خانه > گوی سیاست > تحولات مربوط به انتخابات > هستههای مقاومت و مکانیزمهای کنترل جامعه | |||
هستههای مقاومت و مکانیزمهای کنترل جامعهپانتهآ بهرانیدر چند روز آینده، جنبش آزادیخواهانهی مردم ایران که پس از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ جوانه زد، با طی راهی پرفراز و نشیب و خونین یکساله میشود.
محور برنامهی امروز، روی روشی است که حکومت تاکنون از آن برای کنترل جامعه استفاده کرده است، و در پایان موضوع هستههای مقاومت را مورد کنکاش قرار میدهیم که بتواند این کنترل دولتی رابه چالش بکشاند. روشهای کنترل دولتی روشی که حاکمیت ایران پس از سرکوبهای دههی شصت، توانست بر آن تکیه کند و پایههای خود را در جامعه مستقر کند؛ تقویت یک اقلیت چند میلیونی از طریق دادن امتیازات مادی به آنهاست تا بتواند آنان را به نیرویی وفادار و راضی تبدیل کند. روند حرکت این اقلیت وفادار به حاکمیت، سرکوب اکثریت خاموش و ناراضی در جهت حفظ قدرت دولتی است. نمونه مادی این اقلیت وفادار در ایران نیروی سپاه و بسیجیها به شمار میآیند. این مکانیزمی است که حکومت ایران تا حداقل یکسال پیش توانسته در کمال مطلوب از آن بهره ببرد. جنبشی که از آتش زیر خاکستر دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری زبانه کشید شکافهای اساسی در حاکمیت ایجاد کرد و توانست مردم خاموش و ناراضی را به عرصه عمومی یعنی خیابانها بکشاند.
دکتر کورش عرفانی، جامعهشناس مقیم آمریکا وجود این جنبش را شکست مکانیزمهای کنترلکنندهی اقلیت وفادار بر اکثریت خاموش و ناراضی میداند. وی میان کنترل جامعه و مدیریت جامعه تفاوت قائل است و میگوید: «در مدیریت جامعه، شما به مشروعیت اجتماعی نیاز دارید. مشروعیت اجتماعی خودش تابع دو عنصر است. یکی کمیت، یعنی میزان نیروهای اجتماعی که از شما حمایت میکنند و دومی کیفیت. یعنی این که چه نیروهای اجتماعی پشت سر شما هستند. اگر آن نیروها، نیروهای گردانندهی چرخهای اقتصادی جامعه هستند میتوانید برای پیشرفت روی آنها حساب کنید. صرف کمیت آنها نمیتواند حلکنندهی مشکلات شما باشد بهعنوان حاکمیتی که نیاز به مشروعیت اجتماعی دارید تا بتوانید جامعه را مدیریت کنید. بنابراین اگر این قدرت مشروعیت اجتماعی پشت سر شما نباشد کاری که باید بکنید این است که بهتدریج بهسمت کنترل بروید که از آن بهعنوان نظارت یا مهار اجتماعی نام میبرند. از دور دوم ریاست جمهوری احمدینژاد، بعد از تقلب انتخاباتی، اینها هرچه بیشتر دارند به سمت مدیریت نظامی میآیند. همان چیزی که از آن بهعنوان مدیریت پادگانی نام میبرند. زیرا از بین رفتن پایهها و تواناییها در درون حاکمیت سبب شده است که مهار کردن این ساختار حکومتی فقط از طریق نظامیگری ممکن باشد. یعنی اعمال یک مدیریت پادگانی، برای جبران کمبودهای جدی مدیریتی که وجود دارد. جامعه اما پادگان نیست. در پادگان روابط از قبل تعیین شده است؛ در حالی که در جامعه، روابط تابع خلاقیت شهروندان و افراد است. به همین دلیل است که بین آن چیزی که جامعه با پیچیدگیهایش نام میبرند و سادهسازی که مدیریت پادگانی میخواهد اعمال کند، تفاوت بسیار عظیمی وجود دارد. همین تفاوت نیز باعث میشود