خانه > حقوق انسانی ما > حقوق بشر در ایران > افزایش طلاق در ایران و تابوشکنی | |||
افزایش طلاق در ایران و تابوشکنیکیارش پارسا عالی پورkiaa@radiozamaneh.comبراساس اعلام رسمی سازمان ثبت و احوال کشور، آمار طلاق در ایران، نسبت به سال گذشته افزایش چشمگیری داشته است، و روز به روز نیز ازدواجهای ناشاد بیشتری به طلاق میانجامند. اما خاستگاه این افزایش را در کجا میباید جستجو کرد؟ اثر طلاق بر زوجها و جامعه چیست؟ آیا میتوان تابوی طلاق در ایران را شکسته شده انگاشت؟ در همین راستا با مینا جعفری، وکیل دادگستری و فعال حقوق زنان در تهران، به گفتوگو پرداختم. از او پرسیدم:
براساس اعلام رسمی سازمان ثبت احوال کشور، بهطور میانگین در هر ساعت، چهارده مورد طلاق در ایران ثبت میشود و میزان وقوع طلاق حدود هشت درصد نسبت به مدت مشابه در سال گذشته افزایش داشته است. شما علت افزایش طلاق را در چه میبینید؟ پیش از هر چیز باید ابراز تاسف کنم از این قضیه. برای بررسی این موضوع باید به چند عامل توجه کنیم. در این زمینه، ما یکسری عوامل اجتماعی داریم و یکسری عوامل قانونی و حقوقی. در عوامل قانونی، یکسری نقض قوانین، مشکلات و مسائل قانونی وجود دارد. یکی از این مشکلات قانونی از جمله این است که میگوید زن باید از مرد تمکین کند؛ یا مرد رئیس خانواده است و مسائلی از این دست. این نگاه با جامعهی امروز ما همخوانی ندارد. در قانون ما بهطور کلی یکسری نابرابریهایی وجود دارد که با جامعهی امروز ما سازگار نیست. چون حدود ۷۰ ـ ۸۰ سال پیش تدوین شده، اصلاً سازگار و هماهنگ با مسائل امروز اجتماع ما نیست. پس بهطور مشخص نمیتواند به مسائلی بپردازد که جوانان ما با آن درگیر هستند. امیدوارم در قانون تغییر ایجاد شود و مطابق خواستههای امروز مردم ایران شود. ما بازدارندههایی برای جلوگیری از طلاق در قانون نداریم. دیگر این که در قانون به این که ازدواج باید به چه نحوی باشد پرداخته نشده است. از نظر من، قانون ما بیشتر به مسائل حاشیهای ازدواج و طلاق پرداخته است.
از زاویهی مسائل اجتماعی و فرهنگی، بهطور عمیقتر و وسیعتری ما دچار بحران هستیم. یکی از عوامل مهمی که من در اکثر پروندهها میبینم و بالا و پایین شهر هم ندارد و ربطی به شهرستانها هم ندارد، این است که ۸۰ درصد خواستاران طلاق خانمها هستند. دلایل نارضایتی زن چیست؟ در بسیاری از پروندهها مرد معتاد است، در قبال مسائل زندگی مشترک بیمسئولیت است و به خاطر همین زن حاضر است که طلاق بگیرد و به زندگی خودش بپردازد. در چنین پروندههایی، هم مسائل اجتماعی، هم مسائل اقتصادی و هم مسائل قانونی وجود دارد. یکی از دلایل این بود که بخش سنتی جامعه به حاکمیت، به خاطر این که مذهبی بود اعتماد کرد و زنهای بیشتری در عرصهی اجتماع حاضر شدند. همین باعث شد که زنها به لحاظ مالی هم تمکنی پیدا کنند. هر فردی وقتی به لحاظ مالی تمکن پیدا میکند، یکسری سئوال برایش مطرح میشود که چرا حقوق مرد بیشتر از من است و درنتیجه نابرابری در مسائل اجتماعی برایش مهم میشود. چنین زنی با توجه به آن تمکن مالی حاضر میشود از آن رابطهای که پیش از این به اجبار واردش شده، خیلی راحت جدا شود. همانطور که گفتم نارضایتی بخصوص از سوی زنها عمدهترین دلیل طلاق است. من فکر میکنم بدون تفکیک در زن و مرد، یک مسألهی مهم این است که ما ایرانیها بلد نیستیم با