعه آسیبهایی است که در حوادثی همچون رانندگی، ضرب و شتم در اماکن عمومی و نیز تجاوز به آنها ایجاد می شود.
در این کشور بزرگ اروپایی، سالانه نزدیک به ۱۵ میلیارد یورو صرف امور پلیسی، قضایی و درمانی میشود تا به خشونت خانگی علیه زنان پایان داده شود. هدف از جلوگیری خشونت خانگی علیه زنان، برگزاری بحث و جلسه پیرامون آنها، به ویژه توسط مسئولان شرکتها و مؤسسات است که نسبت به زیانهای ناشی از خشونت علیه زنان حساس شوند و در جهت آموزش عملی، حقوقی و فرهنگی پیشگیرانه به کارکنان خود تلاش بیشتری کنند. بان کیمون، دبیر کل سازمان ملل، در پیامی به مناسبت روز ۲۵ نوامبر در سال گذشته، خشونت علیه زنان را نقض فاحش حقوق بشر توصیف کرد. او با تاکید بر اینکه اعمال خشونت، همواره نوعی جنایت و غیر قابل قبول است، از تقویت تلاشهای سازمان ملل در مقابله با این پدیده خبر داد. مون، از شورای امنیت خواست که یک سیستم تعقیب و مراقبت برای مبارزه با اینگونه جنایات ایجاد کند. دبیرکل سازمان ملل، در بیانیهی خود میافزاید که قصد دارد هدایت کارزاری را در سازمان ملل به عهده گیرد که تا سال ۲۰۱۵ ادامه خواهد داشت و معطوف به تشدید حساسیت نسبت به خشونت علیه زنان و تقویت ارادهی سیاسی برای مقابله با این پدیده است. بان کیمون، تاکید کرده است که رفع همهی انواع خشونت علیه زنان هدف اعلام شدهی سازمان ملل است. همچنین لوئیز آربور، کمیسر وقت حقوق بشر سازمان ملل متحد نیز در بیانیهای از دولتهای جهان خواسته بود تا اقدامات بیشتری را برای جلوگیری از نقض حقوق زنان و مقابله با موارد تجاوز و اعمال خشونت علیه زنان، صورت دهند. هر انسان برابریطلب و آزادیخواهی که به کرامت، موجودیت، حقوق و آزادیهای افراد احترام میگذارد، میبایست با دیدن و شنیدن هرگونه خشونت علیه زنان، چه اقتصادی و چه فیزیکی و کلامی، سکوت نکند. هیچ انسانی اعم از زن و مرد شایستهی تحقیر و توهین و بیحرمتی نیست. هیچ انسان عدالتخواه، نمیتواند نظارهگر بیعدالتی و ستم بر زنان باشد. باید از هر امکان ممکن، برای مقابله با خشونت استفاده شود. ابعاد این مبارزه میتواند از چهاردیواری منزل تا محل کار و تحصیل و بهطور عموم در همهی عرصههای اجتماعی بست و گسترش پیدا کند. تحقیر و توهین به زنان، تحقیر و توهین به همهی بشریت است. بنابراین، باید مردان و فرزندان برابریطلب، نسبت به نقض حقوقی مادران و خواهران و همسران خود، عکسالمعل مناسب و پیگیری لازم از خود نشان دهند و تا تحقق برابر حقوقی زنان با مردان با آنها همگام باشند. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|