که دائم بین تفکر حاکم بر مدیریت پادگانی یا مدیریت سپاهی و خصلت پویای زندگی اجتماعی، تضاد و تناقض یا اصطکاک به وجود بیاید. مثال آن همین طرح حجاب است. شما تصور کنید در سال ۲۰۱۰ میخواهند مسئلهی تفکیک جنسیتی را مطرح کنند. به همین دلیل میتوانیم نتیجهگیری کنیم که جمهوری اسلامی بهخصوص در سالها اخیر، دارای یک ریزش جدی پایگاه اجتماعی شده است. آخرین تلاش سیستماتیک نظام برای بازسازی پایگاه اجتماعی خودش، توسط احمدینژاد و رفتن به سمت محرومین جامعه با یک گفتار عوامفریبانه است. این ساختار خصلت انعطافپذیری خودش را از دست داده و نمیتواند آن را بازسازی کند.» بحران رهبری دکتر بیژن افتخاری، استاد اقتصاد در سندیهگو معتقد است آنچه این اقلیت کوچک را به هم مرتبط میکند، ممکن است بر اثر اعتقاد به یک ایدئولوژی ویژه (مثلا اسلام) و یا منافع مادی و یا هر دو باشد. وی بر این باور است که اقلیت کوچک زمانی میتواند بر حاکمیت خود بر اکثریت ادامه دهد که اولاً دارای یک ارتباط منظم با بدنهی خود باشد. دوم اینکه از یک مدیریت و رهبری مرکزی برخوردار باشد.
این استاد دانشگاه با انتقاد از رهبران نمادین جنبش، نوعی سردرگمی، عدم قاطعیت و بلاتکلیفی در آنها مشاهده میکند. وی میگوید: «رهبر، تعیین تکلیف میکند، خمینی تعیین تکلیف کرد. تعیین تکلیفش یک کلام بود. میگفت شاه باید برود. تکلیف روشن است. اشکالی که الآن در سیستم وجود دارد این است که احساس میشود نارضایتی هست، اما این نارضایتی کانالیزه نمیشود. متاسفانه شعارها و پیامهایی که رهبران این مجموعه تا به امروز دادهاند، شعارهای مشخصی نیست. در نتیجه مردم در حالت بلاتکلیف قرار دارند. چرا؟ زیرا چیزی که اینها میگویند با چیزی که مردم میگویند کاملاً متفاوت است. اینها هنوز معتقدند که نظام ظرفیت تغییر را دارد، ولی مردم میبینند چنین چیزی وجود ندارد. حکومت دارد چهارنعل به سمت سپاهیشدن پیش میرود. اصلاً اعتقاد من این است که نظام جمهوری اسلامی برای بقای خودش، منهای موسوی و کروبی، حتی منهای خامنهای نیاز دارد که کشور را کاملاً در اختیار یک مجموعه قرار دهد تا قدرتهای خارجی بتوانند با آنها صحبت کنند. من در جریان بسیاری از مذاکرات پشتپردهی اینها بودهام. شاید بعد از ۲۰ یا ۲۵ سال مذاکره، آخرین چیزی که در وزارت امور خارجهی اینها جا افتاده این است که ما اول باید بدانیم چه کسی در ایران حرف اول را میزند. تا وقتی این در عمل مشخص نشود ما بهتر است با هیچکس مذاکره نکنیم. این پیام بالاخره در درون سیستم ایران جا باز کرده است. سپاه پاسداران امروز به هیچکس احتیاج ندارد. یعنی هیچ احتیاجی به مشروعیت از طرف آخوندها ندارد زیرا آخوندها بهشدت منفور شدهاند. خامنهای فقط به شکل یک آلت دست میتواند در اختیار سپاه قرار بگیرد تا زمانی که اهداف سپاه را انجام دهد. روزی که از این کار سر باز زند، مطمئن باشید روز آخرش خواهد بود. مردم وقتی در نماز جمعه دیدند که آقای خامنهای میگوید امام هم با خیلیها در هواپیما بود و بعد اعدامشان کرد، من معتقدم سپاه به این نتیجه رسیده است که طرف مقابل را حذف فیزیکی کنیم و قدرت در اختیار مجموعه باشد و نمایندهی آن نیز احمدینژاد باشد.