همدیگر صحبت کنیم. چیزی که در مسائل سیاسی هم میبینیم، در مسائل خانوادگی هم میبینیم. ما باید یاد بگیریم باهم صحبت کنیم و خواستههایمان را مطرح کنیم. ما مردم ایران در این مقطع، باید یاد بگیریم چگونه به عقاید همدیگر احترام بگذاریم و اگر میخواهیم وارد یک رابطه شویم، مسئولیتپذیری را قبول کرده باشیم. یکی از مسائل مهم جامعهی امروز ما این است که خیلی از دخترها و پسرها فقط به خاطر رابطهی جنسی ازدواج میکنند. من پروندهای داشتم که دختر و پسر پس از گذشت تنها ۱۴ روز از ازدواجشان ازهم طلاق گرفتند! یعنی فقط تب رابطهی جنسی باعث شده بود که باهم ازدواج کنند و بعد به راحتی ازهم جدا شوند. ما باید یاد بگیریم تا به راحتی وارد هر رابطهای نشویم و به راحتی هم از آن جدا نشویم. ما باید کمی فکر کنیم که اصلاً چرا وارد رابطهای میشویم و چرا میخواهیم از آن خارج شویم؟ آیا هیچ راهی برای ترمیم و بهبود آن رابطه وجود ندارد؟ اگر وجود ندارد، به سمت طلاق برویم. در هر جامعهای طلاق میتواند تأثیراتی منفی بگذارد. به عنوان مثال در کشوری مثل هلند افزایش آمار طلاق باعث شده است که بازار مسکن دچار مشکل شود. تعداد خانههایی که برای فروش گذاشته شدهاند، روز به روز در حال افزایش است و یکی از دلایل آن هم طلاق است. تأثیرات منفی طلاق در جامعهی ایران چه چیزهایی است؟ یکی از تأثیرات بسیار منفی و اولیهای که من به عنوان یک زن میتوانم بهخوبی درک کنم و آن را میبینم، این است که ما نهادهای حمایتی برای زنان و کودکان در جامعه نداریم. مردها خواهناخواه به صرف مرد بودن در خانواده حمایت میشوند. منظور من در اکثریت جامعه است و نه همهی آن. امکان دارد که در خانوادهای به پسر هم مثل دختر توجه نکنند، اما بهطور کلی وقتی پسر خانوادهای از همسرش جدا میشود، مقبولیت بیشتری دارد تا دختری که جدا میشود. دختر چه میشود؟ در اجتماع رها میشود. در کنار بسیاری از زنان مطلقهای که در جامعه رشد کردهاند، بسیاری را هم دیدهایم که به تنفروشی روی آوردهاند و به هر صورت از آنها سوءاستفادههای کاری میشود. یعنی چه؟ یعنی همزمان که دارد کار میکند، از او سوءاستفاده جنسی میشود یا این که مجبور است باحقوق بسیار پایین کار کند. به چه دلیل؟
به دلیل این که ما در ایران نهادهای حمایتیای مثل خانههای امن نداریم و نهادهای زنان آن قدر در ایران قوی نیستند تا بتوانند از آنها حمایت کنند و دولت هم مثلاً بودجهی کلانی در اختیار این بخش گذاشته باشد. مسئلهی دیگر وجود کودکان طلاق است، بدون این که برای این معضل فرهنگسازی کرده باشیم. در جامعهی ما هنوز زن طلاق گرفته یا حتی مرد طلاق گرفته و بچهی طلاق نوعی انگ است. جامعه جور دیگری به زنی که طلاق گرفته باشد، نگاه میکند. متأسفانه مهمترین مسئله این است که آنها از حمایت خانواده محروم میشوند. چون فرد برخلاف عرف جامعهی مردسالار پیش رفته است. البته این عرف مدتی است که رفته رفته در حال شکستن است. حداقل یک دهه است که ترک برداشته است و جامعه کمکم دارد با قضیهی طلاق واقعبینانه برخورد میکند. امروزه در بسیاری از خانوادههای سنتی که تا دهسال پیش یک مورد طلاق هم نبود، طلاق به یک امر عادی تبدیل شده است. البته این مسئله هم میتواند به نوعی از آنسوی بام افتادن باشد. این هم اشتباه است. منتهی من فکر میکنم وقتی آمار چیزی این همه بالاست، باید ببینیم چرا اینطور شده. اگر مسئلهی قانون است، خب باید تغییرات یا تشکیلاتی برای بهبود و بررسی ایجاد شود. اگر مسئله اقتصادی است، مدیریت کشور باید به فکر یک راه حل عمیق باشد. اگر مسئلهی اعتیاد، یک مشکل جدی است باید موانعی ایجاد شود. همانطور که اشاره کردید، طلاق تا به حال در جامعه ایران یک تابو بوده است. آیا بالا رفتن آمار طلاق میتواند باعث تابوشکنی شود؟ نگاه شما به این تابوشکنی چیست؟ آن را مثبت میبینید یا منفی؟ واقعیت این است که در جامعهی ایران این تابو دیگر شکسته شده است. آن هراسی که قبلاً از طلاق وجود داشت، حالا دیگر نیست، اما مسئله این است که این تابوشکنیها حداقل در بخشی از اجتماع همیشه هزینه دارد. من فکر میکنم نخستین قربانیان طلاق نیز زنان هستند. حتی بیشتر از کودکان، زنان هستند که مورد بیرحمی قرار میگیرند. قبلاً گفتم، ما خانههای امن نداریم. بهزیستی از زنان مطلقه حمایت نمیکند. تنها از قشر خاصی از آنها حمایت میکند. با اینهمه بودجهی کلانی که در این مملکت صرف میشود، باید در این حوزهها نیز حداقل برای افرادی که مجبور به طلاق شدند و ناخواسته طلاق گرفتهاند، کاری کرد. تابوشکنی تاحدی خوب است. اما هر تغییری در هر جامعهای، هزینههایی در بر دارد و ممکن است حس بدی به انسان داده شود. به همهی پیامبرها هم در ابتدای کار در جوامع مختلف هزاران انگ زده میشد. منتهی من امیدوارم که از آنسوی بام نیفتیم و با هر تلنگری نخواهیم طلاق بگیریم. یعنی لازم است با انگیزه و روشنبینی ازدواج کنیم و با هر تلنگری نخواهیم طلاق بگیریم. چرا به نظر شما این تابوشکنی خوب است؟ تابوشکنی در حوزهی طلاق به این دلیل خوب است که در گذشته اگر زنی طلاق میگرفت، هیچکس نمیتوانست به او نزدیک شود. یعنی همان زنهای اجتماع هم به او جور دیگری نگاه میکردند. حس خوبی نسبت به زنی که طلاق گرفته بود وجود نداشت، اما الان چون این قضیه گریبان خانوادههای زیادی را گرفته، دیگر به زن مطلقه چندان منفی نگاه نمیشود.
حتی اکثر خانوادههای سنتی ایرانی هم دست به گریبان این مسئله شدهاند و دیگر به زنی که مجبور شده طلاق بگیرد یا طلاق داده شده، خیلی بد نگاه نمیکنند. واقعبینانه نگاه میکنند. اگر قبلاً میگفتند که این زن حتماً یک کاری کرده که طلاق گرفته، حالا چون خودش هم درگیر ماجرا شده، میگوید نه فقط تقصیر آن زن نیست. یعنی یکجای دیگر نیز اشکال دارد. شاید تربیت آن مردها یا تربیت ما زنهاست که مشکل دارد. یکی از دلایل عمده همانطور که گفتم این است که ما یاد نگرفتیم باهم حرف بزنیم و مسائل را حل کنیم. خیلیها هستند که در واقع مجبور به ازدواج میشوند. آیا طلاق میتواند برای آنها به نوعی رهایی از قید و بند باشد، یا این که تأثیر منفی آن بیشتر است؟ ما باید هر دو بعد را نگاه کنیم. گاهی طلاق برای مرد هم رهایی از قید و بند است. متأسفانه قوانین ما قوانین مبتنی بر واقعیت نیست. گاهی زن یا مردی درگیر رابطهای میشود که رهاشدن از آن به یک آرزو برای او تبدیل میشود. اگر بخواهیم واقعبینانه نگاه کنیم، این قضیه برای مردها هم اتفاق میافتد، اما برای زنها در جامعهی ما این قضیه بیشتر اتفاق میافتد. من موکلانی داشتم که وقتی طلاق گرفتند به دوستان و آشنایانشان ناهار دادند. یعنی تا این حد از این اتفاق خوشحال شدند. انگار مردی به عنوان همسرشان چنان بر او مسلط بوده که نمیتوانسته نفس بکشد. بهخاطر همین برای بعضی از زنها واقعاً رهایی میشود. یعنی حاضر است هر کاری بکند تا آن رهایی را به دست آورد، اما باید با تدبیر این کار را بکند. اگر در اجتماع کار نداشته باشد، باید چه کند؟ اگر خانهای نداشته باشد، باید چه کند؟ فردی که میخواهد طلاق بگیرد باید به این موارد هم نگاه و توجه کند. ما زنهای زیادی را میبینیم که متأسفانه به خاطر این که به عاقبت کار خود فکر نکردند و فقط به آن رهایی فکر کردند، که البته حقشان هم هست، چون واقعاً دیگر نمیتوانستند تحمل کنند، بعد از طلاق دچار مسائل روانی شدند. به خاطر این که مجبور شدند به یکسری مسائل تن بدهند؛ از جمله تنفروشی. من واقعاً امیدوارم که جامعهی ما تدابیر عمیقی در این حوزه داشته باشد. من فکر میکنم قوانین ما یکطرفه و یکجانبه است و به دست مردها نوشته شده است و باید تغییر کند. دیگر این که عدم حمایت خانوادهها از زنان و دختران مشکلی جدی به شمار میرود. یعنی چی؟ یعنی این که میخواهند دخترشان را به اجبار شوهر بدهند تا یک نانخور کم شود. واقعیت این است که در جامعهی ما این تفکر هنوز وجود دارد. در صورتی که پسر هم نانخور است. هیچ فرقی بین دختر و پسر نیست. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
علت اصلی این است که در ایران تنها کسی که برای نگه داشتن زندگی تحمل میکرد و دیگری را تحمل میکند زنها هستند که نتیجه ای جز دور انداخته شدن توسط مردها پس از یک عمر فداکاری نمی بینند به همین دلیل نسل جدید دیگر حاضر به فداکاری نیست و مردها هم اصولا یاد نگرفته اند که برای حفظ زندگی از خودشان مایه بگذارند لذا راهی بجز طلاق نمیماند.
-- بدون نام ، Jul 16, 2010طلاق خوبست. باید هر سه یا چهار سال یکبار زن را طلاق داد و یکی دیگر گرفت. بدینطریق احتیاجی هم دیگر به چهار زنه نیست.
-- حسن ، Jul 16, 2010وکیل دادگستری یا فعال حقوق زنان ؟؟؟
-- متعجب !! ، Jul 17, 2010یک بخش بسیار مهم از خانم های درخواست کننده طلاق که اصلا حتی به آن اشاره هم نشده تولید درآمد است . مهریه های آنچنانی و به اجرا گذاشتن آن
چه جالب!كسي كه اين مقاله را نوشته خودش نيز يك زن استو از اينكه قوانين كشور توسط مردان نوشته شده گله دارد!
-- بدون نام ، Jul 18, 2010اگر اين نظر شماست خوب بود به مقاله خودتان نكاهي بيندازيد از اول تا آخر به سود زنان نوشته ايد و مردان را قاتل و افعي نشان دادهي ايد پس خود شما هم مشكل داريد
واقعیت اینه که قدیما یک نفر کوتاه میومد اونم زنها بودند حالا دیگه عاقل شدند و دیگه نمی خواهند به مردا سواری بدن اما مردها هنوز همون انتظارو از زنا دارند. بنابراین زندگیا می پاشه. در جواب حسین باید بگم آره طلاق خیلی خوبه اینجوری زنا هم می تونن چهار تا شوهر متوالی کنند. یعنی از یکی برن سراغ یکی دیگه!!!!!
-- یک آدم ، Jul 22, 2010زنان جامعه امروزی به این درک رسیده اند که ازدواج دست و پا گیری محض است و مردان ایرانی اصولا به قصد اینکه یک کلفت مفت بگیرندازدواج می کنند. چه بهتر است که زنان اصلا ازدواج نکنند زیرا که بعدا در زندگی مشترک متوجه می شوند که مورد سوء استفاده قرار گرفته اند. و تکیه به ضعیف تر از خودشان کرده اند. تازه میفهمند که خودشان به تنهایی از پس زندگی بهتر بر می آیند تا با یک مزاحم. در نتیجه به فکر طلاق می افتند. تو این مملکت ازدواج برای زنان اشتباه محض است.
-- بدون نام ، Jul 22, 2010من هم با این نظر موافقم که ازدواج برای زنان ایرانی اشتباه محض است. چون پسران جوان هنوز به این درک نرسیده اند که وقتی ازدواج می کنند و بچه دار می شوند به همان اندازه که زن بچه داری می کند آنها هم به همان اندازه بچه داری کنند یا کارهای خانه نصف می شود.. باور کنید یا نه، زن ها هم به آزادی های مطلقی که مردان حق خود می دانند نیاز دارند و شاید هم بیشتر. این بزرگترین ظلمی است که مردان به زنان ایرانی می کنند و آنان را محدود به خانه و کارهای خانه می کنند. اگر این خوب است،پس یا الله خودشان همین کار را بکنند. زنانی که در کنج منزل می نشینند دچار افسردگی های پنهانی می شوند که بطور مستقیم بر تربیت فرزندان اثر می گذارد. حتی حیوانات هم دوست ندارند در قفس باشند و دیگران برایشان تصمیم بگیرند چه برسد به انسانها. چه کسی تعیین کرده که تا ابد زندگی در ایران به شکل زندگی عهد ناصرالدین شاه باشد. انتظاری که برخی از مردان ایرانی از زنان دارند واقعا خجالت آور است. بهتر است ازدواج نکنند، قطعا مادرشان بهتر می توانند دست پروردهایشان را تحمل کنند. در مقابل هم زنانی هستند که زور می گن اما به اعتقاد من ازدواج را باید به چشم انتخاب دوست نگاه کرد.یعنی زن باید دوست و همراه در تفریح و زنگی باشد نه کلفت و برده. می توان خدمتکاری را استخدام کرد. اما زن و مرد وظیفه دیگری در زندگی مشترک دارند.
-- بدون نام ، Jul 23, 2010خواستم خدمت همنوعان عزیزم بخصوص آقایان، (از نوع عافیت طلب بی مسولیت) عرض کنم که،من بعد از 40 سال و اندی که از سنم میگذرد به این نتیجه رسیده ام که مردمان ایران بعلت دچار بودن به فقر فرهنگی، دست به گریبان این همه نا برابریهای حقوقی بین زن ومرد هستند خوشبختانه من خودم در خارج از ایران زندگی میکنم البته که در اینجا هم(آلمان) نا برابریهایی دیده میشود ولی نه بشدت در کشورهایی مثل ایران، اینها به لطف خدا از قوانین مدنی و اجتماعی سطح بالایی برخوردار هستند و علت اصلیش هم این است که ملاها و کشیشها در وضع و اجرای قوانین مدنی واجتماعی نقشی ندارند و قانون گزاران هم افراد بیطرفی هستند که از زنان و مردان تحصیل کرده در رشته حقوق استفاده شده ولی در کشورهای عقب نگه داشته شده ای مثل ایران که از قدیم الایام حتی در رشته فقه به هیچ زنی اجازه ملا شدن نمیدادند و از طرفی هم مردان واضع قوانین بودند صد البته که قوانین را به نفع خودشان نوشته اند ولی باید این مژده را به خانمها بدهم که زمان عصر حجری قوانین اجتماعی در ایران هم به امید خدا به پایان خواهد رسید و زنان هم از حقوق و مزایای خود برخوردار خواهند شد چون این یک سیری است که شروع شده و در حرکت است چه آقایان خوششان بیاید یا نه این جریان در حال رشد است البته که بنده شخصی هستم که با هر گونه اجحاف و پایمال کردن حقوق یک انسان بسیار مخالفم جنسیت برایم مهم نیست اخلاق و روش انسانی برایم حساب است از نظر من هر کسی به پایمال کردن حقوق دیگران میل داشته باشد باید متاسفانه عرض کنم که در حال انسانی خودش باید شک کند. با آرزوی موفقیت برای همنوعان خوبم بخصوص بچه های بی پناه طلاق!!
-- بدون نام ، Jul 28, 2010