به همین دلیل نیز هست که بعد از کنفرانس تهران که برزیل و ترکیه آمدند و آن توافق ۱۲۰۰ کیلو اورانیوم ۳.۵ درصدی شد، اولین روزنامهای که بهشدت به آن حمله کرد و آن را خلاف منافع ملت ایران اعلام کرد، روزنامه جمهوری اسلامی بود. جمهوری اسلامی سخنگوی خامنهای است. اما چرا این کار را کردند؟ این یک آزمایش بود. آزمایش برای اینکه به امریکاییها بگویید چیزی که ما تصمیم بگیریم حتی اگر رهبر هم مخالفت کند، انجام میدهیم. ۱۵ سال است لابیهای رژیم یک حرف را دارند در گوش دولتمردان آمریکایی میخوانند. خاورمیانه را با ایران تقسیم کنید. اجازه دهید ایران در خاورمیانه ژاندارم شما باشد. چرا تا حالا قبول نمیکرد؟ البته پای مذاکره مینشست ولی هر دفعه در درون یک تیم، تیم مذاکرهکننده را هو میکرد. امروز سپاه به این نتیجه رسیده است که شرایط فعلی بههیچوجه به نفع نظام نیست. جنبش ۲۲ خرداد ترک سنگینی در نظام انداخته است. نظام متوجه شده است که باید تغییری به وجود بیاید. این تغییر از کجا به وجود میآید؟ یا از بیرون بر آن تحمیل میکنند با از درون به وجود میآید. نظام که من اسم آن را سپاه و آخوندهای سپاهی میگذارم به این نتیجه رسیدهاند که باید مشخص شود قدرت دست کیست. چرا؟ زیرا ما یا باید در درازمدت همین وضع خردکننده را پیش ببریم که امکان آن برایمان نیست؛ یا باید مشروعیت خودمان را نه در داخل که در خارج و نزد کشورهای غربی جستوجو کنیم. اگر خطر و فشار خارجی را کم کردیم در داخل که کنترل کردن را سالهاست بلد هستیم. بهزودی شاهد تغییرات عجیب و غریبی در ایران و تغییرات بسیار جالبی در سیاست خارجی ایران خواهید بود. با این تفاوت که تمام موارد کثیف را گردن خامنهای میاندازند زیرا راه دیگری ندارد. کما اینکه الان خامنهای کلید اعدام رهبران سبز را زده است. اگر جنبش بخواهد جلوی این حرکت را بگیرد به نظر شما در بهترین و بدترین حالت چه اتفاقی ممکن است بیافتد؟ یک سال است که از روی تقویم اعلام میکنیم که فلان روز میخواهیم به خیابان بیاییم. معنی آن چیست؟ تیم مقابل آمادگی دارد، مجهز و متحد است، از قبل میداند ما قرار است چه کنیم. آن وقت ما چطور؟ یک گروه نامجهز، نامتحد، بدون ارتباط و بدون رهبری مرکزی به خیابان میآییم که نتیجهی آن معلوم است. مگر اینکه اینبار یکسری هستههای مقاومت که بتوانند در خودشان ارتباط داشته باشند و در مجموع با یکدیگر متحد شوند شکل بگیرند. این راهی است که میتوان از طریق آن رژیم را تحت فشار گذاشت. عرض نکردم الزاماً معنی آن تغییر رژیم است، اما این حرکت رژیم را در فشار میگذارد.» آگاهی و شجاعت و سازماندهی دکتر کورش عرفانی، به سه عنصر آگاهی، شجاعت و سازماندهی برای ایجاد هستههای مقاومت اشاره میکند. وی بر این باور است که روی اطلاعرسانی و آگاهی بسیار کار شده است. آنچه در مورد آن کمبود وجود دارد، سازماندهی است و ادامه میدهد: «این هستهها به یکدیگر وابسته نیستند، اما همبسته هستند. یعنی در عین حال که رژیم جمهوری اسلامی با گرفتن یکی از آنها نمیتواند به دیگر هستهها دسترسی پیدا کند، میتوانند با اکثر هستههای دیگر ارتباط غیر مستقیم داشته باشند. این هستهها از یکدیگر جدا، اما با یکدیگر هماهنگ هستند. غیر مرتبط یعنی بین آنها ارتباط و تماسهای سازماندهیشدهی منظم وجود ندارد که سبب خطر شود، اما از طرف دیگر با استفاده از ابزارهای دنیای مجازی امکان این را دارند که با یکدیگر به صورت هماهنگ عمل کنند. ما این اطلاعات را از داخل کشور، از قول جوانان، دانشجویان، فعالان داریم که نطفهی یک خردجمعی در میان جامعه گذاشته شده است و افکار مشابهی که در خرداد ۸۸ هنوز بهصورت بسیار پراکنده، مبهم و آشفته بودند امروز به یکسری واقعیتهای ملموس در خرد جمعی فعالان جنبش تبدیل شدهاند. ما داریم بهسمت نتیجهگیریهایی پیش میرویم که درواقع ما را به سمت تعیین تکلیف با نظام جمهوری اسلامی میبرد. بدون اینکه آن را در واژههایی که من به کار میبرم فرموله کنند. آن چیزی که در جامعه ساری و جاری است این است که این شرایط بنبست است و از این حاکمیت چیزی برای اصلاح و تغییر برنمیآید. بنابراین باید به دنبال راه حل اساسی رفت. یکروز به صورت فرمولهشده در قالب شعارها، مطمئن باشید که مطرح خواهد شد. به نظر من آن روز یک روز اساسی در عمر جنبش است. زیرا ما دیگر از تمام این توهمها، پراکندگیها و آشفتگیهایی که در مورد هدف و اینکه چه میخواهیم کنیم برمیآییم و با یک هدف مشخص و تعیین شده، موفق میشویم همهی انرژیها را متمرکز کنیم و برای دستیابی به آن هدف تلاش کنیم.»
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
جالب بود اما این هسته ها را چگونه باید درست کرد؟
-- کارگر بیکار ، Jun 11, 2010چقدر خوب نقاط ضعف جنبش سبز را توضیح دادند.من مدتهاست به دوستانم که در جنبش فعال هستند می گویم که تنها به خیابان رفتن بدونه طرح و برنامه و هدف تنها باعث کشته شدن یا گرفتار شدن بسیار آسان توسط اطلاعاتیها و لباس شخصی ها خواهد شد و همچنین افراد فعال شناخته شده و در نتیجه جنبش روزبروز و با از دست دادن بهترین افرادش ضعیفتر می شود.ضمنا کاملا با آقای دکتر موافقم که رهبران فعلی در اشتباه هستند که فکر می کنند این رژیم هنوز ظرفیت اصلاح را دارد و بنظر من بزودی جانشان را بر سر همین ارزیابی غلط از دست می دهند مگر اینکه بجای چانه زنی با رژیم به سمت مردم رفته و بنیروی مردم تکیه کنند. این رهبران باید با این واقعییت روبرو شوند که عمر نظام جمهوری اسلامی خاتمه یافته و دیگر امکان بازگشت به دوران طلایی!!گذشته وجود ندارد.
-- محمود از ساری ، Jun 11, 2010مصاحبه بسیار آموزنده و پر اطلاعاتی بود.لطفن به تهیه اینگونه گزارشات ادامه دهید.بنظر می رسد رادیو زمانه به یکنوع واقعییتگرایی روی آورده که جای تبریک داشته و نشان از رشد شما نیز دارد.تحلیلهایی از این دست که بی رودربایستی و عریان مردم را با واقعییتها روبرو می کند باید جای تحلیلهای هیجان بر انگیز اما با فاصله فراوان با واقعییت جامعه که تنها برای خوش آمد مخاطبین بهم بافته می شوند را بگیرد. واقعییت آنست که آقای موسوی و کروبی از جنبش سبز عقب مانده اند. و حتی از خود نظام هم عقب افتاده اند. دلیلش هم در عدم شناخت درستشان از وضعییت موجود است.
-- نجمه ، Jun 12, 2010با تشکر از این مصاحبه. می خواستم بدانم دکتر افتخاری استاد کدام دانشگاه در سن دیه گو است؟ آیا ایشان واقعا دکترا دارند؟
-- امیر ، Jun 12, 2010با تظاهرات مختلفی که دیروز انجام شد مردم نشان دادند که منتظر موسوی و کروبی نمیمانندو براه خودشان که سرنگونی نظام است ادامه می دهند.
-- سوسن از دانمارک ، Jun 12, 2010در ضمن معلوم می شود بعضی ها مثل کامنت گذار بالا هنوز بجای اینکه به حرفهای اشخاص توجه کنند به عناوینشان دل بسته اند!یعنی اگر یک نفر تحلیلی از اوضاع ایران داشت و ضمنا عنوان "دکترا" داشت, حرفهایش قابل قبول است ولی اگر همان تحلیل را شخص دیگری ارائه کرد ولی عنوان دکتر یا مهندس نداشت بی ارزش است؟
مصاحبه بسیار مفیدی بود ، گزیده و سودمند . امیدوارم نظرات موافق و مخالف بیشتری در این زمینه منتشر کنید.
-- فریدون ، Jun 13, 2010با تشکر از این گزارش لطفا از این دو متخصص ارجمند راههای تشکیل هسته های مقاومت را نیز سوال کنید. من که از تحلیلهای ایشان لذت بردم.
-- حمید رضا از اصفهان ، Jun 14, 2010مصاحبه کننده می گوید این استاد دانشگاه. مصاحبه شونده نه تنها استاد هیچ دانشگاهی نیست بلکه هیچ مدرک دانشگاهی هم ندارد. در شان رادیو زمانه نیست که این گونه اطلاع رسانی کند. به یاد مدرک آقای کردان افتادم. در خارج کشور هم کردانها هستند. چه احتیاجی است که صحبت از دکترا یا استادی کنیم. حرفهای خوب را می شود بدون اینها هم گفت. صحبتهای آنان در مجموع علی رغم کلی گویی بد نبود. با تشکر.
-- محمود ، Jun 14, 2010آقای مهندس موسوی بکلی ما را نا امید کرد.اجازه گرفتن از وزارت کشوری که رئیس دولتش غیر قانونی است کار درستی نبود.این مرذم ایران هستند که با جواب مثبتشان به دعوت مهندس مجوز تظاهرات را صادر می کنند نه دولت احمدی نژاد. من با تحلیل های فوق کاملا موافقم و بخصوص با نظر دکتر افتخاری در رابطه با تلاش سپاه برای یکدست کردن قدرت و دراختیار گرفتن تمامیت کشور و در این راه به خامنه ای هم رحم نمی کنن!
-- احمد ابلبیگی از آلمان ، Jun 15, 2010عجب تحلیل های جالبی. لطفن به اینقبیل مصاحبه ها ادامه دهید. از رادیو زمانه متشکرم.
-- امیر ، Jun 19, 2010